بدر
بَدر، ناحیهای در حجاز و نیز نام نخستین نبرد مهم میان مسلمانان و مشرکان مکه در رمضان2ق/ مارس 624م.
بدر واحهای بر سر راه مدینه به مکه بوده که به سبب داشتن چاههای آب شهرتی درخور موقعیت خود دانسته است. دربارۀ نامگذاری این ناحیه چندین روایت میتوان یافت، ازجمله اینکه بدر نامِ دارنده یا حفرکنندۀ چاهی در این ناحیه بوده است (ابوعبید، 1/ 231؛ یاقوت، 1/ 524) و گفتهاند که مردانی از قبیلۀ بنیغفار در آنجا ﺳﻜﻨﻰ داشتهاند (ابوعبید، همانجا؛ ابن قتیبه، 152؛یمانی، 33). ناحیۀ بدر به سبب برخورداری از منابع آب و سرسبزی، نزهتگاه اعراب بهشمار میآمد و همچنین گونهای بازار بوده است که اعراب به طور موسمی برای دادوستد کالا در آنجا گرد میآمدند (واقدی، 1/ 44؛ طبری، 2/ 438؛ یاقوت، همانجا؛ نیز ﻧﻜ : علی، 7/ 376).
بدر هماکنون، شهری است کوچک، در 153 کیلومتری جنوب غربی مدنیه و 343 کیلومتری شمال مکه که قبایلی از حجاز در آن اقامت دارند و جمعیت آن به بیش از 15 هزار نفر میرسد (برای اطلاع از اوضاع کنونی و دیگر شرایط جغرافیایی بدر، ﻧﻜ : یمانی، 33، 25-35، 39-45).
بیشترین شهرت بدر بهسبب وقوع نخستین رویارویی بزرگ و گستردۀ پیامبر(ص) با مشرکان مکه در آنجاست که از آن غالباً باعنوان «بدرالکبرى» یاد میشود. در هیچیک از دو غزوۀ دیگری که به همین ناحیه مربوط است و یکی پیش از بدر بزرگ (ﻧﻜ : واقدی، 1/ 12) و دیگری مدتی پس از آن روی داد (ﻧﻜ : دنبالۀ مقاله)، نبرد مهمی اتفاق نیفتاد. غالب سیرهنگاران سدههای نخستین، واقعۀ بدر را گزارش کردهاند؛ گوانیکه پارهای از این گزارشها در جزئیات متفاوتند. میدانیم که مسلمانان از هنگام مهاجرت پیامبر(ص) به مدینه و استقرار در آن شهر تا رمضان 2ق، درگیریهای پراکندهای با مشرکان مکه داشتند. این درگیریها غالباً در شکل تعرض به کاروانهای تجاری و اموال بزرگان مکه بود، زیرا پیامبر(ص) بر آن بود که رویارویی با مشرکان مکه را با قطع یا تهدید رشتۀ حیات اقتصادی آنان آغاز کند (برای نمونه، ﻧﻜ : واقدی، 1/ 9).
در سبب وقوع غزوۀ بدر بزرگ گفتهاند که یکی از بزرگترین کاروانهای تجاری مکیان به سرکردگی ابوسفیان (ﻫ م) به سوی شام در حرکت بود (ﻧﻜ : عروه، 131؛ واقدی، 1/ 27) و مسلمانان احتمالاً درصدد تعرض بدان بودند (همو،1/ 28)، اما بههرحال، کاروان به شام رسید و پیامبر(ص) کسانی را مأمور گزارش از بازگشت این کاروان کرده بود (عروه، 131-132؛ واقدی، 1/ 19-20). از آن سوی، ابوسفیان که اوضاع را به دقت زیرنظر داشت و گویا از وجود مأموران رسول خدا(ص) آگاهی یافته بود، کسی را به مکه گسیل کرد تا مشرکان را از قصد مسلمانان برای تعرض به کاروان تجاری مطلع کند (عروه، 132؛ واقدی، 1/ 28؛ ابنهشام، 2/ 257-258). این خبر که عمداً به نحو خاصی به اطلاع مکیان رسید، در میان بزرگان شهر جنبوجوشی پدید آورد، ولی چنین به نظر میرسد که در آغاز، موضوع جلوگیری از تعرض به کاروان تجاری، احتمالاً به سبب تصوری که از اوضاع مسلمانان مدینه وجود داشت، چندان جدی تلقی نشد؛ بهویژه که بنابر روایات، اندکی پیش از ورود فرستادۀ ابوسفیان به مکه، عاتکه دختر عبدالمطلب رؤیایی دید که از آن به نابودی و نگونبختی بزرگان مکه تعبیر شد (عروه، 134؛ واقدی، 1/ 29-30؛ ابنهشام، 2/ 258؛ ابنحبیب، 337-338). این رؤیا در تضعیف روحیۀ مشرکان تأثیری بسزا نهاد؛ چنانکه ابولهب (ﻫ م) از پیوستن به سپاهی که برای حفاظت از کاروان تدارک دیده شد، خودداری کرد (واقدی، 1/ 33؛ ابنهشام، 2/ 261؛ ابنحبیب، 337-338) و امیة بن خلف (ﻫ م) نیز به اصرار و تشویق ابوجهل (ﻫ م)، به این سپاه پیوست (عروه، همانجا؛ واقدی، 1/ 36-37؛ ابنهشام، همانجا؛ طبری، 2/ 430). ابوجهل در تمامی مراحل تجهیز این سپاه و نیز تشویق مشرکان به جنگ با پیامبر(ص) در مراحل بعدی، نقشی اساسی داشت (ﻧﻜ : دنبالۀ مقاله) و احتمالاً گمان میبرد که فرصت مناسبی برای از میان برداشتن پیامبر(ص) و سرکوب مسلمانان فراهم آمده است (ﻧﻜ : وات، 11).
معلوم نیست سپاه مشرکان که شمار ایشان به 950 تن میرید و شامل بزرگان مکه بود (ﻧﻜ : بلاذری، انساب...، 1/ 290؛ ابنقتیبه، همانجا)، چه موقع به سوی بدر حرکت کرد، اما گفتهاند که پیامبر(ص) بنابر قول مشهور، با 313 تن از اصحاب خود (دربارۀ شمار اصحاب از مهاجر و انصار، ﻧﻜ : ابناسحاق، 307؛ ابنهشامم، 2/ 363-364؛ ابنسعد، 2/ 19-20) در شب 12 یا 13 از ماه رمضان 2ق/ مارس 624م از مدینه خارج شد (واقدی، 1/ 23؛ قس: طبری، 2/ 431). گرچه در منابع موجود تصریح نشده که مقصد پیامبر(ص) از آغاز، ناحیۀ بدر بوده است، اما میتوان حدس زد که مسلمانان میدانستند که کاروان مکیان برای داد و ستد به بدر میآید یا دستکم از آنجا گذر میکند. احتمالاً مسلمانان تا نزدیک ناحیۀ بدر، نمیدانستند که به جای کاروان تجاری، با سپاه مشزکان مکه روبهرو میشوند؛ زیرا چنانکه در روایتی به تصریح آمده است، دستکم برخی از مسلمانان گمان نمیبردند که جنگ بزرگی پیشرو باشد (ابنهشام، 2/ 258؛ طبری،2/ 421).
بههرحال پیامبر(ص) دربارۀ رویارویی با مشرکان مکه ـ که در حوالی بدر بودند ـ با اصحاب رایزنی فرمود و پس از آنکه از همراهی صمیمانۀ ایشان، و بهویژه انصار اطمینان حاصل کرد، تصمیم به نبرد گرفت (عروه، 135-136؛ واقدی، 1/ 48-49؛ ابنهشام، 2/ 266-267؛ نیز ﻧﻜ : فرّاء، 1/ 121-124). آنگاه سپاه پیامبر(ص) به سوی بدر به راه ادامه داد (برای منازلی که پیامبر(ص) در سراسر راه تا بدر پیمود، ﻧﻜ : باشمیل، 127)، تا بدانجا رسید (واقدی، 1/ 51؛ ابن هشامم، 2/ 278؛ طبری، 2/ 446). از آن سوی، چون ابوسفیان چنین پنداشت که کاروان در تعرض مسلمانان قرار ندارد، به مکیان پیغام داد که از مهمان راه بازگردند و خود راه کاروان را از بدر کج کرد، با اینهمه، ابوجهل برای برپایی جشن و سرور در بدراصرار ورزید (عروه، 136؛ واقدی،1/ 44؛ ابنهشام، 2/ 270؛ طبری، 2/ 437-438).
پیامبر(ص) پس از رایزنی با اصحاب، موقعیت برتری را در ناحیه اتخاذ فرمود و همین امر موجب شد تا مشرکان در شرایط نامساعدی قرارگیرند (عروه،137-138؛طبری،2/ 424؛نیز ﻧﻜ : وات، 12؛ برای تحلیلی از موقعیت برتر مسلمانان، ﻧﻜ : فراء، 1/ 125-129). با آنکه شمار مشرکان و ساز و برگ جنگی ایشان بسی بیشتر از مسلمانان بود (طبری، 2/ 477)، ولی در مقایسه با وضع تزلزلآمیز مشرکان مکه، مسلمانان از روحیهای قوی بر خوردار بودند (واقدی، 1/ 61؛ ابنهشام، 2/ / 274؛ نیز ﻧﻜ : زهری، 64؛ عروه، 139؛ طبری، 2/ 425-426)و از این جهت بر مشرکان برتری داشتند (نیز ﻧﻜ : وات، 13)؛ بهویژه وقتی در آغاز نبرد، دریک جنگ تن به تن حمزة بن عبدالمطلب، امام علی(ع) و عبیدة بن حارث توانستند عتبة بن ربیعه و پسرش ولید و برادرش شیبه را از پای درآوردند (عروه، 141؛ اباناحمر، 62-63؛ ابنهشام، 2/ 277-278؛ طبری، 2/ 444-445). در نبرد عمومی نیز که ظاهراً نخست با تیرانداز آغاز شد (ابنهشام، 2/ 279)، به زودی شکست در لشکر مشرکان افتاد و بسیاری از بزرگان ایشان همچون امیة بن خلف و ابوجهل ـ که ﺣﺘﻰ پس از کشتهشدن عتبه و برادر و فرزندش همچنان بر جنگ پای میفشردند (واقدی، 1/ 70) ـ هر یک به نحوی به قتل رسیدند (عروه، 142-143؛ واقدی، 1/ 90-91؛ ابن هشام، 2/ 280، 288-289، 368) یا اسیر شدند (همو، 2/ 4 ببـ ؛ نیز ﻧﻜ : بلاذری، همان، 1/ 297-303، 305-306). با آنکه گفتهاند: در طی نبرد، پیامبر(ص) در سایهبانی بر نبرد اشراف داشت (ﻧﻜ : واقدی،1/ 67؛ ابن هشام، 2/ 272؛ نیز ﻧﻜ : ابن بطوطه، 1/ 142؛ یمانی، 160، 165)، ولی به گفتۀ امام علی(ع)، در این نبرد کسی از پیامبر(ص) به دشمن نزدیکتر نبود (ابن سعد، 2/ 23؛ طبری،2/ 426).
شمار کشتهشدگان سپاه مشرکان را در این نبرد 70 تن و شما را اسیران را نیز در همین حدود آوردهاند، ولی در هر دو شمار اختلافاتی در روایات دیده میشود (ابنهشام، 2/ 365ﺑﺒ ، 372، 3/ 2ﺑﺒ ؛ قس: واقدی،1/ 146، 152؛ ابن قتیبه، 155)، حال آنکه از سپاه مسلمانان حدود 14 تن در میانۀ پیکار یا پس از آن به شهادت رسیدند (واقدی، 1/ 145؛ ابنسعد، 2/ 17-18؛ قس: ابنهشام، 2/ 364-365). پیامبر(ص) با ایران به نیکویی رفتار کرد و جز یکی دو تن از مشرکان سرسخت، دیگران با پرداخت فدیه یا ﺘﻰ بدون آن و طبق برخی روایات، به شرط سوادآموزی به دیگران آزاد شدند (همو، 2/ 298، 303، 306، 314-316؛ ابنسعد، 2/ 26،22).
از آن سوی مشرکان مکه خشمگینانه در انتظار انتقام بودند (واقدی، 1/ 199-200؛ ابنهشام، 3/ 64-65) و پس از ناکامی مسلمانان در غزوۀ احد (ﻫ م)، ابوسفیان صریحاً جنگ احد را در برابر روز بدر دانست (واقدی، 1/ 296-297) و پیامبر(ص) را برای سال دیگر به نبرد در «بدرالصفراء» ـ که بازاری موسمی بود ـ وعده داد. با آنکه پیامبر (ص) و اصحاب به وعدهگاه آمدند، اما ابوسفیان و مشرکان از میانۀ راه بازگشتند (همو،1/ 384-388؛ ابنهشام، 3/ 220، 100ببـ).
اهمیت جنگ بدر تا بدانجا بود که سورۀ انفال (ﻫ م) در شأن این غزوه نازل گردیده، و در آن از جنگ بدر به عنوان «یومالفرقان» یاد شده است (ﻧﻜ : عروه، 144-145؛ واقدی، 1/ 131ﺑﺒ ؛ صالحی، 4/ 30؛ نیز ﻧﻜ : وات، 16). در آیۀ دیگری از قرآن کریم (آلعمران/ 3/ 123) با تصریح به «بدر»، نصرت مسلمانان در این نبرد، از جانب خداوند اعلام شده است (ﻧﻜ : شیخ طوسی، التبیان...، 2/ 578؛ قرطبی، 4/ 190 ببـ).
تأثیر غزوۀ بدر برای هر دو سوی نبرد تا سالها بعد همچنان ادامه داشت؛ چنانکه از شرکت در بدر همچون افتخاری در میان مسلمانان یاد میشد (ملاً ﻧﻜ : بلاذری، انساب، 5/ 36، 70). پس از وفات پیامبر(ص) نیز اصحاب بدر میان دیگران امتیاز خاص داشتند؛ چنانکه وقتی عمر بن خطاب برای مسلمانان از سهم فتوحات عطایی در نظر گرفت، احصاب بدر را جایگاهی خاص بخشید (همو، فتوح...، 449-451) و حضور اصحاب بدر و در پارهای حوادث مهم نیمۀ دوم سدۀ 1ق، ازجمله بیعت با امیرالمؤمنین علی (ع)، از دید مسلمانان مهم تلقی میشد (مثلاً ﻧﻜ : شیخ مفید، الجمل، 110، 101، 90؛ قس: ابن بطۀ عکبری، 2/ 596). مکیا نیز با آنکه بعدها اسلام آوردند، اما ضربت بدر را فراموش نکردند و بهویژه پس از آنکه نزاعها و رقابتهای قبیلگی دوباره سر بر آورد، مسألۀ شکست در بدر جایگاهی خاص یافت؛ چنانکه در دورۀ خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) در ماجرای صفین، ولید بن عقبة بن ابی مُعیط که پدرش در جریان بدر به هلاکت رسیده بود (ﻧﻜ : ابنهشام، 2/ 298)، صریحاً از انتقام روز بدر سخن گفت و معایه او را تشویق کرد (بلاذری، انساب، 4(1)99؛ دربارۀ حضور امام علی(ع) در بدر، مثلاً ﻧﻜ : شیخ مفید، الارشاد، 1/ 67 ﺑﺒ ؛ مجلسی، 41/ 79). در سالیان بعد نیز، یزید بن معاویه، پس از واقعۀ کربلا، با تمثّل به بیتی از این زِبَعری (ﻫ م) به نوع کینۀ امویان را از اصحاب بدر، بهویژه خاندان علوی نشان داد (ﻧﻜ : ابنجوزی، 4/ 158).
به عنوان نمونهای از تأثیر غزوۀ بدر میتوان به شمار 313 تن اصحاب پیامبر(ص) در این نبرد اشاره کرد که در پارهای از روایاتِ مربوط به ظهور حضرت حجّت(ع) بهعنوان شمار اصحاب خاص آن حضرت یاد شده است (مثلاً ﻧﻜ : شیخ طوسی، الغیبة، 477؛ مقدسی، 123، 59).
مآخذ
ابان احمر، المبعث و المغازی، به کوشش رسول جعفریان، قم، 1375ش؛ ابناسحاق، محمد،السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1398ق/ 1978م؛ ابن بطوطه، رحلة، به کوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، 1047ق/ 1987م؛ ابن بطۀ عکبری، عبیدالله، الابانة عن شریعة الفرق الناحیة، به کوشش رضا بن نعسان معطی، ریاض،1409ق/ 1988؛ ابن جوزی،عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش سهیل زکار،بیروت،1415ق/ 1995م؛ ابن حبیب، محمد، المنمق،به کوشش خورشید احمدفارق، بیروت،1405ق/ 1985م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرێ، بیروت، دار صادر؛ ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفى سقا و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ابوعبید بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، به کوشش ﻣﺼﻄﻔﻰ سقا، قاهره، 1403ق/ 1983م؛ باشمیل، محمداحمد، غزوة بدرالکبرێ، قاهره، 1405ق/ 1985م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 1، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959م؛ ج4(1)، به کوشش ماکس شلوسینگر، بیتالمقدس، 1971م؛ ج 5، به کوششگ.یتین، بیتالمقدس، 1936م؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1865م؛ زهری، محمد، المغازی النبویة، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1401ق/ 1981م؛ شیخ طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، نجف، 1383ق/ 1964م؛ همو، الغیبة، قم، 1411ق؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، 1413ق؛ همو، الجمل، قم، 1413ق؛ صالحی، محمد، سبل الهدێ و الرشاد، به کوشش ابراهیم ترزی و عبدالکریم عزیادی، قاهره، 1411ق/ 1990م؛ طبری، تاریخ؛ عروة بن زبیر، مغازی رسولالله (ص)، به کوشش محمد ﻣﺼﻄﻔﻰ اعظمی، ریاض، 1401ق/ 1981م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1971م؛فراء، ظه عثمان، «جغرافیة موقعة بدر»، الجزیرة العربیة فی عصرالرسول (ص) و الخلفاءالراشدین، حجاز،1410ق/ 1989م؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ مقدسی، یوسف، عقد الدرر، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1399ق/ 1979م؛ واقعدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، 1966م؛ یاقوت، بلدان؛ یمانی، محمدعبده، بدرالکبرێ، جده/ دمشق، 1415ق/ 1994م؛ نیز: