تقدم و تأخر
تَقَدُّمْ وَ تَأَخُّر، دو مفهوم نسبیِ وابسته به هم که در فلسفه در مباحث هستیشناسی کاربرد دارند. در متون فلسفی، مبحث تقدم و تأخر و اقسامِ آن گاه در ضمن یا در جنب مباحث دیگری مانند «حدوث و قدم» مطرح شده است (ابنسینا، الاشارات، 3/ 109؛ سهروردی، 1/ 307؛ علامۀ حلی، 34-35). علاوه بر این دو لفظ، معادلهای دیگری چون «سَبق و لُحوق»، «قبل و بعد»، «پیشی و پسی» نیز در همین معنا به کار رفتهاند (ابنسینا، دانشنامه...، 98؛ صدرالدین، الاسفار، 3/ 259؛ طباطبایی، 198).
به گفتۀ ارسطو، متقدم، یا پیشین به چیزی اطلاق میشود که یا مطلقاً و طبعاً، و یا به نحو نسبی به مبدأی نزدیکتر است و در مقابل، متأخر یا پسین به چیزی که از همان جهات به مبدأ دورتر است، اطلاق میگردد. تقدم و تأخر اشیاء گاه به حسب مکان یا زمان یا حرکت یا توانمندی یا ترتیب است؛ و گاه براساس شناخت، چنانکه مفهوم کلی از حیث تعریف بر ادراک حسی مقدم است. همچنین برخی اشیاء براساس طبیعت و جوهر، بر دیگر اشیاء تقدم دارند و وجودشان بدون اشیاء متأخر ممکن است، در حالی که وجود امور متأخر بدون وجود امور متقدم ممکن نیست (کتاب V، فصل 11).
تقدم و تأخر از عوارض ذاتی وجودند، بدین معنا که موجود را ــ از آن جهت که موجود است ــ میتوان به متقدم و متأخر تقسیم کرد (ابنسینا، الالٰهیات...، 167؛ غزالی، 187؛ سهروردی، 1/ 302؛ صدرالدین، همان، 3/ 255). تقابلِ تقدم و تأخر از نوع تضایف است و بنابراین، آن دو در نسبت و مقایسه با یکدیگر ادراک میگردند و در بالقوه و بالفعل بودن، و یا خارجی و ذهنی بودن به یک سان اعتبار میشوند. به ازای هر قسم از تقدم، قسمی از تأخر هست و یک شیء به اعتبار واحد نمیتواند جامع هر دو آنها باشد (ابنسینا، النجاة، 541؛ سهروردی، 1/ 29). معنای تقدم و تأخر، گویا نخست از طریق حواس در ذهن شکل گرفته، و سپس با تعمیم ذهنی در امور معنوی مانند شرف و فضیلت و اوصافی از این قبیل نیز اعتبار شده است (طباطبایی، 198-199).
ملاک تقدم و تأخر در هر مورد، امر مشترکی است که دو چیز در مقایسه با آن ملاک با یکدیگر سنجیده میشوند (سبزواری، 2/ 316). از همینرو، تقدم و تأخر، به حسب ملاکهای متفاوت، دارای انواع بسیاری است که به حصر استقرایی شناخته شدهاند (علامۀ حلی، 35؛ طباطبایی، 199). مهمترین انواع تقدم ــ و به تبع آن تأخر ــ بدینشرح است:
1. تقدم زمانی
که خود به دو قسم تقسیم میشود: الف ـ تقدم به ذات میان دو جزء از زمان، مثل تقدم دیروز بر امروز؛ ب ـ تقدم به عرض میان دو چیز زمانی به تبعِ زمان، مثل تقدم طلوع خورشید در دیروز بر طلوع خورشید در امروز (سبزواری، 2/ 307؛ زنوزی، 64؛ طباطبایی، همانجا). ملاک تقدم به زمان، خود طبیعت زمان است (صدرالدین، تعلیقات...، 154)، اما دو جزء از زمان برخلاف دیگر اقسام تقدم و تأخر، در فعلیت وجود با یکدیگر جمع نمیشوند و فعلیت هر یک از اجزاء متوقف بر قوۀ آن در جزء متقدم و سپری شده است (طباطبایی، 199، 202).
2. تقدم رتبی یا ترتیبی
به معنای تقدم یک شیء بر دیگری از حیث نزدیکی به مبدأی مشخص. ویژگیِ ترتیب این است که متقدم و متأخر در آن تنها به اعتبار مبدأ بستگی دارند و به حسب تغییرِ آن قابل جابهجاییاند (فارابی، 1/ 81؛ ابنسینا، الالٰهیات، 167-168). این نوع نیز بر دو قسم است: الف ـ وضعی، مثل تقدم امام جماعت بر صف نمازگزاران نسبت به محراب؛ ب ـ طبعی، مثل تقدم هر جنس نسبت به نوع خود در صورتی که ترتیب اجناس و انواع نسبت به جنس عالی در نظر گرفته شود، و عکس آن اگر نسبت به نوع سنجیده شود (سهروردی، 1/ 302-303؛ فخرالدین، 1/ 446؛ صدرالدین، الاسفار، همانجا؛ طباطبایی، 198-199).
3. تقدم به شرف یا کمال
که موضوع آن امور معنویای است که در آنها میتوان نوعی فضیلت تصور کرد. ملاک این قسم، فضیلت و رذیلت است (فارابی، همانجا؛ ابن رشد، 29؛ صدرالدین، همان، 3/ 256).
4. تقدم به طبع
که ملاک آن وجود است، مانند تقدم علت ناقص بر معلول. در این نوع تقدم، وجود یافتن متأخر بدون تحقق وجود متقدم امکانپذیر نیست (سهروردی، 1/ 303؛ لاهیجی، 244؛ طباطبایی، 201).
5. تقدم به علیت
به معنای تقدم وجوب علت تامّ بر وجوب معلول خویش، که ملاک آن اشتراک علت تامّ و معلولش در وجوب وجود است که در علتْ به ذات است و در معلولْ به غیر (ابنسینا، النجاة، 541؛ صدرالدین، همانجا؛ طباطبایی، 202).
6. تقدم به تجوهر یا ماهیت
به معنای تقدم اجزاء ماهیت ــ یعنی جنس و فصل ــ بر ماهیت، و نیز تقدم ماهیت بر لوازم خویش است و ملاکِ آن اشتراک متقدم و متأخر در تقرر ماهیت است (میرداماد، القبسات، 63-64؛ سبزواری، 2/ 308-309، 317؛ طباطبایی، 199، 202).
7. تقدم دهری
به معنای تقدم علت تام بر معلول از این جهت که مرتبۀ وجود علت، از مرتبۀ وجود معلول جدا ست و میان آنها فاصلهای از حیث مرتبۀ وجودی هست، مانند تقدم نشئۀ تجرد عالم عقول بر نشئۀ عالم مادی (میرداماد، همان، 75-76، 87-90، تقویم...، 321-323؛ سبزواری، 2/ 310-311؛ طباطبایی، 200). ملاک این قسم، اشتراکِ مرتبهای از مراتب کلی وجود با مراتب مافوق یا مادون آن در عالم واقع است (سبزواری، 2/ 317-318؛ طباطبایی، همانجا). این قسم از تقدم با ابداع نظریۀ حدوث دهری از سوی میرداماد مطرح شده است.
8. تقدم به حقیقت و مجاز
در جایی است که دو چیز در اتصاف به یک وصف مشترک باشند و آن وصف به هر دو آنها اسناد داده شود، با این تفاوت که اتصاف یکی از آن دو ذاتی و حقیقی باشد و اتصاف دیگری عرضی و مجازی. مثال آن تقدم وجود بر ماهیت است، بنابر نظریۀ اصالت وجود، این قسم را ملاصدرا مطرح کرده است (صدرالدین، فی الحدوث، 36؛ طباطبایی، همانجا). ملاک این قسم، اشتراکِ متقدم و متأخر (وجود و ماهیت) در مطلق ثبوت است، زیرا ثبوت حقیقی از آنِ متقدم، و ثبوت مجازی از آن متأخر است (سبزواری، 2/ 309-310؛ طباطبایی، 202).
9. تقدم به حق
به معنای تقدم وجود علت تام بر وجود معلول خویش، که ملاصدرا آن را از اقسام پیچیده و دشوار تقدم و تأخر دانسته که جز عارفان راسخ آن را درک نمیکنند (صدرالدین، الاسفار، 3/ 257-258، فی الحدوث، همانجا). ملاک این قسـم، اشتراکِ متقدم و متأخر در وجود ــ اعم از مستقل و رابط ــ است، از آنرو که وجودِ مستقلِ علت، مقدم بر وجودِ رابطِ معلول است (طباطبایی، همانجا).
در کیفیت حملِ لفظِ تقدم بر اقسام آن میان حکما اختلاف وجود دارد. سهروردی میگوید: برخی آن را به تواطؤ دانستهاند و برخی به غیر تواطؤ (1/ 303-305). به نظر ابنسینا ( الالٰهیات، 167) که ملاصدرا (صدرالدین، الاسفار، 3/ 266-267) نیز آن را پذیرفته، حمل تقدم و تأخر بر اقسام آن به تشکیک است. بهمنیار بن مرزبان (ص 467)، لوکری (ص 125)، نصیرالدین طوسی ( تجرید...، 115) و میرداماد ( القبسات، 61) نیز در این باب از ابنسینا پیروی کردهاند. ابنسینا دو قسم تقدم به علیت و به طبع را به واسطۀ قدر مشترک میان آن دو، یعنی احتیاج متأخر به متقدم در تحقق، تقدم به ذات نامیده است. نصیرالدین طوسی عنوان تقدم به ذات را به تقدم علیت اختصاص داده است (شرح...، 3/ 110، اساس...، 59). به نظر سهروردی، تقدم و تأخر به یک معنا بر اقسام آن اطلاق نمیگردد، بلکه به معنای حقیقی فقط بر تقدم و تأخر به طبع و به ذات اطلاق میگردد و کاربرد آن در اقسام دیگر مجازی است و بازگشت همۀ آنها به تقدم و تأخرِ به طبع است (1/ 305-307). اما ملاصدرا نظر سهروردی را نقد کرده است (صدرالدین، همان، 3/ 263-266).
مفهوم مقابل تقدم و تأخر، معیّت است، به معنای با هم بودن دو چیز، یا اشتراک دو چیز در معنایی واحد، بیآنکه از حیث کمال و نقص و تقدم و تأخر با یکدیگر اختلاف داشته باشند (طباطبایی، همانجا؛ حائری، 91، حاشیه). معیت از حیث معنا و مفهوم ــ و نه به حسب وجود ــ در مقابل اقسام تقدم و تأخر قرار میگیرد و تقابل آنها از قسم عدم و ملکه است (سهروردی، 1/ 29؛ صدرالدین، همان، 3/ 268؛ طباطبایی، 203). چنانکه قطبالدین شیرازی میگوید، معیت بر معانی بسیاری اطلاق میشود، و به همین اعتبار دارای اقسام مختلفی است. برخی از آنها بدین قرار است: 1. معیت زمانی، که عبارت است از همبستگی دو چیز در یک معنای زمانی که بین آنها تقدم و تأخری نباشد (1/ 509؛ نک : صدرالدین، همان، 3/ 269؛ طباطبایی، همانجا). 2. معیت رتبی، که با هم بودن دو شیء است به نحوی که فاصلۀ آنها از مبدأ معیّن یکسان باشد (فارابی، 1/ 82؛ طباطبایی، همانجا). 3. معیت مکانی اجسام، که از تمام وجوه امکانپذیر نیست، مگر با تقدم زمانیِ یکی بر دیگری (صدرالدین، همان، 3/ 270). 4. معیت به شرف، تساوی دو چیز در داشتن یک صفت است، مانند معیت دو انسان در شجاعت (طباطبایی، همانجا). 5. معیت به طبع، برابر بودن دو چیز است در لزوم وجود یافتن از جانب علتی واحد، بدون آنکه وجود یکی متوقف بر وجود دیگری باشد، مانند تساوی دو جزء نسبت به کل. 6. معیت به علت، با هم بودن دو معلول نسبت به یک علت تام است. 7. معیت در دهر، با هم بودن دو جزء از اجزاء یک مرتبه از مراتب وجود عینی است، مشروط به اینکه در آن کثرت فرض شود (طباطبایی، همانجا).
مآخذ
ابن رشد، محمد، تلخیص مابعدالطبیعة، به کوشش عثمان امین، قاهره، 1958م؛ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، قم، 1375ش؛ همو، الالٰهیات من کتاب الشفاء، به کوشش حسن حسنزادۀ آملی، قم، 1376ش؛ همو، دانشنامۀ علایی، به کوشش احمد خراسانی، تهران، 1360ش؛ همو، النجاة، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1364ش؛ بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، به کوشش مرتضى مطهری، تهران، 1375ش؛ حائرییزدی، مهدی، آگاهی و گواهی، تهران، 1360ش؛ زنوزی، عبدالله، لمعات الٰهیه، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، 1361ش؛ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، به کوشش حسن حسنزادۀ آملی، تهران، 1416-1422ق؛ سهروردی، یحیى، مجموعۀ مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، 1380ش؛ صدرالدین شیرازی، الاسفار، بیروت، 1410ق؛ همو، تعلیقات بر الالٰهیات من الشفاء ابن سینا، چ سنگی، تهران، 1303ق؛ همو، فی الحدوث، به کوشش حسین موسویان، تهران، 1378ش؛ طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، قم، 1420ق؛ علامۀ حلی، حسن، الجوهر النضید، قم، 1381ش؛ غزالی، محمد، مقاصد الفلاسفة، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، 1961م؛ فارابی، محمد، المنطقیات، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، قم، 1408ق؛ فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، حیدرآباد دکن، 1343ق؛ قطبالدین شیرازی، محمود، درة التاج، به کوشش محمد مشکٰوة، تهران، 1369ش؛ لاهیجی، حسن، «زواهر الحکم»، منتخباتی از آثار حکمای الٰهی ایران، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، 1355ش، ج 3؛ لوکری، فضل، بیان الحق بضمان الصدق، به کوشش ابراهیم دیباجی، تهران،1373ش؛ میرداماد، محمدباقر، تقویم الایمان، به کوشش علی اوجبی، تهران، 1376ش؛ همو، القبسات، به کوشش مهدی محقق و دیگران، تهران، 1367ش؛ نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1367ش؛ همو، تجرید الاعتقاد، به کوشش محمدجواد حسینی جلالی، قم، 1407ق؛ همو، شرح بر الاشارات... (نک : هم ، ابنسینا)؛ نیز: