برقی
بَرْقی، خاندانی امامی ساکن قم در سدههای 2 و3ق/8 و9م، جد اعلای این خاندان محمد بن علی یکی از طرفداران زیدبن علی(ع) بود که پس از قتل زید، به وسیلۀ یوسف بن عمر ثقفی زندانی، و سپس کشته شد. در این زمان خانوادۀ او ازجمله فرزند و نوادهاش، عبدالرحمان و خالد به جانب شرق، روبه سوی رستاق برقرود گریخته، در آنجا سکنى گزیدند (نجاشی، 1/204-205؛ شیخ طوسی، الفهرست، 37؛ یاقوت، ادبا، 3/132). در تعیین محل برق رود، سخن بسیار است، اما بر اساس مجموع آنچه در منابع آمده، در منطقهای میان قم و اصفهان واقع بوده است (ﻧﻜ : یعقوبی، 40؛ یاقوت، بلدان، 1/575).
آمدن ایشان به این منطقه، پایه ریز حضور طولانی افراد خاندانی از اهل فضل و علم در میان قمیان شد. به عنوان اولین کس از این خانواده که شهرتی یافته است، باید از ابوعبدالله محمد بن خالد بن عبدالرحمان نام برد که محضر امام کاظم، امام رضا، و امام جواد(ع) را درک کرده بود (الرجال، 50، 54؛ شیخ طوسی، رجال، 404)؛ اما در منابع تنها روایات او از امام جواد(ع) دیده میشود (تستری، 9/252). به هرحال بر این پایه، او در نیمۀ دوم سدۀ2 و اوایل سدۀ 3ق زندگی میکرده است. محمد از شخصیتهایی مانند ابن ابی عمیر، فضالة بن ایوب، حماد بن عیسى، علی بن مهریاز، ابان بن عثمان، زکریا بن عمران، خل بن حماد و نضر بن سوید دانش آموخت و از آنان روایت کرد (ﻧﻜ : برقی، 39، 67، 72، ﺟﻤ؛ اردبیلی، 2/108-109) و جز فرزندش احمد، کسانی چون ابراهیم بن هاشم قمی، حسن بن علی بن نعمان و احمد بن محمد بن عیسى در شمار شاگردان و روایان او بودند (ﻧﻜ : همانجا).
برخی از رجال شناسان مانند نجاشی معتقدند که وی در حدیث ضعیف بود و روایتش از ضعفا، باعث میشد که تا حدیث او از درجۀ اعتبار ساقط شود (ﻧﻜ : 1/221)؛ در حالی که شیخ طوسی در رجال خود او را ثقه دانسته است (ص 386) و حرعاملی در هواداری از برقی گفته است که این سخن نجاشی، به روایت او از ضعفا مربوط است و نشانۀ تضعیف شخص خود او نیست (9(3)/327) و همین امر سبب شده است تا امامیه احادیث او را صحیح بدانند (برای برآوری از جرح و تعدیل او، ﻧﻜ : کاظمی، 2/389-392).
بجز علم رجال، محمد در ادب وعلوم عربی نیز تبحر داشت و مخصوصاً اخبار عرب را نیک میدانست و کتابهای حروب الاوس و الخزرح او نشاندهندۀ همین توانایی اوست (ﻧﻜ : نجاشی، 2/221). آثاری دیگر را نیز از محمد برقی دانستهاند، از جمله: التنزیل و التعبیر، کتاب یوم و لیلة، التفسیر، کتاب مکة و المدینة، العلل، کتاب فی علم الباری و الخطب (همانجا). ابن طاووس هم از قصص الانبیاء منسوب به نقل قولی آورده است (ﻧﻜ : آقابزرگ، 17/104؛ نیز ﻧﻜ : گُلبرگ، 308).
مهمترین و مشهورترین کس در میان افراد این خاندان، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد برقی است. احمد را از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) برشمردهاند (شیخ طوسی، همان، 398، 410)، ولی روایتی به نقل از این بزرگان از او ثبت نشده است. شبیری براساس روایات او از برخی استادانش همچون ابن ابی عُمَیر، بَزَنطی، ابن فَضَال و ابن محبوب، ولادت ابو جعفر برقی را پس از 200ق دانسته است. (ﻧﻜ : ص 158).
ابوجعفر با سفرهایی در بخشهای مرکزی و شمالی ایران، و شهرهای عراق مانند کوفه، بصره و بغداد نزد بسیاری از استادان دانش آموخت و از بسیاری روایت نقل کرد که نام شماری از آنان در کتاب مشهورش، المحاسن، به ثبت رسیده است. از مشایخ به جز پدرش از اینان میتوان نام یاد کرد: حسین بن یزید نوفلی، علی بن حکم، ابراهیم بن هاشم قمی، علی ابن اَسباط، حسن بن علی بَطائنی، صالح بن سِندی، اسماعیل بن مهران، محمد بن یعقوب و محمد بن یَقطین (ﻧﻜ : برقی، 6، 14، 15، ﺟﻤ؛ شیخ طوسی، تهذیب...، 10/44؛ دربارۀ سفر به سامرا، ﻧﻜ : کشی، 557). در شمار شاگردان و راویان او نیز کسانی از بزرگان امامیه مانند محمد بن حسن صفار، علی بن حسین سعدآبادی، محمد بن جعفرابن بطه، علی بن ابراهیم قمی، سعد بن عبدالله اشعری وبرخی از نوادگانش جای گرفتهاند (ﻧﻜ : اردبیلی، 1/63-65). او در 274 یا بنابر نقلی در 280ق از دنیا رفت (ﻧﻜ : نجاشی، 1/207). از میان شاگردان ابوجعفر برقی، سعد بن عبدالله و محمد بن جعفر ابن بطه را باید به عنوان اصلیترین راویان آثار او نام برد (ﻧﻜ : شیخ طوسی، الفهرست، 40).
دربارۀ جایگاه رجالی احمد از زمان حیاتش سخن بسیار بوده است؛ چنانکه ابنغضایری از طعن قمیان نسبت به او سخن گفته، و علامۀ حلی هم رد جواب گفته (ص 14) که طعن ایشان به روایت او از شعفا بوده است. البته از کنار این طعن چندانی هم بیتوجه نمیتوان گذشت، چه احمد بن محمد بن عیسى، یکی معاصران برقی که در میان قمیان ارزش والایی داشته، به دلیلهایی سبب اخراج برقی از قم شده است. درست است که پس از مدتی، وی از رأی قبلی خود بازگشت و ضمن دعوت از برقی به قم، در تشییع جنازۀ او هم به هیچ وجه از احترام و ادب فروگذار نکرد، اما رفتار سابق او میتواند، نشان دهندۀ اثرپذیرفتن از جوحاکم بر قم بوده باشد (همانجا؛ ابن داوود، 40، 421). ابن داوود دیگر رجالی حله نیز اگر خود احمد را ثقه میداند، اما میگوید: چون ابنغضایری، برقی را ضعیف دانسته، نام او را در میان ضعفا آورده است (همانجا). اصلیترین سبب تضعیف برقی در میان رجالشناسان آن است که او از ضعغا روایت و بر مراسیل اعتماد میکرده است و اینکه از چه کسی روایت میکند، چندان مورد اعتنایش نبوده است (همانجا؛ صفدی، 7/390). سرانجام، این نکته شایان توجه است که افرادی مانند یاقوت (المشترک، 53، بلدان، 1/575). ذهبی (1/67) و ابن حجر (1/262) از احمدبرقی به عنوان فقیه و یکی از بزرگان و مشایخ شیعه یاد کردهاند.
برپایۀ اطلاعاتی که منابع به دست میدهند، احمد آثار بسیاری تألیف کرده که از همه مهمتر مجموعۀ المحاسن است (ﻧﻜ : نجاشی، 1/205-206؛ یاقوت، ادبا، 3/133-134). در بررسی این اطلاعات، و نیز با نظر به نسخۀ چاپ شدۀ المحاسن، چنین مییابیم که این اثر، مجموعهای از احادیث در موضوعات مختلف است که مؤلف در رسالههای پیدرپی آورده است. گستردگی و تنوع این موضوعات، از قرآن، حدیث و فقه گرفته تا تاریخ، حکمت و اخلاق، همانطورکه از تواناییهای مؤلف برمیآید، نمایانگر رویکرد دائرةالمعارفی او در این اثر است (ﻧﻜ : ابن شهرآشوب، 11-12).
برخی از نویسندگان مجامیع حدیثی در طی قرون از این اثر استفاده کردهاند: ابن بابویه درمقدمۀ من لایحضر (1/5) به صراحت المحاسن را از منابع کتاب خود شمرده است؛ اما در کنارآن باید به نقلیات وسیعی توجه کرد که کلینی در الکافی (1/11، 12، 20، ﺟﻤ، معمولاً با واسطۀ «عدة من اصحابنا») و شیخ طوسی در تهذیب الاحکام (10/44) بدون تصریح به نام کتاب و ظاهراً از همین کتاب آوردهاند (برای استفادههای ابنادریس در مستطرفات السرائر، ﻧﻜ : ص 640-641). همچنین باید از علی طبرسی یاد کرد که در کتاب خود مشکاة الانوار تکیهای ویژه بر احادیث المحاسن داشته، و به خصوص از بخشهایی از این کتاب نقل قول کرده که در نسخۀ موجود از المحاسن یافت نشده است (ﻧﻜ : ص 37، 40، ﺟﻤ؛ نیز ﻧﻜ : نوری، 1/382؛ نیز برای «کتاب السفر»، ﻧﻜ : ابوغالب، 162).
یکی از نشانههای ارزشمندی المحاسن را باید در جملهای از قاضی نورالله شوشتری جست که معتقد است امهات کتب حدیث امامیه را باید 6کتاب دانست که پنجمین آن المحاسن برقی است (ﻧﻜ : محدث، «ی»). ابنندیم (ص 276)، به اشتباه این اثر را به محمد بن خالد برقی نسبت داده است.
اثر دیگر مسنوب به احمد، کتاب کمحجیم، اما ارزشمند الرجال است که با شناسایی اصحاب پیامبر(ص) آغاز شده، و با نام یاران امامان(ع) ادامه یافته است. مؤلف قسمتی را هم به معرفی زنان راوی از پیامبر(ص) و نیز بخشی را به نامبری از منکرین ابوبکر اختصاص داده است (ص 61، 63). نویسنده در آنجا که لازم دیده، از حد صرفاً یادآوری فراتر رفته، و برخی اطلاعات افزوده را در اختیار خواننده قرار داده است (مثلاً ﻧﻜ : ص 11، 17، 22، ﺟﻤ)؛ برخی در انتساب این اثر به احمدتشکیک کردهاند و برآنند که تألیف آن مدتها بعد توسط یکی از نوادگان برقی صورت گرفته است (شبیری، 159).
علاوه بر اینها، آثار دیگری نیز به احمد نسبت دادهاند که نمیتوان دربارۀ استقلال آنها از مجموعۀ المحاسن به دقت سخنی گفت (ﻧﻜ : مجاشی، یاقوت، همانجاها؛ شیخ طوسی، الفهرست، 39؛ ابن شهرآشوب، 12). استفادهها و نقل فراوان نویسندۀ کتاب تاریخ قم، از برقی و اثری از او با نام البنیان (یا التبیان، ﻧﻜ : مسعودی، 1/12، شیخ طوسی، ابن شهر آشوب، همانجاها) درزمینۀ تاریخ محلی قم (ﻧﻜ : قمی، 20، 22، 25، ﺟﻤ)، مشخص میکند که وی به عنوان یک مورخ، در این باره کتابی تألیف کرده است (قس: آقابزرگ، 3/327).
از خاندان برقی، تنی چند نیز در منابع یاد شدهاند که محدث ارموی در مقدمۀ خود بر کتاب المحاسن به تفصیل از آنان نام برده است. از آن میان، به خصوص باید به برادران محمد بن خالد ابوالقاسم فضل و ابوعلی حسن اشاره کرد که فرد اخیر صاحب کتابی با عنوان النوادر بوده، و نیز تفسیری به املای امام حسن عسکری(ع) بدو مسنوب است (ﻧﻜ : نجاشی، 1/167؛ شیخ طوسی، رجال، 462؛ صدر، 330). از نوادگان فضل فقیهی به نام علی بن علاء شناخته است و از نوادگان احمد بن محمدبن خالدهم احمد بن عبدالله بن احمد ظاهراً به حدیث اشتغال داشته است و نام او در اسانید برخی روایات امامیه بر جای مانده، و حسن بن حمزۀ طبری از او روایت داشته است (ﻧﻜ : نجاشی، 2/221).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، مؤسسۀ نشر اسلامی، ابنبابیویه، محمد، من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، تحف، 1376ق؛ ابنحجرعسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدراباد دکن، 1329ق؛ ابن داوود حلی، حسن، الرجال، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، 1342ش؛ ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380ق/1961م؛ ابن ندیم، الفهرست، ابوغالب زراری، احمد، رسالة، به کوشش محمدرضا حسینی، قم، 1411ق؛ اردبیلی، محمد، جامع الرواة، بیروت، 1403ق/1983م؛ برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، قم، 1371ق؛ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، 1417ق؛ حرعاملی، محمد، وسائل الشیعة، بیروت، 1391ق؛ ذهبی، محمد، المشتبه، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1962م؛ «الرجال»، منسوب به احمد برقی، همراه الرجال ابن داوود حلی (ﻫﻤ)؛ شبیری، محمدجواد، «برقی، ابوجعفر»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1376ش؛ ج 3؛ شیخ طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، 1401ق/1981م؛ همو، رجال، نجف، 1380ق/1961م؛ همو، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، 1351ش؛ صدر، حسن، تأسیس الشیعة، بغداد، شرکةالنشر للطباعه؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس، ویسبادن، 1389ق/1969م؛ طبرسی، علی، مشکاة الانوار، نجف، 1385ق/1965م؛ علامۀ حلی، حسن، الرجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1381ق/1961م؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلالالدین تهرانی، تهران، 1313ش؛ کاظمی، عبدالنبی، تکلمةالرجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، مطبعةالآداب؛ کشی، محمد، معرفةالرجال، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1391ق؛ محدث ارموی، جلال الدین، مقدمه بر المحاسن (ﻧﻜ : ﻫﻤ، ، برقی)؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش بارییه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس، 1861م؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش محمدجواد نائینی، بیروت، 1408ق/1988م؛ نوری، حسین، مستدرکالوسائل، تهران، 1382ق؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ همو، المشترک، به کوشش ووستنفلد، گوتینگن، 1846م؛ یعقوبی، احمد، البلدان، نجف، 1337ق/1918م؛ نیز: