ترانه
تَرانه، در لغت به معنی جوان خوشصورت و شاهد تروتازه و صاحبجمال، اما در ادب شفاهی، اصطلاحی عام برای نامیدن هرگونه شعر.
صاحب المعجم ترانه را برای نامیدن دوبیتیهای ملحون به کار برده است (شمسقیس، 119-120). برخی پژوهشگران معاصر نیز به تأسی از وی، فهلویات موجود در ادبیات گذشتۀ فارسی و نیز دوبیتیهای محلی امروزه را ترانه مینامند (شمیسا، 13؛ همایی، 39؛ بهار، 130)، درصورتیکه در بسیاری از منابع ادب گذشتۀ فارسی، ترانه به معنای شعر ملحون به کار رفته است. مثلاً حافظ طی غزلی سروده است: سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد / که شعر حافظ شیرینسخن ترانۀ تست (ص 20). واصفی نیز در بدایع الوقایع ترانه را به همین معنا آورده است. وی مینویسد: «امیر علیشیر [نوایی] را غزلی است مستزاد که خواجه عبدالله ... آن را صوتی بسته بود ... و اشتهار آن صوت به مثابهای بود که خانه و سرایی نبود در هرات که از این ترانه خالی باشد» (1 / 438). ترکیبهایی مانند ترانهبرداشتن، ترانهبستن، ترانهبلندکردن، ترانهپرداز، ترانهتراش، ترانهزدن، ترانهسرایی، ترانهگفتن و جز آن (نک : لغتنامه... ، ذیل واژهها) نیز همه ناظر بر همین معنای اصطلاحی ترانه است و ارتباطی با معنیِ لغوی آن ندارند.
سابقۀ ترانه
ترانه ریشه در اشعار پیش از اسلام ایرانیان داد و مانند آنها بر اوزان هجایی استوار است. این شعرها، برخلاف شعرهای مبتنی بر اوزان عروضی، با موسیقی کامل میشوند؛ به عبارت دیگر، شاعر آنها را برای نقل همراه موسیقی میسراید. بر بستر چنین زمینهای و «در همراهی کلام و موسیقی، برخی هجاهای کوتاه با اشباع به هجای بلند یا کشیده و بالعکس برخی هجاهای بلند، با تخفیف آوایی به هجای کوتاهتر تبدیل میشوند» (قائمی، 141)؛ ازاینرو، چنین شعرهایی را به راحتی نمیتوان از روی نوشته خواند و با شنیدن سازگاری بیشتر دارند. با توجه به سابقه و قدمت فراوان ترانهها، کهنترین اشعار فارسی در میان این نوع ادبی یافت شده است (دبا، 14 / 738).
به رغم بیتوجهی ادیبان و متولیان فرهنگ و ادب رسمی به ادب شفاهی، شماری از اینگونه شعرها، به مناسبتهایی، در برخی از کتابها نقل شده است که به بعضی از آنها اشاره میشود؛ قدیمترین ترانۀ شناختهشده به زبان فارسی، ترانهای است سهمصراعی با وزن هجایی که شفیعیکدکنی معرفی کرده است. این ترانه منسوب به باربد، نوازنده و سرایندۀ خسروپرویز ساسانی (590- 628 م) است: قیصر ماه مانذ و خاقان خرشید / ان من خذای ابر مانذ کامغاران / کخاهذ ماه بوشد کخاهذ خرشید (571-573). ترانۀ یزید بن مفرغ که در هجو ابنزیاد گفته ( تاریخ ... ،96- 97، حاشیۀ 4؛ طبری،5 / 318- 319؛ قزوینی، 1 / 40)؛ ترانهای که مردم بلخ در هجو فرمانده سپاه عرب، اسد بن عبدالله قسری، سروده بودند (طبری، 7 / 44؛ قزوینی، 1 / 43؛ بهار، 138)؛ هجویۀ مردم بخارا دربارۀ عشقبازیهای خاتون بخارا و سعید بن عثمان، فرمانده سپاه اسلام (نرشخی، 48؛ رجایی، بیستودو؛ زرینکوب، 289)؛ و هجویۀ مردم اصفهان دربارۀ احمد عطاش که راوندی از آن با عنوان حراره یاد کرده است (ص 161)، از معدود نمونههای ثبتشدۀ ترانهها در آثار گذشتۀ فارسی است.
همانگونه که گفته شد، ادیبان و نویسندگان ایرانی تا چند دهه پیش، ارزش چندانی برای این ترانهها قائل نبودند. نخستین کسانی که به این ترانهها توجه کردند و با ثبت، گردآوری و توضیح، اعتبار و اهمیت آنها را نشان دادند، ایرانشناسان اروپایی بودند. الکساندر خوجکو که طی سالهای 1258-1270 ق / 1842- 1853م در شمال ایران به سر میبرد، اقدام به ثبت ترانههای رایج در این منطقه کرد و این ترانهها را در 1870م / 1287 ق در پاریس منتشر کرد (نک : ه د، خوجکو). بخشی از این کتاب با عنوان ترانههای محلی ساکنان کرانههای جنوبی دریای خزر به سال 1381 ش در ایران به همراه مقدمه و توضیحات و تعلیقات فراوان منتشر شد. پس از او والنتین ژوکوفسکی، ایرانشناس روسی، در اواخر سدۀ 19م ترانههایی را در مناطق فارس، اصفهان و تهران ثبت کرد و در 1903م / 1321ق در مسکو به چاپ رساند (نک : ه د، ژوکوفسکی). این کتاب نیز با عنوان اشعار عامیانۀ دورۀ قاجاری در سال 1382 ش در تهران به همراه توضیحاتی چاپ شد.
کلنل لایمر، کنسول بریتانیا در کرمان، و همسرش طی سالهای 1331-1333ق / 1912-1914م ضمن گردآوری برخی از اجزاء فرهنگ مردم این شهر، بخشی از ترانههای رایج در میان مردم را نیز ثبت کردند (نک : ه د، لاریمر). پژوهشهای این دو نفر نیز در 1353ش در ایران در کتابی با نام فرهنگ مردم کرمان چاپ و منتشر شد. از میان پژوهشگران ایرانی نیز صادق هدایت (ه م)، محمود مکری، صادق همایونی و ابراهیم شکورزاده نخستین پژوهشگرانی هستند که به ترتیب ترانههایی از مناطق تهران، کردنشین، فارس و خراسان ثبت و منتشر کردند. از 1370 ش به بعد پژوهشگران محلی در کنار گردآوری عناصر متفاوت فرهنگ مردم به این گونۀ ادبی نیز توجهی خاص کرده و برخی از ترانههای رایج در منطقۀ خود را ثبت و منتشر کردهاند.
وزن ترانهها
دربارۀ وزن ترانهها دیدگاههای متفاوتی بیان شده است. بیشتر پژوهشگران معتقدند که وزن این اشعار هجایی است (هدایت، 165؛ شفیعی، 574-575؛ طبیبزاده، 129-135) و همانگونه که پیش از این گفته شد، وزن این شعرها با موسیقی کامل میشود؛ ازاینرو باید با آهنگ خاص خود خوانده شود تا موزون به نظر آید. در موقع خواندن این اشعار باید به تکیۀ هجاها و کشش و آهنگ کلمات کاملاً توجه کرد، وگرنه شعر ناموزون و بدآهنگ جلوه میکند (شکورزاده، 419-421). بیتوجهی به این موضوع باعث شده است که برخی از قدما اینگونه شعر را ناموزون قلمداد کنند (نک : شمسقیس، 113-114). اهمیت وزن هجایی در ترانهها به گونهای است که یکی از پژوهشگران معیار تمایز شعر رسمی و عامیانه را وزن آنها میداند (طبیبزاده، 26- 28). البته ذکر این نکته ضروری است که برخی از ترانهها، بهویژه دوبیتیها و رباعیهای متأخر، منطبق با وزن عروضیاند (بهار، 130؛ شکورزاده، همانجا).
وسعت و دامنۀ ترانهها
ترانهها از تنوع فراوانی برخوردارند. این تنوع هم شامل قالب و هم شامل موضوع، مضمون و کارکرد میشود؛ بهگونهای که میتوان گفت: ترانهها به نحوی از انحاء با همۀ نمودهای مادی و معنوی جوامع گوناگون ایرانی در ارتباطاند، درحالیکه ممکن است گاه به صورت یک مصرع، گاه یک بیت، گاه دو بیت و گاه چند مصرع پیاپی وابسته و در ارتباط با یکدیگر باشند. قصههای موزون و آهنگین، متلها، ضربالمثلها، رواییها، چیستانها، گفتوگوهای کودکان و نوجوانان در بسیاری از بازیها، فالهای زنان کولی، نوحهخوانیها، دعاها، بسیاری از جملاتی که در اجرای برخی از سنن ملی و مذهبی بر زبان میآیند، لالاییها، ناز و نوازش کودکان، چاووشیخوانیها، کارنواها، بر زبان آوردن اورادی برای دور کردن حشرات از فضای خانه در فصل تابستان، واسونکها و ترانههای مراسم عقد و عروسی و نیز آنچه در مراسم سوگواری خوانده میشود، همه در ردیف ترانهها قرار میگیرند که اینک به مهمترین آنها اشاره میشود:
عاشقانهها
ترانههایی هستند که بیشتر در قالب دوبیتی و گاه نیز در قالب رباعی سروده شدهاند و در هر دو حالت، شامل دو بیت یا 4 مصراعاند که مصراعهای اول، دوم و چهارم آنها یک قافیه دارند. گفته شده که اگر دوبیتی به وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل (فعولن) باشد، به آن دوبیتی گویند و اگر به وزن مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلن فاع باشد رباعی نامیده میشود (نک : شمیسا، 13بب ). البته این تفاوتها بیشتر مورد توجه ادیبان است. در مناطق مختلف ایران به اینگونه اشعار بیت، دوبیت، دوبیتو، چهاربیتو، ترانه، کلهفریاد، چهارپاره، چهاردانه، و چهارخانه میگویند (احمدپناهی، 51). در منابع قدیم، ازجمله در المعجم (شمسقیس، 113)، از این اشعار با عنوان فهلویات یاد شده است. از دوبیتی و رباعی علاوه بر مضامین عاشقانه برای بیان مضامین دیگر نیز استفاده میشود، اما معمولاً مضامین و موضوعات عاشقانه در ادب شفاهی در این دو قالب سروده میشده است (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، دوبیتی).
ترانههای بازی
ترانههایی هستند که به هنگام بازی خوانده میشوند. بخشی از این ترانهها مخصوص کودکان کمسنوسال است که معمولاً پدر و مادرها برای کودکان خود میخوانند. در بخش قابلتوجهی از این ترانهها سرگذشتی یا بیان حالی و یا پیامی یا دعایی روایت میشود. شمار مصراعهای آنها بستگی تام و تمام با مضمون آنها دارد و گاه ممکن است به 20 هم برسد. سرایندگان اینگونه ترانهها معمولاً زناناند و سرشار از اصطلاحات محلی هستند؛ گاه اصطلاحات و کلماتی که ظاهراً فاقد معنی و مفهوماند، در میان آنها مشاهده میشود؛ فضایی شاد و باز و مفرح دارند؛ گاه ممکن است در یک ترانۀ بازی که دارای اوزان هجایی است، از چند یا دو وزن هجایی استفاده شده باشد، مانند این نمونه: جم جمک بلگ خزون / مادرم زینب خاتون / گیس داره قد کمون / از کمون بلندترک / از شفق مشکیترک (همایونی، 82).
بخش دیگری از این ترانهها که بسیار متنوعاند، ویژۀ بازیهای نوجوانان است؛ ازجملۀ آنها ترانههایی است که در بازیهای لفظی خوانده میشود، مانند: امشب شب سهشنبهی / فردا شبم، سهشنبهی / پس صبا شبم، سهشنبهی / ئی سه سه شب / او سه سه شب / سهشنبهی (احمدپناهی، 165). نمونۀ دیگر ترانههایی است که هنگام یارگیری میخوانند، مانند: آنی، اونی، گفتانی / چنی، چونی، رفتانی / آتکو، مات کو / فهلیس دونگ (شاملو، 692).
ترانههای کار
ترانههایی هستند که در بسیاری از مشاغل، چه مربوط به زنان و چه مردان، در هنگام کار زمزمه میشوند. از ویژگیهای اینگونه ترانهها این است که با حرکات بدنی کاملاً هماهنگاند و آهنگشان نیز با ابزار مورد استفاده به قدری درآمیخته است که تفکیکناپذیر مینماید. میتوان گفت این نواها از لحاظ موسیقی و کلام پاسخگوی نیازهای حسی و عاطفیاند که درعینحال با بهرهوری مادی از نتیجۀ کار همراه است. کارکرد اصلی این ترانهها از یکسو رفع خستگیهای ناشی از کار، و از سوی دیگر نظم بخشیدن به کار، بهویژه در کارهای گروهی است. ترانههای کار بسیار متنوعاند و آنها را بر اساس نوع کار میتوان به ترانههای مربوط به کشاورزی مانند خرمنکوبی گندم و شالیکاری و چایکاری، دامداری مانند شیردوشی و دوغ زنی، قالیبافی، دریانوردی، و دستفروشی و دورهگردی تقسیم کرد (نک : ه د، ترانههای کار).
لالاییها
لالایی درواقع آواز خواندن مادران و دایگان برای خواباندن طفل شیرخوار است (معین، ذیل واژه). لالاییهای ایران از تنوع و گستردگی، زیبایی، عمق و غنای بسیاری برخوردارند. مادر یا دایه به همراه تکان دادن گهوارۀ نوزاد این ترانهها را میخواند (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، لالایی؛ ادبیات کودکان).
ترانههای ناز و نوازش
ترانههای شادی است که بزرگترها به هنگام بیداری نوزادان برای آنها میخوانند، مانند دَس دَسی باباش میاد / صدای کفش پاش میاد (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، ادبیات کودکان).
ترانههای عروسی
این ترانهها با استثنائاتی عموماً تکبیتی و در وزن هجاییاند، و در مراسم گوناگون ازدواج از زمان خواستگاری تا حجله رفتن عروس و داماد خوانده میشوند و در متن آنها به همۀ مقدمات و مؤخرات یک ازدواج پرداخته شده است؛ چه، هریک از کارهایی که در انجام این مراسم صورت میپذیرد، اعم از بلهبرون، رختبرون، مجلس عقد و نقلپاشان بر سر عروس و داماد، حنابندان عروس، حنابندان داماد و از حمام بیرون آوردن عروس، و همچنین حمام بردن داماد، آرایش عروس، اصلاح سر و صورت داماد، عروسکَشان و سرانجام حجله رفتن داماد را در بر میگرفت و از اینروی شمارشان بسیار زیاد بوده است، ولی به مرور زمان کم و کمتر شده است. سرایندگان و خوانندگان این ترانهها معمولاً زنان و دختران هستند (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، بیتخوانی).
سوگسرودها
یکی دیگر از انواع ترانهها که معمولاً مانند ترانههای عروسی یکبیتی است، ترانههایی است که زنها در مراسم عزاداری میخوانند. این ترانهها در مناطق مختلف ایران نامهای متفاوتی دارند؛ در جنوب به شروه یا شربه یا شرمه، در میان بختیاریها به گوگریو و دُنگ و دال، و در مازندران به موری مشهورند (نک : ه د، گاگریوه؛ شروه). در این ترانهها معمولاً ویژگیهای متوفا مانند قد و قامت، اصل و نسب، شغل و اخلاقیات پسندیدۀ وی توصیف میشود.
ترانههای سیاسی
این ترانهها که مضمون بیشتر آنها هجو اعمال، رفتار و شخصیت حکومتگران و سیاستگذاران است، معمولاً در دورههای پرتکاپو و ناآرام جامعه سروده میشوند. بخشی از ترانههایی که ژوکوفسکی پیش از انقلاب مشروطیت ثبت کرده است، ازجملۀ اینگونه ترانهها ست، مانند هجویهای که مردم دربارۀ دختر کنت دو مونته فورته، مؤسس شهربانی در تهران عهد ناصری، ساخته بودند که بخشی از آن نقل میشود: لیلا را بردن چال سیلابی / بخشش آوردن نان و سیرابی / / لیلا را بردن دروازه دولاب / براش خریدن اُرسی و جوراب / / لیلا را بردن حمام گلشن / کنت بیغیرت چشم تو روشن (ص 70). ترانههایی که در هجو ظلالسلطان سروده شده، نیز از اینگونه ترانهها ست (همو، 78-80؛ نیز نک : احمدپناهی، 354).
موضوع بخش دیگری از ترانههای سیاسی ستایش شخصیتها و قهرمانان مردمی است، مانند ترانههایی که در ستایش لطفعلیخان زند، حیدر عمواوغلی و میرزا کوچک خان سروده شده است (همو، 334-342).
در پایان، اشاره به این نکته ضروری است که در بسیاری از ترانههای ادب عامه با کلمات، لغات، اصطلاحات و جملات و اشعاری روبهرو میشویم که بیمعنی، پوچ، غلط و فاقد ارزشهای علمی، ادبی و کاربردی به نظر میرسند که البته در این موارد باید با تأمل با آنها روبهرو شد و آنها را به سهولت نفی نکرد و بیارزش ندانست؛ بلکه باید به همانگونه که هستند ضبط و یادداشت کرد، زیرا ممکن است تحریفشدۀ واژههایی از گویشهای مختلف زبان پهلوی باشند که در زبان مردم مناطق مختلف ایران باقی ماندهاند.
مآخذ
احمدپناهیسمنانی، محمد، ترانه و ترانهسرایی در ایران، تهران، 1376 ش؛ بهار، محمدتقی، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1355 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ دبا؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال لاهوری، تهران، 1333 ش؛ رجایی، احمدعلی، مقدمه بر پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی، تهران، 1353 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، «سرود اهل بخارا»، یغما، تهران، 1337ش، س 11، شم 7؛ ژوکوفسکی، و.، اشعار عامیانۀ ایران در عصر قاجاری، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1382 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران 1361 ش، حرف «آ»، دفتر سوم؛ شفیعیکدکنی، محمدرضا، موسیقی شعر، تهران، 1368 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمسقیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1370 ش؛ شمیسا، سیروس، سیر رباعی در شعر فارسی، تهران، 1363 ش؛ طبری، تاریخ؛ طبیبزاده، امید، تحلیل وزن شعر عامیانۀ فارسی، تهران، 1382 ش؛ قائمی، فرزاد، شاهنامهسرایی و سنتهای ادبی و فرهنگی در ایران باستان، مشهد، 1389 ش؛ قزوینی، محمد، بیست مقاله، به کوشش عباس اقبال آشتیانی و ابراهیم پورداود، تهران، 1363 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1360ش؛ نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1317 ش؛ واصفی، محمود، بدایع الوقایع، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، 1349 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1378ش؛ همایونی، صادق، ترانههای محلی فارس، شیراز، 1379ش؛ همایی، جلالالدین، مقالات ادبی، تهران، 1366ش.