بنی اسرائیل
بَنی اِسْرائیل، قومی كه بارها در قرآن كریم یاد شده، و از نیایش یعقوب (اسرائیل) (ع) نام گرفته است. این قوم كه در نگاه عرب پیش از اسلام، اقلیتی فرهیختهتر دانسته میشدند، با پیریزی گفتمان قرآنی صدر اسلام، نخست همچون گروهی مرجع و سپس بهسان گروهی با هویت رقیب، در فرهنگ اسلامی جایگاه یافتند. به سبب انحصار آیین یهود به قوم بنیاسرائیل، همسو با كاربرد تعبیر «بنی اسرائیل» در فرهنگ اسلامی، تعبیر «یهود» (ه م) نیز برای اشاره بدین قوم رایج بوده است.
بنی اسرائیل به اقتضای برخورداری از كتاب آسمانی، دارای مناسك دینی خاص، پیشینۀ تاریخی، پیامبران، پادشاهان بزرگ (برای نمونهای از اشارات طعنآلود قرآنی، نک : نساء / 4 / 53-54: «نصیبی از پادشاهی») و دیگر مفاخر فرهنگی بودهاند. طبیعی است كه در چنین شرایطی، در برابر عموم عرب از لحاظ فرهنگی، اقلیتی برتر به حساب آیند؛ بدانسان كه عربها در برابر این اقلیت، احساس حقارت كنند (برای نمونه، نک : ابن هشام، 2 / 37: «عندهم علم لیس لنا»؛ برای توضیح بیشتر، نک : ه د، اهل كتاب).
به اقتضای زندگی قبیلهای عرب و رواج فرهنگ متناسب با آن در همۀ ساحتهای زندگی ایشان، به یهودان ساكن جزیرةالعرب نیز، همچون قومی از اقوام (و نه پیروان دینی خاص) نگریسته میشده است. به دلیل رواج همین نگاه قومگرایانه، آن دسته از عربها كه آیین یهود را پذیرا شدند (برای برخی نمونهها، نک : یعقوبی، 1 / 257؛ طبری، 3 / 14 بب ؛ یاقوت، ذیل یعوق؛ نیز علی، 6 / 514-515)، در عین گردن نهادن به همان باورها و آیینهای دینی، هیچگاه نتوانستند در میان بنیاسرائیل و عرب، از جایگاه اجتماعی برتر قوم بنیاسرائیل برخوردار شوند (نک : همو، 6 / 515-516). این موقعیت فرهنگی قوم بنیاسرائیل، وجاهتی را برایشان در نگاه مشركان فراهم كرده بود (برای نمونههایی از تأثیر بنیاسرائیل در باورهای عرب پیش از اسلام، نک : ولفنزن، 120 بب ). از همین رو، همان گونه كه در قرآن كریم بازتاب یافته، پیامبر اكرم (ص) هنگام جدل با مشركان در سالهای آغاز بعثت، در موضوعاتی چند، مردمان را به پرسش حقیقت مسأله از بنیاسرائیل ارجاع داده (برای نمونه، نک : اسراء / 17 / 101)، و گاه به تأیید ایشان استناد جسته است (نک : احقاف / 46 / 10؛ شعراء / 26 / 197).
در شرایط رواج همین نگرش قومگرایانه است كه در آیات نازل شده در سالهای نخست بعثت پیامبر (ص)، با هشدار به گرفتاری در عذاب همچون «اقوام» گذشته (حج / 22 / 43-45؛ ص / 38 / 12-14؛ ق / 50 / 12-14)، بر هویت مخاطبان پیامبر(ص) همچنان «قومی از اقوام» اشاره رفته است. گذشته از این، در قرآن كریم، با تأكید بر فرو فرستادن «كتاب» بر موسی (سجده / 32 / 23)، به میراث نهادن «كتاب» وی در میان بنیاسرائیل (غافر / 40 / 53) و نمونههایی از این دست، كوشش گردیده است برای عرب، ارتباط میان برتری فرهنگی قوم بنی اسرائیل با فرو فرستادن كتاب از جانب خدا بر ایشان تبیین شود. آن گاه، نیاز این قوم «امی» به فرو فرستادن «كتاب» و فراهم آوردن امكان رواج «دراسة» ]= تعلیم[ آن، و اثرش در دستیابی ایشان به شرافت (و خروج از موقعیت فرهنگی نامطلوب) یادآوری گردد (نک : انعام / 6 / 156؛ انبیاء / 21 / 10: كِتاباً فیه ذِكْرُكُم؛ برای تفسیر ذكر به شرف، نک : طبری، 17 / 7؛ قرطبی، 15 / 144؛ ابن كثیر، 3 / 175). نیز به ایشان وعده داده شود كه درصورت ایمان آوردن، برترین خواهند بود (آل عمران / 3 / 139؛ محمد / 47 / 35). آیات مكی با ذكر نعمتهای خداوند بر بنی اسرائیل (برای نمونه، نک : دخان / 44 / 30؛ شعراء / 26 / 57-59؛ جاثیه / 45 / 16)، كوشش در تبیین این معنا دارند كه تمامی بركاتی كه بر این قوم نازل شده، دستاورد رحمتی است كه خداوند ــ با برانگیختن رسولان در میان ایشان و فرو فرستادن كتابی آسمانی ــ بر ایشان فرو فرستاده است. برای نمونه، در سورۀ جاثیه (همانجا)، پیش از آنکـه از برتری بخشیدن این قوم بر جهانیان سخن آید، از اعطای «كتاب»، «حكم» و «نبوت» بدیشان سخن رفته است. در آیۀ بعد، توضیح میدهد كه اختلافات این قوم، پس از فرو فرستادن این نعمتها از خداوند به سوی ایشان بوده است (برای مضامین مشابه در طرد نسبت اختلافآفرینی از دین خداوند، نک : آلعمران / 3 / 105؛ انعام / 6 / 159؛ طه / 20 / 94؛ برای نسبت دادن اختلاف بنی اسرائیل به غیر خدا، نک : نساء / 4 / 82). گویی تشكیك مهمی كه پیامبراكرم (ص) از جانب مشركان فراروی خویش میدیده، آن بوده است كه با آن همه «اختلاف» میان بنیاسرائیل در امور دینی، نمیتوان موقعیت برتر فرهنگی ایشان را به دلیل برخورداری از كتاب آسمانی دانست. آیات یاد شده، در پی تداعی بخشیدن این معناست كه قوم پیشاروی پیامبر اكرم (ص) نیز، برای برتری یافتن، محتاج ارسال «كتاب»، «حكم» و «نبوت» از جانب خداوندند (برای مضامینی مشابه، نک : یونس / 10 / 93؛ نیز نمل / 27 / 76؛ سجده / 32 / 23). نباید از یاد برد كه در جامعۀ بنی اسرائیل نیز، تعلیم كتاب دینی به پایهگذاری نهادی برای تعلیم و تربیت، و در نهایت به رشد فرهنگی انجامیده بود (برای آشنایی با «تعلیم دینی» نزد اهل كتاب جزیرةالعرب، تلازم آن با سایر انواع آموزش و كاركرد آن در رشد فرهنگی ایشان، نک : علی، 6 / 550-551، 8 / 293-294).
ذكر داستانهای بنی اسرائیل در قرآن كریم كه حجم زیادی از سورههای مكی را به خود اختصاص داده، با این توضیح همراه شده است كه «این قرآن برای بنیاسرائیل، بیشتر موارد اختلافشان را بازگو خواهد كرد» (نمل / 27 / 76). بدین سان، نسبت پیش گفتۀ «اختلاف»آفرینی كتاب آسمانی كه به صراحت مورد نفی قرار گرفته، در عمل نیز با تلاش در جهت رفع اختلافات بنی اسرائیل، از جانب خداوند سلب شده است. با در نظر گرفتن آنکـه مخاطبان مكه، بیشتر از مشركان عرب بودهاند، شاید كثرت یاد كرد بنیاسرائیل و تلاش برای «بازگو كردن [قول صحیح در] موارد اختلاف ایشان» در قرآن كریم، بیش از آنکـه تلاشی برای هدایت این قوم باشد، از آن روست كه موقعیت برتر فرهنگی، از ایشان گروهی مرجع ساخته بوده است، بدان سان كه عرب از كسی كه خود را پیامبری از جانب خدا معرفی كند، متوقع بودهاند پاسخی برای دغدغههای بنی اسرائیل نیز داشته باشد.
در آیات مدنی، افزون بر یاد كرد این قوم با تعبیر «بنیاسرائیل» ــ كه با نگاهی بدبینانه نیز همراه گشته (برای نمونه، نک : بقره / 2 / 47-52، 83) ــ تعبیر «یهود» نیز كه در دوران مكه به كار نمیرفت، كاربرد یافته است (علی، 6 / 512). این از آن روست كه برخلاف ایام مكه، تقابلی كه در مدینه میان پیروان پیامبر اكرم (ص) و ایشان رخ داده، بیش از هر چیز تقابل دو هویت دینی بوده است. در آیات مدنی، بنیاسرائیل كه پیشتر به سبب آگاهیهای دینی شان همچون گروهی مرجع برای پاسخ گفتن به برخی تشكیكهای مشركان جلوهگر بودند، هم اكنون خود به چالش كشیده شدند. پیامبراكرم (ص)، در مقام ابلاغ وحی متذكر شد كه برخلاف اسم و رسم دیرینشان بسیاری از این قوم كه «اهل كتاب» خوانده میشوند، «اُمّی» هستند و از كتاب آسمانی بهرهای نبردهاند (بقره / 2 / 78). حتی گاه، برخی آگاهیهای دینی ایشان مورد تردید قرار گرفت و پیامبر اكرم (ص)، با ایشان به تورات احتجاج كرد (آلعمران / 3 / 93). كاربرد سرزنش آمیختۀ «بنیاسرائیل» در قرآن كریم و فروكوبیدن معاصران بنیاسرائیلی پیامبر اكرم (ص) با یادكرد خطاهای تاریخی این قوم (نک : بقره / 2 / 40 بب )، بیش از هر چیز، هویت تاریخی ایشان را به چالش كشید و در مقابل، فارغ از تفاخر به قومیتی خاص، با اشاره به موقعیت قومی مشابه همۀ آدمیان در فرزندی آدم و بیاهمیتی برتریهای قومی نزد خداوند (حجرات / 49 / 13) و سود نبخشیدن نسبها در روز قیامت (بقره / 2 / 48)، موقعیت برتر كنونی پیروان «دین» اسلام (امّت) و نه قومیتی خاص، موردتوجه قرار گرفت (بقره / 2 / 143؛ آل عمران / 3 / 110).
قرآن كریم ضمن توجه به شیوۀ تفكر قوممدار عرب، از همۀ انسانها همچونان یك قوم و با تعبیر «بنی آدم» یاد كرده، و بیش از آنکـه در آیات مدنی، از برتری قوم بنی اسرائیل و آن گاه، ناسپاسیهایشان سخن گوید (نک : بقره / 2 / 43 بب ، جم )، در آیات مكی، تكریم بنی آدم را توسط خداوند و برتری بخشیدن ایشان را بر بسیاری دیگر از مخلوقات یادآور گشته است. قرآن كریم با ترویج این باور كه نسب قوم عرب به ابراهیم (ع) میرسد (برای نمونه، حج / 22 / 78؛ نیز ابن سعد، 1 / 51؛ برای پیجویی این باور در میان عرب پیش از اسلام، نک : علی، 1 / 473-474؛ برای بروز آن در باورهای مسلمانان در دورههای بعد، نک : كلبی، 6؛ شهرستانی، 1 / 208-209)، از اعطای كتاب، پادشاهی و نبوت به بنیاسرائیل (كه آنها نیز خود را از نوادگان ابراهیم میدانستهاند)، بهعنوان لطف خداوند بر «آلابراهیم» یاد كرده است (نساء / 4 / 54). بدین سان، از طریق سازش با باورهای قوم مدار عرب، پیشینۀ فرهنگی و مفاخر تاریخی بنی اسرائیل را نیز، افتخاری اعطا شده از جانب خداوند برای همۀ خاندان ابراهیم (ع) در نظر گرفته است (مریم / 19 / 58؛ برای آشنایی بیشتر با اثر اسلام در فراقبیلهای شدن ارزشهای جامعۀ قبیلهای عرب، نک : ه د، 7 / 215-216).
بدین ترتیب، با گذشت زمانی اندك از صدر اسلام، مسلمانان توانستند با وجود تنوع نژاد و نسب، هویت خویش را همچون «امت» اسلام بازیابند و اكثریت «امی» جامعهای كه پیامبر اكرم (ص) در آن ظهور كرده بود، در پرتو برخورداری از كتاب آسمانی، در مسیر رشد فرهنگی قرار گیرند. گرچه با گسترده شدن جامعۀ اسلامی، فراتر رفتن مرزهای اسلام از مرزهای جزیرةالعرب و مسلمان شدن اقوام مختلف، تقابل هویتهای قومی بنیاسرائیل و عرب، معنا و كاركرد اجتماعی خود را فرو كاست، با در نظر آمدن بنیاسرائیل بهعنوان «امت موسی (ع)» و مسلمانان به عنوان «امت پیامبر اكرم (ص)»، تقابل این دو هویت قومی، به صورت قالب جدید تقابل دو هویت دینی جلوهگر شد. گذشته از این عامل و اسباب و علل اجتماعی آن، كثرت یاد كرد این قوم در قرآن كریم و برخی اسباب دیگر، زمینههای تداوم نقل حكایات، اساطیر و حكمتهایی را از این قوم با مضامینی بیشتر اخلاقی، در پهنهای گسترده از عرصۀ فرهنگ اسلامی فراهم كرد (برای توضیح بیشتر، نک : ه د، اسرائیلیات).
مآخذ
ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛ ابن كثیر، تفسیر، بیروت، 1401ق؛ ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به كوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، 1411ق؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به كوشش محمد سید كیلانی، بیروت، 1404ق؛ طبری، تفسیر، بیروت، 1405ق؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1969م؛ قرآن كریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، 1405ق / 1985م؛ كلبی، هشام، الاصنام، به كوشش احمد زكی پاشا، قاهره،1332ق؛ ولفنزن، اسرائیل، تاریخ الیهود فی بلاد العرب، جیزه، 1415ق / 1995م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.