تذکرة الشعراء
تَذْکِرَةُ الشُّعَراء، از تذکرههای معروف زبان فارسی، مشتمل بر زندگی 151 شاعر و ادیب که توسط دولتشاه سمرقندی در سدۀ 9ق / 15م گردآوری شده است.
امیر دولتشاه بن امیر علاءالدوله بختیشاه غازی سمرقندی، حدود سال 842ق / 1438م به دنیا آمد. خاندانش در قرن 9ق در خراسان از مکنت وشهرتی بسزا برخوردار بود (صفا، 4 / 532). پدرش اهل اسفراین بود (علیشیر، 108) و خودش در هرات به تحصیل علم پرداخت (همایی، 271). دولتشاه و خانوادهاش مانند پدر، برادر و پسرعمش از رجال دربار تیموریان به شمار میرفتند (دولتشاه، 337- 338، 455-456؛ علیشیر، صفا، همانجاها؛ نفیسی، 1 / 255).
دولتشاه در حدود 50 سالگی از مناصب دولتی دوری گزید، زهد پیشه کرد و به «کسب فضائل و کمالات» پرداخت و به کار تألیف، تصنیف و سرودن شعر مشغول شد و تخلص «علایی» را برگزید (همانجاها؛ گلچین، 1 / 265-266). وی در سالهای پایانی عمر، ملازم و همنشین سلطان حسین بایقرا، علیشیر نوایی و عبدالرحمان جامی بود (رضازاده شفق، 543) و در 892ق / 1487م، یعنی در سن 50 سالگی اثر معروف خود، تذکرة الشعراء (نک : ص 11، 14-15) را به نام علیشیر نوایی تألیف کرد.
تذکرة الشعراء دومین تذکره از نوع خود پس از لباب الالباب عوفی در تاریخ ادب فارسی است. این تذکره در یک مقدمه، 7طبقه و یکخاتمه تدوین شده است. مقدمۀ کتاب در ذکر 10تن از شاعران عرب، از جمله فرزدق، دعبل، متنبی و ابوالعلاء معری است. در طبقات هفتگانۀ کتاب و خاتمۀ آن، زندگینامۀ 141 شاعر پارسیگوی آمده است که از رودکی آغاز شده، و به خواجه آصفی ختم گردیده است. طبقات، ترتیبی تاریخی دارد که از سدۀ 4ق شروع میشود و به سدۀ 9ق (روزگار مؤلف) پایان میپذیرد. در پایان کتاب پس از زندگینامۀ شاعران، مؤلف به«ذکر شطری» از احوال سلطان حسین بایقرا پرداخته است (ص 521).
دولتشاه شرح احوال هر شاعر را با نثری آمیخته به نثر مصنوع و مرسل آغاز میکند و سپس به معرفی شاعر میپردازد. او ذیل هر شرح حال، مسائلی مانند نام، نسب، تخلص، آثار، ممدوح، همنشینان شاعر، گزیدۀ شعر یا گزیدۀ آثار شاعر را میآورد. آن چیزی که بیش از همه به چشم میآید، شرح حال اشخاصی است که به مناسبتی خاص در کنار شرح حال یک شاعر قرار میگیرد. این اشخاص غالباً از سلاطین و امیرانی هستند که ممدوح شاعر بودهاند. شمار این افراد در این تذکره کمتر از شمار شاعران نیست. بر این اساس است که میتوان گفت: تذکرۀ دولتشاه نهتنها تذکرهای از شاعران پارسیگوی، بلکه تذکرهای از سلاطین و امیران ایرانی نیز به شمار میرود که به گونههای مختلف از سوی شاعران ستایش شدهاند. شرح حال این سلاطین از نصر بن احمد سامانی (ممدوح رودکی) آغاز میشود و به سلطان حسین بایقرا پایان میپذیرد (ص 32-33، 521-540). در این میان، از پادشاهانی چون سلطان محمود غزنوی، مجدالدولۀ دیلمی، قابوس بن وشمگیر، ملکشاه سلجوقی، اتسز، محمد خوارزمشاه، جلالالدین خوارزمشاه، اباقاخان، سلطان محمد خدابنده، محمدمظفر (امیر مبارز)، ابواسحاق اینجو و امیرتیمور گورکانی نیز یاد شده است (ص 34-35، 43-44، جم )، و در موردی خاص، سلسلۀ سربداران به طور کامل معرفی گردیده است (ص 277- 288). دولتشاه در معرفی شاعران صوفی به شرح احوال مشایخ و پیران آنان نیز پرداخته است، چنانکه در شرح احوال حسن اسفراینی، امیرخسرو دهلوی و خواجوی کرمانی به شرح حال رضیالدین علی لالا، نظامالدین اولیاء و نجمالدین محمدموفق اسفراینی نیز پرداخته است (ص 221-222، 239، جم ).
این نکته نیز بایستۀ توجه است که در خلال شرح احوال شاعران، پادشاهان و پیران، افسانههایی دیده میشود که دولتشاه آنها را به تناسب در کتاب خود درج کرده است. شمار این افسانهها آنقدر است که توجه هر خوانندهای را به خود جلب میکند. از نمونههای بارز این افسانهها میتوان به حکایاتی دربارۀ فردوسی، ناصرخسرو، نظامی، خیام، عطار، سعدی، عبیدزاکانی و حافظ اشاره کرد (ص 35-36، 40، 51، جم ).
دولتشاه در تدوین اثر خود، به منابع «معتبر» استناد کرده (ص 13)، و به ذکر منابعی مانند حدایق السحر، سیرالملوک، مناقب الشعراء، تاریخ گزیده، چهار مقاله، جواهر الاسرار، تاریخ آل سلجوق، تاریخ فخری، تاریخ جهانگشا، نزهة القلوب، نفحات الانس، گلستان، بوستان، نظامالتواریخ و دیوانهای بسیاری از شاعران (نک : ص 24، 29، 31، جم ) پرداخته است. این امر نشان میدهد که او به منابع مکتوب بیشتر اعتنا داشته، و از استناد به اقوال شفاهی مردم، امتناع ورزیده است؛ چنانکه خود دربارۀ قتل شمس تبریزی گفته است: «این قول را در هیچ نسخه و تاریخ که بر آن اعتماد باشد، ندیدهام، بلکه از درویشان و مسافران شنیدهام، لاشک اعتماد را نشاید» (ص 201)، و یا دربارۀ کشته شدن امیرحسینی مینویسد: «در هیچ نسخه و تاریخ ندیدهام و نخواندهام. همانا اصل ندارد، چون سخن عوام است» (ص 225). اعتقاد به این اصل، سبب شده بود که گزیدۀ اشعار هر شاعر را، نه از روی حافظه و یا برپایۀ شنیدههای خود، بلکه مستقیماً از آثار همان شاعر نقل کند (ص 208، 215، 241، جم ).
مجموع اظهارنظرهای دولتشاه دربارۀ سرودههای شاعران نشان میدهد که او به ظرائف و دقایق و صنایع شعری، وقوف کامل داشته است؛ چنان که اشاره به بسیاری از صنایع بدیعی (ص 32، 34، 129، جم ) و یا استفاده از اصطلاحاتی چون «متانت»، «نازک سخن»، «ملایمگوی و متینسخن»، «سخن صاف و روان» و «غزل مطبوع» (ص 32، 40، 92، جم )، حاکی از داوری وی دربارۀ سرودههای شاعران است. این داوری گاه دربارۀ سرودههای یک شاعر است، مانند داوریها دربارۀ نظامیگنجوی (ص 129)، ذوالفقار شروانی (ص 131) و سلمان ساوجی (ص 260)، و یا مقایسهای است میان ارزشهای شعری دو یا چند شاعر، مانند مقایسۀ ارزشهای شعری اثیرالدین اخسیکتی، خاقانی و انوری (ص 125)، سعدی و امامی هروی (ص 167) و سلمان ساوجی و سراجالدین قمری (ص 235) با یکدیگر.
یادآوری این نکته ضروری است که دامنۀ سنجش و ارزشگذاری دولتشاه اولاً محدود به سرودههای فارسی است و خود را وارد شعر عربی که در ابتدای کتاب آمده، نکرده است و ثانیاً نگاه نقادانۀ خود را بیشتر متوجه سرودههایی کرده که مربوط است به سدۀ 7 و کمتر به نکتهبینی در سرودههای سدههای 8 و 9ق پرداخته است.
تذکرة الشعراء در دورۀ معاصر توسط بسیاری از منتقدان بررسی و نقد شده است. بیشترین مسائلی که دربارۀ این کتاب مطرح شده، پیرامون موضوعاتی چون ارزش و اعتبار مطالب کتاب به لحاظ تاریخی و بررسی نگرش مؤلف دربارۀ مسائل ارزشی شعر است. نخستین کسی که به نقد این اثر پرداخت، محمدتقی بهار بود. او در عین اعتقاد به نفاست تذکرة الشعراء، آن را «نمونۀ لاقیدی و تکاسل و عدم تحقیق و تتبع و آشنا نبودن مؤلف آن به کتب قدیم، خاصه کتب عربی» میداند (3 / 185، 186، 189). بهار همچنین اشتباهات تاریخی تذکرة الشعراء را به ویژه دربارۀ کسانی مانند ابوالعلاء معری، نظامی عروضی، نظامی گنجوی، فخرالدین اسعد گرگانی و ناصرخسرو متذکر شده است (3 / 189-192). نفیسی مطالب تذکرة الشعراء را دربارۀ شاعران پیش از سدۀ 9ق، بیاعتبار میداند (1 / 255) و زرینکوب این اشتباهات را در اعلام، انساب، اسناد، اشعار و انتساب کتابها میبیند ( نقد...، 1 / 242)، ولی صفا اندکی ملایمتر داوری کرده، و گفته است که هرچه مطالب کتاب به سدۀ 9ق نزدیکتر میشود، درجۀ اعتبار و اعتماد بدان افزایش مییابد (4 / 533).
در دفاع و یا در توجیه این اشتباهات، نظراتی نیز بیان شده است. رمضانی یکی از دلیلها را بیاطلاعی دولتشاه از منابع پیش از خود مانند لبابالالباب میداند (ص «ب»). زرینکوب ( از گذشته...، 153) علاوه بر تأیید این مطلب، به همراه صفا (همانجا)، معتقد است که اتکای دولتشاه به روایات شفاهی و اعتماد به شنیدهها از دیگر سببهای آن میتواند باشد. البته دولتشاه (نک : ص 201، 225) خود آشکارا منکر این امر شده بود. رمضانی به شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران نیز توجه کرده، مـیگوید که دورانویرانی و خرابی بعد از حملۀ مغول و آشفتهـ بازار دورۀ تیموری، مجالی برای تحقیق و تتبع باقی نگذاشته بود (ص «ج»). زرینکوب ضمن اشاره به این شرایط ، معتقد است که در این دوره، ذوق عامه به قبول شایعه و نقل روایات افسانهوار دربارۀ اشخاص گرایش داشت و روش دولتشاه در واقع، پاسخی مثبت به این خواستۀ جمعی بود (همانجا).
زرینکوب از زاویهای دیگر، یعنی از نگاه نقد ادبی و جایگاه آن در تاریخ ادب فارسی، به این اثر نگریسته است. او دولتشاه را در جایگاه یک منتقد ادبی گذاشته که با دیدگاهی مبتنی بر ذوق شخصی به آثار ادبی مینگریسته، و در آثار خود منعکس میساخته است. او معتقد است که نقد دولتشاه، نقدی صریح و عاری از مجامله است و به موازنه و مقایسه میان ارزشهای شعری شاعران نسبت به یکدیگر توجه داشته، و با شهامت نظرات خود را بیان کرده است و بدینطریق، تذکرهنویسی فارسی را از محدودۀ عبارتپردازیهای مصنوع و منتخبات معدود که عوفی مبتکر آن بود، خارج ساخته، و به نقد و داوری آراسته است ( نقد، 1 / 239، 242، از گذشته، 154).
از تذکرة الشعراء دستنویسهای بسیاری باقی است (نک : منزوی، خطی مشترک، 11 / 729-732). نخستین چاپ آن در 1305ق / 1887م به کوشش ملکالکتّاب شیرازی در بمبئی صورت گرفت؛ اما معروفترین چاپ توسط ادوارد براون در 1900م در لیدن صورت پذیرفت. ترجمههایی از این کتاب به زبانهای آلمانی، فرانسه، انگلیسی و ترکی، انجام شده است (همو، فهرستواره، 3 / 1876).
مآخذ
بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، 1337ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1900م؛ رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، شیراز، 1352ش؛ رمضانی، محمد، مقدمه بر تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی، تهران، 1338ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، از گذشتۀ ادبی، تهران، 1375ش؛ همو، نقد ادبی، تهران، 1361ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1369ش؛ علیشیر نوایی، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1363ش؛ گلچین معانی، احمد، تاریخ تذکرههای فارسی، تهران، 1348ش؛ منزوی، خطی مشترک؛ همو، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، 1376ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344ش؛ همایی، جلالالدین، تاریخ ادبیات ایران، به کوشش ماهدخت همایی، تهران، 1375ش