برهان قاطع
بُرْهـان قاطِـع، از مهـمتریـن فرهنگهـای فـارسی، تألیف محمدحسین ابن خلف تبریزی، متخلص به برهان در 1062ق / 1652م. دربـاره مؤلف دانستـههای ما بسیـار انـدك است. همین قدر میدانیم كه او اصلاً تبریزی بوده، و چون دیگـر ارباب فضل و ادب در آن عصـر، بـه هنـد رفتـه است. او در حیـدرآبـاد دكن اقامت گزید و همنشین كسانی مانند شیخ شمسالدین محمدعاملی، مشهور به ابن خاتون (د 1059ق) بود و حواشی جامع عباسی را به خواهش همو استخراج و مدون ساخت. برهـان تبریزی همچنین مدتی را در خدمت سلطان عبدالله قطبشاه بن قطب شاه (حك 1036-1083ق / 1627-1672م) از پادشاهان سلسلـه قطب شاهی هند گذراند و فرهنگ خود را به او هدیه كرد ( برهان...، 1 / د ـ ه ؛ حكمت، 1 / 78-81؛ دولتآبادی، 1 / 236؛ گلچین، 1 / 164).
از برهان تبریزی، علاوه بر این كتاب، دو ماده تاریخ هم باقی مانده است، یكی درباره تجدید بنای قصر «ندی محل» در 1050ق / 1640م، و دیگری در فتح «اودگیر» در 1053ق / 1643م (صاعدی، 285، 314، 317).
سالها پیش از تألیف برهان قاطع، گسترش زبان فارسی در منطقه و انتشار دیوان شاعران بزرگ در دربار سلاطین هند (مانند اكبر، جهـانگیـر و شاهجهـان)، سبب شده بود كـه تمـایلی عمومی نسبت به درك ظرایف و دقایق آثار این شاعران پدید آید. بدینسبب، ادیبان و لغتشناسـان به نگـارش و تدوین فرهنگهای فارسی روی آوردند (حكمت، 1 / 87) و بدینترتیب، دو دوره فرهنگنویسی شكـل گرفت: دوره نخست كـه تا سدۀ 11ق ادامه یافت، دوره جمعآوری لغات است، و دوره دوم كه از سده 11ق آغاز میشـود، دورهای است كـه در آن لغـات مورد نقد و تحقیق نیز قرار گرفت. برهان قاطع متعلق به دوره نخست است (انور، 512؛ نقوی، 50).
برهان قاطع در حدود 211 ‘20 واژه و تركیب دارد (حكمت، 1 / 88) كه واژههایی از برخی از زبانها و لهجههای ایرانی و غیرایرانی (معین، 1 / 97) نیز در میان آنها به چشم میخورد:
الف ـ زبانهـای ایـرانـی: اوستـایی، فـارسی بـاستـان، پهلوی، خوارزمی و سغدی (همو، 1 / 103-106)؛ ب ـ لهجههای ایرانی: مروزی، بخاری، سیستـانی، كرمـانی، عـراقی، آذری، گیلكی و... (همو، 1 / 106-110)؛ ج ـ زبانها و لهجههای غیرایرانی: عربی (با لهجههای یمانی، دمشقی، اندلسی و...)، بربری، عبری، سریانی، تركی، هندی، یونانی، رومی، ارمنی و... (همو، 1 / 98-101).
برهان قاطع برخلاف فرهنگهای رایج در زمان مؤلف، دارای ترتیبی الفبایی و برپایه حروف اول، دوم، سوم و... هر واحد واژگانی تنظیم شده است. این فرهنگ شامل یك دیباچه، مشتمل بر 9 «فایده»، و متن شامل 29 «گفتار» است. دیباچه در باب موضوعاتی مانند زبانهای ایرانی، حروف، دستورزبان و املای فارسی است و گفتـارها كه بخش اصلی فـرهنگ را شامـل میشـود، بر مبنای حروف فارسی و عربی ترتیب یافته، و هر كدام خود به چندین «بیان» تقسیم گردیده است ( برهان، 1 / هـ ـ ط؛ حكمت، 1 / 84).
این فرهنگ با وجود آنكه میبایست از منابع گوناگونی فراهم آمده باشد، مؤلف آن تنها از 4 فرهنگ، یعنی فرهنگ جهانگیری انجوی شیرازی، مجمع الفـرس سروری كاشـانی، سرمـۀ سلیمانی تقیالدین اوحدی و صحاح الادویۀ حسین انصاری نام میبرد (نك : 1 / د). از میان این 4 فرهنگ، بیشتریـن استفـادۀ برهـان از فرهنگ جهانگیری بوده است (حكمت، 1 / 81 -84).
جامعیت برهان قاطع به لحاظ شمار واژگان و تركیباتش موجب رواج كامل آن در میان مردم ایران و هند شد (همو، 1 / 88). شهرت این فرهنگ سبب گردید كه گروهی به تقلیـد، تكمیـل، ترجمه و نقد آن روی آورند. برهان جامع، از محمدكریم بن مهدیقلی تبریزی، به تقلید از برهان قاطع تألیف شده، و نخستینبار در 1260ق در تبریز به طبع رسیده است. عبدالمجید قائممقام قاضی القضـات به همراه جمعی دیگر به تكمیـل و حاشیـهنویسی برهان پرداختنـد و حاصـل كـار آنها به عنـوان «تتمـه» در 1250ق / 1834م ضمیمه برهان قاطع در كلكته به چاپ رسید. در ترجمه برهان قاطع هم باید به سیداحمد عاصم عنتابی، ادیب فاضل عثمانی اشـاره داشت كه این فرهنگ را در اوایـل سدۀ 13ق به تركی برگردانـد و آن را به نام تبیان نافع منتشر كرد. این كتاب در 1214، 1215 و 1251ق به ترتیب در شهرهای قسطنطنیه، بولاق و قاهـره به طبع رسید (معین، 1 / 110- 116).
در نقد برهان قاطع، نخستین تلاش از سوی سراجالدین آرزو، در سراج اللغه (تألیف: 1147ق / 1734م) صورت گرفت و پس از آن غالب دهلوی به تفصیل، این فرهنگ را در 1273ق / 1857م موردنقد و بررسی قرار داد و حاصل كـار خود را با عنـوان قاطع برهان تدوین و منتشر ساخت. نقـد غالب دهلـوی، واكنشهـایی را در میان لغتنویسان هندی برانگیخت و سبب تألیف آثاری مستقل در نقد و رد انتقادات غالب گردید. از جملـه: سیدسعـادت علی با چاپ كتاب محرّق قاطع برهان در 1280ق / 1864م، آغا احمدعلی شیرازی با تألیف كتاب مؤید برهـان در همان سـال، و امینالدین دهلوی با تألیف كتاب قاطع القاطع در 1281ق (معین، 1 / 110-114؛ انور، 513 -514؛ ملك، 35-37).
در دورۀ معاصر نیز برهان قاطع موردنقد قرار گرفت. به عنوان مثال، محمدتقی بهار (1 / 172-173) بر واژههای دساتیری این فرهنگ و بیبنیاد بودن آنها انگشت نهاد و پـورداود (1 / 55، 58) هم از این بابت و هم از آن جهت كه برهان خالی از شواهد شعری است، آن را موردنقد قرار داد. در این میان نقد و بررسی حكمـت (1 / 89 -96) از دو نقـد پیشیـن مفصـلتـر است. حكمت روشن میسازد كه برهان قاطع دارای كاستیهایی اساسی است، مثل حذف شواهد شعری، اشتباه در ریشه شناسی برخی از واژههای فارسی و عربی، خطا در ضبط برخی از لغات، ورود تصحیفات و تحریفات در پارهای لغات، اشتباهات تاریخی و جغرافیایی و سرانجام طرح باورهای بیبنیاد و خرافی در شرح و تفسیر برخی از لغات.
مراجعۀ مكرر به برهان قاطع و نیاز گسترده به آن سبب شده است كه از زمان تألیف تاكنون، دستنویسهای بسیاری از آن فراهم آید كه شماری از آنها در كتابخانههای ایران و جهان موجود است. همین عوامل نیز سبب گردیده است كه این فرهنگ از سالها پیش بارها به چاپ برسد (نك : معین، 1 / 116، 124، 126).
مهمترین و علمیترین چاپ برهان قاطع با تصحیح و تحشیه محمدمعین، در 5 مجلد (4 مجلد لغت و یك مجلد تعلیقات) در فاصله سالهای 1331-1335ش، در تهران منتشر شده است. معین برهان قاطع را با مقدمهای جامع، حواشی مفصل در شرح ریشۀ واژهها، تصحیح خطاهای نویسنده، افزودن لغات بسیار در حواشی و ذكر معادل آنها در سایر زبانها و لهجههای ایرانی به چاپ رساند. دقت معین در تحقیق و تصحیح برهان قاطع و كمیت و كیفیت تعلیقات وی بر این فرهنگ به میزانی است كه حاصل زحمات او را باید تألیفی جدید به شمار آورد (صفا، 5(1) / 385-386).
مآخذ
انور، م. س.، «هند و فرهنگهای فارسی»، سخن، تهران، 1338ش، س 10، شمـ 1؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به كوشش محمدمعین، تهران، 1357ش؛ بهار، محمدتقی، سبكشناسی، تهران، 1349ش؛ پورداود، ابراهیم، «دساتیر»، در مقدمه برهان قاطع (همـ)؛ حكمت، علیاصغر، «برهان قاطع»، در مقدمه برهان قاطع (همـ )؛ دولتآبادی، عزیز، سخنوران آذربایجان، تبریز، 1355ش؛ صاعدی شیرازی، احمد، حدیقه السلاطین قطبشاهی، به كوشش علیاصغر بلگرامی، دكن، 1961م؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363ش؛ گلچین معانی، احمد، كاروان هند، مشهد، 1369ش؛ معین، محمد، «زبانها و لهجهها در برهان قاطع »، در مقدمه برهان قاطع (همـ )؛ ملك، علیحیدر، «آثار غالب»، هلال، كراچی، اسفند 1347ش؛ نقوی، شهریار، «فرهنگنویسی در هند و پاكستان»، هلال، كراچی، مهر 1339ش.