بدخشانی
بَدَخشانی، سید سهراب ولی (د پس از 856ق/ 1452م)، مشهورترین نویسندۀ اسماعیلی نزاری در منطقۀ بدخشان، در یکی دو قرن پس از سقوط الموت (654ق/ 1256م).
از زندگی بدخشانی آگاهیهای دقیقی در دست نیست. وی در آغاز سدۀ 9ق/ 15م در منطقۀ کوهستانی بدخشان و احتمالاً در خانوادهای غیر اسماعیلی تولد یافته، و به گفتۀ خود (ص68-69)، در جوانی به کیش اسماعیلی درآمده است. اسماعیلیۀ بدخشان تقریباً همگی از امامان شاخۀ محمد شاهی (ﻧﻜ : ﻫ د، 8/ 699-701) پیروی میکردند. بدخشانی در زمان بیستونهمین و شاید سیامین امامان نزاری محمد شاهی، یعنی طاهربن رضیالدین (د 868ق/ 1464م) و رضیالدین دوم (د915ق/ 1509م) میزیسته که مقارن با زمانی بوده که ابوسعید (ﺣﻜ 854-873ق/ 1450-1469م)، نوادۀ امیرتیمور، بدخشان را به مستملکات تیموریان در ماوراءالنهر اضافه کرده بوده است. در دوران حکومت ابوسعید و جانشینش، سلطان احمد (873-899ق) که جداً از مدافعان مذهب اهل سنت بودند، اسماعیلیان بدخشان در معرض آزار و ستم قرار داشتند و مجبور به مراعات دقیق تقیه بودند و ازاینرو آثار مذهبی چندانی پدید نیاوردند (ﻧﻜ : دفتری، 435-446). در چنین روزگاری تألیف کتاب سیوشش صحیفه توسط بدخشانی از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
در دورۀ، الموت و چند سدۀ بعدی، سنت ادبی خاصی میان اسماعیلیان نزاری بدخشان پدیدار گشت که آمیزهای از اصول عقاید اسماعیلیۀ دورۀ فاطمی، و در حقیقت همان بود که در تألیفات ناصرخسرو مانند وجه دین انعکاس یافته بود. این سنت التقاطی به وضوح در کتاب سیوشش صحیفۀ بدخشانی که در بعضی از نسخ خطی محفوظ در آسیای مرکزی صحیفة الناظرین نیز نامیده شده (ﻧﻜ : ایوانف، 163)، انعکاس یافته است. این کتاب که فصول یا صحیفههای آن، به مطالبی دربارۀ آفرینش، کیهانشناسی، عقل کل، نفس کل و دیگر مطالب مربوط به فلسفۀ ماوراءالطبیعۀ اسماعیلی و همچنین مبدأ و معاد و قیامت، بهشت و دوزخ تأویلات اسماعیلی آنها و نیز نبوت و امامت، اختصاص دارد، عمدتاً مبتنی است بر مکتوبات و تفکر ناصر خسرو که از وی معمولاً با عنوان «حضرت حجةالحق امیر سید ناصرخسرو» و یا نظایر آن یاد شده است (ص 69، 58، 48، 30، 22، 13، 9، 7). در متن چاپ شدۀ سیوشش صحیفه (ص 13-17) یکی از قصاید ناصرخسرو نیز نقل شده است. همچنین از طریق نوشتههای ناصرخسرو است که بدخشانی (ص 30،6) سلسله مراتب پنجگانۀ علوی، یعنی عقل و نفس و جَد و فتح و خیال را که در تفکر و کیهانشناسی ابویعقوب سجستانی و دیگر متفکران و داعیان سرزمینهای ایرانی دورۀ فاطمی یافت میشود، نقل کرده است.
بدخشانی در این کتاب عناوین «دعوت هادیه» و «ارباب تعلیم» را (که اولی مورد استفادۀ اسماعیلیان نخستین و اسماعیلیان دورۀ فاطمی، و دومی مورد استفادۀ اسماعیلیان نزاری دورۀ الموت بوده) و به جامعۀ مذهبی خود اطلاق میکند، و از سلسله مراتب دعوت اسماعیلیۀ دورۀ فاطمی نیز که در زمان الموت و بعد از آن هیچگاه در میان نزاریه تحقق نیافت، سخن به میان میآورد، یعنی پس از ناطق، اساس و امام مراتب باب، حجت، داعی و مأذون را بر میشمارد (ص 8، 25-26، 55، 47، 34، 30). وی همچنین به تاریخ ادواری مقدس بشر و پیامبران یا ناطقان آن دورهها ـ که از باورهای مهم اسماعیلیان نخستین و دورۀ فاطمی بوده ـ اشاره دارد (ص 38-39).
بدخشانی به آثار نزاری دورۀ الموت بهخصوص فصول امامان و نیز آثار نصیرالدین طوسی، دسترسی داشته است و از حسنصباح نیز با عنوان اسماعیلی وی، یعنی سیدنا نام برده است (ص 55) و همچنین نزاریان دورۀ الموت همانند زمان کشف امام بوده (ص 53)، همانگونه که هر امام بالقوه قائم قیامت بوده است (همو، 54،49،48). از دیگر معتقدات اسماعیلیان نزاری پس از اعلام قیامت که سیدسهراب بدخشانی یادآور میگردد، میتوان به انقسام مردم عالم به 3 گروه اهل وحدت، اهل ترتب (شامل اسماعیلیه) و اهل تضاد (شامل غیر اسماعیلیه) اشاره کرد که پس از سقوط الموت نیز همچنان در آثار اسماعیلیان فارسی زبان ایران و آسیای مرکزی و افغانستان انعکاس یافته است (ﻧﻜ : ص 66،64،62،35).
بدخشانی افزون بر سی و شش صحیفه که نسخ خطی آن اکنون در مجموعههای خصوصی در بدخشان تاجیکستان، بدخشان افغانستان و نیز در نواحی اسماعیلیهنشین شمال پاکستان مانند هونزا و چیترال محفوظ است، کتاب دیگری نیز با عنوان روضةالمتعلمین داشته (همو، 55) که تا کنون یافت نشده است. وی در سی و شش صحیفه از آثار دیگر خود مانند اسرار النطفه (ص 19) و رسالۀ حدودیه (ص 46) نیز نام برده است (دربارۀ دیگر آثار، ﻧﻜ : ایوانف، 163-164؛ قس: غالب، 304-305، که به خطا شماری آثار مجهولالمؤلف را به وی نسبت داده است). کتاب سی و شش صحیفه ظاهراً در میان اسماعیلیان بدخشان و نواحی مجاور اشاعۀ قابل توجهی پیدا کرده بوده است و در دورههای بعد نیز از مراجع نویسندگان نزاری آنجا از جمله خبرخواه هراتی (د پس از 960ق/ 1553م) که در کتاب کلام پیر خود از آن بارها نقل کرده(ﻧﻜ : ص 52-56، 94، 116)،. به شمار میرفته است.
مآخذ
بدخشانی، سیدسهراب ولی، سی و شش صحیفه، به کوشش هوشنگ اجاقی، تهران، 1339ش؛ خیرخواه هراتی، محمدرضا، کلام پیر، به کوشش ایوانف، بمبئی، 1352ق/ 1934م؛ غالب، ﻣﺼﻂﻔﻰ، اعلام الاسماعیلیة، بیروت،1964م؛ نیز: