بهاءالدین نقشبند
بَهاءُالدّینِ نَقْشْبَنْد، خواجه محمدبن محمد بن محمد بخاری (718-791ق /1318-1389م)،عارف نامدار ومؤسس سلسلۀ نقشبندیه كه نزد تركان به شاه نقشبند مشهور است. وی در قصر هندوان، روستایی در نزدیكی بخارا كه بعدها به «قصر عارفان» شهرت یافت، به دنیا آمد (بخاری، 80؛ فضلالله، 43؛ كاشفی، 1 /95)؛ پدرش، بابا صاحب سرمست، از صوفیان زمان خود بود كه مزارش در نزدیكی مسجد جوزجانیۀ سمرقند قرار داشت (سمرقندی، 127).
جد بهاءالدین كه نامش را جلالالدین نیز ذكر كردهاند (غلام سرور، 1 /549) از مریدان خواجه محمد بابای سماسی (د 755ق / 1354م)، شیخ صوفیان خواجگانی از پیروان خواجه یوسف همدانی بود. وی نوهاش را در سومین روز تولد نزد خواجه سماسی كه به تازگی به قصر هندوان وارد شده بود، برد تا از او بركت یابد. سماسی نیز بهاءالدین را به فرزند خواندگی پذیرفت و او را «مقتدای روزگار» پس از خویش خواند (بخاری، 79-80؛ جامی، نفحات...، 385-386؛ خواجه محمد پارسا، قدسیه، 9).
ظاهراً بهاءالدین همچون پدر به كمخابافی (كمخا = پارچۀ منقش رنگارنگ) اشتغال داشت، زیرا به رغم سكوت متون متقدم نقشبندیه، متون متأخر اطلاق لقب نقشبند بر او را بدین سبب دانستهاند (محمدباقر، 8؛ داراشكوه، 78؛ نفیسی، 1 /220؛ EI2) این پیشه در دورههای تیموری و صفوی نیز رواجی تمام داشت و در منابع مربوط به این دوران، نام نقشبندان متعددی را میتوان یافت (نک : طاهری، مقدمه...، 47-49). برخی منابع نیز این لقب را به سبب نقش بستن اسم جلالۀ «الله» بر لوح دل او در اثر توجه دائم و ذكر قلبی مدام دانستهاند و در این باره داستانهایی نیز نقل كردهاند (برای نمونه، نک : كردی، 539؛ خانی، 9؛ جامی، همان، 500؛ زینالعابدین، ریاض...، 482؛ معصوم علیشاه، 2 /351). برخی منابع دیگر نیز لقب نقشبند را به برخاستن او از روستایی به نام نقشبند در نزدیكی بخارا مربوط میدانند (زینالعابدین، معصوم علیشاه، همانجاها) كه درست به نظر نمیرسد (طاهری، همان، 46-47).
بهاءالدین در 18 سالگی به خدمت خواجه سماسی درآمد و تحت تعلیم او قرار گرفت (بخاری، 81؛ جامی، همانجا). پس از درگذشت سماسی به همراه جدش به سمرقند رفت و صحبت درویشان چندی را درك كرد. پس از آن به بخارا بازگشت و به محضر سید امیركُلال (د 772ق /1370م) جانشین خواجه سماسی راه یافت و به وصیت سماسی، نزد او به سیر و سلوك ادامه داد (بخاری، 83-84؛ جامی، همان، 386- 388؛ خانی، 125-126؛ كاشفی، 1 /97؛ نیز نک : الگار، .(135-136
وی پس از فراگیری ذكر خفی از امیر كلال، مدت 7 سال به خدمت عارف دیك كرانی، از خلفای امیر كلال درآمد و چندماهی را هم در ملازمت یكی از مشایخ ترك منسوب به خواجه احمد یسوی (ه م) به مجاهدت و ریاضت سپری كرد. پس از آن 12 سال در خدمت خلیل آتا، از دیگر مشایخ ترك بود و گویا در مدت حكومت 6 سالۀ او بر ماوراءالنهر، در دستگاه او سمتی داشت (خانی، 124-126؛ جامی، همان، 387- 388؛ كاشفی، همانجا؛ زرینكوب، 208- 209). برخی از محققان این منصب حكومتی را نمونهای از نخستین گرایشهای نقشبندیه به همكاری با سلاطین به قصد اجرای شریعت دانستهاند (طوغان، 784-775؛ نیز نک : ایرانیكا، .(III /434
علاوه بر مشایخ یاد شده، بهاءالدین بنا بر اشارت خود از تربیت روحانی شیخ عبدالخالق غجدوانی (د 575ق /1179م)، از مشایخ برجستۀ خواجگانی نیز بهرهمند بوده است. به این سبب و نیز به دلیل آنكه وی از روحانیت اویس قرنی و خواجه محمدعلی حكیم ترمذی نیز بهرههای بسیار برده بود، وی را از جمله صوفیان اویسی به شمار آوردهاند (خواجه محمد پارسا، همان، 14؛ جامی، همان، 390؛ بخاری، 95-96). ظاهراً غجدوانی در شهودی، وی را به فراگیری احادیث نبوی و پیروی از شیوۀ پیامبر(ص) و صحابۀ او سفارش كرده بود، و به همین سبب، او مدتی را نیز نزد چند تن از علما به آموختن حدیث مشغول بود (نک : جامی، همانجا؛ بخاری، 93، 105).
بهاءالدین دو بار به قصد گزاردن حج از بخارا رهسپار حجاز شد. براساس منابع موجود چنین به نظر میرسد كه مسیر او در این سفرها عمدتاً از راه شهرهای خراسان و به ویژه از راه هرات بوده است. در یكی از این سفرها وی با ملك معزالدین حسین بن غیاثالدین از امرای آل كرت (نک : ه د، 2 /123) ملاقات نمود و در مجلسی از علمای هرات كه در حضور معزالدین تشكیل شده بود، شركت كرد (بخاری، 118- 121؛ كاشفی، همانجا). در سفر دوم نیز وی با عبور از هرات به دیدار زینالدین ابوبكر تایبادی رفت (د 791ق /1389م) و 3 روز با او صحبت داشت (بخاری، 118؛ جامی، همان، 500؛ كاشفی، همانجا). علاوه بر این دو سفر، چنانكه از كتاب انیس الطالبین بر میآید، به قصد دیدار سایر مشایخ به شهرهای دیگر خراسان و نیز ماوراءالنهر سفر كرده بود.
بهاءالدین در 791ق در زادگاهش درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد. آوردهاند كه بنا بر وصیت او پیشاپیش جنازهاش شعر پارسی میخواندند (بخاری، همان، 161؛ كاشفی، 1 /100).
پس از گذشت نزدیك به دو سده از مرگ بهاءالدین، عبدالعزیز خان دوم، از امرای ماوراءالنهر در 951ق /1544م بر مزار او سنگ قبری نهاد و به دور آن حصاری از سنگ مرمر كشید. در طول سدههای بعد نیز در اطراف این مقبره ساختمانهایی چون مسجد، مناره و خانقاه ساخته شد، اما مزار شیخ همواره بدون سقف و در فضای آزاد باقی ماند. این مزار از همان ابتدا و در طول سدههای متمادی زیارتگاه بخاراییان و زائرانی از شهرها و سرزمینهای دور و نزدیك دیگر بوده است، چنانكه اهالی بخارا تا اوایل سدۀ 13ق /19م نیز هر شب و صبح چهارشنبه به زیارت این مزار كه در زبان محلی «باوَدّین» (دگرگون شدۀ بهاءالدین) خوانده میشود، میرفتهاند (معصوم علیشاه، 3 /687؛ وامبری، 261-262؛ EI2؛ ایرانیكا، همانجا).
بهاءالدین كه ظاهراً در جوانی ازدواج كرده بود، فرزندانی داشت كه در منابع اشارات دقیقی دربارۀ آنها نشده است. تنها میدانیم كه یكی از دختران او به عقد علاءالدین عطار، خلیفۀ او درآمده بود و پسری داشت كه در زمان حیات بهاءالدین درگذشت (كاشفی، 1 /140-141؛ داراشكوه، همانجا؛ غلام سرور، 1 /552؛ معصوم علیشاه، همانجا؛ نیز نک : معینیان، 1 /163).
هرچند پس از درگذشت بهاءالدین شاگرد و داماد او علاءالدین عطار بخاری (د 802ق /1400م) خلافت او را بر عهده گرفت (كاشفی، 1 /101، 144)، اما دیگر شاگردان و خلفای او نیز در تثبیت و گسترش طریقۀ نقشبندیه بسیار كوشیدند. از میان آنان به ویژه خواجه محمد پارسا (د 822ق /1419م) با تألیف آثار متعدد، و خواجه یعقوب چرخی (د 851ق /1447م) با تربیت عبیدالله احرار ــ كه این طریقه را در آسیای صغیر منتشر ساخت ــ نقشی برجسته داشتند (نک : الگار، 138-137؛ طاهری، «نقشی...»، 277-280).
شایان توجه است كه سلسلۀ مشایخی كه بهاءالدین به آنان منسوب است، از خواجه یوسف همدانی تا بهاءالدین نقشبند عموماً به «سلسلۀ خواجگان» معروف بود، اما پس از بهاءالدین این سلسله با عنوان «نقشبندیه» مشهور شد و این نشان دهندۀ اهمیت شخصیت و تعالیم او در شكل دادن به این طریقه است. اینك به پارهای از ویژگیهای مهم طریقتی و تعالیم سلوكی او در این زمینه، اشاره میشود:
بهاءالدین حنفی مذهب بود و به ائمۀ شیعه نیز ارادت میورزید. در منابع از یك سو سلسلۀ مشایخ او را از دو طریق، یكی از راه امام رضا(ع) و دیگری از راه حسن بصری به حضرت علی(ع) رساندهاند و از سوی دیگر، این سلسله را از راه امام صادق(ع) و پدرِ مادر آن امام، قاسم بن محمد به ابوبكر خلیفۀ اول متصل كردهاند (خواجه محمد پارسا، قدسیه، 9-13؛ بخاری، 113-115؛ بغدادی، 15؛ خانی، 5-6؛ چرخی، 15-16). به علاوه، چنانكه پیش از این دربارۀ نسبت روحانی او با عبدالخالق غجدوانی و نیز توجه خاص او به روحانیت اویس قرنی و محمد بن علی حكیم ترمذی (د 320ق /932م) گفته شد، وی را از اویسیان نیز دانستهاند و به سبب همین «تربیت روحانی» است كه در سنت نقشبندیان، نسبت روحانی و اتصال ارواح از نسبت جسمانی و اتصال اشباح برتر دانسته شده است (خانی، 9-10).
طریقۀ نقشبندیه در میان دیگر طریقههای صوفیه به التزام به شریعت و سنت مداری مشهور است. این نكته را بیگمان باید به واكنش منفی بهاءالدین در مقابل برخی آداب صوفیان مانند ذكر جلی، خلوت و سماع و نیز تأكید او بر باطل دانستن شعایر مخالف رأی متشرعان نسبت داد (بخاری، 120؛ جامی، همان، 416؛ داراشكوه، 78). ظاهراً به سبب همین مخالفت او با برخی از آداب رایج در میان صوفیان زمان و سعی او در بازگشت به سنت است كه او را مجدّد سدۀ 8ق خواندهاند (طاهری، مقدمه، 25). علت تعریض شیعیانی چون قاضی نورالله شوشتری (2 /5) و صوفیانی چون نوربخشیه و نعمت اللهیه به نقشبندیه را نیز در این نكته باید جست (نیز نک : معصوم علیشاه، 2 /11-12؛ مجذوب علیشاه، 117-119؛ زینالعابدین، بستان...، 620). در عین حال باید توجه داشت كه این پایبندی نقشبندیان به شریعت و سنت و نیز اعتدال حاكم بر این طریقه از یك سو سبب گرایش شمار بسیاری از علمای دین به این طریقه، و گسترش آن در پهنهای گسترده از ماوراءالنهر، چین و هند تا تركیه و مصر گشته، و از سوی دیگر موجب جلب حمایت حكومتهای سنی مذهب از این طریقه شده است.
پافشاری بهاءالدین بر ذكر خفی به پیروی از تعالیم روحانی عبدالخالق غجدوانی، در مقابل شیوۀ امیركلال در تعلیم ذكرجلی و سرانجام مداومت او بر ذكر خفی، این سنت را از دیگر ویژگیهای این طریقه ساخته است (خواجه محمد پارسا، همان، 8 -9، 38؛ كاشفی، 1 /95-96؛ غلام سرور، 549-550؛ الگار، .(132-133 بهاءالدین همچنین به اصول هشت گانۀ غجدوانی، یعنی هوش در دَم (حفظ هر نَفَس از غفلت)، نظر بر قَدَم (تمركز بر درون و پرهیز از پراكندگی ذهن در امور بیرونی)، سفر در وطن (گذر از صفات بشری و رسیدن به صفات ملكی، یا گذشتن از صفات ذمیمه و رسیدن به صفات حمیده)، خلوت در انجمن (خدمت باطنی یا خلوت در عین حضور در جمع)، یاد كرد (ذكر خفی)، بازگشت (رجوع ذاكر به سوی خداوند در هنگام ذكر)، نگاه داشت (محافظت قلب از ورود خواطر در هنگام ذكر و غیر آن)، یادداشت (دوام آگاهی نسبت به حق بدون نیاز به كلمات). 3 اصل دیگر یعنی وقوف زمانی (وقوف سالك بر احوال خود در همۀ حالات)، وقوف عددی (رعایت عددفرد در ذكر) و وقوف قلبی (وقوف قلب به حق در هنگام ذكر) را نیز به این 8 اصل افزودهاند كه اصول یازده گانۀ طریقۀ نقشبندیه را تشكیل میدهد (خواجه محمد پارسا، همان، 34 بب ؛ الگار، 135-134؛ طاهری، همان، 54 -64).
احوال، مقامات و سخنان بهاءالدین همواره مورد توجه نقشبندیان بود و به همین سبب، اندكی پس از درگذشت او كتابهای متعددی در این زمینه نگاشته شد كه از آن جمله میتوان به انیس الطالبین نوشتۀ صلاح بن مبارك بخاری (برای منتخب جامی و ترجمۀ این كتاب به تركی و نسخههای آن، نک : صاری اوغلی، 46؛ منزوی، فهرستواره...، 3/2025، 2026؛ موله، 276)؛ رسالهای به همین نام از حسامالدین یوسف بخارایی (منزوی، همانجا)؛ محبوبیه، نوشتۀ خواجه محمد پارسا (اقبال، 31)؛ رسالۀ بهائیه، نوشتۀ ابوالقاسم بن محمد بخاری، از شاگردان خواجه محمد پارسا (كاشفی، 1/57؛ نیز نک : منزوی، همان، 3/2143-2144)؛ مقامات حضرت خواجۀ نقشبند، نوشتۀ ابوالحسن محمدباقر بن محمدعلی (همان، 3/2289؛ عابدی، 834) و نیز رسالههای متعددی با عنوان مقامات خواجۀ نقشبند از مؤلفانی ناشناس (منزوی، همانجا) اشاره كرد. در این میان بیگمان رسالۀ قدسیۀ خواجه محمد پارسا جایگاه ویژهای دارد. این اثر كه مجموعهای از سخنان كوتاه بهاءالدین و مشتمل بر یك مقدمه و 12 فصل است، از متون اصلی نقشبندیه به شمار میرود. خواجه محمد پارسا این رساله را با بهرهگیری از برخی آثار عرفانی مانند قوت القلوب ابوطالب مكی، ختم الاولیاء حكیم ترمذی، مرصاد العباد نجم رازی و... و افزودن توضیحاتی بر آنها تألیف كرده است (طاهری، همان، 77-80). این رساله همچنین با عناوین انفاس قدسیه، رسالة القدسیة النقشبندیة، مقالات خواجه بهاءالدین، كلمات بهاءالدین نقشبند، الرسالة القدسیة البهائیة، كلمات قدسیة و الحاشیة القدسیة نیز مشهور است (منزوی، خطی مشترك، 3/1776، خطی، 2(1)1309؛ خواجه محمد پارسا، فصل الخطاب، 699؛ طاهری، همان، 78-79). به علاوه از سر همین توجه، شاعران نقشبندی نیز در مدح بهاءالدین و خلفای او اشعار متعددی سرودهاند(نک : جامی، «تحفة...» 382-384؛ اقبال، 66-67، 82، 92).
از شخص بهاءالدین اشعاری به فارسی و عمدتاً در قالب رباعی ثبت شده (نک : همو، 94، 99-100؛ بخاری، 87، 120)، و آثاری بدین شرح نیز به او منسوب است: 1. الاوراد البهائیة، مجموعۀ كلماتی است كه گفته میشود بهاءالدین آنها را از رسول خدا(ص) در رؤیا آموخته است (حاجی خلیفه، 1/200). بر این رساله شرحهای متعددی چون شرح حمزة بن شمشاد، شرحی به نام منبع الاسرار فی بیان خواص الاوراد البهائیة، شرح عبدالقادر بن محمد كیالی به نام الفیوضات الاحسانیة فی شرح الاوراد البهائیة و شرح مأمون بن احمد ترونجی طرنوی (نک : حاجی خلیفه، همانجا؛ طاهری، همان، 45) نوشته شده است. 2. اوراد صغیر. 3. الواردات، به فارسی كه نسخۀ آن در كتابخانۀ ایاصوفیه موجود است. 4. دلیل العاشقین، در تصوف (همانجا). 5. حیات نامه، در نصایح و مواعظ (همانجا؛ نیز نک : سامی، 1412).
مآخذ
اقبال، ملك محمد، مقدمه بر قدسیۀ خواجه محمد پارسا، راولپندی، 1354ش؛ بخاری، صلاح، انیس الطالبین، به كوشش خلیل ابراهیم صاری اوغلی و توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، 1371ش؛ بغدادی، محمد، الحدیقة الندیة، قاهره، 1313ق؛ جامی، عبدالرحمان، «تحفة الاحرار»، مثنوی هفت اورنگ، به كوشش مرتضی مدرس گیلانی، تهران، 1361ش؛ همو، نفحات الانس، به كوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ چرخی، یعقوب، رسالۀ انسیه، به كوشش محمد نذیر رانجها، پاكستان، مكتبه سراجیه؛ حاجی خلیفه، كشف؛ خانی خالدی نقشبندی، عبدالمجید، الحدائق الوردیة، دمشق، 1308ق؛ خواجه محمد پارسا، فصل الخطاب، به كوشش جلیل مسگرنژاد، تهران، 1381ش؛ همو، قدسیه، به كوشش احمد طاهری عراقی، تهران، 1354ش؛ داراشكوه، محمد، سفینۀ الاولیاء، كانپور، 1318ق؛ زرینكوب، عبدالحسین، دنبالۀ جستوجو در تصوف ایران، تهران، 1362ش؛ زینالعابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، 1315ق؛ همو، ریاض السیاحة، به كوشش اصغر حامد ربانی، تهران، 1339ش؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛ سمرقندی، محمد، «قندیه»، قندیه و سمریه، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1367ش؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1375ق؛ صاری اوغلی، خلیل ابراهیم، مقدمه بر انیس الطالبین (نک : هم، بخاری)؛ طاهری عراقی، احمد، مقدمه بر قدسیه (نک : هم، خواجه محمد پارسا)؛ همو، «نقشی از نقشبندیان»، جشن نامۀ محمد پروین گنابادی، به كوشش محسن ابوالقاسمی، تهران، 1352ش؛ عابدی، محمود، تعلیقات بر نفحات الانس (نک : هم، جامی)؛ غلام سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، كانپور، 1332ق / 1914م؛ فضل الله بن روزبهان، مهمان نامۀ بخارا، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1355ش؛ كاشفی، علی، رشحات عین الحیات، به كوشش علیاصغر معینیان، تهران، 1356ش؛ كردی، محمدامین، تنویر القلوب، بیروت، 1372ق؛ مجذوب علیشاه همدانی، محمد جعفر، مرآة الحق، تهران، 1353ش؛ محمد باقربن محمدعلی، مقامات حضرت خواجۀ نقشبند، بمبئی؛ معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به كوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1318ش؛ معینیان، علیاصغر، تعلیقات بر رشحات (نک : هم ، كاشفی)؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترك؛ همو، فهرستوارۀ كتابهای فارسی، تهران، 1374ش؛ موله، ماریژان، «نقشبندیات»، فرهنگ ایران زمین، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1338ش، ج 6؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344ش؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1337ش؛ نیز: