تیجانیه
تیجانیّه، یکی از طریقههای رایج تصوف در افریقای مرکزی و غربی که به وسیلۀ ابوالعباس احمد بن محمد تیجانی (تجانی) حسنی (1150- 17 شوال 1230ق/ 1737-22 سپتامبر 1815م) ایجاد گردید. نام دقیقتر این فرقه «تِجانیه» است و به اعتبار نام کوچک مؤسس آن، به «احمدیه» نیز شهرت دارد (طصفاوی، 68).
احمد بن محمد تجانی، بنیانگذار این طریقه، در روستای عین ماضی ــ در جنوب الجزایر کنونی ــ به دنیا آمد و به سبب وصلت یکی از پدرانش با خانوادهای از قبیلۀ «بنی توجین» مغرب به «تجانی» شهرت یافت. او خود را جزو سادات حسنی (شرفا) میدانست و نسبت سیادت خود را از طریق نفس زکیه به امام حسن(ع) میرساند (دخیلالله، 40؛ حرازم، 1/ 23، 26؛ ابوالنصر، 15-16). تجانی در کودکی قرآن کریم را حفظ کرد و تا سن 20 سالگی، آثار اندیشمندانی چون ابن رشد را فرا گرفت. او در 1171ق/ 1758م، به فاس مهاجرت کرد و با دو تن از مشایخ بزرگ تصوف مغرب، یعنی شیخ طیب وزانی و شیخ احمد صقلی دیدار نمود؛ سپس با طریقۀ قادریه آشنا شد و پس از آن، اصول طریقۀ ناصریه را نزد محمد بن عبدالله تزانی آموخت. او در 1186ق عازم مکه گردید و در میان راه به دیدار محمد بن عبدالرحمان ازهری شتافت تا مبانی طریقۀ خلوتیه را فراگیرد (حرازم، 1/ 23؛ حفناوی، 39-40؛ جوسقی، 107-108). وی همچنین با شیخ دیگری از همین طریقه به نام محمود کردی (د 1208ق) نیز ملاقات نمود (مراکشی، 5/ 198؛ دخیلالله، 46).
تجانی در کمتر از دو سالی که در مکه و مدینه اقامت داشت، از محضر صوفیانی چون محمد بن عبدالکریم سمان و ابوالعباس هندی بهره برد و در 1188ق/ 1774م، به قاهره بازگشت تا دوباره با شیخ محمود کردی دیدار نماید. گویا شیخ در این ملاقات به تجانی اجازۀ ارشاد داد و بر همین مبنا، برخی سلسلۀ طریقه تجانی را از جانب شیخ محمد کردی به ابونجیب سهروردی و در نهایت به علی(ع) و پیامبر(ص) میرسانند (حرازم، 1/ 35-37؛ سعدالله، 1/ 518).
وی در 1191ق به قصد زیارت مقبرۀ مولا ادریس به فاس سفر کرد و سپس به روستای ابیسمغون رفت و در آنجا ساکن شد. ظاهراً مهمترین واقعۀ زندگی او، یعنی رؤیت پیامبر(ص) در خواب و کسب اجازۀ تلقین ذکر از وی نیز در همین محل و میان سالهای 1196 تا 1199ق اتفاق افتاد؛ واقعهای که از نظر تاریخی بیانگر آغاز شکلگیری طریقۀ تیجانیه است (دخیلالله، همانجا؛ حفناوی، 40؛ مخلوف، 378؛ ابوالنصر، 18-19؛ سعدالله، همانجا؛ جوسقی، 111-112). وی سپس در 1211ق، از جور ترکان عثمانی به شهر فاس پناه برد و در آنجا با استقبال گستردۀ مردم روبهرو شد و تا 1215ق/ 1800م، نخستین زاویۀ رسمی خود را در فاس دایر کرد و باقی عمر خویش را در همین شهر ماند و سرانجام در سن 80 سالگی درگذشت. پیکر تجانی را در همان زاویه به خاک سپردند و مزارش تا به امروز زیارتگاه پیروان او ست (سلاوی، 8/ 105؛ ابوالنصر، 20؛ مخلوف، همانجا؛ خلیفه، 1/ 317؛ سکیرج، 20؛ بیطار، 1/ 303-304؛ طصفاوی، 8).
تجانی در تصوفِ نظری دانش بسیار داشت و با بیشتر طریقههای زمان خود آشنا بود. او کتاب الحکم ابن عطاءالله اسکنـدری را ــ که از آثـار مهم شاذلیـه به شمـار میرود ــ تدریس مینمود. نوشتههای مختلفی را به او منتسب میدارند که اغلب توسط مریدان وی جمعآوری شده است. این آثار شامل تفاسیری بر آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر(ص)، توصیف برخی از مکاشفات، نامههایی خطاب به رؤسای دولتی، ذکرها و دعاهای مختلف، مکاتباتی با فقها و توصیههایی به مریدان است که صفحاتی از اصل آنها هماکنون در خزانۀ رباط موجود است (زرکلی، 1/ 245؛ حرازم، 2/ 148، 166، 168، 216؛ سرکیس، 650؛ کحاله، 2/ 143؛ بغدادی، هدیه، 1/ 183، ایضاح، 1/ 386؛ جوسقی، 109).
تجانی در زمان حیات خویش مریدان بسیاری را تربیت کرد که شرح حال برخی از آنها در کتاب کشف الحجاب آمده است و از جملۀ آنان میتوان به شیخ علی حرازم اشاره کرد که سخنان تجانی را در کتاب جواهر المعانی گرد آورده است (سکیرج، 4-5؛ رادتکه، 333). اما حاجعلی بن عیسى (د 1239ق) مهمترین مرید تجانی بود که خود شیخ او را به عنوان جانشین و مقدم زاویۀ تماسین برگزید. بنابر وصیت تجانی قرار بود که رهبری طریقه به تناوب از خاندان علی بن عیسى ــ که در تماسین سکنا داشتند ــ به نوادگان تجانی ــ که در عین ماضی ساکن بودند ــ منتقل شود؛ اما این تناوب به تدریج سبب بروز اختلاف در میان دو جناح پیروان تیجانیه گردید. پس از وفات علی بن عیسى، پسر کوچک تجانی، به نام محمد صغیر (حبیب) (د 1267ق/ 1851م) زعامت این فرقه را برعهده گرفت و با سفر به صحرا و سودان، تیجانیه را وسعت و قدرت بسیار بخشید. پس از وی، محمدعید بن علی بن عیسى (د 1291ق/ 1874م) رهبری طریقه را عهدهدار شد، ولی در این زمان اختلافهای عین ماضی و تماسین به حدی رسید که هر گروه برای خود خلیفۀ جداگانهای معین کرد. به این ترتیب، از شاخۀ عین ماضی (یعنی خاندان تجانی) نخست دو پسر محمد صغیر، به نامهای احمد (د1314ق/ 1896م) و بشیر (د 1329ق/ 1911م) و پس از آنها، پسر احمد یعنی علی، زمام امور را به دست گرفتند. در شاخۀ تماسین نیز نوۀ علی بن عیسى به نام محمد صغیر (د 1309ق) بر جای پدر نشست. از آن هنگام به بعد، طریقۀ تیجانیه رهبری واحدی نداشته است و در هر منطقه خلیفهای مستقل که معمولاً به طور موروثی به خلافت میرسد، رهبری طریقه را برعهده دارد ( گاهشمار...، 1/ 117؛ تریمینگام، «طریقهها... »، 109, 179، «اسلام درسودان»، 236-237، «اسلام در اتیوپی»، 236).
محمد حفیظ (د 1235ق) از دیگر مریدان تجانی بود که به عنوان خلیفۀ او در موریتانی انتخاب گردید و این طریقه را در جنوب مغرب گسترش داد (فاسی، 109). اما در اواخر سدۀ 13ق شریف الاحذر، یکی از خلیفههای این منطقه، مبانی اصلاح نوینی را مطرح ساخت که توسط شاگردش یعنی شیخ حملّه (د 1361ق/ 1942م) مورد تأکید قرار گرفت. اختلاف آنها با دیگران بر سر شمار اذکار و اوراد بود و این اختلافات سرانجام به انشعاب فرقۀ حملّیه انجامید. این طریقه علاوه بر موریتانی و ولتای شمالی، در سنگال، نیجر و گینه نیز پیروانی دارد (کلارک، 212-213).
حاج عمر تال (د 1283ق/ 1866م) نیز مهمترین رهبر شاخۀ سودانی تیجانیه بود. وی در حجاز و توسط محمد الغالی برگزیده شد تا این طریقه را در افریقای غربی گسترش دهد. نهضت او به سبب پیوند عمیق تصوف و سیاست اهمیت بسیار دارد، زیرا رویارویی او با استعمار فرانسه و تصورات موعود باورانهای که دربارۀ شخصیت او شکل گرفت، سبب گردید تا پیروان بسیاری پیدا کند و حرکتهای نظامی چندی را سامان دهد. حاج عمر حکومتی به نام «توکولور» را در سودان غربی، نیجریه، گینه و مالی به وجود آورد و پس از وی فرزندش یعنی احمد شیخ (ه م) یا احمدو سیکو حکومت او را در دست گرفت. طومار 30 سالۀ این جنبش با حملۀ فرانسویها درهم پیچیده شد، اما طی آن بسیاری از غیرمسلمانان سرزمین هوسا به وسیلۀ طریقۀ تیجانیه با اسلام آشنا شدند (کلارک، 131-136؛ هیسکت، 335؛ حسن، 20؛ مونیه، 130-131). به دنبال این حرکت، محمدالامین (ممدولمین، د 1305ق) خود را جانشین حاج عمر معرفی کرد و مدعی زعامت تیجانیه در غرب افریقا گردید. پس از وی، الفا هاشم (د 1349ق)، برادرزادۀ عمر تال نیز همین داعیه را در قلمرو احمدو مطرح کرد (کلارک، 146؛ ابوالنصر، 142؛ تریمینگام، «تاریخ...»، 174). این روند با ظهور فردی از شاخۀ تماسینی تیجانیه به نام عمر جنبو (د 1336ق) تداوم یافت. او این طریقه را در کردفان و دارفور تقویت کرد (همو، «اسلام در سودان»، 200, 238؛ شقیر، 165).
محمد المختار (د 1299ق/ 1882م) نیز که خود شاگرد یکی از مریدان تجانی به نام محمدالسقاف بود، طریقۀ تیجانیه را در مصر و افریقای شرقی گسترش داد. به رغم فضای نامساعدی که در این ناحیه وجود داشت، فعالیتهای او توسط عبدالمؤمن بن احمد بن سلامه (د 1314ش/ 1935م) دنبال گردید (تریمینگام، همان، 237-238؛ مرسی، 242).
از دیگر رهبران تیجانی علی بارو بود که در آغاز سدۀ 20م این طریقه را در غنا ترویج داد. همزمان با وی، امیر عباس اهل کانو نیز در نیجریه فعال بود و بعد از او، ملم محمدو سالگا (د1327ش/ 1938م) رهبری تیجانیه را عهدهدار شد. اما مهمترین مروج در این ناحیه، ابراهیم بن عبدالله نیاس (د 1354ش/ 1975م) بود. او خود را غوثالزمان (منجی عصر) نامید و صورتی اصلاحی از تیجانیه را ترویج کرد که به تدریج به شکلگیری «جماعت نیاسیۀ فیضیه» منجر گردید. اعضای این شاخه، برخلاف تیجانیۀ عمری (پیروان عمرتال)، نماز را در حالی که دست راست را بر دست چپ و روی سینه گذاشتهاند، میخوانند. از اینرو، پیروان عمر تال را به نام «سادالو» و پیروان نیاسی را «کابارو» مینامند. نیاسیه ابتدا در نیجر و سپس گینه، گامبیا، توگو، سنگال، ولتای شمالی و مالی پیروان فراوان یافت. شاخۀ نیجریایی این طریقه، سازمانی به نام فتیانالاسلام دارد که در توسعۀ آموزش و پرورش در این منطقه بسیار موفق بوده است (کلارک، 207-209؛ هیسکت، 415-416؛ مونیه، 125، 146، 149؛ امین، 72).
حاجمالک سی (د 1301ش/ 1922م) نیز یکی از شخصیتهای مهم تیجانیه در سنگال بود. زاویۀ وی در تواون، مرکزی برای مطالعات اسلامی و عربی به شمار میآمد و پس از او، فرزندش ابوبکرسی خلافت تیجانیه را در این ناحیه برعهده گرفت (ابوالنصر، 144-145). از ویژگیهای این شاخۀ طریقۀ تیجانیه آن است که اعضای آن در خارج از افریقا هم فعالیتهای چندی داشتهاند. برای نمونه، سیدالبشیر بن محمد در حدود سال 1832م زاویهای در یمن ایجاد کرد. محمد عبیدی نیز در 1897م تیجانیه را به ترکیه برد و محمد بن عبدالمالک علمی (د 1313ش/ 1934م) حوزۀ طریقه را تا سوریه، فلسطین و حجاز گسترش داد (همو، 158-161).
عقاید و آیینها
شیخ احمد تجانی بنیانگذار طریقۀ تیجانیه بر آن باور بود که ارتباط معنوی انسان با خداوند میتواند به واسطۀ اولیای الٰهی صورت پذیرد. از اینرو، پیامبر اسلام(ص) در مرکز توجه این طریقه قرار دارد و ذکر صلوات بر او بسیار مهم است. به همین ترتیب، اهل بیت(ع) و اصحاب پیامبر(ص) نیز بسیار مورداحترام و محبتاند. از نظر تجانی، بهترین راه کسب فیض یا همان توفیق نجات، متوسل شدن به اولیای الٰهی است، زیرا ایشان وسیلۀ وحدت مرید با خداوند، و عامل فنای وی هستند. البته داعیۀ خاتمیت تجانی اقتضای آن داشت که طریقۀ وی نیز برترین طریقه به شمار آید و مشایخ آن بر سایر شیوخ اولویت داشته باشند (فوتی، 2/ 7-8، 11؛ هیسکت، 336؛ تریمینگام، «اسلام در سودان»، 193؛ مونیه، 137). مکاشفات شخص تجانی و رؤیت پیامبر(ص) در خواب یا بیداری، مبانی اصلی این نظریه بودند. او مدعی بود که از همین طریق، اوراد و
اذکار خاصی را بیواسطه از رسول خدا(ص) فرا میگیرد و بر این اساس، خود را قطب مکتوم و سیدالاولیاء معرفی نمود. البته بعدها لقب خاتمالاولیاء نیز به لقبهای دیگر او افزوده شد که گمان میرود برگرفته از آثار ابن عربی باشد، زیرا گسترۀ متنوعی از اصطلاحات ویژۀ ابن عربی در آثار تجانی یافت میشود (فوتی، 2/ 17؛ شنقیطی، 96؛ جوسقی، 103، 112؛ طصفاوی، 20-21).
محوریت نقش اولیا در این طریقه سبب شد تا سنت زیارت نیز در میان آنان رواج یابد، و این امر به نوبۀ خود موجب گردید که مزار اغلب شیوخ تیجانیه تبدیل به زیارتگاه شود و دیگر آنکه، سنت «پرسه و سیاحت» که اغلب به منظور دیدار دیگر مشایخ انجام میگیرد، در این طریقه رونق یابد (طصفاوی، 23؛ حرازم، 1/ 37؛ تریمینگام، «اسلام در اتیوپی»، 246؛ سکیرج، 50؛ خلیفه، 1/ 319).
یکی از دیگر ارکان مهم طریقۀ تیجانیه، «ورد» (اذکار خاص) است. محتوای کلی اوراد را بیشتر تهلیل، استغفار و گونۀ خاصی از صلوات بر پیامبر(ص) به نام «صلاة الفاتح» تشکیل میدهد که شمار آنها بنا بر زمان ذکر متفاوت است. علاوه بر اوراد خاص، 3 نوع ورد عمومی نیز وجود دارد که با نامهای «لازم»، «وظیفه» و «تهلیل» معروفاند. به عنوان نمونه، ورد لازم مجموعۀ 3 ذکر (یعنی 100 بار استغفار، 100 بار صلاة فاتح و 100 بار لاالٰهالاالله) است که دو بار در روز (قبل از نماز صبح و در بعدازظهر) خوانده میشود. فرقههای مختلف تیجانیه در شمار برخی از اوراد با یکدیگر اختلاف دارند، اما همۀ آنها ورد را وسیلۀ انتقال برکت و فیض از جانب پیر به مرید میدانند و معتقدند که حاصل این اذکار، تقرب به خداوند است (ابوالنصر، 51؛ شنقیطی، 82؛ مونیه، 132). آنان همچنین بر این باورند که کراماتی نیز برای مرید حاصل میشود که نباید آنها را افشا کرد. البته ذکر کرامات تجانی ــ همچون قدرت وی برای وارد کردن بیحساب پیروانش به بهشت ــ مانعی ندارد، زیرا باعث جلب پیروان جدید میشود (کوئادری، 196؛ طصفاوی، 58؛ تریمینگام، «اسلام در سودان»، همانجا؛ فوتی، 1/ 151).
خواندن اوراد معمولاً در کنار واجبات دینی انجام میگیرد و بهرغم اینکه برخی از ذکرها صورتی منظوم دارند، تیجانیه تمایل چندانی به سماع نشان نمیدهند و به تأثیر از غزالی، آنرا محدود به خواص میدانند. از اینرو، گاه مشاهده میشود که برخی از مشایخ آنان در مجالس سماع حاضر میشوند (طصفاوی، 78؛ تریمینگام، همان، 237؛ حرازم، 1/ 129-130).
در طریقۀ تیجانیه گونهای سلسله مراتب داخلی رایج است که به ترتیب اولویت از بالاترین شیخ طریقه یا شیخ اکبر آغاز میشود و سپس به خلفا، مقدمها و در آخر به مریدان منتهی میگردد. شیخ اکبر بیشتر در زاویۀ مادر ساکن است، و خلفا و مقدمین زوایای فرعی را اداره میکنند. مقدمها بایستی با زاویۀ مادر مرتبط باشند و از شیخاکبر اجازۀ تلقین ذکر بگیرند. پیروان این طریقه اغلب یکدیگر را «احباب» میخوانند و مبالغی را به صورت هدیه به زاویۀ خویش میپردازند. بخشی از درآمد زوایا نیز از طریق وقف تأمین میشود. هیچ مریدی حق پیوستن به طریقۀ دیگر را ندارد، اما ورود افراد سایر طریقهها به زوایای تیجانیه آزاد است (کلارک، 156؛ مرسی، 27؛ طصفاوی، 31، 35؛ حسن، 19).
مراسم تشرف به طریقۀ تیجانیه نیز آداب خاصی دارد. مرید نخست باید شعائر نذر و عهد را به جای آورد و ضمن آن متعهد شود که شروط لازم و کمالیۀ طریقه را رعایت کند. شمار شرطهای لازم 20 مورد است که از انتخاب یک خلیفه و مقدم برای کسب هدایت آغاز میشود و به پارهای تعهدات اخلاقی و شرعی دیگر پایان مییابد. شرطهای کمالیه نیز 20 مورد است که بیشتر آنها به آداب ورد مربوط میشود (شنقیطی، 88؛ طصفاوی، 35، 40؛ تریمینگام، همان، 238).
احمد تجانی خود ظاهراً در فقه مالکی صاحبنظر بود و بر همین مبنا بسیاری از مریدان او نیز مالکیمذهب هستند، اما قاعدهای در این طریقه وجود دارد که براساس آن تبعیت مطلق از یکی از مذاهب چهارگانۀ اهل سنت لازم نیست و فرد در پذیرش هرکدام از این مذاهب فقهی آزاد است. دربارۀ شخص تجانی بهویژه این باور وجود دارد که او به سبب ارتباط با پیامبر(ص)، نظریات فقهی خاص خود را داشت و بر وی لازم نبود تا از فقیه دیگری پیروی نماید. بخشی از این آراء ــ که البته حجم اندک آنها اساساً با کتابهای مرجع فقهی قابل مقایسه نیست ــ گردآوری شده، و مورد استفادۀ مریدان است. انتقادهایی نیز از جانب فقها بر این نظریات فقهی وارد شده است (تریمینگام، «اسلام در اتیوپی»، 220؛ هیسکت، 370؛ طصفاوی، 14؛ فوتی، 1/ 105؛ سکیرج، 149).
طریقۀ قادریه مهمترین رقیب منطقهای تیجانیه بهشمارمیآید. تجانی خود در آثار خویش بارها از عبدالقادر گیلانی نام میبرد و به نظر میرسد که در آن زمان، روابط وی با قادریه در سطح مطلوبی بوده است، اما در سدۀ 13ق/ 19م و در دورۀ استعماری، رقابت میان این دو طریقه برای جذب مریدان بالا گرفت و در بیشتر مناطق به نفع تیجانیه خاتمه یافت. دستگاه تبشیری طریقۀ تیجانیه در شیوۀ تبلیغ خود با حرکتهای نظامی چندان میانهای نداشت و اعضای آن با سفرهای متعدد به نقاط مختلف، و بازگویی کرامات تجانی عامۀ مردم را جذب میکردند. با آنکه رقابت میان دو طریقۀ قادریه و تیجانیه گاه به درگیریهای مختلف میانجامید، اما گاه نیز چنان قرابتی میان آنها حاکم بود که در برخی از مناطقْ شیخی واحد داشتند. به نظر میرسد که وجود دشمنان مشترک ــ همچون جنبش ضدتصوف «ازاله» در نیجریه ــ یکی از عوامل نزدیکی تیجانیه و قادریه بوده است (حرازم، 1/ 32؛ هیسکت، 85، 358، 414؛ محمود، 54-55؛ مونیه، 131، 135؛ کوئادری، 193, 195, 197).
در سدۀ حاضر تیجانیه با مخالفتهایی از جانب جنبشهای وهابی و سلفی روبهروست که سابقۀ آن به زمان خود تجانی بازمیگردد. این مخالفتها بیشتر بر دو محور زیارت قبور اولیا و توسل به ایشان متمرکز است و اغلب از رشد و گسترش این طریقه کاسته است (طصفاوی، 23؛ خلیفه، 1/ 318؛ کلارک، 208-209؛ تریمینگام، «طریقهها»، 109). با آنکه این روند خصمانه هنوز جریان دارد، اما تیجانیه با رویکردهای تساهل جویانه و جنبههای متنوع عرفان نظری، در میان تحصیلکردگان پیروان بسیار دارد و در پی یافتن عرصههای نوینی در خارج از افریقا است (همان، 254، نیز «اسلام در سودان»، 239؛ مونیه، 126).
مآخذ
امین، شریف یحیى، معجم الفرق الاسلامیة، بیروت، 1986م؛ بغدادی، ایضاح؛ همو، هدیه؛ بیطار، عبدالرزاق، حلیة البشر، به کوشش محمد بهجة البیطار، دمشق، 1961م؛ جوسقی، محمد، «النفخة القدسیة فی السیرة الاحمدیة التجانیه»، همراه الفتح الربانی (نک : هم ، طصفاوی)؛ حرازم، علی، جواهر المعانی و بلوغ الامانی فی فیض سیدی ابی العباس التجانی، بیروت، 1973م؛ حسن، حسن ابراهیم، انتشار الاسلام و العروبة فیمایلی الصحراء الکبرى، قاهره، 1957م؛ حفناوی، محمد، تعریف الخلف برجال السلف، بیروت، 1982م؛ خلیفه، ادریس، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، 1994م؛ دخیلالله، علی، التجانیة، ریاض، 1979م؛ زرکلی، اعلام؛ سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1928م؛ سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزایر، 1985م؛ سکیرج، احمد، کشف الحجاب عمن تلاقی مع الشیخ التجانی من الاصحاب، فاس، 1961م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1956م؛ شقیر، نعوم، جغرافیة و تاریخ السودان، بیروت، 1972م؛ شنقیطی، احمد، «الفتوحات الربانیة فی طریقة الاحمدیة»، همراه الفتح الربانی (نک : هم ، طصفاوی)؛ طصفاوی، محمد، الفتح الربانی فیما یحتاج الیه المرید التجانی، قاهره، 1327ق؛ فاسی، علال، التصوف الاسلامی فی المغرب، رباط، 1998م؛ فوتی، عمر، «رماح حزب الرحیم على نحور حزب الرجیم»، در حاشیۀ جواهر المعانی (نک : هم ، حرازم)؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1957م؛ گاهشمار رویدادهای تاریخ معاصر خاورمیانه، مؤسسۀ مطالعات تاریخ خاورمیانه، تهران، 1369ش؛ محمود، عبدالقادر، الفکر الصوفی فی السودان، بیروت، 1969م؛ مخلوف، محمد، شجرة النور الزکیة، بیروت، 1350ق؛ مراکشی، عباس، الاعلام بمن حل مراکش و اغمات من الاعلام، فاس، 1938م؛ مونیه، الیویه، خیزشها و چالشهای اسلام در افریقا، ترجمۀ فرزانه شادانپور، تهران، 1383ش؛ هیسکت، مروین، گسترش اسلام در غرب افریقا، ترجمۀ احمد نمایی، مشهد، 1369ش؛ نیز: