تاجالدین علیشاه
تاجُ الدّینْعَلیشاه (د ۷۲۴ق / ۱۳۲۴م)، وزیرایرانی دو تن از فرمانروایان ایلخانی، اولجایتو و ابوسعید بهادرخان.
در منـابع فارسی و عربـی تاجالدین علیشاه را تبریزی و گاه جیلانـی خواندهاند (برای نمـونه، نك : حـافظ ابرو، ۱۴۶؛ حمدالله، تاریخ...، چ نوایی، ۶۰۸، ۶۱۶، نزهة...، ۸۵؛ ابن حجر، 4 / ۴۰؛ صفدی، الوافی...، 20 / ۱۶۵؛ ابن کثیر،14 / ۱۱۶؛ میرخواند، 5 / 438؛ فصیح، 3 / ۱۹؛ بناکتی، ۴۷۶؛ منتخب...، ۱۴۱). اگرچه برخی از نویسنـدگان، صورتهای جیـلان، جبلان و حبـلان به دنبال نام و لقب تـاجالدین را تصحیف جیلانی دانستهاند (نك : حمدالله، تاریخ، چ براون، 598، نزهة، ۷۶؛ آقسرایی، ۳۱۴؛ منتخب، همانجا؛ خواندمیر، دستور...، ۳۱۷؛ سمعانی، 2 / ۱۴6-۱۴5)، اما دلیلی که صحت انتساب او را به جیلان / گیلان تأیید کند، در دست نیست.
لقب تاجالدین نیز گاه به صورتهای تاجالدوله، تاجالدنیا و تاجالحق آمده است (نك : وصاف، ۵۴۱، ۶۱۷، ۶۲۰؛ ناصرالدین، ۱۱۶).
تاجالدین علیشاه که در کار تجارت جواهر و پارچه، و به قولی سمسار بود، در فعالیتهای بازرگانی خود، با بیشتر بزرگان و درباریان آشنا شد و در دستگاه اولجایتو (سل 703-716ق / ۱۳16-۱۳04م) نیز مورد توجه قرار گرفت (حافظ ابرو، ۹۹، نیز نك : ۹۷، حاشیۀ ۱، به نقل از مجمعالتواریخ؛ صفدی، همـان،20 / ۱۶4؛ اقبـال، ۳۱۸؛ بویل، 402). اما سعدالدین ساوجیــ که به همراه رشیدالدین فضلالله همدانی سالها وزارت غـازانخان و اولجـایتـو را در اختیـار داشـت ــ تلاش کرد تا تاجالدین را از دربار ایلخان دور سازد. از اینرو، در ۷۱۱ق، وی را به عنوان کارگزار امور کارخانۀ پارچهبافی بغداد، به نام «کارخانۀ فردوس» بدان شهر فرستادند. تاجالدین توانایی بسیار در ادارۀ کارخانه و تولید پارچههای نفیس از خود نشان داد و چون ایلخان به بغداد رفت، هدیههای گرانبها به او تقدیم کرد (ابوالقاسم، 122-۱۲1؛ اقبال، ۳۱۹). وصاف بنای کارخانۀ فردوس را از کارهای تاجالدین میداند (در این باره و وصف کارخانه، نك : ص ۵۴۱).
افزون بر این، تاجالدین در شهر سلطانیه نیز بازاری از سنگ و آجر با هزینهای اندک ساخت (ابوالقاسم، ۱۲۲). برخلاف سعدالدین ساوجی که از فعالیتهای علیشاه ناراضی بود، رشیدالدین فضلالله برای کم کردن قدرت و اعتبار سعدالدین، بر احترام خود نسبت به علیشاه میافزود. این موضوع، اختلاف میان دو وزیر را شدت بخشید، و سرانجام سعدالدین ساوجی خشم اولجایتو را برانگیخت و او را پس از محاکمه در شوال ۷۱۱ / فوریۀ ۱۳۱2 به قتل رساندند (ابوالقاسم، 123- 128؛ حافظ ابرو، 97- 98؛ وصاف، ۵۳۷؛ حمدالله، تاریخ، چ نوایی، 608؛ میرخواند،5 / 438- 439؛ منتخب، همانجا).
با این حال، به نظر میرسد در مرگ سعدالدین بیش از خواجه رشید، تاجالدین علیشاه مداخله داشته است (نك : زریاب، 133-132).
پس از آن، به پیشنهاد و توصیۀ رشیدالدین فضلالله، منصب صاحب دیوانی به تاجالدین علیشاه سپرده شد. به این ترتیب، با اینکه تاجالدین در «علم دفتر و سیاقت» مهارت و سابقهای نداشت، اولجایتو وی را در وزارت با رشیدالدین شریک کرد؛ با این حال، فرمان داد که تاجالدین بر حکم و صوابدید خواجه رشیدالدین برتری نجوید (حافظ ابرو، 98-100؛ وصاف، ۵۴۰؛ حمدالله، همان، 609-608؛ خواندمیر، حبیب...، 3 / 193؛ فصیح، همانجا؛ اقبال، ۳۲۰؛ بویل، نیز ابن کثیر، همانجاها؛ ابن حبیب، 2 / 148). تاجالدین علیشاه نیز در بغداد برای اولجایتو مجلس جشن با شکوهی ترتیب داد و در آنجا خیمهای جواهرنشان، تاجی گرانبها و هدیههای دیگر به ایلخان تقدیم داشت (وصاف، خواندمیر، همانجاها؛ میرخواند، 5 / 439).
در ۷۱۵ق، ابوسعید، ولیعهد ایلخانی و حاکم خراسان برای لشکرکشیهای خود چند بار از خزانه درخواست وجه کرد. اما دو وزیر، هر یک دیگری را موظف به اجرای این درخواست میدانست. اندکاندک اختلاف میان رشیدالدین و تاجالدین شدت یافت، تا آنجا که اولجایتو قلمرو خود را به دو حوزۀ اداری تقسیم کرد: مرکز و جنوب ایران، شامل عراق عجم، فارس، کرمان و ولایات لُرنشین را تا سر حد خراسان ــ که این ولایت در اختیار ابوسعید بود ــ به رشیدالدین سپرد؛ و شمال غربی ایران و سرزمینهای غربی قلمرو ایلخانیان، شامل تبریز، دیار بکر، ارّان، موغان و عراق عرب را به تاجالدین علیشاه واگذاشت (ابوالقاسم، 195-۱۹4؛ حافظ ابرو، 116- 118؛ اشپولر، 98؛ بویل، 405-406). پس از آن، قرار شد دو وزیر در همۀ امور دیوانی، از جمله در تصرف اموال شریک باشند (حافظ ابرو، 118؛ حمدالله، همان، ۶۰۹؛ اقبال، ۳۲۲).
چندی بعد، رشیدالدین به سبب بیماری خانهنشین شد؛ تاجالدین نیز فرصت را مغتنم شمرد و نزد ایلخان ادعا کرد که خواجه رشیدالدین تمارض میکند و به دخل و تصرف در اموال شاهزادگان مغول میپردازد. اولجایتو نیز حکم یاسای رشیدالدین را صادر کرد، اما عاقبت، وی را بخشید و باز مقرر شد هر دو وزیر امور کشوری را به همراهی یکدیگر عهدهدار شوند (ابوالقاسم، 197-196؛ اقبال، 324-323).
پس از اولجایتو، پسرش، ابوسعید بهادرخان به فرمانروایی نشست. وی نیز چون پدر، وزارت را به رشیدالدین فضلالله و تاجالدین علیشاه، و امیرالامرایی را به امیرچوپان سپرد (حافظ ابرو، ۱۲۲؛ خواندمیر، همان، 3 / 198؛ عبدالرزاق، 1 / 27؛ بویل، 407). از آنجا که میان خواجه رشید و امیر چوپان دوستی بود و ابوسعید خردسال در واقع، زیر سیطرۀ امیر چوپان که حاکم مطلق به شمار میرفت، قرار داشت، تاجالدین بیمناک شد (حافظ ابرو، ۱۲۶؛ حمدالله،همان، ۶۱۲؛ عبدالرزاق، 1 / 29) و رقابت و اختلاف میان دو وزیر بالا گرفت. به تدریج، کار بر دیوانیان دشوار شد و امور دیوانی رو به اختلال گذاشت. چندی بعد، شماری از بزرگان نزد خواجه رشیدالدین رفته، او را تحریک کردند که برضد تاجالدین اقدامی کند. چون رشیدالدین نپذیرفت، این بار، پیش تاجالدین علیشاه رفتند و با او برضد خواجه رشیدالدین متحد شدند. سرانجام، بر اثر تحریکات اینان، رشیدالدین فضلالله در اواخر رجب ۷۱۷ / اوایل اکتبر ۱۳۱۷ از وزارت عزل شد. با این همه، فتنهها برضد خواجه رشیدالدین پایان نیافت، تا آنکه او را متهمکردند که با دستیاریپسرش،عزالدین ابراهیم ــ شربتدار اولجایتو ــ ایلخان گذشته را مسموم کرده است. عاقبت با قتل رشیدالدین فضلالله همدانی در ۱۷ جمادیالاول 718ق / 17 ژوئیۀ ۱۳۱۸م تاجالدین علیشاه به استقلال امور وزارت را در اختیار گرفت (حافظ ابرو، ۱۲9-۱۲7؛ حمدالله، همان، ۶۱3-۶۱2؛ ذهبی، ۹۳؛ دربارۀ داستان دشمنی میان دو وزیر، نك : ابن فضلالله، 11 / ۱۴7-۱۴6؛ عقیلی، ۲۸6-۲۸5؛ اشپولر، 101؛ بویل، همانجا). گزارشهایی نیز در دست است، حاکی از آنکه تاجالدین علیشاه مأمور محاکمه و قتل خواجه رشیدالدین بود و یا مستقیماً در سرکوب و قتل او دست داشت (صقاعی، ۱۸۴؛ صفدی، اعیان...، 2 / 170). در برخی از منابع، تاجالدین را نایب ایلخان نیز خواندهاند (ابن دواداری، ۹ / 399).
تاجالدین علیشاه تا ۶ سال پس از این واقعه، وزارت ابوسعید را در دست داشت، تا اینکه بیمار شد و در اوایل سال ۷۲۴ق / ۱۳۲۴م در اوجان (بستانآباد کنونی) در ۶۰ سالگی درگذشت. برخی از منابع عربی محل مرگ او را ارجان آوردهاند (نك : ابن حبیب، همانجا؛ صفدی، الوافی، ۱۶۵ / ۲۰). پیکر تاجالدین را به تبریز بردند و در نزدیکی مسجد جامعی که خود ساخته بود (ارگ علیشاه) به خاک سپردند. روابط او با ایلخان و نیز امیر چوپان همواره حسنه بود (مثلاً نك : التاریخ...، ۵۷-۵۶). وی تنها وزیر ایلخانیان بود که به مرگ طبیعی درگذشت (حافظ ابرو، ۱۶۲-۱۶۱؛ خواندمیر، همان، 3 / 208؛ فصیح، ۳۶ / ۳؛ عبدالرزاق، ۵۸ / ۱؛ حمدالله، همان، ۶۱۶).
ابوسعید که به تاجالدین علاقۀ فراوان یافته بود، وزارت خود را به دو پسر او سپرد؛ اما ناسازگاری ایشان با یکدیگر چنان کارها را آشفته کرد که هر دو را دستگیر کردند و پس از ضبط اموال معزول ساختند (حافظ ابرو، ۱۶۲؛ خواندمیر، دستور، ۳۲۲؛ عبدالرزاق، حمدالله، همانجاها؛ اشپولر، 104). صفدی اشاره کرده است که یکی از پسران او، به نام امیر ناصرالدین خلیفه، از امرای دمشق بود و در ۷۳۸ق / 1337م از سوی سیفالدین تنکز مأموریت دمشق یافت (همانجا).
تاجالدین علیشاه از فضل چندان بهرهای نداشت، اما مردی کارگزار و کاردان بود (نك : حافظ ابرو، ۹۹؛ اقبال، ۳۲۹). ابوالقاسم کاشانی که از مخالفان رشیدالدین فضلالله به شمار میرفت، تاجالدین را «وزیر بینظیر و دستور بیشبیه و مانند» خوانده (ص ۱۰۸)، و قاضیاحمد قمی وی را در خوشنویسی از شاگردان حیدر کُندهنویس دانسته است (ص ۲۲). صفدی ( اعیان، همانجا) هم او را مردی داهی و خیّر و متدین خوانده است. از کارهای جالب توجه تاجالدین در روزگار اولجایتو، تأسیس مدرسهای در اردوی سلطانی بود که در زیر خیمه تشکیل میشد، همراه اردو حرکت میکرد و گروهی از عالمان در آن تدریس میکردند و آن را مدرسۀ سیار یا سیاره میخواندند (وصاف، ۵۴۱، ۵۴۳؛ اقبال، ۳۱۶؛ قس: ابوالقاسم، همانجا: مدرسۀ ستاره). همچنین در روزگار ابوسعید، هشیاری تاجالدین سبب شد که میان ایلخانیان و ممالیک مصر و شام روابط دوستانه برقرار شود که تا مرگ این ایلخان ادامه داشت (مقریزی، ۲(۱) / ۲۴۲؛ صفدی، اعیان، ۱۲۵ / ۳؛ برای تفصیل، نك : اقبال، ۳۴۷-۳۴۶؛ مرتضوی، ۱۲۷-۱۲۶).
تاجالدین علیشاه که ابن عماد او را «وزیر الشرق» خوانده است (۱۱۳ / ۸)، به ساخت و مرمت بناها و آبادیها علاقۀ بسیار داشت (مثلاً نك : وصاف، ۵۴۱؛ حمدالله، نزهة، ۸۵، ۱۰۱، ۱۸۲؛ ناصرالدین، ۱۱۷؛ خواندمیر، دستور، ۳۲۱). از میان این بناها، بجز کارخانۀ فردوس بغداد که 4 هزار صنعتگر در آن کار میکردند (نك : وصاف، همانجا)، مهمترین آنها مسجد جامعی است که در تبریز ساخته، و به «ارگ علیشاه» مشهور است. این مسجد که احتمالاً پیش از ۷۲۰ق / ۱۳۲۰م بنا شده، یکی از ۳ ساختمان بزرگ عصر ایلخانیان در ایران است (ابن حجر، ۴۱-۴۰ / ۴؛ برای تفصیل، نك : ویلبر، 146-149؛ گرابار، 635). ارگ علیشاه تا سدۀ ۸ق که ابن بطوطه آن را دیده و وصف کرده، پابرجا بوده است (ص ۲۳۳؛ نیز نك : آقسرایی، ۳۱۵-۳۱۴؛ قس: حمدالله، نزهة، ۷۷-۷۶)، اما به تدریج، رو به ویرانی نهاد، چنان که در روزگار صفویان بیشتر آن خراب شده بود (نك : شاردن، II / 322-323؛ نیز «سفرنامه...»، ۴۲۷).
مآخذ
آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۴م؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، دارصادر؛ ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه فی ایام المنصور و بنیه، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، ۱۹۸۲م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، حیدرآباددکن، ۱۳۹۵ق / 1975م؛ ابن دواداری، ابوبکر، کنزالدرر، به کوشش هانس روبرت رومر، قاهره، 1379ق / 1960م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش عبدالقادر ارناؤوط و محمود ارناؤوط، دمشق، 1413ق / 1992م؛ ابن فضلالله عمری، احمد، مسالک الابصار، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق / 1988م؛ ابن کثیر، البدایة؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، ۱۳۶۴ش؛ بناکتی، داوود، تاریخ، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۸ش؛ التاریخ الغیاثی، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، ۱۹۷۵م؛ حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، لندن، ۱۳۲۸ق / ۱۹۱۰م؛ همان، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش؛ همو، نزهة القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق / ۱۹۱۵م؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش؛ همو، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ش؛ ذهبی، محمد، «الذیل»، العبر، به کوشش محمد رشاد عبدالمطلب، کویت، 1984م؛ زریاب، عباس، «سه نکته دربارۀ رشیدالدین فضلالله»، مجموعۀ خطابههای تحقیقی دربارۀ رشیدالدین فضلالله همدانی، تهران، ۱۳۵۰ش؛ «سفرنامۀ بازرگان ونیزی در ایران»، سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۴۹ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بهکوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م؛ صفدی، خلیل، اعیان العصر، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق / 1990م؛ همو، الوافی بالوفیات، به کوشش احمد ارناؤوط و دیگران، بیروت، 1420ق / 2000م؛ صقاعی، فضلالله، تالی کتاب وفیاتالاعیان، به کوشش ژاکلین سوبله، دمشق، ۱۹۷۴م؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۳ش؛ عقیلی، حاجی بن نظام، آثارالوزراء، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۷ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش؛ قاضی احمد قمی، گلستان هنر، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، ۱۳۶۶ش؛ مرتضوی، منوچهر، مسائل عصر ایلخانان، تهران، ۱۳۷۰ش؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفى زیاده، قاهره، ۱۹۴۱م؛ منتخبالتواریخ معینی، منسوب به معینالدین نطنزی، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۶ش؛میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش؛ ناصرالدین منشیکرمانی، نسائم الاسحار، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش؛ وصاف، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، بمبئی، 1269ق / 1853م؛ نیز:
Boyle, J.A., «Dynastic and Political History of the Īl-Khāns», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol.V; Chardin, J., Voyages en Perse, Paris, 1811; Grabar, O., «The Visual Arts, 1050-1350», The Cambridge History of Iran, vol.V, ed. J.A. Boyle, Cambridge, 1968; Spuler, B., Die Mongolen in Iran, Leiden, 1985; Wilber, D.N., The Architecture of Islamic Iran (The Ilkhānid Period), Princeton, 1955.
روزبه زرینکوب