تیران و کرون
تیرانْ وَ کَرْوَن، شهرستانیدراستان اصفهان. این شهرستان با 85/ 616‘1 کمـ 2 وسعت در نیمۀ غربی استان اصفهان، در میان کوههای مرکزی ایران و در دامنههای خاوری رشتهکوههای زاگرس واقع است و از شمال و شرق به شهرستان نجفآباد، از غرب به شهرستانهای فریدن و چادگان، از جنوب به شهرستان لنجان، و از جنوبغربی به شهرستانشهرکرد، دراستان چهارمحال و بختیاری محدود است ( نگاهی...، 1؛ اطلس...، 81؛ صابری، 1/ 14).
تیران تا 1376ش در زمرۀ بخشهای شهرستان نجفآباد به شمار میرفت و دارای 4 دهستان به نامهای ورپشت، رضوانیه، کرون علیا و کرون سفلى بود. در این سال از شهرستان نجفآباد جدا، و به شهرستانی مستقل به نام تیران و کرون بدل شد ( نامۀ فرمانداری...، شم 518،3). براساس تقسیمات کشوری در 1385ش، شهرستان تیران و کرون شامل دو بخش مرکزی و کرون، 4 دهستان و 3 شهر تیران، رضوانشهر و عسگران به مرکزیت شهر تیران است ( نشریه...، «استان اصفهان»).
این شهرستان از لحاظ ناهمواریهای طبیعی به دو ناحیۀ کوهستانی و دشتی تقسیم میشود. نواحی شمالی و جنوبی آن پوشیده از دو رشتهکوه موازی است که از رشته کوههای زاگرس خاوری به شمار میآیند و نواحی مرکزی آن را دشتی محدود با شیبی نسبتاً ملایم ــ که شیب آن از غرب به شرق کاهش مییابد ــ دربرگرفته است. کوههای پرپر (963‘2متر) و بزینو (944‘2 متر) بلندترین قلههای این شهرستان هستند که جزو رشتهکوههای زاگرس بهشمار میآیند (صابری، 1/ 23؛ نگاهی...، «1-1»؛ فرهنگ...، 2/ 103، 106). رود مرغاب (کرون) تنها رودخانۀ این شهرستان است که از کوه دالان (داران) در 20 کیلومتری شرق فریدن سرچشمه میگیرد (افشین، 1/ 77). تیران و کرون دارای آب و هوایی نیمه خشک و معتدل است ( نگاهی، همانجا).
این شهرستان در 1385ش، دارای 043‘64 تن جمعیت بوده است (نک : «درگاه...»، بش ). اقتصاد این شهرستان برپایۀ کشاورزی، دامداری، صنعت و معدن استوار است. آب کشاورزی آن از رودخانه و کاریز و منابع زیرزمینی تأمین میشود. محصولات عمدۀ کشاورزی آن گندم، جو، انگور و بادام است. دامداری نیز در این شهرستان به صورت سنتی و صنعتی رواج دارد. مهمترین صنایع آن نساجی، شیمیایی و صنایع کانی غیرفلزی است. قالیبافی هم از دیگر فعالیتهای اقتصادی در اینشهرستان است( نگاهی، «1-9»، «1-11»، «1-12»، «2-12»، «1-13»، «1-14»).
شهر تیران مرکز شهرستان تیران و کرون در°32 و ´42 عرض شمالیو°51 و´9 طولشرقی در ارتفاع 840‘1متری از سطح دریا واقع است (پاپلی، 155). جمعیت این شهر برپایۀ سرشماری 1385ش، 673‘15 تن است (نک : «درگاه»، بش ).
پیشینۀ تاریخی
هر چند آگاهی چندانی از تاریخ پیش از اسلام این منطقه در دست نیست، اما باتوجه به پیداشدن گورهایی به شیوۀ اشکانی در روستای گنهران کرون (نک : جابری انصاری، 6)، دیرینگی این منطقه را میتوان دست کم به دوران اشکانیان رساند. همچنین چشمۀ آبی در نزدیکی زیارتگاهی به نام احمدرضا در تیران وجود دارد که آب آن نزد اهالی از احترام و تقدس برخوردار است. برخی از محققان بر این باورند که این زیارتگاه مربوط به ستایش آب بوده که پس از اسلام به مکان مقدس اسلامی بدل شده است و حتى نام این شهر را برگرفته از واژۀ پهلوی «تیر» و یا اوستایی «تیشتر» دانستهاند که در اساطیر ایرانی ایزد آبهای آسمانی بوده است (جعفری زند، 91-92؛ نک : فرهوشی، 433، 434).
ظاهراً نخستینبار در سدۀ 3ق/ 9م، ابن خردادبه (ص 20) و ابنفقیه (ص 531) از کرون (کروان) ــ بدون آنکه گزارشی از وضعیت آن به دست دهند ــ در شمار رستاقهای کورۀ اصفهان نام بردهاند. سمعانی (4/ 85) در سدۀ 6 ق/ 12م و یاقوت (3/ 565) در اوایل سدۀ 7ق از روستایی به نام طهران از توابع اصفهان نام بردهاند که منطبق با شهر تیران امروزی است (نک : نوایی، 24-25) و خاستگاه شماری از محدثان همچون ابوصالح عقیل بن یحیى طهرانی، بوبکر ابراهیم بن سفیان طهرانی، سعید بن مهران طهرانی، علی بن رستم بن مطیار طهرانی، علی بن یحیىطهرانی، محمد بن محمد طهرانی و ابوالقاسم ناجیة بن سدوس طهرانی بوده است (سمعانی، 4/ 85-86؛ یاقوت، همانجا؛ برای جایگاه این شخصیتها، نک : بخش بعدِ همین مقاله). افزون بر این قاضی ابوبکر طهرانی، صاحب کتاب دیار بکریه در تاریخ قره قویونلوها و آققویونلوها، از دیگر مشاهیر منتسب به این شهر است (نک : سومر، 1؛ نوایی، همانجا). حمدالله مستوفی نیز در سدۀ 8ق در ذکر شهرهای جبال در ناحیۀ اصفهان از تیران نام برده است (ص 172).
در دورۀ قاجاریه کرون از بلوکات اصفهان به شمار میرفته، و شامل دو قسمت علیا و سفلى بوده که مساحتی حدود 4 × 12 فرسخ را دربر میگرفته است. در آن دوره کشاورزی در آنجا رونق داشته، و محصولات آن گندم، جو، اندکی خشخاش و انگور ذکرشده است. آب کشاورزی آن از کاریز و رودخانههای زایندهرود و مرغاب تأمین میشده است. آبادیهای معروف کرون علیا دهق، علوی و حُسنی بوده است؛ تیران و عسگران نیز از آبادیهای معروف کرون سفلى به شمار میرفته است. در منابع دورۀ قاجاریه ناماین شهر به صورت طهران، تیران و آهنگران نیز ضبط شده است (نک : اصفهانی، 314-315؛ اعتمادالسلطنه، 1/ 99؛ محدث، 1/ 99).
مآخذ
ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306ق/ 1888م؛ ابنفقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق/ 1996م؛ اصفهانی، محمدمهدی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1368ش؛ اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، به کوشش سعید بختیاری، تهران، 1383ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ افشین، یدالله، رودخانههای ایران، تهران، 1373ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1376ش؛ جابری انصاری، حسن، تاریخ اصفهان، به کوشش جمشید مظاهری، اصفهان، 1378ش؛ جعفری زند، علیرضا، اصفهان پیش از اسلام، اصفهان، 1381ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق/ 1913م؛ «درگاه ملی آمار» (نک : مل ، SCI)؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمربارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ سومر، فاروق، مقدمه بر دیار بکریۀ ابوبکر طهرانی، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، 1356ش؛ صابری، حسین، تیران از گذشتههای دور تا امروز، اصفهان، 1379ش؛ فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1379ش؛ فرهوشی، بهرام، فرهنگ پهلوی، تهران، 1346ش؛ محدث، هاشم و عبدالحسین نوایی، تعلیقات بر مرآةالبلدان (نک : هم ، اعتمادالسلطنه)؛ محمودیان، علیاکبر، نگاهی به تهران از آغاز تاکنون، تهران، 1384ش؛ نامۀ فرمانداری شهرستان تیران و کرون، شم 518،3؛ نشریۀ عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1385ش؛ نگاهی به شهرستان تیران و کرون، سازمان برنامه و بودجۀ استان اصفهان، اصفهان، 1376ش؛ نوایی، عبدالحسین، مقدمه بر احسن التواریخ روملو، تهران، 1349ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
SCI, www. sci. org. ir/ portal/ faces/ public/ census85.
شیوا جعفری
محافل اصحاب حدیث در تیران
در سخن از فعالیتهای حدیثی در منطقۀ اصفهان، نام تیران از اوایل سدۀ 3ق/ 9م، به میان آمده است و این همزمان با پایگیری حوزۀ اصحاب حدیث در بسیاری از مراکز فرهنگی جهان اسلام بوده است. از قدیمترین محدثان شناختهشدۀ تیران میتوان علی بن یحیى طهرانی را نام برد که از قتیبة بن مهران آزادانی (د پس از 200ق؛ ابن جزری، 2/ 27) استماع داشته است (ابنقیسرانی، 1/ 98؛ سمعانی، الانساب، 4/ 86). در همین دورۀ زمانی، همچنین باید از عقیل بن یحیى طهرانی (د 258ق) سخن آورد که ابوالشیخ اصفهانی (2/ 418) و ابونعیم اصفهانی (2/ 144) هر دو او را در شمار رجال منطقۀ اصفهان آوردهاند و در منابع انساب نیز به انتساب او به طهرانِ اصفهان تصریح نمودهاند (ابنقیسرانی، سمعانی، همانجاها؛ مزی، 13/ 93). اینکه ابن حبان، عالم خراسانی وی را ظاهراً منتسب به طهران ری شمرده است (ابن حبان، 8/ 525)، ناشی از خطا ست. به دنبال آنان باید از ابوجعفر محمدبن محمد بن صخر طهرانی (د 268ق) نام آورد که در شمار رجال تیرانی شمرده شده (ابونعیم، 2/ 194؛ ابنقیسرانی، سمعانی، همانجاها)، و مسافرتهایی نیز به سرزمینهای دیگر از جمله بغداد داشته است (ابن نجار، 5/ 173؛ مزی، 16/ 322).
محافل اصحاب حدیث در نیمۀ آخر سدۀ 3ق در تیران، همچنان رونق خود را حفظ کرده، و محدثانی چون سعید بن مهران بن محمد طهرانی (د پس از 286ق؛ ابونعیم، 1/ 330؛ ابنقیسرانی، 1/ 98؛ سمعانی، همان، 4/ 85؛ برای یاری در تخمین وفات، نک : ابن حبان، 8/ 367) و ابوالحسن علی بن رستم بن مطیار طهرانی (د 303ق؛ ابونعیم، 2/ 10؛ ابن قیسرانی، همانجا؛ سمعانی، همان، 4/ 85، 86؛ قس: کراجکی، 153) را پرورده است.
در سدۀ 4ق/ 10م، همگام با رونق اصحاب حدیث در اصفهان، در تیران نیز این روند ادامه داشته، و کسانی چون ابوبکر ابراهیم بن سفیان طهرانی (نیمۀ اول سده) از شیوخ معتبر حدیث و دانشآموخته در اصفهان و عراق (ابوالشیخ، 4/ 282؛ ابونعیم، 1/ 192؛ ابن قیسرانی، همانجا؛ سمعانی، همان، 4/ 85؛ مرشدبالله، 1/ 256، 263)، ابوعلی احمد بن محمد بن رستم طهرانی (نیمۀ اول سده) برادرزادۀ ابن رستم طهرانی (همانجا). ابوالقاسم ناجیةبن سدوس طهرانی (اواسط سده؛ ابونعیم، 2/ 333؛ ابنقیسرانی، همانجا؛ سمعانی، همان، 4/ 86)، ابوبکر محمد بن جعفر بن احمد طهرانی (اواسط سده؛ ابونعیم، 1/ 22، 2/ 266) که ظاهراً در تفسیر نیز دستی داشته، و گاه از او به ابوبکر طهرانی مفسر یاد شده است (ابن نقطه، التقیید، 1/ 41) و ابوجعفر محمد بن احمد بن عمر مؤدب طهرانی (اواخر سده) زیسته در اصفهان و بغداد (ابونعیم، 1/ 41، 2/ 309؛ ابن نجار، 5/ 26) از آن برآمدند.
در سدۀ 5 ق/ 11م، شماری از شاگردان ابوعبدالله ابنمنده و ابن مردویه محدثان بزرگ اصفهان تیرانی بودند. از آن جمله میتوان ابوعلی ولی بن عبدالله (اوایل سده) نوادۀ ابوبکر طهرانی مفسر و از نزدیکان ابوعبدالله ابن منده (ابن نقطه، همانجا)، ابونصر محمود بن عمران طهرانی (نیمۀ اول سده)، از شاگردان ابن مردویه (ابن قیسرانی، سمعانی، همانجاها)، عبدالرزاق ابن عمر طهرانی از شاگردان همو (خوارزمی، 110)، ابوالعباس احمد بن محمد ابن سهلویه طهرانی (د 469ق؛ ابن عساکر، 1/ 337، 6/ 323، جم ؛ سمعانی، همان، 4/ 85؛ ابن نقطه، تکملة...، 2/ 94)، ابوطاهر احمد بن محمد بن عمر نقاش طهرانی (اواسط سده؛ سمعانی، التحبیر، 2/ 285-286) و محمد بن احمد حداد طهرانی (اواخر سده؛ ابن نقطه، همان، 2/ 400) را برشمرد. ابوبکر محمد بن عمر بن ابراهیم طهرانی از محدثان مهم اواخر آن سده نیز برپایۀ برخی از قراین، چون استماع قوام السنۀ اصفهانی از او (قوامالسنه، 1/ 191)، منتسب به تیران اصفهان و نه طهران ری بوده است (ابن عساکر، 47/ 301؛ سمعانی، همان، 1/ 244، 2/ 185، جم ؛ ابن نقطه، همان، 2/ 426، 3/ 477؛ ذهبی، 17/ 31، 20/ 81).
سدۀ 6 ق/ 12م، دورۀ افول محافل اصحاب حدیث در مراکز مختـلف آن است و در تیـران نیـز همین امـر مشهـود است. در 3 دهۀ نخست سدۀ 6 ق، همچنان میتوان محدثانی برخاسته از تیران چون ابوابراهیم عبدالله بن ابراهیم ابن حماد طهرانی (سمعانی، همان، 1/ 361)، ابوجعفر محمد بن احمد طهرانی (همان، 2/ 87)، همسرش بانو خجسته دختر حداد طهرانی (همانجا؛ ابننقطه، همان، 2/ 400) و ابوالطیب حبیب بن ابی مسلم (محمد) طهرانی از شاگردان ابوموسى مدینی (ابن نجار، 2/ 6؛ ابن نقطه، همان، 4/ 501؛ ذهبی، 21/ 153) را در کتب و اسانید باز جست. اما از میانۀ سدۀ 6 ق، محافل حدیث روی به اضمحلال نهاد و حملۀ مغول در آغاز سدۀ بعد، نقطۀ پایانی بر حوزههای حدیثی ایران و از آن جمله تیران بود.
مآخذ
ابن جزری، محمد، غایة النهایة، به کوشش برگشترسر، قاهره، 1352ق/ 1933م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، 1403ق/ 1983م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت/ دمشق، 1415ق/ 1995م؛ ابن قیسرانی، محمد، المؤتلف و المختلف، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1411ق؛ ابن نجار، محمد، ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1417ق؛ ابن نقطه، محمد، التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1408ق؛ همو، تکملة الاکمال، به کوشش عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه، 1410ق؛ ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، طبقات المحدثین باصبهان، به کوشش عبدالغفور بلوشی، بیروت، 1412ق؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، 1934م؛ خوارزمی، مؤفق، المناقب، نجف، 1385ق/ 1965م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ همو، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، 1395ق/ 1975م؛ قوامالسنۀ اصفهانی، اسماعیل، دلائل النبوة، به کوشش محمد حداد، ریاض، 1409ق؛ کراجکی، محمد، کنز الفوائد، تبریز، 1322ق؛ مرشدبالله، یحیى، الامالی، بیروت، 1403ق/ 1984م؛ مزّی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرساله.