بعل
بَعْل، عنوانی عام برای خدایان اقوام سامی. این واژه كه در تمامی شاخههای زبانهای سامی و گویشهای مختلف آنها دیده میشود، به معنای سرور و مالك است. در نظر اقوام سامی باستان هر پدیدۀ طبیعی كه در زندگانی آنان مهم و مؤثر بود، تشخص میپذیرفت و روح ساكن در آن، بعل یا مالك آن شمرده میشد و طبعاً حرمت و قداست مییافت؛ از اینرو، به شمار پدیدههای زمینی و آسمانی، بعلهای متعددی وجود داشت. این بعلها (بعلیم) جز در دینهای بابلیان و آشوریان - كه در آنها ظاهراً بعل مالك و سرور اشخاص تصور میشد - غالباً صاحبان اشیاء و اماكن به شمار میآمدند ERE,II/283-289) ؛ اسمیث، .(94 نامهای بعلها در هر ناحیه برگرفته از نام همان مكان بود و هر بعل صفات و خویشكاری مخصوص به خود و متمایز از دیگران را داشت (همو، .(94-95
از میان لوحههای كشف شده در اوگاریت (در شمال سوریه) ــ ظاهراً بازمانده از سدۀ 14ق م ــ 7 لوح به خط میخی درباره اسطوره بعل است (الدر، 58 -59؛ پریچارد،129؛ هوك،.(80 در این اسطوره، بعل از یك سو فرزند اِل و عشتروت، و از سوی دیگر پسر دَگان خوانده شده است (الدر، 60؛ هوك،81؛II/31 (ER,و داستان او با ماجرای نبردش با یم - نَهَر (ایزد یا اژدهای دریاها و رودها) ــ كه نماد آشفتگی نخستین در جهان است ــ آغاز میشود. بعل در این نبرد پیروز میشود و به عنوان سرور خدایان بر تخت پادشاهی مینشیند؛ سپس با وساطت عشتروت، برای او قصری بر فراز كوه زِفون یاشَپان ساخته میشود كه پنجرۀ آن شكافی در ابرهاست و صدای مقدس بعل از طریق این شكاف منتشر میشود. پس از آن بعل به دعوت موت (خدای مرگ) به میهمانی او در قلمرو مرگ میرود و قربان میشود. در این هنگام اَنَث (خواهر و همسر بعل) به یاریش میشتابد و موت را به قتل میرساند و بعل حیات خود را از سر میگیرد (كلر،268 ؛ هوك،86 -81؛ جودائیكا، .(IV/9-11
اسطورۀ بعل در حقیقت نمودار ارتباط او با كشاورزی است. غیبت بعل مقارن با كمشدن بارندگی و تهدید زمین به خشكسالی از سوی موت است، و حضور دوبارۀ او نمودار شروع بارشهای زمستانی و بهاری است كه زمین را بار دیگر بارور میسازد، و صدای بعل كه از شكاف ابرها به گوش میرسد، غرش رعد است (میلر،53؛ هوك،81؛ .(ER, II/31-32 با توجه به این اسطوره، برخی محققان بعل را خدای باران یا طوفان و رعد و برق (ونه پدیدههای طبیعی دیگر) نزد سامیهای غرب دانستهاند (پریچارد، همانجا؛ هوك،80 ؛ الدر، 58 -59).
چنین به نظر میرسد كه پس از استقرار اقوام سامی نژاد در شمال سوریه و فلسطین، و اشتغال آنان به كشاورزی و دامداری، بعل پرستی در میان آنان رواج یافته است، زیرا ایشان بعل را اصل مذكر درباروری زمین میدانستند و بر آن باور بودند كه اوست كه گلهها را در مراتع پرورش و افزایش میدهد (كلر، میلر، همانجاها؛ جودائیكا، .(IV/12
وجود نامهایی چون آذربعل، اسدروبعل، اَلیان بعل، اَنیبعل و نیز بعلهای خاص نظیر ملكارت (خدای شهر) ــ كه بعل مخصوص شهر صور بود ــ از رواج بعل پرستی در شهرهای مختلف فنیقیه و توابع آن حكایت دارد (بهمنش، 213؛ بستانی، 5/494). همچنین وجود اسامی متعدد مركب از واژۀ بعل در كنعان همچون بعل صفون (نام بعل شمال)، بعل روش (بعل كوه)، بعل سمیم (بعل آسمان) و نیز نامهای خدایان كنعانی مانند بعل بریث (رب عهد)، بعل زبوب (بعل كثافات) و مانند آن حاكی از رواج بعل پرستی در كنعان است.
بنا بر باورهای ساكنان كنعان هر قطعه زمین تیول بعلی خاص، و حاصلخیزی آن مدیون حضور آن بعلبود. به تقلید از كنعانیان، عبرانیانی كه پس از آنها در سرزمین كنعان استقرار یافتند و به كشاورزی مشغول شدند، نیز برای موفقیت در كاشت و برداشت و افزایش محصول از خدایان و الهههای بومی آن سرزمینها یاری میجستند، و با حفظ ایمان به یهوه، خدای بنیاسرائیل، همچون كنعانیان در جشنهای بهاره و پاییزه شركت میكردند و میوههای نوبر و گوسفندان نوزاد خود را در مزارع برای بعل و زوجۀ او قربانی میكردند و میسوزانیدند (ناس، 502-501؛ هیوم،181؛ ویدن گرن،.(244-245 كاهنان بعل نیز در این میان مردم را میفریفتند و با نسبت دادن بارش باران و حاصلخیزی زمین به بعل، عبرانیان را از پرستش یهوه باز میداشتند. این احوال و نیز اجرای آیینهای پرستش بعل - كه گاه با اعمال خلاف اخلاق نیز تؤم بود - موجب ظهور انبیای بنی اسرائیل و اصرار مداوم آنان بر اصلاحات دینی گشت. از میان این كوششها، مواعظ پرشور ایلیای نبی و سرانجام مبارزات او بر ضد انبیای دروغین بعل، و سپس كشتار 450 تن از آنان قابل توجه است (اول پادشاهان، 18: 17-44). اگر چه با مواعظ، سخنان پرشور و مبارزات انبیای بنی اسرائیل مردم موقتاً به پرستش یهوه روی آوردند، اما كیش بعل پرستی چنان جاذبهای داشت كه از پس هر بار اصلاح دینی مجدداً سربر میآورد، تا آنکـه سرانجام در شمال فلسطین با از میان رفتن پادشاهی شمالی و در یهودیه (جنوب) با سقوط پادشاهی جنوبی به تدریج روبه زوال نهاد (بلاك،69-61؛ «دائرۃالمعارف...»،II/2 ؛ جودائیكا، همانجا).
علاوه بر عبرانیان، بعل پرستی در میان كلدانیها، بابلیها و آشوریها و اقوام دیگر نیز رواج داشت، چنانکـه نزد آنان واژه بعل به صورت «بِعْل» یا «بِل»، در یونان فیلوس، و در روم به شكل بیلوس، تلفظ میشد و شهرت داشت (بستانی، 5/495؛ خزائلی، 255).
تا پیش از ورود اقوام سامی به سومر، سومریان اَنو، خدای آسمان، انلیل، خداوند دولتشهر نیپور، و همسرش نینلیل را به عنوان بزرگترین خدایان میپرستیدند؛ اما سامیان با ورود به این منطقه، به تدریج خدایان سومری را در فرهنگ خود پذیرفتند و انلیل را «بِل»، و همسرش را «بلیت» نامیدند، چنانکـه نام انلیل تدریجاً رو به فراموشی نهاد (رومر، 129-127 ؛ هوك، 38-37؛II/295-296 .(ERE, بِل نیپور خدایی جنگاور بود كه به جنگ دشمنان پرستندگانش میرفت. وی خالق آسمان و زمین و خداوند سرنوشت مردمان شمرده میشد و كسانی را كه پس از سوگند خوردن به نام او، سوگند خود را نقض میكردند، مجازات میكرد (همان،.(II/296 بل نیپور موقعیت ممتاز خود را تا مدتها حفظ كرد، تا آنکـه با قدرت یافتن حمورابی و تبدیل بابل به پایتخت دولت او، بل به تدریج مقام خود را از دست داد و مردوك خدای بابل جای او را گرفت و «بل» نامیده شد. در این هنگام«بل» اسم خاصمردوك شده بود (دولاپورت،141-140؛ II/296-297 .(ERE,با غلبه یافتن آشوریان بر این ناحیه، مردوك ــ كه در كتیبههای آشوری نیز غالباً «بل» نامیده میشود ــ پس از آشور در مقام دوم قرار گرفت. بلمردوك مورد احترام خاص پادشاهان آشور و به ویژه تیگلات پیلسراول (1130ق م) بود. سارگن نیز نام بِل را در عناوین شاهانه به كار میبرد و اقتدار خویش را مرهون پرستش او میدانست (راولینسن،II/12-13؛ .(ERE, II/297
بعل پرستی در میان عربهای جنوبی و شمالی نیز رواج داشته است. در سرزمین عربستان بعل پرستی در میان بدویهای چوپان تا زمانی كه تحت نفوذ ساكنان واحههای حاصلخیز قرار نگرفته بودند، چندان رایج نبود. به اعتقاد ساكنان عربستان، در جایی كه ریشههای نخلهای كهنسال از جریانهای زیرزمینی یا از آب چشمهها سیراب میشد و واحهای را آباد میساخت، بركت و حاصلخیزی زمین مرهون لطف بعل بود. از اینرو، با توجه به بارشهای اندك سالیانه در سرزمین گرم و خشك عربستان، بعل نیز در این وادی دیگر نه تنها با باران، بلكه با چشمهها، جویبارها و جریانهای آب زیرزمینی ارتباط یافت و نقش حیات بخشی خود را ایفا نمود (اسمیث،.(98-101در عین حال، نام بعل سمن (= بعل شمن = بعل ثمین)، یعنی پروردگار آسمانها در نوشتههای تدمریها نیز یافت شده كه ظاهراً معبود لحیانیها و اقوام عرب دیگر هم بوده است (علی، 3/130، 6/314- 315، 329-330؛ مسكاتی، 184؛ عبودی، 231؛ كوك،.(532
معابد و نمادهای بعل
بر اساس كتاب عهد عتیق عبرانیان بر فراز بلندیها معابدی را برای بعلها بنا میكردهاند (سفر اعداد، 22: 41؛ ارمیا، 19: 5) و در درون هر یك از این معابد مذبحی برای سوزاندن قربانیها برمیساختهاند (دوم تواریخ ایام، 23: 17؛ دوم پادشاهان، 11: 18؛ ارمیا، 11: 13). بقایای یكی از این معابد كه در حفاریهای فلسطین به دست آمده است، محوطهای را نشان میدهد كه در وسط آن دو مذبح برای سوزاندن هدایا، چند پاره سلاح، كوزهای گلی، تصاویر برنزی و تصویر نشسته بعل به چشم میخورد (كلر،.(268
برخی از عبرانیان بعل را به صورت سنگ مخروطی شكلی مجسم میكردهاند كه ظاهراً اصل نرینه در تكوین موجودات عالم بوده، و به عنوان شوهر زمین و بارور كننده آن تقدیس میشده است (دورانت، 1/362). در بسیاری از محرابها وجود مجسمۀ گاو نر و مارهای برنزی نمایش قدرت باروری بعل بوده است. سرگاو را نیز نماد بعل دانستهاند، زیرا كه گاو هم مظهر قدرت، دلاوری، طوفان و رعد و برق، و هم مظهر نیرو و قدرت خورشید بوده است و چنانکـه گفته شد، بعل را خدای خورشید نیز دانستهاند (ناس،388 ؛ كلر، همانجا؛ كوك،.(532-533 علاوه بر اینها، نمایش بعل به صورت انسان نیز محتمل است (نکـ: میلر،54).
آیینها
به گزارش عهد عتیق، پرستندگان در معابد بعل در برابر تمثال او زانو زده، آن را میبوسیدهاند (اول پادشاهان، 19: 18). همچنین برای بعل ظروفی احتمالاً از طلا و نقره ساخته، در معبد مینهادهاند (دوم پادشاهان، 23: 4؛ داوران، 9: 4؛ هوشع، 2: 8). ظاهراً علاوه بر سوزاندن بخور، میوههای نوبر و گوسفندان نوزاد در مذابح، فرزندان خود را نیز به عنوان قربانی برای بعل میسوزاندهاند (ارمیا، 19: 5، 32: 35).
افروختن آتش در مكانهای مرتفع و به ویژه در شب نیز از دیگر آیینهای پرستش بعل بوده است (هاكس، 180؛ بستانی، 5/495؛ خزائلی، 256). بعل پرستان همچنین برای جلب خشنودی بعل بدن خود را با تیغ یا نیزه زخمی میكردند، چنانکـه خون از زخمها جاری میشد (اول پادشاهان، 18: 28؛ بستانی، 5/494).
در زمان مرگ بعل (خشك شدن نباتات در فصل پاییز)، پرستندگان آیینهای سوگواری برپا میكردند و موهای خویش را میبریدند (ناس، همانجا). در هنگام تولد دوباره او (رُستن گیاهان و نوشدن طبیعت) جشن میگرفتند و لباسهای رنگین و زینت شده میپوشیدند و در معابد به رقص و آواز و كامجوییهای آیینی میپرداختند. پرستندگان بعل بر این اعتقاد بودند كه با اجرای این مراسم در قدرت باروری بعل شریك و سهیم میشوند (سفر داوران، 8: 33؛ ناس، همانجا).
مآخذ
الدر، جان، باستان شناسی كتاب مقدس، ترجمه سهیل آذری، تهران، 1335ش؛ بستانی، بطرس، دائرۃ المعارف، بیروت، دارالمعرفه؛ بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، تهران، 1339ش؛ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، تهران، 1350ش؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن (مشرق زمین)، ترجمۀ احمد آرام و دیگران، تهران، 1365ش؛ عبودی، هـ. س.، معجم الحضارات السامیۃ، طرابلس، 1408ق/ 1988م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1968م؛ عهد عتیق؛ مسكاتی، ساباتینو، الحضارات السامیۃ القدیمۃ، ترجمۀ یعقوب بكر، قاهره، دارالكتابالمصری؛ هاكس، جیمز، قاموس كتاب مقدس، تهران، 1349ش؛ نیز:
Block, D. I. , The Gods of the Nations, U.S.A. , 1988; Cook, S. A., introd. and Notes (vide: Smith); Delaporte, L., Mesopotamia, The Babylonian and Assyrian Civilization, tr. V. G. Childe, London, 1970; ER; ERE; Hooke, S. H., Middle Eastern Mythology, London, 1976; Hume, R. E., The World's Living Religions, New York, 1959; Judaica; Keller, W., The Bible as History, tr. W. Neil, London, 1975; Miller, M. S. and J. L. Miller, Harper's Bible Dictionary, U. S. A., 1973; New Catholic Encyclopedia, San Francisco etc.; Noss, D. S. and J. B. Noss, A History of the World's Religions, New York, 1990; Pritchard, J. B., Ancient Near Eastern Texts, Princeton, 1955; Rawlinson, G., The Five Great Monarchies of the Ancient Eastern World, London, 1882; Romer, W. H. Ph., «Religion of Ancient Mesopotamia» , Historia Religionum, Leiden, 1969; Smith, W. R., Lectures on the Religion of the Semites, London, 1927; Widengren, G., «Israe lite - Jewish Religion» , Historia Religionum, Leiden, 1969.
نوری سادات شاهنگیان