تبسه
تِبِسّه، شهری کهن و استانی به همین نام در الجزایر:
استان تبسه: این استان با 427،1 کمـ 2 وسعت و 673235 تن جمعیت (1385ش / 2006م) در شمال شرقی الجزایر در مجاورت مرزهای این کشور با تونس واقع است («فرهنگ جهانی»).
استان تبسه از مراکز مهم تجارتی و کشاورزی الجزایر به شمار میرود و اقتصاد آن برپایۀ کشاورزی و دامداری استوار است. این استان از منابع جنگلی و معادن غنی آهن و فسفات برخوردار است و صنایع دستی به ویژه قالیبافی از دیگر منابع اقتصادی مردم استان تبسه است («تبسه...»، معرفی).
شهر تبسه
این شهر که مرکز استان تبسه است، با 633، 186 تن جمعیت (1385ش) در °35 و ´28 عرض شمالی و °8 و ´9 طول شرقی در 19 کیلومتری مرز الجزایر با تونس جای دارد («فرهنگ جهانی»؛ «اطلس...»، فهرست، 174؛ بریتانیکا).
یونانیانآنرا «هکاتومپیل»و رومیان آنرا «توسته»میخواندند («تبسه»، تاریخ) و در منابع عربی از آن به صورتهای تبسا (مقدسی، 227؛ ابوعبید، المغرب، 49؛ ابن عبدالمنعم، 129) و تبسه (ادریسی، 1 / 260؛ یاقوت، 1 / 823) یاد شده است.
تـاریخ
دیرینگی سکونت انسان در دشتی که شهر تبسه در آن واقع است، به دورۀ پیش از تاریخ میرسد. این شهر در سدۀ 7قم به عنوان پادگانی نظامی در قلمرو دولت کارتاژ قرار داشت، تا آنکه در 146قم پس از پایان سومین دورۀ جنگهای روم و کارتاژ (جنگهای پونیک) به تصرف رومیان درآمد و از آن پس به عنوان پایگاهی نظامی برای رومیان در فتح سرزمینهای شمالی افریقا اهمیت یافت. در اواخر سدۀ 1م به روزگار فرمانروایی آوگوستوس (63قم ـ 14م) تبسه مرکز نظامی سپاه سوم روم بود و در روزگار فرمانروایی ترایانوس، امپراتور روم (98- 117م) حدود 30 هزار تن جمعیت داشته است و در زمان هادریانوس (حک 117- 138م) شمار ساکنانش به 50 هزار تن رسید. سپتیموس سوروس (حک 193-211م)، امپراتور روم آن را به یک مستعمرۀ رومی بدل ساخت و ساکنانش را به عنوان شهروند روم به رسمیت شناخت (نک : EI2؛ بریتانیکا؛ «تبسه»، تاریخ؛ «تِوِسته»).
در دورۀ حضور رومیها در این شهر ساختمانهای عظیمی در آنجا برپا گشت که ویرانههای آن تا به امروز برجاست: طاقکاراکالا متعلق بهاوایل سدۀ 3م، معبد مینِروا متعلق به سدۀ 3م که دیوارهای درونی آن با کاشیهای معرّق آراسته و تزیین شدهاند، آمفی تئاتری با 7 هزار تن گنجایش متعلق بهسدۀ 4م و کلیساییاز نوع کلیساهای اوایل مسیحیت، معروف به باسیلیکای قدیسکریسپینمقدس و بناهایدیگر از جمله آثار رومی به جای مانده در آن شهر است («فرهنگ بیزانسی...»، III / 2074-2075؛ EI2 ؛ «تبسه»، باستانشناسی).
در اوایل سدۀ 3م، مسیحیت در این شهر رواج یافت. نام برخی از شهدای مسیحی که از این شهر برخاستهاند، مانند لوکیوس، ماکسیمیلیانوس و کریسپین، در آثاری از فرقۀ دوناتیان یاد شده است. در کنار مسیحیت، دین مانوی نیز در این شهر پیروانی داشته است (نک : «توسته»؛ EI2)، اما با افتادن این شهر به دست واندالها در سدۀ 5م، شهر تخریب شد و انحطاط آن آغاز گشت («تبسه»، تاریخ؛ نیز «توسته»).
با استیلای بیزانسیها در زمان یوستینیانوس اول (حک 527- 565م) بر این شهر، سُلُمن، سردار بیزانسی در 535م به بازسازی ویرانیهای ناشی از تهاجمات واندالها همت گماشت. او در مرحلۀ نخست دیواری به ابعاد 290 در 260 متر به دور بخش کهن شهر کشید که 4 دروازه داشت، یکی از این دروازهها به دروازۀ پیروزی معروف بود و آثار این دیوار تا به امروز در تبسه برجاست. بهرغم ادعای سلمن که شهر تبسه را از نو بنیاد نهاده است، شواهد موجود گواه بر آن است که این شهر در زمان چیرگی واندالها به حیات اجتماعی خود ادامه داده است و او فقط آن را بازسازی کرده است («فرهنگ بیزانسی»، III / 2075؛ «تبسه»، تاریخ).
در منابع دورۀ اسلامی در رویدادهای فتح نواحی شمالی افریقا به دست مسلمانان از تبسه نامیبرده نشده است، اما آنچه مسلم است، در دورۀ فتوحات مسلمانان در شمال افریقا این شهر هم میبایست به تصرف آنان درآمده باشد (نک : بلاذری، 317-322). از آن پس، این شهر بخشی از قلمرو سلسلههایی از اغالبه تا حفصیان بود (نک : طالبی، 262-263؛ ژولین، 46؛ قاضی نعمان، 191؛ ابن خلدون، 3 / 453؛ عروسی مطوی، 486، 502، 517، 544). هرچند در دورۀ اسلامی تبسه اهمیت نظامی خود را از دست داد (نک : EI2)، اما جغرافیانویسان مسلمانی که از این شهر یاد کردهاند، آنرا شهری آباد و پردرخت ــ که در آن انواع میوه به عمل میآمده، و محصول گردوی آن در شمال افریقا ضربالمثل بوده است ــ دانستهاند (ابوعبید، المسالک...، 2 / 833؛ ابن عبدالمنعم، 130).
تبسه گاه بر اثر حملاتی که به شهر میشد، خسارات و زیانهایفراوانی میدید. در 333ق / 945م ابویزید مخلد بن کیداد خارجی بر تبسه تاخت و شهر را به تصرف درآورد و حصار آن را ویران ساخت (ابن اثیر، 8 / 422-423؛ ابوعبید، همانجا).
تاخت و تازها بر این شهر همچنان ادامه داشت تا در 390-391ق / 1000-1001م بادیس زیری برای نجات شهر وارد عمل شد (ادریس، 1 / 132). در 443ق / 1051م تبسه از حملۀ بنی هلال آسیب بسیار دید (همو، 2 / 82). محمد بن عبدون، از شیوخ محلی در زمان ابوبکر حفصی (حک 718-746ق) بر تبسه حکومت داشت و این شهـر تا 739ق / 1338م از استقلال نسبی برخوردار بود (برنسویک، 1 / 181، 188؛ EI2).
در 981ق / 1573م ترکان عثمانی پادگانی کوچک در تبسه بنا نهادند؛ تا آنکه در 1253ق / 1837م شهر قُسَنطینه به دست فرانسویان افتاد و ترکان عثمانی به تونس عقب نشستند و بزرگان شهر برای پر کردن خلأ سیاسی و حفظ شهر از هجوم طوایف صحرا گرد به فرانسویان متوسل شدند. نیروهای فرانسوی در 1267ق / 1851م بر تبسه چیرگی کامل یافتند (EI2؛ «دائرة المعارف ...»؛ «تبسه»، تاریخ)، اما مردم محلی این امر را برنمیتافتند. در 1288ق / 1871م محییالدین، پسر امیر عبدالقادر با وجود مخالفتهای پدرش کوشید تا شهر را از استیلای فرانسویان به در آورد، اما سرانجام، ناکام ماند و مطرود پدر گشت (تمیمی، 191؛ «افریقاییها»، I / 30؛ EI2).
در 1298ق / 1881م تبسه به پایگاهی نظامی برای دستیابی فرانسویان به تونس جنوبی بدل شد و با استقلال الجزایر از فرانسه 1341ش / 1962م این شهر به عنوان مرکز استان تبسه تعیین گردید ( الموسوعة...، 8 / 384؛ EI2).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل؛ ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکـار، بیروت، 1401ق / 1981م؛ ابن عبـدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1980م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لِوِن و ا. فره، تونس، 1992م؛ همو، المغرب، به کوشش دوسلان، الجزیره، 1857م؛ ادریس، ه . ر.، الدولة الصنهاجیة، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، 1992م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409ق / 1989م؛ برنسویک، روبر، تاریخ افریقیة فیالعهد الحفصی، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیـروت، 1988م؛بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، بهکوشش عبدالله انیسطباع و عمر انیسطباع، بیروت، 1407ق / 1987م؛ تمیمی، عبدالجلیل، بحوث و وثائق فی تاریخ المغربی، بیروت، 1972م؛ عروسی مطوی، محمد، السلطنة الحفصیة، بیروت، 1992م؛ قاضی نعمان، افتتاح الدعوة، به کوشش وداد قاضی، بیروت، 1970م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض، 1419ق / 1999م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: