زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

بانت سعاد

بانَتْ‌‌سُعاد، یکی از مشهورترین قصاید عرب (58بیت، در بحر بسیط با قافیۀ لام) که احتمالاً در 7 یا 9ق/ 628 یا 630م، در مسجد مدینه، در مدح پیامبر اکرم(ص) خوانده شد. سرایندۀ آن کَعْب بن زُهَیر، و نام قصیده دو کلمۀ آغازین قصیده است:
بانت سعاد فقلبی الیوم متبول / متیّم اثرها لم یفد مکبول

این قصیده را به روایتی که ذکر خواهد شد، قصیدۀ بُرده نیز می‌‌خوانند.
ازآنجاکه قصیدۀ بانت سعاد در شمار مشهرترین قصاید کهن عرب است، ناچار نخستین سؤالی که برای پژوهشگران مطرح می‌‌شود، همانا اعتبار تاریخی و صحبت و اصالت است. نخستیم روایت آن به ابن اسحاق برمی‌‌گردد که در گزارشهای ابن هشام (د 218ق/ 833م) به نقل از وی آمده است (4/ 973 ﺑﺒ). با اینهمه، ابن‌هشام تصریح می‌‌کند که 7 بیت از آن را (ابیات 21، 22، 23، 25، 34، 49، 51) از جایهای دیگر غیر از آثار ابن سحاق بر آن افزوده است (4/ 942).
ناقدان مشهور شعر جاهلی، در این شعر به چشم اعتبار نگریسته‌‌اند. طه حسین که آثار جاهلی را عمومً جعلی می‌‌پندارد، در مجموعۀ من تاریخ الادب العربی معارضۀ خاصی با قصیدۀ کعب ندارد و آن را تصویر روشنی از فضایل حضرت رسول(ص) می‌‌شمارد (1/ 406-407)؛ هرچند که وی در جای‌‌جای مقاله، به خلط و جابه‌‌جایی و حذف و اضافه‌‌ای که در همۀ اشعار کهن معمول است، اشاره می‌‌کند (به‌‌خصوص، 1/ 413) و در جای دیگر («فی الادب...»، 293) به دستکاری راویان و ابیات جعلی در قصیده تأکید می‌‌ورزد و دو امر را در آن نادرست می‌‌داند: هجای انصار و داستان برده (‌‌‌‌ﻧﮑ: دنبالۀ مقاله). بلاشر نیز که در امر جعل شعر بسیار پژوهش کرده است، این قصیده را برخلاف انبوه اشعار جعلی، درست و نسبتاً خالی از جعل می‌‌داند و حتێ بر آن است که بانت سعاد می‌‌تواند به صورت معیاری برای سنجش دیگر اشعار جاهلی تلقی گردد (II/ 270).
این قصیده نیز مانند بسیاری از قصاید جاهلی، دارای «اخبار»، یا صحنه‌‌های تاریخی و بیشتر داستانی و گاه افسانه‌‌ای است که پیش درآمدی برای قصیده به شمار می‌‌آیند و به بخشهای گوناگون آن، روح و پویایی داستانی می‌‌بخشند. در این شعر چون اخبار همه به توانمندی اسلام و شخصیت و فضایل شخص پیامبر(ص) مربوط است، لاجرم نزد مسلمانان اعتبار و شهرتی بی‌‌مانند کسب کرده است.
دورترین اثری که در این اخبار می‌‌توان یافت، صف‌‌نظر از روایات شفاهی همانا روایت ابن هشام است که از ابن اسحاق (د 151ق/ 768م) نقل کرده، مواد روایت به اختصار چنین است: کعب و بُجَیر، پسران زهیر بن ابی سُلمێ در شمار معارضان اسلامند، بجیر به خدمت حضرت پیامبر (ص)می‌‌شتابد و اسلام می‌‌آورد، اما کعب، شعری برای او می‌‌فرستد و او را به سبب روی برتافتن از راه و روش نیاکان سرزنش می‌‌کند. این قطعۀ 5 بیتی که حتێ ازآغاز، یعنی در روایت ابن هشام (4/ 937-941) به دو شکل متفاوت نقل شده است، تنها هجای بازمانده از کعب است که به اسلام و پیامبر گرامی آن تعریضی داردو بجیر شعر را به پیامبر اکرم(ص) عرضه می‌‌کند و آن حضرت خون کعب را مباح می‌‌سازد. بجیر در قطعه شعری (همانجا) برادر را از خطر آگاه می‌‌سازد و اندرز می‌‌دهد. وی نیز با قصیدۀ مدحیۀ خود (یا حتێ پیش از سرودن آن) به پیامبر(ص) پناه می‌‌برد و زینهار می‌‌طلبد و آنگاه قصیدۀ بانت سعاد را برمی‌‌هواند (همانجا).
این ماجرا که چارچوب کلی و شاید اصلی داستان است، در همۀ منابع با اختلاف در جزئیات و الفاظ و عبارات تکرار شده است (برای کهن‌‌ترین آنها، ﻧﻜ : ابن سلام، 1/ 99-103؛ سکّری، 3-6؛ ابن‌قتیبیه، 59-60، 67-68؛ ابوالفرج، 17/ 86-88؛ مرزبانی، 1/ 230-231)؛ ولی هنوز یکی از مواد عمدۀ آن باقی مانده است که در اثر ابن هشام موجود نیست، اما در این اثر ابن سلام (د 231ق/ 846م)که تنها 13 سال پس از ابن هشام درگذشته، آمده است (1/ 103). این نکته همانا ماجرای بُردۀ حضرت پیامبر(ص) است که بعدها نام قصیده نیز شد. روایت ابن سلام از قول ابان پسر عثمان بجلی نقل گردیده است و ابن سلام نیز هنگام نقل روایت، بر صحت آن تأکیدی نمی‌‌ورزد. لفظ ابن سلام چنین است «کسانی النبی(ص) بردة» (عبایی بر او پوشاند). راویان پس از او، ترجیح داده‌‌اند که «کساه بردته» باشد تا این برده حتماً از تن مبارک پیامبر(ص) بیرون آمده باشد و بعدها نیز معاویه 20 هزار درهم بابت آن به زادگان کعب بپردازد (برای تفضیل، ﻧﻜ : ﻫ د، کعب بن زهیر؛ نیز محمد، 24). شاید به همین دلیلها باشد که گروهی، به خصوص طه حسین چنانکه گذشت، در صحت روایت تردید می‌‌کنند. بستانی بر ابن‌قضیه بیشتر پا می‌‌فشارد و می‌‌گوید: که اگر این ماجرا حقیقت داشت، لاجرم ابن اسحاق و ابن‌هشام به آن اشاره می‌‌کردند (ص 84).
به‌هرحال، روایت برده 200 سال پس از وفات پیامبر(ص) پدید آمد و خود برده نیز بعدها، بنا به روایت ابن اثیر به دست خلفای عباسی افتاد و همچنان در اختیار ایشان بود (2/ 276)، تا اینکه هلاکوخان آن را سوزاند، یا به دجله افکند. اما ماجرای برده به اینجا خاتمه نیافت، زیرا گروهی دیگر پنداشتند که بردۀ واقعی باقی ماند و چندی در مصر بود، تا اینکه سلاطین عثمانی آن را به آستانه (استانبول) بردند و سپس با نام «الخرقة الشریفه» وضعیتی خاص یافت و آیینهای مفصلی به سبب آن پدید آمد (بستانی، 85-86؛ EI2 ,I/ 1314). بلاشر موضوع را چنین حل کرده است که پیامبر (ص) عبای خود را در رفتاری نمادین، بر سر کعب گردانید تا نشان دهد که شاعر در حمایت او قرار گرفته است (II/ 270).
نکتۀ دیگری که از روایتِ ابن هشام بر می‌‌آید آن است که ممکن است کعب، قصیدۀ خود را پس از اسلام آوردن و زنهار گرفتن سروده باشد )4/ 942؛ نیز ﻧﻜ : ابوالفرج، 17/ 87). اگر این روایت را باور کنیم، ناچار همۀ بخشهایی که ــ در این داستان ــ به برده مربوط است، جعلی خواهد بود. جالب توجه آنکه حتێ ابن‌کثیر (د 774ف/ 1373م) این داستان را باور ندارد و می‌‌نویسد: «این روایت از آن داستانهای بسیار مشهور است، ولی من آن را در کتابهای معروف با سلسله سندی قابل قبول نیافتم» (4/ 429).
دو امر دیگر که هر یک از جهتی اهمیت خاصی می‌‌یابند، به ابیات قصیده پیوند خورده‌‌اند: یکی آنکه ظاهراً واکنش شنوندگان به هنگام شنیدن سوزوگداز کعب نسبت به سعاد، و سپس وصف طولانی ماده اشتر و صحرا، و حتێ گله از دست خبرچینان و بدگویان و اظهار پشیمانی و نیز آغاز مدح، چیزی جز سکوت نبود؛ اما هنگامی که در بیت 51 (بیتی که ناشرِ سیره میان دو قلاب افزوده، به شمار نیامده است) پیامبر(ص) را به «شمشیری از شمشیرهای خداوند تشبیه می‌‌کند که اینک از نیام بیرون آمده است و می‌‌توان از آن روشنایی جست»، حضرت(ص) نگاهی پرمعنی به قریشان می‌‌افکند که «هان، گوش دارید» (این امر، در همۀ منابع تکرار شده است، مثلاً ﻧﻜ : ابن‌سلام، 1/ 101-102؛ ابوالفرج، 17-88؛ مرزبانی، 1/ 231؛ سبکی، 1/ 121 ﺑﺒ ).
دومین نکته، واکنش قریشیان به ابیات 52 به بعد است که در آنها «گروهی از قریش» را به دلاوری و بزرگ‌‌منشی می‌‌ستاید که فرمان مهاجرت را به گوش جان شنیدند. معنی ستایش از مهاجران آن است که شاعر، انصار را فرو گذاشته است. این امر اعتراض مسلمانان را برانگیخت و حتێ این سخن را به حضرت رسول(ص) نسبت داده‌‌اند که «بهتر بود ذکری هم از انصار می‌‌شد» (ابن هشام، 4/ 943). در بیت 57 سخن از مردانی می‌‌رود که متکبرانه، چون اشتران سپیدموی گام بر می‌‌دارند. این بیت که در میان مدایح مهاجران قرار گرفته، از نظر بسیاری از شارحان (مثلاً ابن سلام، 1/ 102) تعریضی به انصار تلقی شده است.
بُعد هنری این قصیده پیوسته مورد بحث قرار گرفته است. قصیدۀ کعب، شهرت و تأثیر شگفت‌‌آور خود را مدیون چیست؟ شروح و به‌‌خصوص تقلیدهای بی‌شمار از سر چه مایه‌‌ای برخاسته است؟ گفته‌‌اند: حماد بن میسره 900 قصیده حفظ بود که همه با «بانت سعاد» آغاز می‌‌شدند (آقابزرگ، 3/ 14)، حماد راویه نیز ادعا می‌‌کرد که 700 قصیده با همین سرآغاز برای ولید خوانده است (ﻧﻜ : ابوالفرج، 6/ 92).
قصیده آشکارا به 5 بخش متمایز قابل تجزیه است: 12 بیت اول همان «نسب» معمول است که در آن معشوقی خیالی و نام‌‌آشنا آهنگ سفر دارد. شاعر از درد جدایی می‌‌گرید و از بی‌‌وفایی یار گله می‌‌کند؛ 21 بیت بعد (بیتهای 13 تا 33) وصف نافلۀ شاعر است. پس از آن شاعر به واقعیات باز می‌‌گردد و در 4 بیت (بیتهای 34-37) ترس و پریشان حالی خود را پس از تهدید پیامبر(ص) وصف می‌‌کند. 13 بیت (بیتهای 39 تا 51) شامل مدح حضرت رسول(ص)، اظهار پشیمانی و عذرخواهی است. 7 بیت آخر نیز مدح مهاجران است.
در سراسر قصیده، تنها چیزی که تا حدی تازه و زاییدۀ ذوق هنری کعب به شمار می‌‌آید، اظهار ترس و بیان بی‌‌پناهی و گله از دشمنان و به‌‌خصوص سخن‌‌چینان است، هرچند که موضوع این سخن‌‌چینان اندکی غریب می‌‌نماید، زیرا کعب چندین سال بود که به گروه دشمنان پیوسته بود و گستاخانه اسلام و حضرت پیامبر(ص) را هجو می‌‌گفت. پس دیگر سخن‌‌جین چه می‌‌توانست بکند؟
طه حسین در ارزیابی هنری شعر نسبتاً محتاطانه سخن می‌‌گوید: تغزل زیبا و دل‌‌انگیز است، اما هیچ چیز تازه‌‌ای در آن نمی‌‌توان یافت. آن معشوق خیالی آهو چشم که هجران می‌‌گزیند و جفا می‌‌ورزد و هر روز به رنگی در می‌‌اید، با معشوقۀ زهیر، پدر کعب هیچ تفاوت ندارد (من‌‌تاریخ...، 1/ 413) و پوزش‌‌خواهی او از حضرت رسول(ص) به عذرخواهی نابغه از نعمان بن منذر سخت شبیه است (همان، 1/ 414-416). بستانی در ارزیابی خود فاش‌‌تر سخن می‌‌گوید و در این قصیده جز بخش عذرخواهی هیچ تازگی قابل ذکری نمی‌‌یابد: «سعاد»ها در شعر جاهلیان متعددند و جدایی و پیمان‌‌شکنیشان، امری معروف است. حتی بخش مدح هم خالی از تقلید نیست و اثر نابغه بر آن آشکار است. تشبیه ممدوح به شیر قوی پنجه را همۀ شاعران می‌‌دانستند.ملاحظه می‌‌شود که پیامبر(ص) و دیگر شنوندگان در برابر هیچ یک از ابیات (جز بیت یاده شده) واکنشی دلیل بر تأثیر شعر در دلهاشان باشد، از خود نشان ندادند. از سوی دیگر، چرا باید در این مدیحه که در آن شرایط خاص تدوین شده، 12 بیت به معشوق و حدود 20 بیت به ناقه اختصاص یابد و سهم مدح تنها 13 بیت باشد که در 5 بیتش به وصف شیر پرداخته شده است (ﻧﻜ : ص95 ﺑﺒ ).
اینگونه انتقادهای هنرشناسانۀ سدۀ 20م، هیچ‌‌گاه در طول تاریخ گذشته پدید نیامده بود. قالب داستانی شعر ــ با انکه برخی از مواد اصلی آن ممکن است واقعیت نداشته باشد ــ در اندک مدت بافتی چنان استوار و واقعی یافت که دیگر هیچ نقدی نتوانست در بدنۀ آن نفوذ کند. آنگاه حکایت و شعر، به گونه‌‌ای تفکیک‌‌ناپذیر در هم مندمج شدند و به یمن مدح پیامبر(ص) که نقطۀ مرکزی روایت را تشکیل می‌‌داد، حتێ رنگی تقدس‌‌آمیز یافتند. رستگاری کعبِ کافر، الگویی دل‌‌آویز شد و بسیاری کسان آرزو کردند که پس از گناه به درجۀ نیک‌‌بختی کعب برسند. به همین سبب، ملاحظه می‌‌شود که روح معنایی همۀ قصاید تقلیدی، دیگر هیچ بویی از فضای عصر جاهلی ندارد. بلکه بر همۀ آنها روح دینی حاکم است. این قضاید که شمارشان بسیار است، پیوسته نامهایی پرمعنی دارند و غالاً معاضه‌‌اند، مانند «المورد العذب فی معارضة قصیدة کعب» از ابوحیان غرناطی و «ذخر المعاد فی معاوضة بانت سعاد» از بوصیری که در شمار مشهورترین معارضه‌‌هاست (محمد، 214؛ نیز ﻧﻜ : GAS, II/ 235)، اما پیوسته این مقلدان در لابه‌‌لای شعر خود از اقدام به معارضۀ «برده» عذر خواسته‌‌اند و به فضل کعب بر دیگران اعتراف کرده‌‌اند (محمد، 215-219).
مشروح قصیده با شرح ابوالعباس احول (ﻧﻜ : همو، 81) و بی‌‌درنگ پس از او سکری (د 275ق/ 888م) آغاز می‌‌شود. در سدۀ بعد، ابن‌درید (د 321ق/ 933م)، فطویه (د 323ق) و ابن‌انباری (د 328ق) و ابن‌خالویه (د 370ق/ 980م) آن را شرح می‌‌کنند. در سده‌‌های 9 و 10ق/ 15 و 16م شروع سخت گسترش می‌‌یابد تا سرانجام، حدود 48 شرح پدید می‌‌آید که بروکلمان 28 تای آنها را معرفی کرده است (GAS, II/ 231-234; GAL,S, I/ 69) و سزگین بقیه را بر می‌‌شمارد (GAS, II/ 231-234). در این میان، دو شرح به زبان ترکی: یکی از ایوب صبری و دیگری از لالا عبدالرحمان، و یک شرح به زبان اردو از سید مظاهر حسن امروهی ثبت شده است (GAL,S، همانجا؛ GAS, II/ 234).
دو شرح نیز به فارسی موجود است: یکی از آنِ عبدالحافظ محمدناظر سرور العباد لکنهوی است (همانجاها) و دیگری از آن محمدجعفر (GAS، همانجا). علاوه بر این، سزگین حدود 16 تخمیس، 4 نظیر و یک تشطیر نیز برای این قصیده بر شمرده است (همان،II/ 234-235).
ابراهیم محمد 24 شرح را که تقریباً همه خطیند، مورد مطالعه و مقایسه قرار داده، و آنها را به 4 نوع تقسیم کرده است: 1. شروح لغوی (5 شرح) که دو شرح احوال و سکری را در برمی‌‌گیرد؛ 2. شروح نحوی (4شرح) که یکی از آنها را ابن‌هشام تألیف کرده است؛ 3. شروح ادبی (13 شرح) که معروف‌‌ترین آنها از آن سیوطی است و بسیاری نیز متأخرند؛ 4. شروح صوفیانه (2 شرح) که در نوع خود بی‌‌نظیرند و نشان از تأثیر و تحول شگرف قصیدۀ بانت سعاد دارند (ص 77 ﺑﺒ ).
ترجمۀ فارسی برخی از ابیات این قصیده را در تاریخ ادبیات زبان عربیِ حنّا فاخوری ترجمۀ عبدالمحمد آیتی (ص 173-176) می‌‌توان یافت.

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ ابن‌اثیر، الکامل، ابن سلام جمحی، محمد، طبقات فحول الشعراء، به کوشش محمود محمدشاکر، قاهره، 1394ق/ 1974م؛ ابن قتبیه، عبدالله، الشعر و الشعراء، لیدن، 1902م؛ ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، بیروت، دارالحیاء التراث العربی؛ ابن‌هشام، عبدالملک، سیرة النبی(ص)، به کوشش محمد محیی‌‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1391ق/ 1971م؛ ابوالفرج اصفهانی الاغانی، به کوشش علی‌‌محمد بجاوی، قاهره، 1993م؛ بستانی، فؤاد افرام، کعب ابن‌زهیر، بیروت، 1984م؛ حسین، طه «فی الادب الجاهلی»، المجموعة الکاملة، بیروت، 1986م، ج5؛ همو، من تاریخ الادب العربی، بیروت، 1981م؛ سبکی، عبدالوهای، طبقات الشاقعیة الکبرێ، بیروت، دارالمعرفه؛ سکری، حسن، شرح دیوان کعب بن زهیر، قاهره، 1369ق/ 1950م؛ فاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمۀ عبدالحمید آیتی، تهران، 1361ش؛ محمد، ابراهیم، قصیدة بانت سعاد لکعب بن زهیر و اثرها فی التراث العربی، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ مرزبانی، محمد، معجم‌‌الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1379ق/ 1960م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.