زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

بلغار

بُلْغار، نام‌ مردمی‌ از تبار ترکان‌ که‌ در اوایل‌ قرون‌ وسطى دو دولت‌ در اراضی‌ اطراف‌ رودهای‌ ولگا و دانوب‌ بنیاد نهادند. یوحنای‌ انطاکی‌ (د 577م‌) از بلغارها به‌ عنوان‌ متحدان‌ زِنون‌، امپراتور روم‌ شرقی‌ در جنگ‌ با گوتها در 481م‌ نام‌ برده (‌EI2, I / 1304)، و زکریای‌ سُخَنوَر (د ح‌ 555م‌) این‌ قوم‌ را با نام‌ «بورگار» معرفی کرده‌ است‌ (بارتولد، .(V / 509 از مؤلفان‌ اسلامی‌، ابن‌ سعید مغربی‌ نیز احتمالاً به‌ پیروی‌ از زکریای‌ سخنور نام‌ این‌ قوم‌ را «بُرغار» نوشته‌ است‌ (ص‌ 137). این‌ نام‌ به‌ صورتهای‌ بُرغَر (مسعودی‌، التنبیه‌...، 66، قس‌: مروج‌...، 2 / 14)، بُرغال‌ (قلقشندی‌، 5 / 417)، بلغر (یعقوبی‌، 1 / 20؛ ابن‌ رسته‌، 126؛ انطاکی‌، 138؛ ابن‌ جوزی‌، 15 / 279)، و بُلکار (ابن‌ رسته‌، 140؛ گردیزی‌، 582) نیز آمده‌ است‌. 
تا سدۀ 5 م‌ بلغارها در استپهای‌ اطراف‌ رود کوبان‌ و دریای‌ آزُف‌ سکنی‌ داشتند، ولی‌ بعدها با گذر از محدودۀ قدیم‌ خود ــ میان‌ دو رود ولگا و دُن‌ ــ به‌ مناطق‌ شمالی‌تر در محدودۀ رودهای‌ ولگا ـ کاما روی‌ آوردند و در منطقۀ میانی‌ حوضۀ رود ولگا جای‌ گرفتند و با گروههای‌ قومی‌ِ اویغوری‌ - فنلاندی‌، و سپس‌ با اسلاوها در آمیختند (BSE3, III / 506؛ بارتولد، نیز EI2، همانجاها). ابن‌ رسته‌ (ص‌ 141) و گردیزی‌ (ص‌ 585) از 3 گروه‌ اصلی‌ این‌ قوم‌ با نامهای‌ برصولا (برسولا)، اسغل‌ (اِشکل‌ یا اَسکل‌) و بلکار نام‌ برده‌اند که‌ همه‌ در یک‌ منطقه‌ مسکن‌ داشته‌اند. 
در مورد زبان‌ بلغارها نوشتۀ اصطخری‌ شایان‌ توجه‌ است‌. وی‌ می‌نویسد: زبان‌ بلغارها همانند زبان‌ خزران‌ است‌ (ص‌ 131) و در جای‌ دیگر اشاره‌ می‌کند که‌ زبان‌ خزران‌ غیر از زبانهای‌ ترکی‌ و فارسی‌ است‌ (ص‌ 130). به‌ نظر می‌رسد که‌ بلغارها پیش‌ از پذیرش‌ اسلام‌، خط و کتابت‌ چینیان‌ و مانویان‌ را به‌ کار می‌برده‌اند (نک‍ : ه‍ د، ابن‌‌فضلان‌)، حال‌ آنکه‌ خط و کتابت‌ خزران‌، عبری‌ بوده‌ است‌ (ابن‌ ندیم‌، 21). از زبان‌ بلغارها، همانند زبان‌ خزران‌ جز شمار اندکی‌ از نامهای‌ جایها و اشخاص‌ و چند «گور نوشته‌» چیزی‌ بر جای‌ نمانده‌ است‌. بعضی‌ از محققان‌ زبان‌ بلغاری‌ را شاخه‌ای‌ از گروه‌ زبانی‌ هونهای‌ غربی‌ دانسته‌اند (EI2, I / 1307). بر سنگهای‌ گور متعلق‌ به‌ سده‌های‌ 7- 8ق‌ / 13-14م‌ نوشته‌هایی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ در آنها واژه‌های‌ ترکی‌ دیده‌ می‌شود (نک‍ : «دائرۀالمعارف‌...»، .(VI / 391 امروزه‌ با توجه‌ به‌ چند کتیبۀ کشف‌ شده‌ در سرزمین‌ بلغارهای‌ کرانۀ رود دانوب‌ که‌ در آنها نام‌ خانهای‌ بلغار و نیز واژه‌هایی‌ از زبان‌ قدیم‌ بلغارها آمده‌، معلوم‌ شده‌ است‌ که‌ زبان‌ بلغارها به‌ زبان‌ معاصر چوواشها نزدیک‌، و جزو زبانهای‌ ترکی‌ غربی‌ بوده‌، و ظاهراً به‌ گروه‌ زبانهای‌ اغوز ـ پچناک‌ تعلق‌ داشته‌ است‌ (آرتامونُف‌، .(115
ظاهراً ورود بلغارها به‌ استپهای‌ روسیه‌ با هجوم‌ هونها به‌ این‌ سرزمین همراه‌ بوده‌ است‌. یوحنای‌ اِفِسُسی‌ (د ح‌ 585م‌) در مطلبی‌ افسانه‌ای‌ بولگاریوز و خزریگ‌ را دو برادر نامیده‌ است‌ که‌ گویا دو نیای‌ بزرگ‌ قومهای‌ بلغار و خزر بوده‌اند (بارتولد، .(V / 509 در سدۀ 7م دولت ترکانِ خاقانات غربی‌، بخشهای‌ وسیعی‌ از اراضی‌ آسیای‌ مرکزی‌ تا کرانه‌های‌ ولگا را در اختیار گرفتند. در حدود سال‌ 619م‌ بلغارها از جملۀ اقوامی‌ بودند که‌ نگهبانی‌ مرزهای‌ غربی‌ این‌ خاقانات‌ را برعهده‌ داشتند. در این‌ زمان‌ مرزهای‌ غربی‌ خاقانات‌ در معرض‌ حملات‌ پی‌درپی‌ آوارها قرار داشت‌. بلغارها که‌ در کنار خزران‌ می‌زیستند، رقیبان‌ سرسخت‌ اینان‌ بودند، چنان‌که‌ رقابت‌ میان‌ آنان‌ تا چند سده‌ ادامه‌ یافت‌. در آن‌ زمان‌ شخصی‌ به‌ نام‌ کووْرَت‌ (کوبرت‌) فرمانروای‌ بلغارها بود. وی‌ در 619م‌ به‌ قسطنطنیه‌ رفت‌ و از سوی‌ امپراتور بیزانس‌ مقام‌ پاتریکیوسی‌ (بطریقی‌) یافت‌، ولی‌ از پذیرش‌ آیین‌ مسیح‌ امتناع‌ ورزید (گومیلف‌، 202)؛ او را بنیادگذار دولت‌ بالنسبه‌ مقتدری‌ دانسته‌اند که‌ تا 679م‌ دوام‌ یافت‌ (همو، .(204
اتحاد با قبایل‌ منطقۀ ماورای‌ دریای‌ آزف‌ یکی‌ از اصول‌ عمدۀ سیاست‌ دولت‌ امپراتوری‌ روم‌ شرقی‌ در شمال‌ دریای‌ سیاه‌ بود، زیرا از این‌ رهگذر می‌توانست‌ در مورد مناطق‌ زیر سلطۀ خویش‌ در شبه‌ جزیرۀ کریمه‌ مطمئن‌ باشد (آرتامونف‌، 158)؛ چه‌، آوارها همواره‌ مناطق‌ شمال‌ دریای‌ سیاه‌ و حوضۀ دریای‌ آزف‌ و رود دن‌ را مورد حمله‌ قرار می‌دادند. چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ کوورت‌، بلغارها را نه‌ تنها از حملۀ آوارها، بلکه‌ از هجوم‌ ترکان‌ نیز مصون‌ داشت‌ (همو، .(160
در سدۀ 1ق‌ / 7م‌ گروه‌ بزرگی‌ از بلغارها به‌ سرکردگی‌ اَسپَروخ‌ به‌ سوی‌ منطقۀ رود دانوب‌ روان‌ شدند (نک‍ : ه‍ د، بلغارستان‌). بعضی‌ محققان‌ اسپروخ‌ را فرزند کوورت‌ دانسته‌اند (همو، .(167 مارکوارت‌ ضمن‌ ارائۀ این‌ نظر، نام‌ اسپروخ‌ را به‌ صورت‌ اسپر - هروک‌، و نام‌ پدر او را خوبرات‌ (خوبراد) نوشته‌، و متذکر گردیده‌ است‌ که‌ وی‌ از چنگ‌ خزران‌ گریخت‌ و در جزیرۀ پِئوکه‌ از جزایر رود دانوب‌ مستقر شد (ص‌ .(4 آرتامونف‌ نام‌ این‌ جزیره‌ را پیوکی‌ (پِوْکا) ذکر کرده‌ است‌ (ص‌ .(169
چندی‌ بعد مهاجران‌ِ یاد شده‌ به‌ شبه‌ جزیرۀ بالکان‌ کوچیدند. این‌ گروه‌ از بلغارها تا سدۀ 2ق‌ / 8م‌ بلغارهای‌ اُنوگُر نامیده‌ می‌شدند، زیرا مبدأ حرکت‌ آنها انوگُریا در جانب‌ شرقی‌ حوضۀ دریای‌ آزف‌ بوده‌ است‌ (همو، .(167
ارمنیان‌ نام‌ بلغارهای‌ انوگر را به‌ صورتهای‌ اُغُندُر و واناند نوشته‌اند. یونانیان‌ این‌ نام‌ را به‌ صورت‌ هونوگوندور و اونوگور آورده‌اند. در مآخذ اسلامی‌، این‌ نام‌ به‌ پیروی از خزران‌ به‌ صورت‌ بلغارهای‌ وِنِندِر، یا نِندِر آمده‌ است‌ (همو، 172؛ حدود...، 59). 
ابوعبید بکری‌ به‌ نقل‌ از ابراهیم‌ بن‌ یعقوب‌ طرطوسی‌ از دو گروه‌ بلغار به‌ صورتهای‌ «بلقارین‌» و «بلغارین‌» یاد کرده‌ است‌ که‌ یکی‌ در نزدیکی‌ قسطنطنیه‌ و دیگری‌ در حدود سرزمین‌ پچناکها و اسلاوها (صقالبه‌) می‌زیسته‌اند (ص‌ 335-336). گروه‌ مهاجران‌ بلغار در میان‌ قبایل‌ اسلاو جنوبی‌ دولتی‌ بنیاد نهادند که‌ مؤلفان‌ اسلامی‌، سرزمین‌ و مردم‌ آن‌ را برجان‌ نامیده‌اند (EI2, I / 1305؛ معین‌، ذیل‌ برجان‌؛ ابوالفدا، 210). 
شاخۀ دیگری‌ از بلغارها به‌ سبب‌ فشار دشمنان‌ به‌ منطقۀ مسیر میانی‌ ولگا و سرزمینهای‌ شمالی‌ترِ حوضۀ این‌ رود رفتند و در آنجا اقوام‌ بومی‌ فین‌ (فنلاندی‌) را به‌ اطاعت‌ آوردند و دولتی‌ تشکیل‌ دادند. این‌ گروه‌ که‌ در منابع‌ عربی‌ بلغار و در مآخذ فارسی‌ بلکار نامیده‌ شده‌اند، همان‌ گروهی‌ هستند که‌ در روزگار مقتدر خلیفۀ عباسی‌ اسلام‌ آوردند (بارتولد، V / 510؛ EI2؛ نک‍ : ه‍ د، ابن‌ فضلان‌). 
ابن‌ فضلان‌ در سفرنامۀ خود ضمن‌ آنکه‌ از سرزمین‌ بلغارها نام‌ برده‌، فرمانروای‌ آن‌ را گاه‌ ملک‌ بلغار (ص‌ 117) و امیر بلغار (ص‌ 118) نامیده‌، ولی‌ بیشتر او را ملک‌ صقالبه‌ خوانده‌ است‌ (ص‌ 113، 135، 145). همو سرزمین‌ بلغارها را «بلدالصقالبه‌» معرفی‌ کرده‌ (همانجا) که‌ همان‌ سرزمین‌ اسلاوهاست‌. از نوشته‌های‌ ابن‌ فضلان‌ پیرامون‌ کوتاهی‌ شب‌ در ماههایی‌ از سال‌، و کوتاهی‌ روز در ماههای‌ دیگر چنین‌ برمی‌آید که‌ این‌ گروه‌ از بلغارهای‌ مسلمان‌ همان‌ قبایلی‌ هستند که‌ به‌ سرزمینهای‌ شمالی‌تر کوچ‌ کرده‌ بودند، زیرا برخلاف‌ معتقدات‌ اهل‌ سنت‌ ناگزیر می‌شدند، نماز مغرب‌ و عشا را در یک زمان‌ بخوانند و در زمانی‌ که‌ روزها کوتاه‌، و کمتر از یک ساعت‌ می‌شد، می‌کوشیدند تا نماز صبح را در وقت‌ مناسب بگزارند (ص‌ 123-127). ابن‌ حوقل‌ می‌نویسد در نزدیکی‌ دیار ایشان‌ روز به‌ اندازه‌ای‌ بود که‌ 4 نماز را پیاپی‌ خواندیم‌ (2 / 397). ابن‌ بطوطه‌ نیز که‌ به‌ سرزمین‌ بلغار سفر کرده‌ بوده‌، مشابه‌ مطالب‌ ابن‌ فضلان‌ را در مورد نماز و مشکل‌ روزه‌ در ماه‌ رمضان‌ آورده‌ است‌ (ص‌ 350). 
فرمانروای‌ بلغار چندی‌ پس‌ از پذیرفتن‌ اسلام‌ عنوان‌ امیر را برای‌ خود برگزید. بر یکی‌ از سکه‌های‌ مجموعۀ دانشگاه‌ سن‌ پترزبورگ‌ که‌ به‌ نام‌ فرمانروای‌ بلغار ضرب‌ شده‌ بوده‌، عنوان‌ «الامیر بارمان‌» نقش‌ گردیده‌ است‌ (بارتولد، .(V / 513
از نوشتۀ گردیزی‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ میان‌ دو سرزمین‌ خزر و بلغار قوم‌ برطاس‌ (برداس‌) سکنى داشته‌اند که‌ فاصلۀ محل‌ زندگیشان‌ تا سرزمین‌ خزر 15 روز راه‌ (ص‌ 582)، و به‌ گفتۀ ابن‌‌رسته‌ تا سرزمین‌ بلغار حدود 3 روز راه‌ بوده‌ است‌ (ص‌ 141). این‌ هر دو مؤلف‌ برداسها را از تابعان‌ فرمانروای‌ خزر دانسته‌اند که‌ همواره‌ با بلغارها در جنگ‌ بوده‌اند (همو، 140، 141؛ گردیزی‌، همانجا؛ نک‍ : ه‍ د، برطاس‌). 
بلغارها مردمی‌ کشاورز بودند که‌ انواع‌ دانه‌ها مانند گندم‌، جو، ارزن‌، عدس‌ و ماش‌ کشت‌ می‌کردند (ابن‌‌رسته‌، همانجا؛ گردیزی‌، 585). آنان‌ به‌ تجارت‌ پوست‌ سمور، قاقم‌ و سنجاب‌ نیز اشتغال‌ داشته‌اند و بیشتر مال‌ و ثروتشان‌ پوست‌ بوده‌ است‌. 
مؤلفان‌ اسلامی‌ اکثرِ مردم بلغار را مسلمانانی‌ دانسته‌اند که‌ در محل‌ زندگی‌ خود دارای‌ مساجد، مکتب‌خانه‌ها، مؤذنان‌ و بزرگان‌ مذهبی‌ بوده‌اند (ابن‌رسته‌، 141-142؛ گردیزی‌، همانجا). بعضی‌ از مؤلفان‌ شمار بلغارهای‌ اطراف‌ رود ولگا را اندک‌، و حدود 500 خانواده‌ نوشته‌اند (ابن‌عبدالمنعم‌، 101)؛ با این‌ وصف‌، مردم‌ بلغار در کار تجارت‌ پوست‌ و چرم‌ با دیگر کشورها از جایگاهی‌ ممتاز و شهرتی‌ فراوان‌ برخوردار بوده‌اند. همین‌ امر سبب‌ شده‌ بوده‌ است‌ که‌ خزران‌، روسها و نیز بازرگانان‌ آسیای‌ مرکزی‌ و دیگر کشورهای‌ اسلامی‌ بدان‌ سرزمین‌ توجه‌ فراوان‌ معطوف‌ دارند (بارتولد، همانجا). 
تختگاه‌ بلغار شهری‌ با همین‌ نام‌ بوده‌ است‌ (ادریسی‌، 2 / 918). بارتولد می‌نویسد: ویرانه‌هایی‌ با نام‌ بولگارسْکویه‌ و یا اوسْپِنْسکویه‌ در منطقه‌ای‌ که‌ اکنون‌ روستای‌ بلغار در آن‌ واقع‌ شده‌، وجود دارد؛ این‌ روستا در جمهوری‌ خودمختار تاتارستان‌ در فاصلۀ 5 / 6 کیلومتری‌ ساحل‌ رود ولگا قرار دارد و جای‌ آن‌ بر تختگاه‌ بلغار که‌ ابن‌فضلان‌ فاصلۀ آن‌ را با رود اتل‌ (ولگا) یک‌ فرسنگ‌ نوشته‌ (ص‌126-127)، منطبق‌ است‌. 
اصطخری‌ از وجود دو شهر با نامهای‌ بلغار و سُوار یاد کرده‌، و نوشته‌ است‌ که‌ مردم‌ این‌ هر دو شهر مسلمانند و مسجد جامع‌ دارند (ص‌ 131-132). وی‌ شمار مردم‌ این‌ دو شهر را 10 هزار نوشته‌ است‌. محل‌ شهر سوار، ویرانه‌ای‌ در نزدیکی‌ روستای‌ کوزْنِچیخاست‌ (بارتولد، همانجا). مقدسی‌ ضمن‌ بحث‌ پیرامون‌ شهرهای‌ بلغار و سوار، بلغار را شهری‌ در دو سوی‌ رود نوشته‌ که‌ مسجد جامع‌ آن‌ در محل‌ میدان‌ بازار است‌. وی‌ می‌نویسد: خانه‌های‌ شهر از چوب‌ و نی‌ ساخته‌ شده‌ است‌، ولی‌ مردم‌ سوار در خرگاهها زندگی‌ می‌کنند (ص‌ 361)؛ اما به‌ گفتۀ زکریای‌ قزوینی‌، خانه‌های‌ شهر بلغار از چوب‌ صنوبر، و باروی‌ آن‌ از چوب‌ بلوط است‌ (ص‌ 612). پیش‌ از هجوم‌ مغولان‌ شهر بلغار آباد بوده‌، و در آنجا سکه‌های‌ نقره‌ای‌ ضرب‌ می‌شده‌ که‌ بر یک‌ روی‌ آنها عبارت‌ «الدینار الضرب‌ بولغار» دیده‌ می‌شود (بارتولد، V / 516). روبْروک‌، جهانگردی‌ که‌ در 651ق‌ / 1253م‌ طی‌ سفر خود تا فاصلۀ 5روز راه‌ به‌ سرزمین‌ بلغار آمده‌ بوده‌، آنجا را «بلغار بزرگ‌» نامیده‌ است‌ (ص‌ .(130-131
در 633ق‌ / 1236م‌، سرزمین‌ بلغارها از سوی‌ مهاجمان‌ مغول‌ و تاتار مورد حمله‌ قرار گرفت‌ و شهر بلغار که‌ ظاهراً آباد و پرجمعیت‌ بود، ویران‌ شد و گروه‌ کثیری‌ از مردم‌ آن‌ کشته‌ و اسیر شدند (ابن‌‌اثیر، 12 / 388؛ جوینی‌، 1 / 224؛ نک‍ : بارتولد، :V / 518 1237م‌). چندی‌ پس‌ از این‌ واقعه‌، ابن‌ بطوطه‌ با شخصی‌ که‌ از سوی‌ سلطان‌ ازبک‌ همراه‌ وی‌ شده‌ بود، به‌ شهر بلغار سفر کرد و مطالبی پیرامون آن شهر نوشت‌ (ص‌ 350-351). از نوشتۀ ابن‌‌بطوطه‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ بناهای‌ شهر مرمت گردیده‌، و شهر تا اندازه‌ای‌ موقعیت‌ پیشین‌ را بازیافته‌ بوده‌ است‌. پس‌ از پیروزی‌ مغولان‌ سرزمین‌ بلغار به‌ تابعیت‌ اردوی‌ زرین‌ درآمد. در سال‌ 801ق‌ / 1399م‌ شهر بلغار از سوی‌ لشکریان‌ روس‌ ویران گردید (بارتولد، همانجا) و سیاست‌ تعصب‌آمیز کشیشان‌ مسیحی به قصد از میان بردن آثار دورۀ اسلامی لطمه‌های سنگینی به این شهر وارد آورد. در نتیجه‌، شهر بار دیگر روی به ویرانی نهاد و اهمیت خود را از دست داد (II / 792-793). 
آثار تاریخی‌: آق‌ سرای‌، قراسرای‌، مقبرۀ خان‌، ویرانۀ کاخهای‌ خانها، منارۀ بزرگ‌، «دُرت‌ کوشه‌» (چهار گوش‌)، بنای‌ کاخ‌ و مسجدی‌ که‌ در 1307ق‌ / 1889م‌ مرمت‌ گردید و به‌ صورت‌ صومعۀ روسها به‌ کار گرفته‌ شد، از جملۀ آثار معماری‌ شهر بلغار است‌. ویرانه‌های‌ این‌ شهر در جمهوری‌ خودمختار تاتارستان‌ در ناحیۀ اسپاسک‌ کنونی‌، در 115 کیلومتری‌ جنوب‌ شهر غازان‌ واقع‌ است‌ (همان‌، II / 792-793).

مآخذ

ابن‌ اثیر، الکامل‌؛ ابن‌ بطوطه‌، رحلة، به‌ کوشش‌ طلال‌ حرب‌، بیروت‌، 1407ق‌ / 1987م‌؛ ابن‌جوزی‌، عبدالرحمان‌، المنتظم‌، به‌ کوشش‌ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت‌، 1412ق‌ / 1991م‌؛ ابن‌حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، به‌ کوشش‌ کرامرس‌، لیدن‌، 1939م‌؛ ابن‌ رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسة، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1891م‌؛ ابن‌ سعید مغربی‌، علی‌، بسط الارض‌ فی‌ الطول‌ و العرض‌، به‌ کوشش‌ خوان‌ ورنت‌ خینس‌، تطوان‌، 1958م‌؛ ابن‌ عبدالمنعم‌ حمیری‌، محمد، الروض‌ المعطار، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، 1975م‌؛ ابن‌ فضلان‌، احمد، رسالة، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، 1379ق‌ / 1959م‌؛ ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌؛ ابوعبید بکری‌، عبدالله‌، المسالک‌ و الممالک‌، به‌ کوشش‌ وان‌ لون‌ و ا. فره‌، تونس‌، 1992م‌؛ ابوالفدا، تقویم‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاریس‌، 1840م‌؛ ادریسی‌، محمد، نزهة المشتاق‌، بیروت‌، 1409ق‌ / 1989م‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، المسالک‌ و الممالک‌، به‌ کوشش‌ محمدجابر عبدالعال‌ حینی‌، قاهره‌، 1381ق‌ / 1961م‌؛ انطاکی‌، یحیى‌، تاریخ‌، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، طرابلس‌، 1990م‌؛ جوینی‌، عطاملک‌، تاریخ‌ جهانگشای‌، به‌ کوشش‌ محمد قزوینی‌، لیدن‌، 1329ق‌ / 1911م‌؛ حدود العالم‌، به‌ کوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1340ش‌؛ قزوینی‌، زکریا، آثار البلاد، بیروت‌، 1404ق‌ / 1984م‌؛ قلقشندی‌، احمد، صبح‌ الاعشى، قاهره‌، 1383ق‌ / 1963م‌؛ گردیزی‌، عبدالحی‌، زین‌الاخبار، به‌ کوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، 1363ش‌؛ مسعودی‌، علی‌، التنبیه‌ و الاشراف‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1893م‌؛ همو، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار و پاوه‌ دوکورتی‌، پاریس‌، 1914م‌؛ معین‌، محمد، فرهنگ‌ فارسی‌، تهران‌، 1364ش‌؛ مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1906م‌؛ یعقوبی‌، احمد، تاریخ‌، بیروت‌، 1379ق‌ / 1960م‌؛ نیز:

Artamonov, M. I., Istoriya Khazar, Leningrad, 1962; Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, 1968; BSE3; EI2; Gumilev, L. N., Drevnie tyurki, Moscow, 1967; IA; Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; Rubruck, W., The Mission, tr. P. Jackson, London, 1990; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1992.

عنایت‌الله‌ رضا

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.