زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

تاتی

تاتی، یکی از زبانهای مهم ایرانی نو که در سرزمینهای وسیعی از ناحیۀ ساوه در ایران تا منطقۀ نخجوان در جمهوری آذربایجان گسترده است، ولی به طور مشخص در استانهای قزوین، زنجان و آذربایجان شرقی و نیز در بخشهایی از جمهوری آذربایجان و ناحیۀ خودمختار داغستان بدان تکلم می‌شود.

نام گویش

«تات» واژه‌ای ترکی و به معنی «عناصر خارجی ساکن سرزمین ترکان» است (دایرة المعارف…، 1 / 589). قبایل‌ صحرانشین ــ که بیشتر‌ آنان ترک بودند ــ مردم‌ زراعت ـ پیشه و ایرانی تبار قفقاز را که به اطاعت خود درآورده بودند، تات می‌خواندند (ارانسکی، مقدمه…، 316؛ نیز نك‍ : معین، ذیل تات). مولوی نیز در اشعار ترکی خود، این نام را برای ایرانیان به کار برده است (همانجا). در دورۀ صفویه به تمامی مردم ایرانی تبار، در مقابل قزلباشان ترک، تات گفته می‌شد (پورمحمدی، 171) و هنوز هم ترک زبانان منطقۀ وَفْس در استان مرکزی و منطقۀ تفرش، به گویش وَفسی «تات دیلِ» (زبان تات) می‌گویند (مقدم، 16). لرها نیز به ایرانیان غیرِ خود، «تات» گفته‌اند (لغت‌نامه…، ذیل تات)، و خود تات‌زبانها نیز دربارۀ وجه تسمیۀ تاتی افسانه‌ای را نقل می‌کنند (نك‍ : آل‌احمد، 92-93).
نکتۀ قابل توجه دیگر درمورد این گویش، نظر گویشوران آن دربارۀ گویش خود است. مثلاً «مراغی» که از گویشهای رایج در منطقۀ رودبار الموت است و می‌توان آن را در شمار گویشهای تاتی طبقه‌بندی کرد، از نظر گویشورانش گویشی از تاتی نیست. مراغیان گویش خود را «مراغی»، و سایر گویشهای اطراف خود را «تاتی» می‌نامند و نزدیکی گویش خود به تاتی تاکستان و بویین‌زهرا را بیشتر از ارتباطشان با تاتی رودبار و الموت می‌دانند (پرمون، 45).

حوزۀ گسترش

 شاید بهتر باشد که تاتی «مجموعه گویشهای تاتی» نامیده شود؛ چرا که تنوع قابل توجهی در آنها دیده می‌شود. با توجه به پراکندگی جغرافیایی وسیع تاتی و دسته‌بندی گویشهای آن به گروههای ایرانی شمال غربی و جنوب غربی، می‌توان تاتی را در اولین بررسی به دو گروه تاتی قفقازی و تاتی ایرانی تقسیم کرد:

گویشهای تاتی قفقازی

تاتهای آسیای مرکزی در جمهوری آذربایجان و ناحیۀ خودمختار داغستان زندگی‌ می‌کنند. بخشی از ساکنان شبه جزیرۀ آبشوران (ناحیۀ باکو، سوراخانی و بالاخانی) و نواحی شماخی و گوبا و قوناخ‌کند و دیویچی و خیری و دیگر بخشهای جمهوری آذربایجان و همچنین ناحیۀ دربند و برخی‌دیگر از نواحی داغستان‌(کاتیاگو و طبسران)‌به‌زبان ‌تاتی‌ سخن‌می‌گویند.علاوه ‌بر‌این،‌یهودیان‌کوهستانی ‌که‌خود را «داغ ـ جفود»‌می‌نامند و در نقاط مختلف‌ جمهوری‌ آذربایجان (بیشتر در گوبا و شماخی و باکو) و داغستان در شهرهای دربند و مهاج قلعه و بویناکسک و برخی نواحی کوهستانی (مانند مناطق کوهستانی مجالس و ممراج و خانژال قلعه) و همچنین در شهر گروزنی زندگی می‌کنند، نیز به زبان تاتی سخن می‌‌گویند (ارانسکی، همان، 315). این گویش که به «تاتی یهودی» نیز معروف است، به اعتقاد یارشاطر (ص 17) از فارسی یا یکی از گویشهای نزدیک به آن اشتقاق یافته است. ارانسکی نیز بر آن است که تاتی در نظام آوایی و دستوری خود به فارسی نزدیک است و تا حدی نیز در نظام آوایی و نحوی تحت تأثیر ترکی آذری قرار دارد (زبانها...، 137). بنابر یک روایت کهن، احتمال می‌رود که این زبان توسط سپاه ساسانیان به قفقاز منتقل شده باشد (لکوک، 489؛ کمبل، II / 1619، نیز برای مطالعۀ ویژگیهای دستوری این گروه، نك‍ : 1620).
پس می‌توان گفت که گویشهای تاتی قفقازی به دو شاخۀ عمده تقسیم می‌شوند:
1. تاتی شمالی که یهودیان داغستان (دربند) و منتهیٰ‌الیه شمال شرقی جمهوری آذربایجان (گوبا و وارتاشِن) بدان سخن می‌گویند.
2. تاتی جنوبی که مسلمانان و شماری از مسیحیان شمال شرقی جمهوری آذربایجان (دیویچی، لاخیج، و شبه جزیرۀ آبشوران در شرق باکو) بدان سخن می‌گویند.
از نظر زبان‌شناسی، این دوشاخه از گویشهای تاتی از زبانهای ایرانی جنوب غربی هستند. در این گویشها برخلاف تاتی ایرانی، تمایز جنس دستوی مشاهده نمی‌شود (لکوک، 490).

گویشهای تاتی ایران

 گویشهای تاتی ایران به دستۀ زبانهای ایرانی شمال غربی تعلق دارند و در این نواحی بدانها سخن گفته می‌شود: 1. جنوب غربی قزوین، از تاکستان تا اشتهارد؛ 2. خوئین در 60 کیلومتری جنوب غربی زنجان؛ 3. خلخال و طارم؛ 4. هَرزَند و دیزمار؛ 5. شرق و شمال شرق قزوین در کوهپایۀ رودبار و الموت (یار شاطر، 17-18).
یار شاطر این گویشها را به دو دستۀ شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند (همانجا). مهم‌ترین نمونه‌های تاتی شمالی، تاتی کَرینگان، تاتی گَلین قَیه و تاتی هرزنی است؛ و مهم‌ترین گویشهای تاتی جنوبی عبارت‌اند از تاتی بلوک زهرا و تاتی مناطق ابراهیم آباد، سَگزآباد، اشتهارد و تاکستان. ولی اگر بخواهیم دسته‌بندی دقیق‌تری به دست دهیم، می‌توانیم گویشهای تاتی موجود در ایران امروز را در این 5 گروه دسته‌بندی کنیم (نك‍ : لکوک، 490):
1. گویشهای شمال غربی رایج در هرزند و دیزمار (هرزندی و کرینگانی).
2. گویشهای شمال شرقی رایج در خلخال و طارم (شالی، کجلی، هزاررودی و جز آن).
3. گویشهای جنوبی رایج در جنوب قزوین (تاکستانی، چالی، سگزآبادی، اشتهاردی و جز آن).
4. گویشهای جنوب غربی رایج در جنوب غربی زنجان (خوئینی و جز آن).
5. گویشهای جنوب شرقی رایج در شمال شرق قزوین (رودباری، الموتی و جز آن).
از این میان، گویشهای خلخال و طارم نیز خود به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروهی که در آنها تمایز جنس دستوری وجود دارد (مثل کَرَنی، کَرنَقی، لِردی، دیزی، کَجَلی و گَندُمابی در خلخال، و نوکیانی، سیاوَرودی، هَزاررودی، جمال‌آبادی و باکُلوری در طارم علیا) و گروه دیگری که در آنها چنین تمایزی دیده نمی‌شود (مثل اَشکِستانی، سَبویی، دِرَوی، کُلوری، شالی، طَهارُمی، گِیلَوانی و کَهَلی در خلخال، و کَلَسَری، شاوائی و چَرزه‌ای در طارم علیا) (یارشاطر، 17).
چنان که گفته شد، گویشهای تاتی ایرانی به دستۀ زبانهای ایرانی شمال غربی تعلق دارند که شامل خانوادۀ گویشهای مرکزی ایران نیز می‌شود. از این‌رو، تأثیر آنها بر برخی از گویشهای مرکزی (مانند الویری، وفسی و ویدَری) بسیار، و اجتناب‌ناپذیر بوده، و در برخی منابع از این گویشهای مرکزی نیز با عنوان گویشهای تاتی یاد شده است، چنان که استیلو آنها را تا 10 گروه دسته‌بندی کرده است (ص 140-141).

تاریخچه

 گفته می‌شود که این گویش، زبان قدیم مردم آذربایجان، و یکی از گویشهای شمال غربی ایران بوده، و «آذری» نامیده می‌شده است. از این زبان جز رسالۀ روحی انارجانی و بعضی اشعار که «فهلویات» نامیده می‌شده است و برخی واژه‌های پراکنده، چیز دیگری در دست نیست. البته گویشهای هرزنی و کرینگانی و گلین قیه‌ای و جز آنها که تا زمان ما باقی مانده است و متعلق به دورۀ معاصرند، از این بحث بیرون‌اند. از زبان قدیم مردم اران و شروان (جمهوری آذربایجان) نیز ظاهراً هیچ نمونه‌ای باقی نمانده است و اگر گویشهای تاتی باقی مانده در این منطقه را دنبالۀ زبان قدیم ارانی و شروانی بدانیم، باید بگوییم که این زبان نیز با زبان قدیم آذربایجان خویشاوندی نزدیکی داشته است. در برخی از منابع نیز از این گویشها با نام «آذری» یاد شده است (لکوک، 489). از سوی دیگر، برخی تاتی و انواع آن را شاخه‌ای از زبان مادی می‌دانند و معتقدند که بقایای زبان مادی هنوز در تاتی به چشم می‌خورد (نك‍ : دیاکونف، 123؛ یارشاطر، همانجا؛ دانشنامه، 1 / 63، 65).
به لحاظ روابط تاریخی و زبانی، پیوند تاتی با تالشی (و سمنانی) قابل توجه است و شباهتهای جالبی میان آنها دیده می‌شود.

ویژگیهای دستوری

 نظر به تنوع گویشهای تاتی، در این بخش بیشتر به تاتی تاکستان و تاتی کلوری می‌پردازیم:

واج‌شناسی

واجهای تاتی تقریباً همان واجهای فارسی هستند، با این تفاوت که مصوتهای پیشین متوسط نیم باز / ε / و / ö / را هم می‌توان در این گویشها دید. علاوه بر این، برخلاف فارسی صامتهای / t / و / d / نیز در جایگاه دندانی تولید می‌شوند نه لثوی (نك‍ : طاهری، 29).
از ویژگیهای آوایی گویشهای تاتی (به ویژه در قیاس با تالشی)، این نکات قابل توجه‌اند:
1. v آغازی ایرانی باستان و میانه در این گویشها باقی مانده است، مانند ویندن (دیدن)، ویوه (بیوه)، وهار (بهار)، وینه (بینی) و امثال آنها (برای نمونه‌‌های تاتی بلوک زهرا، نك‍ : آل‌احمد، 166).
2. در مقابل d در کلماتی مانند داماد، دانستن و دریدن در گویشهای ایرانی جنوب غربی (از جمله فارسی)، در این گویشها z به کار رفته است: زاما، زانسن و زارنسن در تاتی، و زما، زونسته و زارینه در تالشی.
3. j ایرانی باستان در کلمات زن و زدن در تاتی به صورت z و در تالشی به صورت ž درآمده است.
4. x قدیم در اکثر گویشهای تاتی به صورت h درآمده است (ولی در تاتی کلوری نیست)، حال آنکه در تالشی مشاهده نمی‌شود، مانند کلمات تالشی هندوانه < «xendona» و هرّا (آواز مهیب) < «xarây» (نك‍ : صادقی، 16؛ برای نکاتی دربارۀ نظام آوایی تاتی کلوری، نك‍ : صفوی، 163- 168؛ برای مقایسۀ تغییرات واجی تاتی با فارسی معیار، نك‍ : آل‌احمد، 166-170).
تکیه در ماضی مطلق روی آخرین‌ هجای ستاک فعل قرار می‌گیرد، مانند «âníšt-im» (نشستم) و در ماضی استمراری روی هجای دوم «mešεymε» (می‌رفتم)، اما در ماضی نقلی روی هجای پیش از آخر مانند «âništíndє ». در ماضی بعید دو تکیه وجود دارد که یکی روی هجای آخر صفت مفعولی و دیگری روی هجای اول فعل کمکی «viyan» قرار می‌گیرد، مانند «bexendє vim» (خوانده بودم). ماضی التزامی نیز الگویی مشابه ماضی بعید دارد، مانند «bexendє bim» (خوانده باشم). در افعال مضارع اخباری و التزامی تکیه بر هجای آخر و در فعل امر بر هجای اول است. در دو مقولۀ اسم و صفت، تکیه بر هجای آخر قرار می‌گیرد و در برخی از موارد ممیز معناست، مانند «mâýє» (ماده، مقابل نر) و«ḿâyє» (مادر) (برای نمونه‌های دیگر از تاتی تاکستان، نك‍ : طاهری، 32).

صرف

اسم: در جمع میان عدد و معدود مطابقه وجود ندارد و علامت جمع برای نشان دادن اسامی جمع به صورت پسوند به کلمه افزوده می‌شود، مانند «turon» (دیوانه‌ها) از «tur» (دیوانه) و «berâyon» (برادران) از «berâ» (برادر) در تاتی تاکستانی (همو، 32-33). علامت تأنیث در تاتی، واج / є / است که البته درمواردی استثنایی در انتهای کلمات مذکر هم می‌آید، مانند «asbє» (سگ)،«tâkenє» (کوزۀ بزرگ) و «xanє» (خانه) (همانجا). آل احمد (ص 173) این علامت را به صورت / a / آورده است: «gowa» (گاو ماده) در مقابل «gow» (گاو نر).
اسم فاعل در تاتی با افزودن پسوند âr- به آخر مادۀ مضارع ساخته می‌شود، مانند «dojâr» (دوزنده)، «vrijâr» (دونده) و «vâjâr» (گوینده) (برخلاف تالشی که در آن افزایش پیشوند -a به مادۀ مضارع چنین ساختی را ایجاد می‌کند).
فعل: فعل در زمانهای ماضی دارای 4 دسته شناسه است، مانند این نمونه‌ها از تاتی کلوری:
ماضی مطلق:
«bedote-mân»(دوختیم)،«bedote-rân»(دوختید)،«bedote-šân» (دوختند).
ماضی استمراری:
«doj imân» (می‌دوختیم)، «doj-irân» (می‌دوختید)، «doj-ind» (می‌دوختند).
ماضی نقلی:
«dote-mânē» (دوخته‌ایم)، «dote-rânē» (دوخته‌اید)، «dote-šânē» (دوخته‌اند).
صورت مجهول ماضی مطلق: 
«bedojisimânē» (دوخته شدیم)، «bedojisirânē» (دوخته شدید)، «bedojisindē» (دوخته شدند).
در حالی که شناسه‌های فعل مضارع چنین تنوعی ندارند، مانند «zanem» (می‌زنیم)، «zana» (می‌زنید)، «zanend» (می‌زنند).
در تاتی 4 پیشوند فعلی وجود دارد که ظاهراً بیشتر افعال می‌توانند با آنها به کار روند و بر معانی تازه دلالت کنند، مانند «pidotan» (فرادوختن، دوختن به بالا)، «idotan» (فرو دوختن، دوختن به سطح)، «âdotan» (بردوختن، تکه چسباندن) و «dadotan» (به هم دوختن، دوختن به پهلو» (صادقی، 17).

نحو:

در تاتی مضافٌ‌الیه پیش از مضاف و صفت پیش از موصوف می‌آید، مانند نمونه‌های تاکستانی: «hasane-raz» (باغ حسن)، «taqi-šâbon» (تقی شعبان = شعبان پسر تقی)، «mamude-fer» (پسر محمود).
علامت حالت اضافی -e است و هنگامی که مضافٌ‌الیه به یک همخوان (صامت) ختم شده باشد، ظاهر می‌شود:
«xar-e-jel» (پالان خر)، «pört-e-sar» (سر پل)، «esmâl-e-tєtє» (دختر اسماعیل). این قانون دربارۀ ضمایر تاتی هم صادق است (برای نمونه‌‌های ابراهیم‌‌آبادی و سگزآبادی، نك‍ : آل احمد، 172).
دیگر حالتهای این گویش با حروف اضافه نمایانده می‌شوند. در این گویش عملکرد پس اضافه‌ها بیشتر از پیش اضافه‌ها است.
برخی از پس اضافه‌ها:
dε و xo به معنی «از»، مانند «roxonє dε vuyє mâyє» (از رودخانه آب می‌آید) و«čomâ xo čiyon moqo» (از ما چه می‌خواهید؟).
râ به معنی «به» و «برای»، مانند «mârem râ mâjem» (به مادرم می‌گویم) و «ferâreš râ zєyniyâšon agerdi» (برای پسرش زن گرفته‌اند).
 biبه معنی «با»، مانند «berârem bi bišindє raz» (با برادرم به باغ رفتند).
 dєبه معنی «در»، مانند «kiyє dє keye» (در خانه کیست؟).
چنان‌که گفته شد، در تاتی صفت نیز چون مضافٌ‌الیه پیش از موصوف قرار می‌گیرد. گروه وصفی (صفت و موصوف) تابع شرایط زیر است:
1. هرگاه صفت به یک صامت ختم شده باشد، به جای کسرۀ اضافه، تکواژ / є / ظاهر می‌گردد، مانند «sörxє-asifє» (سیب سرخ)، «xorє mardak» (مرد خوب)، «qašang-є titiyє» (دختر قشنگ).
2. هنگامی که صفت به مصوتهای / i / یا / u / ختم شده باشد، بین نشانۀ / є / و مصوت پایانی صفت، صامت میانجی y ظاهر می‌شود، مانند «isib-y-є-šєy» (پیراهن‌سفید)، «nu-y-є-jurab» (جوراب نو).
3. هنگامی که صفت به مصوتهای / â / یا / o / ختم شده باشد، بدون هیچ نشانه‌ای پیش از موصوف قرار می‌گیرد، مانند «siyâ-tölpe» (ترب سیاه)، «ko-serfє» (سفرۀ آبی) (طاهری، 34-36).
به لحاظ نحوی، تاتی گویشی «ارگتیو» با ویژگی «ارگتیو گسسته» است. به این معنی که در این گویش، ضمایر متصل در نقش فاعلی، هنگامی در نقش فاعل به کار می‌روند که زمان فعل، گذشته باشد. در ضمن اگر فعل ماضی متعدی باشد، ضمایر متصل به مفعول می‌پیوندند. مثال از تاتی تاکستانی:
«gandem-em-bekerd» (گندم را کاشتم).
«bezon-eson-bidust» (بزها را دوشیدند).
و اگر فعل لازم باشد، این ضمایر حکم شناسه را دارند و به فعل می‌پیوندند:
«ama axot imon» (ما خوابیدیم).
نیز در صورت مرکب بودن فعل لازم، ضمایر فاعلی به جزء غیرصرفی فعل متصل می‌شوند: «ama vaze mon boxa» (ما فریب خوردیم).
مثال از تاتی اشتهاردی ( ایرانیکا، VIII / 556):
«ḥasan-e fur-eš beza» (حسن پسرش را زد).
«ḥasan-e etia-š bezia» (حسن دخترش را زد).
«ḥasan-e azakehā bazandi» (حسن بچه‌ها را زد).
و مثال از صرف فعل مرکب ماضی در تاتی بلوک زهرا (آل احمد، 171):
«lia-m bezi» (اردنگی زدم)، «lia-i bezi» (اردنگی زدی)، «lia-š bezi» (اردنگی زد)، «lia-mun bezi» (اردنگی زدیم)، «lia-(?) bezi» (اردنگی زدید)، «lia-šun bezi» (اردنگی زدند).

وضع کنونی گویش

 تاتی از زبانهایی است که به شدت در خطر انقراض قرار دارد، چنان که در شبه جزیرۀ آبشوران (به ویژه در پیرشاگی و مردکان و بیلگا) در حدود سال 1920م فقط سالخوردگان زبان تاتی را به یاد داشتند و در نقاط دیگر (مثل سوراخانی) فقط در زندگی خصوصی خانوادگی از زبان تاتی استفاده می‌شده است (ارانسکی، زبانها، 316). در ایران نیز گویشهای تاتی آذربایجان به سرعت در حال نابودی‌ است و در نسلهای جدید تات‌زبان به تدریج ترکی، به عنوان زبان اول جانشین آن می‌شود.
سوابق پژوهش دربارۀ تاتی: احتمالاً نخستین‌بار محمد قزوینی و احمد کسروی باب بحث و تحقیق دربارۀ تاتی (جنوبی) و گویشهای آن را گشوده‌اند. کسروی تصریح کرده است که در مناطقی از آذربایجان مانند گلین‌قیه و زنوز و خلخال و مانند آنها، «زبان باستان» باقی مانده است و هنوز به آن سخن گفته می‌شود و نمونه‌هایی از آنها را هم آورده است (ص 363-366). قزوینی هم در یادداشتهای خود، از هرزند یاد می‌کند و جمله‌ای از گویش آنجا را به عنوان مثال می‌آورد (1 / 3)؛ ولی نخستین کسی که به تحقیق علمی، زبان‌شناختی و نوین گویشهای تاتی همت گماشته است، بی‌گمان احسان یارشاطر است که به تشویق استادش و.ب. هنینگ، گویشهای تاتی جنوبی را شناسایی، و وصف کرده است. مجموعاً می‌توان تمامی منابعی را که درمورد «آذری» یا زبانهای پیشین آذربایجان وجود دارد، از منابع مطالعۀ گویشهای مختلف تاتی دانست.

مآخذ

آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، تهران، 1353ش؛ ارانسکی، ی.م.، زبانهای ایرانی، ترجمۀ علی‌اشرف صادقی، تهران، 1378ش؛ همو، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1358ش؛ پرمون، یدالله، «گوناگونیهای زبانی در اجتماع مراغیهای رودبار و الموت»، نامۀ پژوهشگاه میراث فرهنگی، تهران، 1382ش، شم‍ 2؛ پورمحمدی املشی، نصرالله، «بررسی تاریخی معنا و کاربرد واژۀ تات»، مجموعۀ مقالات نخستین همایش ملی ایران‌شناسی، تهران، 1383ش، ج 1؛ دانشنامه؛ دایرة المعارف فارسی؛ دیاکونف، ا.م.، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1345ش؛ صادقی، علی‌اشرف، نگاهی به گویش‌نامه‌های ایرانی، تهران، 1379ش؛ صفوی، کورش، «نکاتی دربارۀ نظام آوایی تاتی کلوری»، گفتارهایی در زبان‌شناسی، تهران، 1380ش؛ طاهری، عباس، «گویش تاتی تاکستان»، مجلۀ زبان‌شناسی، تهران، 1371ش / 1992م، ج 9، شم‍ 1؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363ش؛ کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحییٰ ذکاء ، تهران، 1352ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لکوک، پیر، «گویشهای کرانۀ دریای خزر»، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمۀ حسن رضایی باغ‌بیدی ودیگران، تهران، 1382-1383ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371ش؛ مقدم، محمد، گویشهای وفس و آشتیان و تفرش، تهران، 1338ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.