ترجمان البلاغه
تَرْجُمانُ الْبَلاغه، نخستین کتاب بلاغی به زبان فارسی تألیف محمد بن عمر رادویانی (سدۀ 5ق/ 11م)، در زمینۀ برخی از صنایع مربوط به هنر شعر، اعم از صنایع بدیعی و بیانی.
از مؤلف ترجمان البلاغه اطلاع چندانی در دست نیست؛ از احوال او همین قدر دانسته است که در سدۀ 5ق میزیسته است و به احتمالی در نیمۀ دوم این سده، با مشاهدۀ فقدانِ کتابی در علمِ بلاغت به زبان فارسی، بر آن میشود تا کتابی در «دانستن اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پیرایه و معانی بلندپایه» تدوین کند (نک : رادویانی، 2؛ نیز صفا، 2/ 917). تا این زمان، دو کتاب عروضی توسط ابوالعلاء شوشتری و ابویوسف عروضی، به زبان فارسی تألیف شده بود. رادویانی با آگاهی نسبت به این دو کتاب، چارچوب اثر خود را برپایۀ تقسیمبندی محاسنالکلام، نوشتۀ نصر بن حسن مرغینانی قرار داد و سپس با بهرهگیری از شنیدهها و یادداشتهای «مسموع و مطبوع» خود و نیز استفاده از دیوانهای شاعران و برخی از آثار بلاغی عرب، مانند کتاب زهره، نوشتۀ محمد بن داوود اصفهانی (د 296ق) اثر خود را فراهم آورد و به شخصیتی که نامش دانسته نیست، تقدیم کرد (نک : ص 3-7، 19).
ترجمان البلاغه در 73 فصل تدوین شده، و مشتمل است بر صنایع بدیعی، مانند ترصیع، تجنیس، تضمین و تنسیق الصفات؛ و برخی از مباحث بیانی، مثل تشبیه، استعاره و کنایه (نک : ص 4-7). آمیختگی صنایع بدیعی و مباحث بیانی در ترجمان البلاغه چونان برخی دیگر از کتب بلاغی امری رایج بود و تفکیک مباحث بلاغی یعنی معانی، بیان و بدیع بعدها توسط سکاکی در سدۀ 7ق/ 13م صورت گرفت (نک : ه د، 13/ 248-251). رادویانی در آغاز هر مبحث بلاغی، نخست با نثری بسیار ساده، به تعریف لغوی و اصطلاحی یک صنعت میپردازد و به دنبال آن شواهدی از شاعران پارسیگوی، و به تعبیر مؤلف، شواهدی از «گفتار استاذان» به دست میدهد (ص 3). این شواهد، در کنار تمام محسنات کتاب، از امتیازهای ویژۀ آن به شمار میرود، چرا که بدین طریق، نام و نمونۀ اشعار بسیاری از شاعران گمنام و پارسـیگوی محفوظ مانـده است. بهـار نثـر ترجمان البلاغه را ــ که نثر رایج عصر رادویانی بوده است ــ از نمونههای «اعجاز ایجاز» میشمارد (ص 375). هرچند او چنین اظهارنظر میکند که رادویانی در این شیوه قدری تندروی کرده، و نثر خود را، گاه به ایجازِ مخل نزدیک ساخته است (همانجا).
ترجمان البلاغه از زمان تصنیف تاکنون، مورد استفادۀ بسیاری از مصنفان کتابهای بلاغی قرار گرفته است. نخستین و برجستهترین آنها رشید وطواط و سپس شمس قیس رازی است. رشید وطواط با وجود استفاده از این کتاب و درج شواهد ترجمان البلاغه در حدائق السحر، از روی انصاف از این اثر یاد نکرده، و «ابیات و شواهد آن را بس ناخوش» خوانده است (نک : ص 1). شمس قیس هم، باب ششم المعجم را با اقتباس از شیوۀ رادویانی، به مباحث مربوط به فنون بدیع و بیان اختصاص داده است، بی آنکه نامی از رادویانی و یا ترجمان البلاغه ببرد (نک : ص 328-431؛ نیز ه د، 11/ 585).
سالها مؤلف ترجمان البلاغه را فرخی سیستانی میپنداشتند و این اشتباهی بود که نخستینبار، رشید وطواط (ص 2) مرتکب شد و به دنبال او، بسیاری از جمله یاقوت (19/ 29) و دولتشاه (ص 57) به تکرار آن پرداختند. با پیدا شدن نسخهای از این کتاب در 1327ش/ 1948م توسط احمد آتش و چاپ آن در سال بعد، تردیدی باقی نماند که ترجمان البلاغه متعلق به رادویانی است (نک : آتش، «دیباچه»). این نسخه که در کتابخانۀ فاتح استانبول نگهداری میشد، در 507ق/ 1113م استنساخ شده بود (همانجا؛ نیز نک : رادویانی، 128). پس از چاپ این کتاب در استانبول، نقدهایی بر شیوۀ مصحح ترجمان البلاغه نوشته شد که مهمترین آنها نقد ملک الشعرا بهار است که جوابیۀ احمد آتش را به دنبال داشت (نک : بهار، 375-404).
مآخذ
آتش، احمد، «دیباچه» بر ترجمان البلاغه (نک : هم ، رادویانی)؛ بهار، محمدتقی، «ترجمان البلاغه»، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1351ش، ج 1؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1900م؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، تهران، 1362ش؛ رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1327ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378ش؛ یاقوت، ادبا.