تفسیر بیضاوی
تَفْسیرِ بِیْضاوی، از تفاسیر مختصر و بسیار مشهور از سدۀ 8ق/ 14م، تألیف ناصرالدین عبدالله بن عمر بیضاوی (ه م). نام اصلی این اثر چنان که در مقدمۀ مؤلف آمده، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل است. این تفسیر که به اتفاق آراء اهل نظر در میان تفاسیر کمحجم قرآن کریم از محققانهترین تفسیرها ست و سالیان دراز یکی از کتابهای درسی مجامع دینی بوده است. گزیدهگویی، اجتناب از بحثهای استطرادی و دقت فراوان در تبیین مباحث، از ویژگیهای این تفسیر است. در طبقهبندی تفاسیر اهل سنت، تفسیر بیضاوی از جمله تفاسیر به رأی ممدوح بهشمار میآید. این کتاب در حقیقت، در برابر کشاف زمخشری به نگارش درآمده، و گرایش به فکر اشعری از نکات بارز این تفسیر است. مطالب تفسیر بیشتر برگرفته از کشاف زمخشری و تفسیر کبیر فخرالدین رازی است.
دربارۀ انگیزۀ نگارش تفسیر بیضاوی باید گفت که مؤلف در مقدمۀ کوتاهی دیدگاه خود را نسبت به علم تفسیر، دانشهای مورد نیاز برای مفسران و انگیزۀ نگارش اثر خویش اظهار میدارد. او که گرانمایهترین و شریفترین علوم را علم تفسیر میشمارد، بر آن است که رأس و رئیس همۀ علوم دینی و اساس و مبنای قواعد شرع، تفسیر است و تأکید میورزد که سزاوار نیست کسی به آن دست یازد و به بحث در این مقام بپردازد، مگر آنکه در اصول و فروع معارف دینی، چیرهدست، و در علوم مربوط به زبان عربی و فنون و صناعات ادبی سرآمد باشد. بر پایۀ یادکرد مؤلف در مقدمه، وی کوشش داشته است تا چکیدۀ زلال اندیشۀ بزرگان صحابه و تابعین را در کنار نکات ارزنده و لطایف تفسیری از خود و فاضلان متأخر و محققان بزرگ گرد هم آورد (نک : بیضاوی، 1/ 3-4).
در باب چگونگی ترتیب مطالب در تفسیر بیضاوی باید گفت که روش مؤلف در پرداختن به آیات و سورهها چنین است که در آغاز هر سوره ابتدا نام سوره و سپس مکی با مدنی بودن آن و نیز شمار آیات هر سوره را ذکر میکند. وی گاه به بیان اختلاف مکی یا مدنی بودن آیاتی از یک سوره (برای نمونه، نک : 2/ 66، 166، 433، 3/ 5، 132)، یا بیان اختلاف در شمارش آیات یک سوره میپردازد (برای نمونه، نک : 2/ 66، 166، 30/ 5).
بیضاوی تنها در 5 مورد به ذکر نامهای دیگر سورهها میپردازد. آن 5 مورد عبارت است از سورههای فاتحةالکتاب (1/ 5)، توبه (2/ 166)، یٰس (3/ 430)، محمد(ص) (4/ 145) و ملک (4/ 297).
در باب دقایق زبانی و ادبی در تفسیر بیضاوی، چنانکه حاجی خلیفه (1/ 187) مینویسد، وی در آنچه مربوط به اعراب و معانی و بیان است، بر کشاف زمخشری تکیه دارد (برای نمونه، نک : بیضاوی، 1/ 104: ذیل آیۀ 58 سورۀ بقره؛ قس: زمخشری 1/ 143؛ بیضاوی، 1/ 127: ذیل آیۀ 99 سورۀ بقره؛ قس: زمخشری، 1/ 171؛ بیضاوی، 1/ 188: ذیل آیۀ 217 سورۀ بقره؛ قس: زمخشری، 1/ 258).
میزان اثرپذیری بیضاوی از کشاف زمخشری بهحدی است که برخی هنگام معرفی آثار بیضاوی به جای عنوان تفسیر بیضاوی یا انوارالتنزیل از مختصر الکشاف یاد میکنند (داوودی، 1/ 248). رابسون ذیل مدخل بیضاوی در «دائرةالمعارف اسلام»، انوارالتنزیل را در حقیقت تهذیب و ویرایشیاز کشاف زمخشری دانسته است (نک : EI2).
یکی دیگر از منابع مورد استفادۀ بیضاوی بهویژه در لغت و اشتقاق و بیان دقایق زبانی و ادبی قرآن کریم، تفسیر راغب اصفهانی است (حاجیخلیفه، همانجا). صاحب کشف الظنون همچنین ذیل مدخل تفسیرالراغب از آن به عنوان یکی از مآخذ انوارالتنزیل بیضاوی یاد میکند (حاجیخلیفه، 1/ 447).
در باب قرائت، تفسیر بیضاوی افزون بر توجه به قرائات عشر (برای نمونهای از توجه به یعقوب، نک : بیضاوی، 1/ 11، 3/ 48؛ نیز قس: EI2). به قرائتهای شاذّ و نادر منسوب به قرّاء متقدم نیز گاه توجه داشته است (مثلاً نک : 1/ 4).
در خصوص مباحث کلامی از آنجا که بیضاوی را دیدگاهی اشعری اعتدالی است، در این حوزه متأثر از تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) فخرالدین رازی است (نک : حاجیخلیفه، 1/ 187). برای نمونه بیضاوی آیۀ «... قالَ رَبِّ اَرِنی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی...» (اعراف،7/ 143) را دلیلی بر جواز رؤیت ذات باریتعالى میداند و استدلالهای وی در اینباره، برگرفته از تفسیر کبیر فخرالدین رازی است (بیضاوی، 2/ 110-111؛ قس: فخرالدین، 14/ 227 بب ).
بیضاوی مباحث اعتزالی تفسیر کشاف را یا حذف، یا به کوتاهـی طرح و سپس رد مـیکند (نک : ذهبـی، 1/ 297). البته در برخی موارد، آراء معتزلی را حذف نکرده است (برای نمونه، نک : 1/ 228، ذیل آیۀ 275 سورۀ بقره) که شاید علت آن عدم درک و تشخیص معنای واقعی این آراء باشد (نک : EI2).
بیضاوی به تبع فخرالدین رازی خردهگیریهایی نسبت به شیعه دارد. وی استدلال شیعه را بر امامت امیرالمؤمنین علی(ع) با بهرهگیری از آیۀ 55 مائده امری مبتنی بر زعم و گمان میداند (1/ 439). نیز اینکه شیعه مفهوم «اهلالبیت» را به آن حضرت، فاطمـه و دو فرزندشـان(ع) اختصاص، و مبنـای عصمت آنها قرار داده، احتجاجی ضعیف دانسته است؛ چه بر این باور است که این تخصیص با سیاق آیات مناسبت ندارد (3/ 382). از دید بیضاوی حدیث کساء بر این مطلب دلالت دارد که آن حضرات از اهل بیت بودهاند، نه اینکه غیر آنها از اهل بیت نباشند (همانجا).
در حیطۀ فقه، بیضاوی ذیل آیات الاحکام به برخی مسائل فقهی به صورت موجز نیز میپردازد و غالباً درصدد تأیید مذهب فقهی خود، یعنی مذهب شافعی است (ذهبی، 1/ 298). برای نمونه ذیل آیۀ «اَلْحَجُّ اَشْهُرٌ مَعْلوماتٌ...» (بقره، 2/ 197)، «اشهر معلومات» را شوال و ذیقعده و 9 روز از ذیحجه میداند (بیضاوی، 1/ 179؛ قس: زمخشری، 1/ 242؛ ابن رشد، 1/ 325).
در کاربرد حدیث در تفسیر بیضاوی باید گفت مؤلف به پیروی از زمخشری در پایان هر سوره، احادیثی در فضیلت و ثواب قرائت آن دارد (برای نمونه، نک : 1/ 317: پایان سورۀ آل عمران؛ قس: زمخشری، 1/ 460؛ بیضاوی، 1/ 406: پایان سورۀ نساء؛ قس: زمخشری، 1/ 599). ذهبی که این احادیث را موضوعه میداند، تکیه بر چنین اخباری را شایستۀ عالمی همچون بیضاوی ندانسته است (همانجا). وی توجیه برخی همچون حاجیخلیفه (1/ 188) از بیضاوی را ضعیف، و غیرکافی میداند (همانجا).
تفسیر بیضاوی خالی از ذکر اسرائیلیات نیست. گرچه ذهبی شمار روایات اسرائیلی موجود در تفسیر بیضاوی را بسیار کم میداند و آوردن الفاظی همچون «رُویَ» یا «قیل» را در ابتدای اسرائیلیات (برای نمونه، 3/ 27) بیانگر ضعیف دانستن این روایات از سوی بیضاوی میداند (1/ 299)، با اینهمه، گاه آوردن اسرائیلیات بدون قید الفاظ یاد شده نیز در انوارالتنزیل دیده میشود (برای نمونه، 2/ 308-309).
تفسیر بیضاوی به سبب جمع میان زیبایی تعبیر و قوت بیان (معرفت، 2/ 892)، پس از تألیف و از اوان انتشارش مورد توجه دانشمندان و حوزههای علوم اسلامی قرار گرفته، و مورد تدریس شرح و حاشیه واقع شده است (حاجیخلیفه، همانجا؛ ذهبی، 1/ 303؛ خرمشاهی، 215). حاجیخلیفه در کشفالظنون در مقالۀ مفصلی که دربارۀ انوارالتنزیل دارد، حواشی کامل و جامع بر آن را متعدد دانسته، و از آن میان به معرفی 15 حاشیۀ کامل و 27 حاشیه و تعلیق غیرکامل اشاره کرده است (1/ 188-193). آقابزرگ تهرانی هم حواشی و تعلیقات نوشته شده از سوی دانشمندان امامیه بر تفسیر بیضاوی را متعدد دانسته، و به معرفی 23 حاشیه و تعلیق بر آن پرداخته است (6/ 41-44).
از دید حاجیخلیفه پرفایدهترین و سودمندترین حاشیۀ کامل بر تفسیر بیضاوی، حاشیۀ محییالدین محمدبن مصطفى قوجوی معروف به شیخزاده (د 951ق) است (1/ 188). این حاشیه، از شروح مفصل ادبی و بیانی تفسیر بیضاوی است که برای طلاب و محصلان علوم قرآنی نگارش شده است (ایازی، 173). ذهبی مشهورترین حواشی بر تفسیر بیضاوی را حاشیۀ قاضیزاده، حاشیۀ شهاب و حاشیۀ قونوی میداند (1/ 303). آقابزرگ نیز یکی از بهترین حواشی غیرکامل بر تفسیر بیضاوی را، حاشیۀ شیخ بهایی میداند (6/ 44).
تفسیر بیضاوی، توسط برخی مختصر نیز شده است. حاجیخلیفه از الاتحاف بتمییز ما تبع فیه البیضاوی صاحب الکشاف به عنوان مختصر تفسیر بیضاوی توسط محمدبن یوسف شامی یاد میکند (1/ 193). وی همچنین از مختصری متعلق به محمدبن محمدبن عبدالرحمان شافعی قاهری معروف به امام الکاملیه (د 874ق) یاد مینماید (1/ 194).
شیخ عبدالرئوف مناوی احادیث تفسیر بیضاوی را مستندیابی کرده، و آن را الفتحالسماوی بتخریج احادیثالبیضاوی نامگذاری کرده است (نک : همو، 1/ 193).
تفسیر بیضاوی و بهویژه ارزش ادبی و تفسیری آن در میان اهل فن و مفسران شیعی نیز مورد توجه بوده است. مولا فتحالله کاشانی (د 988ق) در مقدمۀ زبدةالتفاسیر که به زبان عربی نوشته است، از انوارالتنزیل به عنوان یکی از 4 منبع عمدۀ خود یاد میکند (1/ 6). وی در منهج الصادقین که به زبان فارسی نوشته است نیز بهطور گسترده اقوال بیضاوی را مطرح میکند (برای نمونه، نک : 1/ 28، 2/ 215، 6/ 449). در سدۀ 11ق، بهاءالدین محمدشریف لاهیجی (د 1088ق) در تفسیر خود به بیان اقوال بیضاوی پرداخته (برای نمونه، نک : 1/ 215، 2/ 401)، و گاه با عباراتی همچون «علیه ما یستحقه» (1/ 796، 4/ 190) او را مورد جرح قرار داده است. ملامحسن فیض کاشانی (د 1091ق) نیز در تفسیر الصافی از متـن عبـارات تفسیـر بیضـاوی ــ بدون آنکه از بیضاوی نامی ببرد ــ استفاده میکند (برای نمونه، نک : 6/ 153؛ قس: بیضاوی، 3/ 437) و حتى گاه بدون یک کلمۀ افزوده همان عبارات بیضاوی را در شرح کلمات و تفسیر آیه میآورد (معرفت، 2/ 430؛ ایازی، 202). نگاهی گذرا به مجلدات بحارالانوار مجلسی (برای نمونه، نک : 9/ 127، 12/ 22، 56/ 246، 328) نیز بیانگر استفادۀ مکرر او از تفسیر بیضاوی است. میرزامحمد مشهدی قمی، از علمای امامی سدۀ 12ق نیز در بحثهای ادبی خود از انوارالتنزیل بیضاوی بسیار بهره برده است (نک : درگاهی، 1/ 38).
تفسیر بیضاوی بهویژه در شناخت ملل مختلف نسبت به اسلام اثری شگرف نهاد؛ برای نمونه در سدههای 9 و 10ق/ 15 و 16م یکی از پرتداولترین آثار اسلامی در آسیای جنوب شرقی این تفسیر بود. همچنین در اروپای سدههای 16م به بعد ترجمۀ این اثر نقطۀ عطفی در بالا بردن میزان آشنایی اروپاییان با دین اسلام بود. در سدههای پسین نیز مترجمان قرآن کریم به زبانهای اروپایی از این تفسیر بهرههای فراوان بردهاند(نک : وان برانسون، npn.؛ علی، 10؛ بلاشر، 27).
در میان معاصران، پدیدآورندگان تفسیر نمونه یکی از منابع مورد استفادۀ خود را تفسیر بیضاوی ذکر میکنند (مکارم شیرازی، 1/ 26). صاحبان تفاسیرالمیزان (طباطبایی، 5/ 84، 9/ 126)، پرتوی از قرآن (طالقانی، 1/ 48، 126، 159)، احسن الحدیث (قرشی، 1/ 212، 2/ 391) و دیگران به نوعی به نقل اقوال تفسیری بیضاوی پرداختهاند.
از میان چاپهای قابل توجه این اثر میتوان به چاپ فلایشر در 2 جلد (لایپزیگ، 1846- 1848م) که ویناند فل بعدها برای آن فهرست جامعی در نظر گرفت (لایپزیگ، 1878م)، اشاره کرد (سرکیس، 1/ 617).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ ابن رشد، محمد، بدایة المجتهد، بیروت، 1402ق/ 1982م؛ ایازی، محمدعلی، شناخت نامۀ تفاسیر، رشت، 1378ش؛ بیضاوی، عبدالله، تفسیر، بیروت، 1410ق/ 1990م؛ حاجیخلیفه، کشف؛ خرمشاهی، بهاءالدین، قرآن پژوهی (هفتاد بحث و تحقیق قرآنی)، تهران، 1372ش؛ داوودی، محمد، طبقات المفسرین، بیروت، دارالکتب العلمیه، درگاهی، حسین، مقدمه بر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، 1366ش؛ ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، بیروت، 1396ق/ 1976م؛ زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت، 1415ق/ 1995م؛ سرکیس، الیان، معجم المطبوعات العربیة، قاهره، 1346ق/ 1928م؛ شریف لاهیجی، محمد، تفسیر، تهران، 1340ش؛ طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، تهران، 1362ش؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، 1417ق/ 1997م؛ فخرالدین رازی، التفسیرالکبیر، قاهره، المطبعةالبهیه؛ فیض کاشانی، محسن، الصافی، به کوشش محسن حسینی امینی، تهران، 1416ق؛ قرآن کریم؛ قرشی، علیاکبر، احسن الحدیث، تهران، 1377ش؛ کاشانی، فتحالله، زبدةالتفاسیر، قم، 1423ق؛ همو، منهجالصادقین، تهران، 1336ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ معرفت، محمدهادی، التفسیر والمفسرون فی ثوبة القشیب، مشهد، 1381ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، 1353ش؛ نیز: