بجانه
بَجّانه، شهرکی واقع در جنوب اسپانیا و شمال بندر المریه. رود ریوآندرا که از کوههای سیرانواد سرچشمه میگیرد، از این شهر عبور کرده، در شهر بندری المریه به دریا میریزد (EI2, I/ 864).
بجانه در زمان محمد بن عبدالرحمان (ﺣﻜ 238-273ق/ 852-886م) ساخته شد (سالم، 17-19) و به گفتۀ ابن حوقل (1/ 110) در میان شهرهای مشهور و کهن اندلس مانند جیان و طلیطله که در تصرف عربها بود، تنها این شهر در زمان استیلای مسلمانان بر اندلس به وجود آمد. المریه که تا بجانه 10 ﻛﻤ فاصله دارد، به منظور نگهبانی و حفاظت بجانه از حملۀ بیگانگان بنیاد نهاده شد (سالم، 19).
امرای بنیامیه برای حراست از نوار دریایی و کنارههای جنوب شرقی اندلس در مقابل حملۀ نرمانها، از قبیلۀ بنی سراج یمنیِ منتسب به بنی قضاعه دعوت کردند تا پاسداری از آن نواحی را بر عهده گیرند. آنان نیز در منطقۀ وسیعی از وادی بجانه که ارش الیمن نام یافت، مستقر شدند (ابن عبدالمنعم، صفة...، 37). در 271ق/ 884م گروهی از اندلسیها به نام بحریون در ارش الیمن پیاده شدند (سالم، 22). ایشان که با کشتیهای کالا و مسافران را در طول سواحل جنوبی اندلس و سواحل مغرب افریقا حمل میکردند، زمانی در ارش الیمن پیاده شدند که سواحل آن به سبب فتنه و آشوب حاکم بر اندلی، مورد بیتوجهی قرار گرفته بود. آنان رفتهرفته در ارش الیمن مستقر شدند و حاکمان عرب آن را بیرون راندند و باروی شهر را به هیأت شهر قرطبه بنا کردند. بحریون برای این کار از محمد بن عبدالرحمان اجازه خواستند. محمد چون گرفتار فرو نشاندن قیام ابن حفصون (ﻫ م) و مروان بود، درخواستشان را پذیرفت. در نتیجه بحریون قلعههایی گرد بجانه بنا کردند و با عربهای ساکن ارش الیمن وارد گفت و گو شدند تا به یاری آنان حکومتی تشکیل دهند و با اجازه امیران قرطبه یعنی منذر و برادرش عبدالله در 276ق/ 889م جمهوری بحریون را تأسیس کردند و شهر بجانه را مرکز آن قرار دادند (ابن عبدالمنعم، الروض...، 80؛ سالم و عبادی، 168). جمهوری بحریون در اواخر سدۀ 3ق بیشتر از بربرها، مولّدون و مستعربون تشکیل میشد (عبادی، 344؛ لوی پرووانسال، «تاریخ...»، II/ 155).
بجانه پس از 37 سال استقلال نسبی در 310ق/ 922م جزو قلمرو امویان درآمد و در نیمۀ سدۀ 4ق/ 10م هنوز شهرتش پابرجا بود (همان، II/ 22؛EI2 ، همانجا). اما در 344ق/ 955م عبدالرحمان سوم، المریه را پایتخت خود قرار داد و مردم بجانه به تدریج به المریه نقل مکان کردند و بجانه کمکم از رونق افتاد، تا آنکه در سدۀ 5ق/ 11م، به قریهای کوچک تبدیل شد و تنها مسجد جامع و ویرانههای بناهایی از آن دیار برجای ماند (همانجا).
بجانه مسجد بزرگی داشت که توسط عمر بن اسود در روزگار محمد ابن عبدالرحمان ساخته شده بود. این مسجد دارای گنبدی نیمکرهای شکل، مرکب از 11 طاق بود که بر ستونهایی حامل تکیه داشت. قسمت بالای این ستونها به نقشهای بسیار زیبا منقوش بود. در قسمت شرقی مسجد 3 رواق و در قسمت غربی آن 4 رواق وسیعتر از وراقهای شرقی بنا شده بود که بر روی ستونهای سنگی استوار بودند. این مسجد همچنین دارای چاهی با آب گوارا بود (ابن عبدالمنعم، صفة، 38؛ سالم، 21). حدود 5 کیلومتری شرق بجانه، معادن قابل ملاحظۀ مس، روی، سنگ آهنک و نیز چشمۀ آب گرم با خواص شفابخش وجود داشت که آب آن از نظر طعم و زلالی در اندلس بینظیر بود (ابن عبدالمنعم، الروض، 79؛ لویپرووانسال، «شبه-جزیره...»، 49).
مآخذ
ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن عبدالمنعم حصیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1975م؛ همو، صفة جزیرة الاندلس (بخشی از الروض المعطار)، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1937م؛ سالم، عبدالعزیز، تاریخ مدینةالمریة الاسلامیة، بیروت، 1969م؛ همو و احمد مختار عبادی، تاریخ البحریة الاسلامیة فی المغرب و الاندلس، بیروت، 1969م؛ عبادی، احمدمختار، فی التاریخ العباسی والاندلسی، بیروت، 1972م؛ نیز: