زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

تغنی

تَغَنّی، اصطلاحی در تلاوت قرآن به معنای تلاوت آهنگین قرآن. این اصطلاح که غالباً به صورت «تغنی به قرآن» در متون مختلف دیده می‌شود، ریشه در دو روایت دارد که در آنها پیامبر اکرم(ص) در تلاوت قرآن، به تغنی توصیه کرده است (نک‍ : دارمی، 2/ 563؛ ابن ماجه، 1/ 424؛ حاکم، 1/ 570؛ مجلسی، 89/ 191-192). این روایات اندکی پس از پیامبر(ص) باعث بروز جریان تلاوت آهنگین و اندکی بعد، تلاوت هنری قرآن کریم شده که تا به امروز محل تردید و یا تأیید دانشمندان اسلامی بوده است. 
تغنی از ریشۀ غِناء به معنای چیزی را به آواز خواندن یا آهنگین خواندن چیزی است (نک‍ : ابن منظور، ذیل غنی). اما برخی نیز آن را از ریشۀ غَناء انگاشته، و «به‌وسیلۀ چیزی بی‌نیاز شدن» معنا کرده‌اند (برای نمونه، نک‍ : زمخشری، 2/ 17). به نظر می‌رسد دلیل گرایش اینان به چنین معنایی بیش از آنکه جنبۀ لغت‌شناسانه داشته باشد، ریشه‌هایی اجتماعی و فرهنگی داشته است (نک‍ : ادامۀ مقاله). 
احادیثی که از آنها توصیه به آهنگین خواندن قرآن استنباط می‌شود، به این دو روایت محدود نشده است، بلکه در تلاوت آهنگین قرآن، احادیث و گزارشهای تاریخی دیگری نیز با مضامین مشابه مورد استناد قرار گرفته است. در این احادیث و روایات، در مقام تلاوت قرآن، سخن از تحسین صوت، تزیین صوت، تحبیر و ترنیم (آهنگین خواندن) رفته (برای مثال، نک‍ : بخاری، 6/ 240 بب‍ ؛ کلینی، 2/ 587 بب‍‌ ) و این ترادف و قرابت معنی در تعبیرها، اندیشۀ تلاوت آهنگین قرآن را قوت بخشیده است. به نظر می‌رسد روایاتی که در آنها به تغنی توصیه شده، با جان‌مایه‌ای که از واژۀ غنا دارد، در این فرایند سهم مهم‌تری ایفا کرده است و زمینه را برای پرداختهای هنری‌تر و غنایی قرائت قرآن فراهم نموده است. 
براساس گزارشهای تاریخی، آواز و موسیقی در صدر اسلام ساده، بی‌پیرایه و خالی از تکلف بوده است (ابن خلدون، 395) و آوازه‌خوانان تنها براساس ذوق و سلیقۀ خود آواز می‌خواندند (ضیف، 41). شاید به همین سبب بوده که آوازه‌خوانی سخت رواج داشته است و در گوشه‌گوشۀ زندگی بدوی عرب حجاز، سوای آوازه‌خوانان، مردم عادی نیز با آوازه‌خوانی بیگانه نبوده‌اند و درخور طبع خود آهنگی ساخته، و آن را زمزمه می‌کرده‌اند (ابن خلدون، همانجا). 
درست در همین فضا ست که پیامبر(ص) در گذار از فرهنگ جاهلی به فرهنگ اسلامی با تکیه به این مؤلفۀ فرهنگی، می‌کوشد تا عادت به ترنم و آوازخوانی عرب را به سمت تلاوت قرآن سوق دهد و از این‌روست که همگان را به آهنگین خواندن قرآن توصیه می‌کند (زمخشری، همانجا). در همین فضای فرهنگی است که کم و بیش عرب حجازی نومسلمانان، آوازه‌خوانی خود را بیهوده تلقی کرده، گرایش به آوازه‌خوانی را با تلاوت قرآن درهم می‌آمیزد (ابن خلدون، همانجا). از این‌رو توصیه‌های پیامبر(ص) به تغنی به قرآن، در آن دوره بیش از آنکه بر تغنی تکیه کند، از وجود روح تغنی در زندگی عرب حجازی بهره برده، بر تلاوت قرآن توسط نومسلمانان اثر می‌گذارد و آنها را به تلاوت قرآن تشویق می‌کند. 
در دورۀ فتوح، موسیقی و آوازخوانی در شبه‌جزیره وارد فضایی جدید می‌شود (برای آگاهی، نک‍ : ضیف، 39 بب‍ ، 178 بب‍ ؛ فارمر،36 بب‍‌ ). چنان‌که ابن خلدون گزارش می‌دهد، گرایش عرب به آواز از یک‌سو و گسترش موسیقی در سرزمینهای تصرف شده از سوی دیگر، زمینۀ تحول در آوازه‌خوانی را فراهم کرد و آهنگ‌سازی هنری و حرفه‌ای از سوی نومسلمانان، موالیان و اسیران ایران و شامات پا در حجاز گذارد (همانجا) و اعراب حجاز در رویارویی با این پدیده، عمیقاً تحت تأثیر آن قرار گرفتند (برای آگاهی از این‌گونه تأثیرات، نک‍ : ابوالفرج، 2/ 208؛ ضیف، 32 بب‍‌ ). 
در فضایی که موسیقی از مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی به‌شمار می‌رفته (همو، 46، 183)، روشن است که خواندن قرآن نیز از این تحولات موسیقایی بی‌تأثیر نماند. گزارش الاغانی مبنی بر آموزش قرآن و آوازه‌خوانی توسط یک نفر و در یک زمان و مکان می‌تواند گوشه‌ای از این تأثیر و تأثر را آشکار کند (نک‍ : ابوالفرج، 10/ 200). 
از این دوره است که در میان برخی مسلمانان، چنین گرایشی پیدا می‌شود که قرآن را نیز به آواز بخوانند و از گسترش این پدیده در تلاوت قرآن کم و بیش استفاده نمایند. شاید به همین سبب باشد که روایات پیامبر(ص) مبنی بر تغنی به قرآن، ناگهان موقعیتی دوباره می‌یابد و زمینه را برای درآمیختن آواز و قرائت قرآن تا حدودی فراهم می‌نماید. در همین بستر در کنار اصطلاحاتی چون تغنی به قرآن و امثال آن، در سدۀ 2ق به اصطلاح جدیدِ «القرائة علی‌الغناء» برمی‌خوریم(نک‍ : صنعانی، 2/ 481؛ نیز فاکهی، 3/ 25). با تنوع و گسترش آهنگ و موسیقی در شبه‌جزیره و شکل یافتن مبانی موسیقی تحت عنوان الحان، این اصطلاح نیز جای خود را به القرائة بالالحان(نک‍ : ابن قاسم، 9/ 421؛ عبـدالله بن احمد، 3/ 1324؛ ترمـذی،1/ 79؛ فاکهی، 3/ 21 بب‍‌ ) می‌دهد و مراد از آن خواندن قرآن کم‌وبیش براساس قواعد و آهنگهای موسیقی آن دوره بوده است (نک‍ : ابن ابی‌شیبه، 7/ 155). 
شاید بتوان گفت در این دوره برخی از قاریان، از آهنگهای موسیقی و حداء در خواندن قرآن بهره برده‌اند و زمینه را برای خواندن قرآن به سمت ساخت آهنگهای موسیقی در قرن 2 و 3ق فراهم کرده‌اند (نک‍ : ابن قتیبه، 232). ویژگی این روند، حرکت از خواندن قرآن به سمت ساخت آهنگ و نغمه برای آیات قرآن و آهنگین خواندن قرآن بوده است (رافعی، 61؛ قس: فاکهی، 3/ 24). گزارشهایی تاریخی مبنی بر آشنایی قاریان قرآن با اصول موسیقی و آواز(برای مثال، نک‍ : ابوالفرج، 9/ 156؛ ذهبی، تاریخ...، حوادث 541-550ق، ص 254؛ صفدی، 7/ 230، 11/ 40، 392) و نواختن پاره‌ای از آلات موسیقی توسط برخی از قاریان قرآن (نک‍ : ذهبی، همان، حوادث 521-540ق، ص 195)، حاکی از رواج این جریان تا سده‌های میانی هجری نیز بوده است. 
ازجمله کسانی که با آگاهی از اصول و قوانین موسیقایی مبادرت به آهنگین خواندن قرآن کرده‌اند، می‌توان به هیثم (بن خالد خواتیمی)، ابان (بن تغلب)، (حمران) ابن اعین و محمدبن سعد ترمـذی (ابن قتیبه، همانجـا) تا قرن 3ق، ربیـع بن سلیمان (د 269ق) در سدۀ 3ق (ذهبی، همان، حوادث 261-280ق، ص 96)، ابوبکر ضریر واعظ (ابن جوزی، 13/ 258)، ابوعبدالله تنوخی (خطیب، 8/ 27) و نُمَئ بن علی بن نمئ بن قطام(ابن فرضی، 198) در قرن 4ق، محمدبن احمدبن یوسف (خطیب، 1/ 378)، نورالدین بلخی (ابن عماد، 7/ 451)، در سدۀ 5ق، محمدبن احمدبن مکی ابن غریب (ذهبی، همان، حوادث 541-550ق، ص 254)، علی بن معضاد(ابن عساکر، 43/ 246)، ابوعبدالله بسطامی (همو، 52/ 41)، ابن حویزی (ابن دمیاطی، 1/ 70)، ابونصر بغدادی ادمی (ذهبی، همان، حوادث 521-540ق، ص 195)، بلبل (صفدی، 11/ 40)، معمم بغدادی (همو، 7/ 230) در قرن 6ق، یوسف بن ابی‌الغنایم (ذهبی، سیر...، 7/ 237)، محمدبن علی بن احمد (ابن حجر، انباء...، 1/ 140)، احمدبن محمدبن محمد (همان، 1/ 280) در قرن 8 ق، و یوسف بن مبارک (همان، 4/ 188) در قرن 9ق اشاره کرد. 
اما برخی از صحابه و تابعان، این‌گونه برداشتها از روایات پیامبر(ص) را برنمی‌تافتند و به مخالفت با آن می‌پرداختند و از آنجا که برداشت موسیقایی از احادیث تغنی را در آن فضای فرهنگی ناروا می‌شمردند، همواره از نقل روایات پیامبر(ص) خودداری می‌کردند (برای مثال، نک‍ : ابن کثیر، 54). در مقابل، موافقان آهنگین خواندن قرآن، افزون بر ادلۀ نقلی(سعید، 28 بب‍‌ )، ادلۀ زیباشناختی همچون فزونی تأثیر قرآن، افزایش تمایل به استماع، دل‌نشین‌تر شدن قرآن خوانی و درگیری بیشتر و عمیق‌تر با متن را مطرح ساخته‌اند(برای آگاهی بیشتر از ادلۀموافقان، نک‍ : ابن قیم، 1/ 485 بب‍ ؛ نلسن، 52). 
از آنجا که عمده‌ترین ادلۀ موافقان این پدیده، ادلۀ نقلی بوده است، مخالفان نیز کوشیده‌اند تا پاسخهای نقلی درخوری بیابند (برای مثال، نک‍ : قرطبی، 160 بب‍‌ )، اما شهرت و فزونی روایات تغنی به قرآن در فضای فرهنگی سده‌های نخست هجری و جایگاه مهم موسیقی در آن دوره‌ها این مخالفان را با دشواری روبه‌رو می‌ساخت. به همین سبب، اینان سخت کوشیده‌اند تا برای احادیث نبوی توجیهاتی درخور بیابند (نک‍ : ابوعبید، 2/ 169؛ ابن اثیر، 2/ 325، 3/ 391) تا آنجا که اساساً تعبیر تغنی به قرآن را مجاز دانسته (برای مثال، نک‍ : شریف رضی، 175؛ سیدمرتضى، 1/ 31 بب‍ ؛ زمخشری، همانجا)، آن را تأکیدی بر قرآن خوانی و انس با خواندن قرآن قلمداد کرده (نک‍ : ابن اثیر، 2/ 325)، و کوشیده‌اند تا نشان دهند که این دسته از روایات دلالت بر مفهوم آهنگین خواندن قرآن ندارند (سیدمرتضى، 1/ 32). همچنین جدا از استدلالهای نقلی، منافات داشتن آهنگین خواندن قرآن با خشیت، خشوع و درک عظمت قرآن از دیگر ادلۀ مخالفان تغنی در عدم پذیرش آن است (نک‍ : ابن کثیر، 55؛ ابن حجر، فتح...، 9/ 75؛ ابن خلدون، 394). 
در نگاهی کلی محور مخالفتها و موافقتها، اختلاف در مصادیق آهنگین خواندن قرآن بوده است که از دوگونۀ اساسی بیرون نیست: یکی براساس آهنگ طبیعی خودساخته و ساده، و دیگری آهنگی اکتسابی و براساس اصول و قواعد موسیقایی(نک‍ : ابن قیم، 1/ 489 بب‍ ؛ ابن خلدون، 393). بیشتر دانشمندان اسلامی بر نوع نخست آهنگین خواندن قرآن تأکید ورزیده‌اند و توصیه‌های پیامبر اکرم(ص) را بر این‌گونه از خواندن قرآن دانسته، و برای آن شواهدی تاریخی نیز اقامه کرده‌اند و نوع دوم آن را ناروا شمرده، و از مصادیق هشدارهای پیامبر بر دوری از در غلتیدن در وادی آوازه‌خوانی به قرآن دانسته‌اند (برای مثال، نک‍ : ابن کثیر، 55-56؛ ابن قیم، 1/ 492). اما گروهی همواره مصادیق گونۀ دوم آهنگین خواندن قرآن را نیز در زمرۀ تغنی به قرآن دانسته‌اند (نک‍ : سعید، 28 بب‍‌ )؛ اگرچه از سوی آنان سبکی خاص پیشنهاد نمی‌شده است، اما با تکیه بر این دیدگاه، سبکهای گوناگونی چون ترعید، ترقیص، تطریب و تحزین شکل گرفت (نک‍ : سیوطی، 1/ 351). گرایش فراوان و نامتعادل این سبکها به آهنگهای رایج در موسیقی از یک‌سو، و تأسیس دانش تجوید از سوی دیگر باعث شد که این سبکها چندان دوام نیابد (نک‍ : EI2, X/ 74)، با این حال گرایش به آهنگین خواندن حرفه‌ای قرآن در دوره‌های متأخرتر موجب شده است که قرائت قرآن کم‌وبیش اصول و مبانی‌موسیقایی مخصوص به‌خود را بیابد (نک‍ : همانجا؛ سعید، 56). از این‌روست که در دوره‌های پسین با تکیه بر قواعد تجوید، سبکهایی چون تحقیق، تحدیر و تدویر رایج شده‌اند (نک‍ : سیوطی، 1/ 344-345). 
امروزه تغنی به قرآن به دو سبک کلی مجود و مرتل تقسیم می‌شود (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : نلسن، 105). در بسیاری از کشورهای اسلامی آموزش فنون موسیقی برای قرائت قرآن نیک شمرده می‌شود و برای قرائت قرآن نیز دستگاههایی چون بیات، سگاه، چهارگاه، صبا، حجاز و نهاوند شناخته شده است (برای آگاهی، نک‍ : میرزامهدی تهرانی، 53 بب‍‌ ) و در کنار مواد آموزشی سنتی چون تجوید، یکی از زمینه‌های مهم آموزش، چگونگی قرائت آهنگین قرآن براساس اصول و مبانی موسیقی قرائت قرآن است.
آنچه در شناخت این پدیده اهمیت دارد، این است که تا چند دهۀ گذشته این‌گونه قرآن خوانی چندان رواج نداشته، و اگرچه گاهی مورد توجه و حمایت برخی علمای اسلامی نیز بوده (نک‍ : ابن قتیبه، 232؛ رعینی، 2/ 91، 363؛ صفدی، 7/ 230)، اما جایگاهی درخور نیز نیافته است (برای مثال، نک‍ : ذهبی، سیر، 20/ 442، 21/ 25). با این حال، گزارشی کوتاه از کتاب اطرب الآثار فی تذکرة عرفاءالادوار در شرح حال قاریان قرآن با لحن و موسیقی، درخور توجه است (نک‍ : بغدادی، 1/ 95). 
مسئلۀ تغنی قرآن و استفاده از الحان موسیقایی در قرائت قرآن به عنوان ذیلی بر مسئلۀ غنا و موسیقی در فقه اسلامی مطرح شد و از آغاز دیدگاه مخالفان و موافقان را برانگیخت. به نظر می‌رسد ابهام مسئلۀ موسیقی و غنا، بر تغنی به قرآن نیز سایه افکنده، و بررسی فقهی مسئله را با پیچیدگی مواجه ساخته است. براساس روایات نبوی، فقه اسلامی خواندن قرآن با صدای نیکو را مستحب تلقی کرده است. اختلاف‌نظر فقها همچون محدثان (نک‍ : سطور پیشین) در این مسئله نهفته است که آیا می‌توان برای خوش‌خوانی قرآن از الحان و مقامات موسیقایی بهره جست یا نه؟ گویا شافعی بر روا بودن این مسئله فتوا داده است (6/ 210)، اما مالک (نک‍ : ابن قاسم، 9/ 421) و احمدبن حنبل (عبدالله بن احمد، 3/ 1324) صریحاً از منظر کراهت به مسئله نگریسته‌اند. برخی از فقها نیز در بررسی مسئله به تفصیل گراییده‌اند و آن اینکه اگر در آهنگین خواندن قرآن حتى در معنای نوینش، حروف به نیکی ادا شود، و جانب تلفظ روشن آیات قرآن مراعات شود، می‌توان آن را در زمرۀ مصادیق صوت حسن به‌شمار آورد و در غیر این‌صورت آهنگین خواندن قرآن ناروا تلقی می‌شود (برای مثال، نک‍ : طوسی، 8/ 226-227؛ نووی، 20/ 231). 

مآخذ

ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش سعیدمحمد لحام، بیروت، 1409ق؛ ابن اثیر، مبارک، النهایة، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قم، 1364ش؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، انباء الغمر، بیروت، 1406ق/ 1989م؛ همو، فتح الباری، قاهره، 1348ق؛ ابن خلدون، مقدمه، به کوشش محمد اسکندرانی، بیروت، 1417ق؛ ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1417ق؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، دمشق، 1415ق؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش محمود ارنؤوط، دمشق/ بیروت، 1410ق/ 1989م؛ ابن فرضی، عبدالله، تاریخ العلماء و الرواة بالاندلس، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1373ق؛ ابن قاسم، عبدالرحمان، المدونة الکبرى، قاهره، 1323ق؛ ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش محمداسماعیل عبدالله صاوی، قاهره، 1353ق/ 1934م؛ ابن قیم جوزیه، محمد، زادالمعاد، به کوشش شعیب ارنـؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بیروت/ کویت، 1407ق؛ ابن کثیر، اسماعیل،فضائل القـرآن، دار بدر، 1401ق؛ ابن ماجـه، محمد، السنن، به کـوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953م؛ ابن منظور، لسان؛ ابوعبید قاسم بن سلام، غریب‌الحدیث، بیروت، 1396ق/ 1976م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، 1954م؛ بخاری، محمد، الصحیح، بیروت، 1401ق؛ بغدادی، ایضاح؛ ترمذی، محمد، الامثال من الکتاب والسنة، به کوشش سید جمیلی، بیروت، 1985م؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، حلب، مکتبة المطبوعات الاسلامیه؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ دارمی، عبدالله، السنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع، بیروت، 1987م؛ ذهبی، محمد، تاریخ‌الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1412-1419ق؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1406ق؛ رافعی، مصطفى صادق، اعجازالقرآن، قاهره، 1393ق؛ رعینی، محمد، مواهب الجلیل، بیروت، 1416ق؛ زمخشری، محمود، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت، 1417ق/ 1996م؛ سعید، لبیب، التغنی بالقرآن، قاهره، 1970م؛ سیدمرتضى، علی، الامالی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاءالکتب العربیه؛ سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد مصطفى، قاهره، 1937م؛ شافعی، محمد، الام، بیروت، 1393ق؛ شریف رضی، محمد، المجازات النبویة، به کوشش محمود مصطفى، قاهره، 1356ق/ 1937م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس و دیگران، بیروت، 1981-1982م؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت، 1403ق؛ ضیف، شوقی، الشعر و الغناء فی المدینة و مکة لعصر بنی امیة، قاهره، 1976م؛ طوسی، محمد، المبسوط، تهران، 1387ق؛ عبدالله بن احمد، مسائل‌الامام احمدبن حنبل، به کوشش علی سلیمان مهنا، قاهره، 1986م؛ فارمر، جرج، تاریخ الموسیقی العربیة، ترجمۀ جرجیس فتح‌الله، بیروت، 1972م؛ فاکهی، محمد، اخبار مکة، به کوشش عبدالملک بن عبدالله، بیروت، 1419ق/ 1998م؛ قرطبی، محمد، التذکار، به کوشش فواز احمد زمرلی، بیروت، 1408ق؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش محمدجواد فقیه، بیروت، 1413ق/ 1992م؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق؛ میرزامهدی تهرانی، ابراهیم، مبانی موسیقی قرائت قرآن، تهران، 1374ش؛ نووی، یحیى، المجموع، بیروت، دارالفکر؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.