برهانپور
بُرْهانْپور، شهری كهن در ایالت مادهیا پرادش و از جایگاههای گسترش فرهنگ اسلامی در مركز و جنوب هند. این شهر در كرانۀ شمالی رودخانه تاپْتی و در غرب ایالت مادهیا پرادش در بخش نیمار شرقی و در °21 و ´18 عرض شمالی و °76 و ´14 طول شرقی قرار گرفته است و شهر بمبئی در 500 كیلومتری شمال غربی آن واقع است. طبق آمار 1971 م / 1350 ش جمعیت برهانپور 260‘105 نفر بود. این شهر از مراكز صنایع نساجی هند به شمار میآید (اطلس ... »، 78؛ بریتانیكا، میكرو، II / 381؛ ندوی، 10؛ «فرهنگ ... »، IX / 104؛ مجومدار، 572).
پیشینیه تاریخی شهر برهانپور به سدۀ 9 ق / 15م باز میگردد. شیخ زینالدین از صوفیان هند در دورۀ حكومت نصیرالدین فاروقی (801-841 ق / 1399-1437م) به خاندیش سفر كرد، شاه فاروقی به پاس احترام وارادت نسبت به شیخ، دو شهر در كنار رودخانۀ تاپتی پی افكند كه یكی از آنها به نام شیخ برهانالدین غریب (ه م)، از مشایخ چشتی، برهانپور، و دیگری به نام شیخ زینالدین، زینآباد خوانده شد. برهانپور در دورۀ حكومت فاروقیان توسعه و گسترش یافت و پایتخت این سلسله گردید و بناهای فراوانی در آن احداث شد، چنانكه به تدریج در شمار مهمترین شهرهای مركز و جنوب هند قرار گرفت. این شهر در دورۀ حكومت خاندان فاروقی چندبار مورد هجوم حكمرانان سرزمینهای همجوار قرار گرفت («فرهنگ»، همانجا؛ فرشته، 2 / 278-279؛ نهاوندی، 2 / 440-442).
از فرمانروایان بابری نخست همایون (937-963 ق / 1531-1556 م) به برهانپور هجوم برد، اما با تهدید محمدشاه فاروقی (926-942ق) و از ترس اتحاد پادشاهان سرزمین دكن برضد خود به دهلی بازگشت. در 969ق / 1562م پیر محمدشیروانی، برهانپور را تصرف و غارت كرد. در دورۀ اكبرشاه بابری (963-1014 ق / 1556-1605م) برهانپور پس از چند درگیری، سرانجام در 1008ق به تصرف سپاهیان بابری تحت فرمان دانیال، فرزند اكبر درآمد و بهادرخان فاروقی (1005- 1008 ق / 1597- 1599 م) به قلعۀ اسیرگره (ه م) گریخت و سلسلۀ فاروقیان پس از 200 سال منقرض شد و برهانپور مركز حكومت دانیال گردید. در دورۀ اكبر پس از تقسیم هند به 12 صوبۀ جداگانه، برهانپور مركز صوبۀ خاندیش شد و تا تغییر پایتخت ازشبه جزیرۀ دكن به اورنگآباد، مركز حكومتنشین دكن بود. پس از دانیال، عبدالرحیم خان خانان (1013- 1029 ق / 1604-1620 م) بهطور متناوب در دكن حكومت كرد و مركز حكومتش شهر برهانپور و دربارش پناهگاه ادیبان و هنرمندان برجستۀ هند بود. برهانپور را در این دوره، شهری وسیع و پرجمعیت وصف كردهاند كه دارای باغهای فراوان بود (ابوالفضل، اكبر نامه، 3 / 766، آیین ... ، 1 / 473-474؛ مجومدار، 456؛ احمد، 2 / 333؛ فینچ، 16, 100؛ بدائونی، 2 / 50، 229، 224، 250؛ «فرهنگ»، همانجا؛ نهاوندی، 2 / 469-471).
در دورۀ بابریان موقعیت مناسب سوق الجیشی برهانپور بر اهمیت این شهر به عنوان پایگاهی برای هجوم به جنوب هند افزود. شاهزاده خرم (شاه جهان) از برهانپور برای هجوم به دكن استفاده كرد. در دورۀ اورنگزیب (1068- 1118ق / 1658-1706م) مراتهه ها برهانپور را در 1118 ق تصرف و غارت كردند، ولی دوباره به تصرف بابریان درآمد و اورنگ دستور داد دیواری دور تا دور شهر بكشند. در دورۀ حكومت آصف جاه (ه م) دیوار دیگری برای جلوگیری از هجوم مراتههها احداث گردید كه امروزه نیز آثار آن باقی است. اما سرانجام مراتههها برهانپور را تصرف كردند. در 1803 م این شهر به كنترل نیروهای انگلیسی درآمد و در 1860 م ضمیمۀ سرزمینهای استعماری گردید. در 1857م بخش بزرگی از برهانپور در آتشسوزی از بین رفت ( «فرهنگ»، IX / 105؛ راس، IV / 281-282, 381؛ كنبو، 1 / 83-84، 2 / 164-166).
برهانپور از جایگاههای گسترش فرهنگ و ادب اسلامی در دورۀ فاروقیان و دورۀ حكومت عبدالرحیم خان خانان، اورنگ زیب و آصف جاه بود و مجموعهای با ارزش از آثار هنری اسلامی در این شهر بر جای مانده است. دلبستگی پادشاهان فاروقی به ادب و فرهنگ موجب آن شد كه ادیبان، شاعران و هنرمندان از نقاط مختلف به ویژه از سرزمین سند و گجرات به برهانپور پناه آورند. گفتنی است كه همزمان با حكومت فاروقیان در خاندیش، حكمرانان فرهنگ پروری مانند نظامشاهیان و عادلشاهیان در دكن حكومت میكردند كه مذهب تشیع داشتند و دربار آنان پناهگاه فرهیختگان شیعه مذهب بود. در مقابل برهانپور مركز حكومت فاروقیان اهل تسنن بود و بیشتر فقیهان و ادیبان پیرو مذهب تسنن به آنجا پناه میبردند. با توجه به شمار فراوان مقبرههای عالمان و ادیبان پناه آورده از سند و گجرات به برهانپور، میتوان از نقش فرهنگی این شهر در سدههای میانۀ هند آگاه شد. در میان نامآورانی كه خاستگاهشان برهانپور است، قاضی خیرالدین برهانپوری، شیخ نظامالدین برهانپوری مشاور اورنگ زیب و یكی از گردآورندگان فتاوی عالمگیری، و نیز از شیخ علاءالدین علی متقی نویسنده كتاب معروف كنزالعمال را میتوان نام برد. برخی از پارسیگویان هند نیز در دربار عبدالرحیم خان خانان در برهانپور زندگی میكردند كه غیاثای منصف اصفهانی، انیسی شاملو و حیاتی گیلانی از جملۀ آنان هستند. برهانپور را میتوان از مراكز تصوف در مركز و جنوب هند به شمار آورد. برخی از سلسلههای صوفیه از گجرات و سند به آنجا مهاجرت كردند كه شطاریه و قادریه از نامدارترین آنهاست. برهانپور از
مهمترین مراكز سلسلۀ شطاریه در هند بود و 3 شیخ بزرگ این سلسله: شیخ عارف، شیخ محمدطاهر و شیخ عیسى در برهانپور میزیستند و شاگردانی را پرورش دادند. عارفانی از جمله محمد برهانپوری نویسندۀ تحفة المرسله و نیز برهانالدین بكری شطاری برهانپوری نویسندۀ ثمرات الحیاة از این شهر بودند (رضوی، II / 320-321؛ «دكن ... »، II / 14, 95, 189, 192, 412-413؛ راشد، «ق، ث»).
آثار و بناهای فراوانی از دورۀ حكومت مسلمانان در برهانپور به یادگار مانده است كه بیشتر آنها جنبۀ مذهبی و زیارتی دارد. مسجد جامع كه راجه علی خان فاروقی (عادلشاه چهارم) در 995 ق / 1587 م بنا نهاد و مسجد بیبی كه احتمالاً مدت كوتاهی پیش از آن ساخته شده بود، و نیزمقبرههای صوفیه از جمله شیخ شهابالدین، شیخ برهانالدین چشتی، شیخ جلال قادری، لعل شاه مجدد و شاه باجن در این شهر قرار دارد. مقبرههای پادشاهان فاروقی از جمله نصیرخان، مبارك شاه و راجه علی خان از مراكز دیدنی شهر است. خرابۀ قصر و دژی به نام «پادشاهی قلعه» در برهانپور وجود دارد كه تاریخ بنای آن را همزمان با بنای شهر نوشتهاند. در دورۀ عبدالرحیم خانخانان، حمام، كاروانسرا و باغی به نامل لعل باغ احداث گردید و سیستم آبرسانی شهر بازسازی شد (حلیم، 214؛ راس، IV / 575؛ براون، 79؛ برای آگاهی بیشتر از آثار دورۀ اسلامی در برهانپور، نك : راشد، نقشۀ مساجد و مقابر اسلامی).
مآخذ
ابوالفضل علامی، آیین اكبری، به كوشش بلوخمان، كلكته، 1872 م؛ همو، اكبرنامه، به كوشش عبدالرحیم،كلكته، 1886 م؛ احمد، نظامالدین، طبقات اكبری، كلكته، 1935 م؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به كوشش ویلیام ناسولیس و منشی احمد علی، كلكته، 1869 م؛ حلیم، حسین جعفر، شرح احوال و آثار عبدالرحیم خان خانان، اسلامآباد، 1992 م؛ راشد برهانپوری، محمد مطیعالله، برهانپور كی سند هی اولیاء، حیدرآباد، 1408 ق؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ، كانپور، 1290 ق / 1874 م؛ كنبو، محمدصالح، شاه جهاننامه، به كوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، 1967 م؛ ندوی، معینالدین، معجم الامكنة، حیدرآباد دكن، 1353 ق؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به كوشش محمد هدایت حسین، كلكته، 1925 م؛ نیز:
An Atlas of India, Delhi, 1990; Britannica, 1978; Brown, P., Indian Architecture, Bombay, 1981; Finch, R., Early Travels in India, New Delhi, 1985; History of Medieval Deccan, Andhra Pradesh, 1974; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1972; Majumdar, R. C., An Advanced History of India, London, 1958; Rizvi, A. A., A History of Sufism in India, New Delhi, 1983; Ross, D., «Gujarāt and Khāndesh», The Cambridge History of India, New Delhli, 1987, vol. IV.