باسکرویل
باسْکِرویل، هاوارد (21 فروردین1264-30 فروردین 1288ش/ 10 آوریل 1885-19 آوریل 1909م)، آموزگار جوان آمریکایی که در جریان انقلاب مشروطیت ایران به آزادیخواهان شهر تبریز پیوست و در این راه کشته شد.
او در شهر نورث پلات از ایالت نبراسکا زاده شد و تحصیلات نخستین خود را در کالج همانجا به پایان رساند و در 1903م به دانشگاه پرینستن رفت و در 1907م فارغالتحصیل گردید (امیر خیزی، 303). از باسکرویل دست نوشتهای به جا مانده است که از علاقۀ او به پژوهش دربارۀ زبان و فرهنگعای بیگانه حکایت دارد. او نخست خواهان دیدار از چین بود، ولی سرانجام مأموریتی آموزشی در ایران جایگزین آن شد (بورگنر، npn.). در آن زمان آمریکاییان از طریق مؤسسات مذهبی، چند مدرسه و بیمارستان در ایران بنیاد نهاده بودند که یکی از آنها مدرسۀ پسرانۀ «مموریال اسکول» در تبریز بود که در اکتبر 1891 گشایش یافت و فرقۀ مسیحی پرِسْبیریَن (شاخهای از پرُتستان) بر آن نظارت داشت (نیازمند، 577).
در پاییز 1907م رئیس مدرسه از باسکرویل دعوت کرد که به مدت دو سال در آنجا تدریس کند و وی پذیرفت (همو، 577-578؛ براون، 440). درس عمدۀ باسکرویل تاریخ عمومی بود و سپس به درخواست برخی از شاگردان ارشد و معلمان، کلاسی نیز برای تدریس حقوق بینالملل تشکیل داد (امیر خیزی، همانجا؛ رضازاده، 19-20). باسکرویل مدرسی مهربان و مورد احترام شاگردان خود بود و با برخی از آنها دوستی و معاشرت داشت (همو، 11). اندکی بیش از یک سال، پس از ورود باسکرویل به تبریز ــ که مصادف با حوادث انقلاب مشروطیت ایران بود ــ محمدعلیشاه قاجار لشکری برای سرکوب آزادیخواهان به آن شهر گسیل داشت (نیازمند، 578). این لشکر راههای ورود به شهر را بست (آفاری، 294) و به همین سبب در تبریز قحطی سختی روی داد (شوستر، 36؛ براون، 269). در این هنگام باسکرویل احتمالاً بر اثر سخنرانیهای برخی از آزادیخواهان به گروه آنان پیوست (طاهرزاده، 266)، به ویژه کشته شدن سیدحسن شریفزاده، معلم درس عربی مدرسه (ﻧﻜ : رضازاده، 16) که با باسکرویل دوستی نزدیک داشت، در این تصمیم مؤثر بود (نیازمند، همانجا؛ 159-160؛ نیز ﻧﻜ : امیر خیزی، 279-280؛ کسروی، 891).
باسکرویل که در آمریکا دورۀ سپاهیگری دیده بود، برای پشتیبانی از مشروطهطلبان، گروهی از جوانان را برگزید و در حیاط ارگ تبریز به آموزش نظامی آنان پرداخت و پیمان بست و در هر جنگی که پیش آید، فداکارانه همراه آان بجنگد (همانجا). کنسول وقت آمریکا، با توجه به سیاست دولت متبوع خود در حفظ بیطرفی، کوشید تا باسکرویل را از اینگونه کارها باز دارد و به وی گوشزد کرد که این اعمال ممکن است مؤسسات مذهبی و دولتش را با خطر روبهرو کند؛ اما باسکرویل یاری رساندن به مشروطهخواهان را پاسداری از زندگی و اموال آمریکاییان شمرد. سرانجام کنسول آمریکا تلاش کرد تا باسکرویل گذرنامۀ خود را باز پس دهد، تا او مردیبدون وطن و تابعیت معرفی کند، ولی او از تسلیم گذرنامه خودداری کرد (یسلسون، 146)؛ اگر چه به نوشتۀ کسروی برخی گفتهاند که او گذرنامۀ خود را به کنسول پس داد (ص 893). حتێ وزارت امور خارجۀ آمریکا، هیأت مرکزی میسیونهای خارجی در نیویورک را زیر فشار قرار داد تا باسکرویل را از ایران فرا خواند، اما گفته شد که باسکرویل از سمت خود استعفا کرده است (یسلسون، 147). بدین ترتیب، باسکرویل با رد درخواست کنسول آمریکا، همراه یکی از روزنامهنگاران ایرلندی به نام مور آشکارا به یاری مشروطهخواهان تبریز برخاست (همو، 145) و حتی از پذیرش درخواست ستارخان (فرمانده آزادیخواهان تبریز) برای بازگشت به مدرسه و ادامۀ تدریس نیز، سر باز زد (کسروی، همانجا).
دیری نگذشت که بیش از 100 نفر از جوانان شهر گرد باسکرویل جمع شدند (امیر خیزی، 304) و چون ستارخان تصمیم گرفت که به «شام [شنب] »، یکی از قرارگاههای مستبدان هجوم برد، باسکرویل از وی خواست تا گروه او موسوم به «فوج نجات» پیشتاز باشد (کسروی، همانجا). باسکرویل برای تجهیز گروه خود کسانی را نزد ستارخان فرستاد و خواستار توپی شد، ولی سردار به علت تاازمودگی وی و یارانش از دادن توپ خودداری نمود. جنگشامغازان در بامداد روز دوشنبه 30 فروردین 1288ش/ 19 آوریل 1909م در محلۀ قرخآغاج تبریز روی داد و با سکرویل پیشاپیش 11 نفر از همرزمانش در این نبرد شرکت کرد، ولی پس از نخستین تیراندازی خود آماجگلولهای قرار گرفت کشته شد. پیکر او را دو تن از رزمندگان از میدان نبرد بیرون کشیدند و به همراه برخی از یارانش به تبریز فرستادند (رضازاده، 26-27؛ کسروی، 894-896). روز بعد، مردم تبریز در یک آیین پرشکوه و با شرکت مجاهدان و پیشوایان آنها، شاگردان باسکرویل و آمریکاییان تبریز، پیکر او را تشییع کردند و در گورستان ویژه آمریکاییان به خاک سپردند (همو، 899 امیر خیزی، 307؛ نوایی، 160) در این مراسم، سخنرانیهای پرشوری ایراد شد که یکی از آنها، سخنرانی سیدحسن تقیزاده از رهبران مشروطیت دربارۀ فداکاری اسکرویل بود (28؛ کسروی، امیر خیزی، همانجا). برخی نوشتهاند که شرکت داوطلبانۀ باسکرویل در نهضت آزادیخواهان و مردم تبریز و کشتهشدن او در این راه، در آن روزگار پرآشوب و پرهیجان، در جلوگیری ملیون از حملات احتمالی به اتباع بیگانه نقش داشته است (براون، 441).
در 30 فروردین 1338، آیین پنجاهمین سالگرد درگذشت باسکرویل در تبریز، به کوشش برخی از اعضای باقی مانده از «فوج نجات» برگذار گردید و تالار دبیرستان پروین (مموریال پیشین) به نام «تالار باسکرویل» نامگذاری شد (نیازمند، 581).
مآخذ
آفاری، ژانت، انقلاب مشروطۀ ایران، ترجمل رضا رضایی، تهران، 1379ش؛ امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان ستارخان، تهران، 1379ش؛ رضازاده شفق، صادق، به یاد آموزگارو فرماندۀ ما ههوارد باسکرویل، تهران، 1338ش؛ طاهرزاده بهزاد، کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1334ش؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، 1344ش؛ نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان از مشروطیت تا پایان قاجاریه، تهران، 1375ش؛ نیازمند، رضا، «باسکرویل»، ایرانشناسی، مریلند، 1369ش/ 1990م، س 2، ﺷﻤ 3؛ یسلسون، آبراهام، روابط سیاسی ایران و آمریکا، ترجمۀ محمدباقر آرام، تهران، 1368ش؛ نیز: