بسطام
بَسْطام، بخش و شهری تاريخی در شهرستان شاهرود، واقع در استان سمنان.
بخش بسطام
اين بخش به همراه 3 بخش ديگر (بيارجمند، مركزي و ميامی)، بخشهاي چهارگانۀ شاهرود را تشكيل میدهد و خود، دو دهستان خرقان و كلاتههای غربی و نيز 3 شهر بسطام، مُجِن و كلاته خيج را در بر میگيرد ( سرشماری، شناسنامه، 1؛ آمارنامه... ، 3).
بخش بسطام قسمتی از پايكوهها و دامنههاي ارتفاعات جنوبی البرز شرقی را فرا میگيرد. اين كوهها با جهت شمال شرقی - جنوب غربی در سراسر نواحی شمالی و غربی اين بخش كشيده شده است و مرتفعترين آنها قلـۀ شاهوار 945‘3 متر ارتفاع دارد كه در شمال غربی بخش قرار گرفته است. قسمتهای شرقی و جنوب شرقی بخش بسطام را سرزمينهای هموار و تپه ماهورها تشكيل میدهد (رضوانی، 2-3). نواحی بلند در تابستان دارای آب و هوای معتدل و در زمستان سرد و بارانی است و نواحی جنوبی كه شامل دشت بسطام است، آب و هوايی كوهپايهای دارد ( جغرافيا...، 22). ارتفاعات البرز و دشت كوير دو عامل تأثير گذار در اقليم بسطام است و از اينرو، هر چه از دشتها و كوهپايهها به ارتفاعات نزديكتر شويم، ميزان دما كاهش، و بارندگی افزايش میيابد (رضوانی، 13).
در دشت بسطام چند رود جريان دارند كه عموماً از كوهستان البرز سرچشمه گرفته، به سوي دشت روان میگردند. از ميان آنها میتوان رود «تاش» (شاهرود) را نام برد كه از دامنههاي شاه كوه و شاهوار سرچشمه میگيرد و پس از پيوستن چند رشتۀ فرعی به آن، و مشروب نمودنزمينهاي پشتبسطام بهسوي كويرنمك جاريمیگردد( جغرافيا، 6؛ رضوانی، 35-36).
بخش بسطام دارای 171 آبادی است كه از ميان آنها 45 آبادی مسكون است ( سرشماري، شناسنامه، همانجا). اين بخش دارای 186‘5 خانوار با 979‘24 نفر جمعيت است (همان، 4).
اقتصاد بخش بسطام برپايۀ كشاورزی، دامداری و صنايعدستی استوار است ( فرهنگ... ، 26).
شهر بسطام
اين شهر كه مركز بخش بسطام است، در°55 طول شرقی و°30 و´36 عرض شمالی، در 8 كيلومتری شمال شاهرود، در مسير راه آسفالت شاهرود ــ آزادشهر در دشت حاصلخيزی واقع شده است كه نزديكترين كوه به آن، يعنی كوه بسطام (در 3 كيلومتري جنوب خاوری) در حدود 773 ‘1 متر ارتفاع دارد. آب و هوای آن معتدل است و حداكثر دماي آن در تابستانها به°35، و حداقل آن در زمستانها به°15- میرسد. ميزان باران ساليانۀ بسطام حدود 120 ميلیمتر است.
شهر بسطام در آبانماه 1375 داراي 557 ‘1خانوار با 923 ‘6 نفر جمعيت بوده است ( سرشماری، نتايج، چهل).
نام بسطام را به صورتهاي بِسطام و بُسطام نيز نوشتهاند (نك : ايرانيكا). ماركوارت بنيانگذار اين شهر را «وِستَهم» (بسطام) دانسته است (ص.(71 وستهم، دايی خسرو پرويز (سلـ 590- 628م)، شاه ساسانی بود كه از سوی وی مدتی در خراسان، كومش (قومس)، طبرستان و جرجان فرمانروايی داشته است (دينوری، 98) و سپس بر خسرو پرويز شوريد و خود را شاه خواند (نكـ: همو، 83-105؛ نولدكه، 721-732). از وستهم، سكههايی به دست آمده كه در آنها، خود را «پيروز وستهم» خوانده، و فردوسی از او به نام «گستهم» ياد كرده، اگرچه شكل عربی آن «بسطام» را نيز میشناخته است (همو، 729- 732). فردوسی همچنين نام شهر بسطام را هم در آنجا كه خسرو اول انوشيروان (سلـ 531- 579م)، به سوی خراسان رفته، و از اين شهر گذشته، آورده است (8 / 184).
در دورۂ خلافت عمر، تازيان به فرماندهی سويد بن مقرن در 22ق / 643م بر ايالت كومش (قومس) دست يافتند و سردار پيروز عرب در برابر پرداخت جزيه، به مردم آن ديار امان داد و آنگاه سپاه خويش را در بسطام فرودآورد و از آنجا آهنگ گشودن گرگان نمود (طبری، 4 / 152). در دورۂ اسلامی، شهر بسطام، به همراه دامغان و سمنان، ولايت قومس را (كه ميان ری و خراسان قرار داشته است) تشكيل میداد (مسعودی، 49).
ابودلف بسطام را روستايی به مانند شهري كوچك قلمداد كرده است. در روزگار او بر روي تپهاي كه در برابر شهر بسطام قرار داشته، كاخی بزرگ با ديوارهاي بلند، ساختمانها و غرفههای بسيار برپابوده كه میگفتهاند: آن را شاپور ذوالاكتاف (سلـ 310-379م) ساخته بوده است (ص 82 -83).
اصطخری (ص 124) و ابن حوقل (2 / 380) با آنكه از دامغان به عنوان بزرگترين شهر قومس ياد كردهاند، ولی بسطام را آبادتر از آنجا دانستهاند. در 242ق / 856م در دامغان و بسطام زمينلرزهای روی داد كه نيمی از ساختمانهای دامغان و يك سوم از ساختمانهاي بسطام را ويران كرد (خواندمير، 2 / 271). در اين زمين لرزه كه ناحيهاي به طول 350 كم، ميان البرز و دشت كوير را فرا گرفت، 200 هزار تن كشته شدند و آثار آن تا دو نسل بعد در منطقه ميان بسطام و دامغان ديده میشد (امبرسز، 131-132). در 261ق / 875م احمد بن عبدالله خجستانی كه نخست از طرفداران يعقوب ليث صفار بود و سپس بر او شوريد، بسطام را گرفت و كشتار بزرگی به راه انداخت (ابن اثير، 7 / 296-297). با اينهمه ويرانی و كشتاری كه در بسطام روي داد، به نظر میرسد كه اين شهر در سدۀ 4ق / 10م هنوز شهري آباد و پر رونق بوده است (بارتولد، 140)؛ چنانكه در روزگار آل بويه (322- 448ق / 934-1056م)، بسطام در شمار 50 شهری بوده كه اين دولت در آنجا سكه میزده است (مايلز،.(375
در نيمۀ دوم سدۂ 6ق / 12م بسطام يكی از شهرهايی بوده است كه طرفداران اسماعيليه در آنجا فعاليت داشتهاند (نك : راوندی، 337). هنگامی كه سلطان محمد خوارزمشاه از برابر سپاه مغول میگريخت، در 617ق / 1220م به بسطام رسيد و در آنجا دو صندوق پر از جواهر را به تاجالدين عمر بسطامی، يكی از نزديكان خود سپرد تا آنها را به دژ استوار اردهن برده، نگاهداری نمايد، ولی اين دژ نيز سقوط كرد و صندوقهای جواهر به دست چنگيز افتاد (نسوی، 66 -67). در 654ق / 1256م هولاكو، بسطام را گرفت و از آنجا به سوی دژهای اسماعيليان كه در اين هنگام در دست ركنالدين خورشاه، آخرين فرمانروای اسماعيليه بود، به حركت درآمد (دفتری، 484).
به نوشتۀ گروسه، طغاتيمور شاهزادۀ مغول كه در 738ق / 1337م خود را شاه خوانده بود و شمال غربی خراسان و مازندران را قلمرو خود میدانست، بسطام را به پايتختی برگزيد (ص466)، ولی پس از كشته شدن وي به دست يحيی كراوی، از اميران سربدار، اين شهر در قلمرو حكومت سربداران قرار گرفت (مولوی، 1 / 388)، چنانكه خواجه علی مؤيد (حكـ 766-783ق / 1365-1381م) آخرين امير سربدار نيز بر آنجا حكم میراند (عبدالرزاق، 427).
كلاويخو كه در روزگار تيمور به ايران مسافرت كرده، از بسطام بهعنوان شهری بزرگ ياد كرده است (ص 182). زينالعابدين شيروانی (د 1253ق / 1837م) مؤلف رياض السياحه، بسطام را داراي حدود هزارخانه و چند قريه دانسته (ص 518)، و اعتمادالسلطنه (د 1313ق / 1895م) كه خود بسطام را ديده، آنجا را شهری بزرگ و دارای بازارها و خانههای متوسط، وصف كرده است (1 / 350).
مآخذ
آمارنامۀ استان سمنان، سازمان برنامه و بودجۀ استان سمنان، تهران، 1376ش؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورۃ الارض، به كوشش كرامرس، ليدن، 1939م؛ ابودلف، مسعر، سفرنامه، به كوشش مينورسكی، ترجمۀ ابوالفضل طباطبايی، تهران، 1342ش؛ اصطخری، ابراهيم، المسالك و الممالك، به كوشش محمدجابر عبدالعال حينی و محمدشفيق غربال، قاهره، 1381ق / 1961م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآۃ البلدان، به كوشش عبدالحسين نوايی و هاشم محدث، تهران، 1367- 1368ش؛ امبرسز، ن. ن. و چ. پ. ملويل، تاريخ زمين لرزههای ايران، ترجمۀ ابوالحسن رده، تهران، 1370ش؛ بارتولد، و.و.، تذكرۂ جغرافيای تاريخی ايران، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، 1358ش؛ جغرافيای استان سمنان، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1364ش؛ خواندمير، غياثالدين، حبيبالسير، به كوشش محمد دبيرسياقی، تهران، 1353ش؛ دفتری، فرهاد، تاريخ و عقايد اسماعيليه، ترجمۀ فريدون بدرهای، تهران، 1375ش؛ دينوری، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به كوشش محمداقبال، تهران، 1333ش؛ رضوانی، محمدرضا، مطالعاتی پيرامون امكانات و مسائل توسعۀ اقتصادی و اجتماعی بخش بسطام (شهرستان شاهرود)، سازمان برنامه و بودجۀ استان سمنان، 1369ش؛ زينالعابدين شيروانی، رياض السياحة، تهران، 1339ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسكن (1375ش)، شناسنامۀ دهستانهای كشور، استان سمنان، تهران، 1376ش؛ همان، نتايج تفصيلی، استان سمنان، شهرستان شاهرود، تهران، 1376ش؛ طبری، تاريخ؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدين و مجمع بحرين، به كوشش عبدالحسين نوايی، تهران، 1353ش؛ فردوسی، شاهنامه، به كوشش رستم علیيف، مسكو، 1970م؛ فرهنگ جغرافيايی آباديهای كشور، شاهرود (گرگان)، ادارۂ جغرافيايی ارتش، تهران، 1367ش، ج 26؛ كلاويخو، روی، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنيا، تهران، 1344ش؛ مسعودی، علی، التنبيه و الاشراف، به كوشش دخويه، ليدن، 1893م؛ مولوی، عبدالحميد، آثار باستانی خراسان، مشهد، 1354ش؛ نسوی، محمد، سيرت جلالالدين مينكبرنی، ترجمۀ كهن، به كوشش مجتبی مينوی، تهران، 1344ش؛ نولدكه، تئودور، تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان، ترجمۀ عباس زرياب، تهران، 1358ش؛ نيز:
Grousset, R., L'Empire des Steppes,
محسن احمدی
بناهای تاریخی بسطام
مهمترین آثار تاریخی بسطام مجموعهای از بناهای مذهبی و آموزشی است كه در پیرامون مزار عارف نامی شیخ بایزید بسطامی در مركز بسطام، در كنار میدان اصلی شهر قرار دارد. ساخت این بناها از نیمۀ دوم سدۀ 2ق / 8م آغاز شده، و تا سدۀ 13ق / 19م گسترش و دگرگونی یافته، و زندگی صوفیانه، حداقل تا سدۀ 8ق / 14م در آنها جریان داشته است.
مشهور است بایزید مسلمان از محلۀ «موبدان» تبعید، و در محلۀ «وافدان» ساكن شد؛ محلهای كه بعدها «بویذان» و «بویزیدیان» نامیده شد (سهلجی، 62-64؛ ابن خرقانی، 28) و امروزه جایگاه مجموعه بناهایی است كه عمدتاً یادگار زندگی بایزید و جانشینان اوست.
هر چند در حال حاضر آنچه برپاست، به صورت دو گروه بزرگ و كوچك شامل «مجموعۀ بایزید» و «مسجد جامع و برج كاشانه» در فاصلۀ 75متری از یكدیگر قرار دارند، اما احتمالاً در اصل این دو، مجموعۀ به هم پیوستهای را تشكیل میدادند كه شامل این بناها و مزارها بود: ایوان و دهلیز شرقی، ایوان غربی، مزار بایزید، مسجد بایزید، مناره، مسجدجنب امامزادهمحمد (رواق)، بقعۀ امامزادهمحمد، ایوان امامزاده محمد (ایوان جنوبی)، شربت خانه، آرامگاه علاءالدین محمد، مسجد بالاسر (آرامگاه گمنام)، صومعه، گنبد غازان خان (بسطام میرزا)، مدرسۀ شاهرخیه، مسجد جامع و برج كاشانه (پوپ، «معماری...»،1081؛ ایرانیكا، .IV / 179)
از سدۀ 4ق / 10م در متون تاریخی، جغرافیایی و سفرنامهها از برخی آثار این مجموعه نام برده شده، اما بیشتر مزار بایزید مورد نظر بوده است. از میان آنها، مقدسی علاوه بر مزار بایزید، از جامع بسطام نیز یاد كرده است (ص 272، 282-283). یاقوت نیز موقعیت مزار را در میان شهر و كنار بازار ذكر میكند (1 / 623؛ نیز نك : ناصرخسرو، 4؛ ابنبطوطه، 390؛ رشیدالدین، 208؛ حمدالله، 161؛ میرخواند، 1118).
از اوایل سدۀ 13ق / 19م این مجموعه مورد توجه قرار گرفت. نخستینبار، در 1237ق / 1822م فریزر بازرگان انگلیسی با بازدید دقیق خود از مجموعه، یادداشتها و طراحیهای ارزشمندی بر جای نهاد (ص.(336-338 پس از او خانیكوف محقق روسی در 1274ق / 1858م به بررسی بخشهای مختلف مجموعه پرداخت (ص 91-92)؛ توصیف مفصلی از بنا به قلم اعتمادالسلطنه نیز در دست است (1 / 67 -80).
از سالهای آغازین سدۀ اخیر شمسیپژوهشگران ایرانی و غیرایرانی نخستین گامها را برای مطالعۀ دقیق كتیبههایی كه تا آن زمان خوانده نشده بود ، برداشتند و تاریخ گذاری شماری از بناها را آغاز كردند (هرتسفلد،169-168 ؛ گدار، «معماری...»،9 ؛ «فهرست...»،XIII / 217-218 ؛ پوپ، «بررسی...»،32 ، «معماری»، 1086-1080؛ جكسن، 198-195؛ حقیقت، 343). در دورۀ اخیر، محققان انگلیسی پژوهشهای ارزشمند خود را تنها بر برج كاشانه متمركز ساختهاند (هیلنبراند،260 -237 ؛ بلر،.263-285 )
از 3 دهه پیش محققان ایرانی به پژوهشهای میدانی در مجموعه پرداختند. حاصل این مطالعات تا كنون روشن شدن ابهاماتی چند از دورههای بسیار پیچیدۀ معماری مجموعه، به ویژه در مسجد بایزید و تا اندازهای در مسجد جامع بوده است.
دگرگونیهای بسیار و گسترشها و بازسازیهای متعدد، نقشۀ مجموعه را مغشوش ساخته است و بخش اعظم تغییرات، زیرِ نماهای خوش ـ منظر كنونی پنهانند. ناهمگونی كنونی بناها به دلیل ساخت و سازهای متعدد و رشد غیر منطقی آنها، گواهی است بر تاریخ طولانی و نشیب و فرازهایی كه مجموعه پشت سرگذاشته است (پوپ، همان،.1081)