بندهش
بُنْدَهِش، کتابی به زبان فارسیِ میانه که احتمالاً نام اصلی آن «زندآگاهی» یعنی «آگاهیهای مبتنی بر زند» بوده است و چنانکه از نام کتاب برمیآید، براساس مطالب موجود در اوستا و تفسیرهای آن (زند) تألیف شده است. از این کتاب دو تحریر فارسی میانه به نامهای بندهش هندی و بندهش ایرانی یا بندهش بزرگ، و یک تحریر پازند در دست است. بندهش هندی بسیار مختصرتر از بندهش ایرانی است و بسیاری از فصلهای بندهش بزرگ را ندارد (تفضلی، 141-145).
بندهش بزرگ مشتمل بر مطالب مهمی دربارۀ اسطورۀ آفرینش مینوی و مادی، اطلاعات جغرافیایی، گیاهشناسی، جانورشناسی، قومشناسی، تاریخ، نجوم و تقویم، پیشگوییها و دودمانشناسی است (بهار، مقدمه بر ... ، 11-13) که در 36 فصل قرار داده شدهاند (نیز نک : ماهیار، 308؛ مکنزی، 549-550).
در مقدمۀ بندهش، مطالب کتاب در 3 موضوع دستهبندی شده است: 1. آفرینش اورمزد و دشمنی اهریمن؛ 2. چگونگی آفریدگان؛ 3. نسب کیانیان و اتفاقات زمان آنها.
در بخش نخست، سخن از اورمزد و اهریمن است که یکی در جهان روشنی و همهآگاهی (علم مطلق)، و دیگری در تاریکی و پسدانشی بود و تُهیگی (خلأ) در میان آنها جای داشت. عمر جهانِ هستی 12 هزار سال، و شامل 4 دورۀ 3هزارساله است. در 3هزار سالِ نخست، همۀ هستی در حالت مینوی قرار داشت. اهریمن که از وجود جهان خیر ناآگاه بود، در پایان 3هزار سال نخست به مرز تهیگی تاخت و روشنی را دید و چون در ذات خود دوستدار رشک و تخریب بود، برای ویرانگری و مرگ هستی هجوم آورد. تلاش اورمزد برای همراهکردن اهریمن نتیجه نبخشید و چون با علم خود میدانست که اگر زمان کارزار را تعیین نکنند، آمیختگی خیر و شر همیشگی خواهد شد، پیمان بستند که 9هزار سال نبرد کنند. اورمزد بهسبب همهآگاهیاش میدانست که در مدت نبرد، 3هزار سال فرمانروایی با اورمزد است، 3هزار سال آمیختگی خیر و شر، و در 3هزار سال آخر و نبرد پایانی، اهریمن بهکلی نابود میشود (ص 33- 38).
نویسندۀ بندهش پس از توضیح دربارۀ آغاز آفرینش، حوادث هریک از دورههای 3هزارساله را توصیف کرده است. اورمزد با خواندن دعای مقدسِ 21واژهایِ «یثااَهو»، اهریمن را 3هزار سال در گیجی فروبرد (ص 35-37) و خود به آفرینش اندیشید (همانجا)؛ نخست به آفرینش مینوی، شامل 7 امشاسپند و همۀ ایزدان پرداخت و سپس آفرینش مادی را پدید آورد که به ترتیب عبارت بودند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، چهارپا، انسان و آتش (ص 37).
آفرینش مادی بهتمامی بینقص و بیمرگ بود؛ برای نمونه، وصف آسمان چنین است: «روشن، آشکارا، بسیار دور و خایهدیسه (تخممرغیشکل) و از خُماهَن (سنگ آهن) که گوهر الماس نر است» (ص 39-40).
آسمان و همۀ آفرینش دارای مینو و روحیاند که زنده، و بخشی از جهان عقل است؛ برای مثال: «مینوی آسمان که اندیشمند و سخنور و کُنِشمند و آگاه و افزونگر و برگزیننده است» (ص 40).
هریک از آفریدگان مادی در زمانی معین به نام «گاهِ گاهنبار» آفریده شدند: «به سالی که سیصد و شصت و پنج روز به شمار است و دوازده ماه، هر ماهی سی روز و یک ماه سی و پنج روز» (ص 41).
6 گاهنبار که نام آنها در اوستا نیز آمده (1 / 92، 519-524)، از مهمترین جشنهای دینی زردشتیاناند و همراه با جشن رَپَتون ــ که در نوروز برگزار میشود (بویس، 205) و جشن آفرینش آتش است ــ 7 جشن برای 7 آفرینش مادیاند که برگزاری و شرکت در آنها فریضۀ دینی هر فرد زردشتی است. در هریک از این جشنها سفرهای گسترده، و روی آن نمادهای مادی 7 امشاسپند و نشانهای از 7 آفرینش قرار داده میشود. اورمزد موکل بر انسان است و موبدی که اوستا میخواند نشانۀ آن است؛ تخممرغ و شیر نشانهای از چهارپایان سودمندند که بهمن موکل آنان است؛ اَردیبهشت موکل بر آتش است، بنابراین در سفره آتشدان و آتش نیز وجود دارد. همه چیز در ظرفهای فلزی و روی زمین قرار داده میشوند که نمادهای مادی شهریور و سپندارمذ هستند؛ همچنین برای خورداد و اَمرداد که موکل بر آبها و گیاهاناند، آب، شربت، نان، کلوچه، ظرف سبزه و شاخههایی از درختان همیشه سبز مانند مورد و سرو بر سفره قرار میگیرد. سفرۀ هفتسیننوروزی، بازماندۀ سفرۀ این جشنها نزد همۀ مردم ایران است.
در بندهش جز گاهنبارها و رپتون، به برخی از آیینهای دیگر نیز اشاره شده است. برای نمونه، آمده است که در روز آذر از ماه دی (سومین روز ماه دی در تقویم کنونی)، زمستان با بیشترین سردی به ایرانویج میآید و در ماه اسفند سرما به پایان میرسد؛ بنابراین، در روز آذر از دی ماه مردم «همهجا آتش افروزند و نشان کنند که زمستان آمد» (ص 106). این جشن بهاحتمال با شب چلۀ امروزی نسبت دارد و همان جشنی است که در آثار الباقیه با عنوان «آذرجشن» یاد شده که «در قدیم آغاز زمستان بوده و در این عید آتشهای بزرگ در خانهها میافروختند و عبادت خداوند و ستایش او را زیاد مینمودند» (بیرونی، 289) و بهسبب جابهجایی روزها و ماهها در تقویم بدون کبیسه، در ماه شهریور برگزار میشد.
جشن دیگری که در بندهش بدان اشاره شده است، جشن روز خرداد از ماه فروردین (ششم فروردین) است که در سنت زردشتی، زادروز اشوزردشت است و «هَوذُرو»، «هَبدُرو» یا «اَرْوِدارو» نامیده میشود. دربارۀ اهمیت این روز و حوادثی که در این روز اتفاق افتاده است، رسالهای به زبان فارسی میانه وجود دارد («متون ... »، 102-108). در بندهش آمده است: «خرداد روز که نوروز است»، نیکیهای بیشتری به گیتی میرسد و اگر مردم آن روز جامۀ نیکو به تن کنند، بوی خوش بویند، مُروا و فال نیک زنند، از جای ناپاک و مردم بد دور باشند، آبها را تقسیم کنند و گاههای روز را ستایش کنند، در آن سال، نیکی بیشتری به ایشان میرسد و بدی از ایشان دور میشود (ص 115-116).
در پایان فصل سوم بندهش، بعد از آنکه آفرینش مینوی و مادی توضیح داده شد، بار دیگر از آفرینش همۀ آفریدگان یاد میشود که اورمزد و امشاسپندان با یزش و نیایش خود، آنان را در گاه رپتون آفریدند و سپس با بوی و فروهر (بخشهای مینوی وجود) انسان مشورت کردند که: «کدام شما را سودمندتر در نظر آید؟ اگر شما را به صورت مادی بیافرینم و به تن با دروج بکوشید و دروج را نابود کنید ... یا شما را جاودانه پاسداری از اهریمن باید کرد؟»؛ مینوی آدمیان به کمک خردِ همهآگاه، بدی اهریمن و رهایی واپسین را دیدند و برای رفتن به جهان همداستان شدند (ص 50).
بر این اساس، هر فرد زردشتی، مانند سرباز اهورهمزدا و امشاسپندان، وظیفه دارد با تمام نیرو با بدیها مبارزه کند و دروغ اهریمنی را از ریشه برکند، وظیفهای که درونمایۀ همۀ آیینهای دینی زردشتیان و روش زندگی و کار ایشان است. در فصل بعد، با عنوان «تازش اهریمن بر آفرینش»، فهرستی از شرور که انسان و همۀ موجودات اهورایی باید با آنها مبارزه کنند، ارائه میشود؛ این شرور را اهریمن در آغاز 3هزار سال دوم در جهان پدید آورد که همگی نشانۀ نقص و نیستیاند. تاریکشدن آسمان، بدمزگی آبها، پدیدآمدن خرفستران (جانوران موذی) بر روی زمین، خشکیدن گیاهان، و تسلط آز و نیاز و درد و بیماری و هوس و تنبلی بر چهارپایان و انسانها، نشانههایی از تازش اهریمن ویرانگر است (ص 52). به این ترتیب، جهانی آمیخته از خیر و شر پدید آمد، به طوری که بر ضد هر یک از آفریدگان اورمزد، مینویی به دشمنی ایستاده است. فهرست این مینوهای متضاد در فصل پنجم بندهش آمده است. بخشی از این نبرد، در سپهر و میان اباختران ایزدی (سیارات) و اختران اهریمنی (ستارگان ثابت) رخ میدهد که در بخش نجومی بندهش شرح داده شده است. این بخش از مهمترین نوشتههای ایران باستان دربارۀ نجوم است.
قسمتی از بندهش (ص 82-83) به تفصیل دربارۀ چگونگی آفریدگان و انواع آنان سخن گفته است. مطالبی که دربارۀ زمینها، کوهها، دریاها و رودهای ایران ذکر شده، اگرچه با اساطیر کهن آمیخته است، اطلاعات جغرافیایی ارزشمندی دربارۀ سرزمین ایران و مناطق اطراف آن در بر دارد. برای نمونه، دربارۀ دریاچۀ چیچَست که نام قدیم دریاچۀ اورمیه است (سرکاراتی، 54)، گفته شده که در آذربایجان قرار دارد و در آن هیچ موجود جانمندی زندگی نمیکند (ص 77)؛ نیز مکان دریاچهای به نام فرَزْدان ــ یکی از شعبههای رود ارس (بهار، تعلیقات بر ... ، 176) ــ در سیستان ذکر شده است (بندهش، همانجا).
در فصلی که دربارۀ چگونگی جانوران است، جانوران به 3 بخش اهلی و وحشی، پرنده، و آبی؛ و این 3 بخش به 5 گروه، و سپس به 262 نوع تقسیم شدهاند. بررسی فهرست مفصل جانوران و دستهبندی آنها، نشاندهندۀ تنوع جانوران در ایران آن روز و آگاهی نویسندۀ بندهش از دانش جانورشناسی است.
فصلی مشروح نیز به گیاهان اختصاص یافته است. در این فصل با گیاهانی که مردم میشناختند و میوهها و دانههایی که از آن تغذیه میکردند، آشنا میشویم و درمییابیم که مردم گلهایی مانند نرگس، یاسمن، نسترن، آلاله، خیری، بنفشه، زعفران و چند گل دیگر را به دست خود میکاشتند (ص 78-83، 87). آنها با پیوندزدن درختان آشنا بودند، به طوری که میوههای دیگر را به درختِ بِه و بادام پیوند میزدند (ص 88)؛ با گیاهانی مانند زعفران، زردچوبه، روناس و نیل پارچه را رنگآمیزی میکردند (همانجا)؛ از کنف و پنبه پارچه میبافتند (همانجا)؛ از دانههای کنجد و شاهدانه و زیتون روغن میگرفتند (همانجا)؛ و با خواص دارویی گیاهان آشنایی داشتند، مثلاً از کنجد و گِرگِر (باقلای نبطی یا مصری، نک : معین، ذیل واژه) برای افزایش قدرت حافظه و هوش، از می برای افزودن خون، و از آویشن برای از بین بردن آلودگی و مقابله با درد استفاده میکردند (همان، 78).
با توجه به مطالبی که در نوشتههای فارسی میانه، بهویژه بندهش، دربارۀ خشکیها و آبهای زمین آمده است، مهرداد بهار نقشهای از جغرافیای اساطیری جهان ترسیم کرده است و معتقد است این اطلاعات تعلق به دورۀ هخامنشیان دارد (پژوهشی ... ، 138-143).
فصل سی و یکم از بندهش اطلاعاتی دربارۀ سرزمینها و شیوۀ زندگی مردم ساکن در آنها را در بر دارد که مانند فصل اول وندیداد، 16 شهر ایران را نام برده، و بعضی ویژگیهای آنها را برشمرده است؛ مثلاً در این فصل آمده است که در هرات در مراسم سوگواریِ درگذشتگان شیون و مویۀ بسیار میکردند و با چنگ و ساز، سرودهایی میخواندند (ص 93، 194)، یا مردم کابل پریان و دیوان را میپرستیدند (ص 134) و بین مردم سیستان جادوگری رواج داشته است (همانجا).
در فصل سی و دوم تا سی و چهارم کتاب، بهاختصار به تاریخ ایران از ابتدا تا رستاخیز، و حوادث دورههای مختلف اشاره شده است؛ بدیهی است که مطالب مربوط به آینده، بهصورت پیشگویی مطرح شده است. حوادث تاریخیای که در فصل سی و سوم بندهش آمده، تقریباً همان طرحی را دنبال میکنند که در شاهنامۀ فردوسی وجود دارد و احتمالاً مهمترین سندی است که دربارۀ خداینامۀ دورۀ ساسانی باقی مانده است (بهار، مقدمه بر، 12).
در اواخر کتاب (فصل سی و پنجم)، شجرهنامۀ خاندانهای پیشدادی، کیانی، تورانی و موبدان مطرح شده است که هم از نظر اسطورهشناسی و هم از نظر تاریخی اطلاعاتی ارزشمند است. در این فصل، گردآورندۀ کتاب خود را با نام «فَرْنبَغدادَگی» معرفی کرده و بیان داشته است که از خاندان موبدان است (ص 154) و نسب او از سوی پدر به 30 پیوند، و از سوی مادر به 36 پیوند به منوچهر میرسد (ص 154-156).
مآخذ
اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1381 ش؛ همو، تعلیقات بر بندهش (هم )؛ همو، مقدمه بر بندهش (هم )؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1352 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1371 ش؛ سرکاراتی، بهمن، «اورمیه یا ارومیه»، رشد آموزش جغرافیا، تهران، 1368 ش، س 5، شم 18؛ ماهیار نوابی، یحیى، «بندهش»، دانشنامۀ جهان اسلام، به کوشش غلامعلی حداد عادل، تهران، 1377 ش، ج 4؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1386 ش؛ نیز:
Boyce, M., «Rapithwin, Nō Rūz, and the Feast of Sade», Pratidānam, eds. S. J. C. Heesterman et al., Paris, 1968; MacKenzie, D. N., «Bundahišn», Iranica, 1990, vol. IV; The Pahlavi Texts, ed. J. M. Jamasp-Asana, Bombay, 1897.