باب
باب، یا باب الابواب، یكی از مراتب عالی در «حدود دین» و تشكیلات دعوت اسماعیلیه. سازمان دعوت اسماعیلیه و وظایف مراتب یا حدود مختلف تشكیلات آن از وجوه بسیار مهم نهضت اسماعیلیه است. آثار اسماعیلی به طور كلی در این زمینه سكوت اختیار كردهاند، زیرا ماهیت دعوت اسماعیلی و خصومت بسیاری از امرا و حكام و علمای اهل سنت ایجاب میكرد كه دعوت، همواره (به استثنای دورۀ فاطمی و در محدودۀ این دولت) در نهایت اختفا به فعالیت پردازد. اما مطالعات جدید، مبتنی بر بسیاری از متون و نوشتههای اسماعیلی، تا حدودی تشكیلات دعوت را در دورههای مختلف، به خصوص دورۀ فاطمی، روشن كرده است (نك : دفتری، تاریخ ... ، 259-267؛ هالم، 73 بب ).
اصطلاح باب در دورۀ پیش از فاطمیان نیز در میان اسماعیلیه كه در آن زمان كاملاً پنهانی میزیستند، به كار برده میشده است، ولی معنای دقیق آن معلوم نیست (نك : جعفر، 24؛ «العالم ... »، 25، 28). در شمار اندكی از منابع اسماعیلی دورۀ فاطمی كه از مراتب دعوت سخن رفته است، واژۀ باب و گاهی باب الابواب، دربارۀ رئیس اجرائی سازمان دعوت كه مقامی بلافاصله پس از امام بود، به كار رفته است. در اصطلاح دینی اسماعیلیه، مرتبۀ باب دقیقاً معادل اصطلاح رسمی «داعی الدعات» به كار رفته است (مثلاً قاضی نعمان، 1/ 238، 250) و خود عنوان داعی الدعات كه بارها در منابع غیراسماعیلی به كار رفته، به ندرت در متون اسماعیلی دیده میشود. به عنوان نمونه، بسیاری از مؤلفان اسماعیلی، مؤید فیالدین شیرازی (د 470 ق/ 1078 م) را باب مستنصر فاطمی خواندهاند، حال آنكه مورخان غیراسماعیلی از وی به عنوان داعیالدعات نام بردهاند (ابن میسر، 18؛ مقریزی، اتعاظ ... ، 2/ 251). گفتنی است كه در بعضی از سجلات مستنصر بالله (ص 181، 202) نیز كه در 461 ق/ 1069 م برای سلاطین صُلیحی به یمن ارسال شده، اصطلاح داعی الدعات به صورت یك عنوان رسمی به مؤید فیالدین اطلاق شده است (نیز نك : مجدوع، 40). در دورۀ فاطمی، به خصوص تا زمان حاكم، مرتبۀ باب و منصب قاضی القضاتی در دست یك نفر بود كه همزمان وظیفۀ تبلیغ و ترویج مذهب اسماعیلی و وظیفۀ قضا را برعهده داشت (نك : هالم، 55-72؛ مقریزی، الخطط، 1/ 403). در مواقعی كه هر دو منصب از آن یك نفر نبود، در مراسم و تشریفات رسمی فاطمیان، داعی الدعات یا باب الابواب مرتبهای پس از قاضی القضات داشت (ابن طویر، 110-112؛ قلقشندی، 3/ 483؛ مقریزی، همان، 1/ 391).
داعی حمیدالدین احمد كرمانی اشارات مختلفی به مقام و قرب منزلت باب نزد شخص امام دارد (ص 135-136، 138، 205- 208؛ نیز نك : مؤید فیالدین، 3/ 202، 256-257؛ ناصرخسرو، 35؛ ایوانف، 19-23). مكتوبات اسماعیلی به طور كلی متفقالقول هستند كه باب میبایست یكی از عالمترین افرادِ «دعوت هادیه»، متقی و صاحب صلاحیت اخلاقی باشد. وی مسئول ادارۀ سازمان دعوت و همچنین تنظیم بعضی از سیاستهای دعوت است. در دورۀ فاطمی، باب در ایفای وظایف خود در مركز دعوت كه در پایتخت قرار داشته، زیر نظر مستقیم امام اسماعیلی بوده است و عدهای از داعیان تابع در مركز دعوت او را یاری میكردهاند. شخص باب تعلیمات و دستورهای امام را به حجتها، یعنی مرتبۀ پس از وی در سلسله مراتب دعوت، منتقل میكرده است. به نظر میرسد كه باب مسئولیت نصب داعیان را در مناطق و شهرهای قلمرو فاطمی، همانند صور، عكا، رمله و عسقلان، بر عهده داشته است. وی در انتخاب حجتها و داعیان سرزمینهای خارج از محدودۀ دولت فاطمی نیز نقش اساسی داشته است (نك : قلقشندی، 8/ 239-241). باب بهعنوان رئیس اجرایی دعوت همچنین مسئولیت اداره و تهیۀ مطالب برای ایراد در «مجالس الحكمه» را نیز برعهده داشت. این مجالس كه از سنتهای تعلیمی خاص اسماعیلیه بوده، و تنها برای اهل دعوت كه عهد بیعت با امام اسماعیلی بسته بودند، در گوشهای از قصر فاطمی تشكیل میشده، به حكمت یا وجوه باطنی عقاید اسماعیلی اختصاص داشته است. برای این منظور لازم بود باب قبلاً پیشنویسهای مجالس خود را شخصاً به تصویب امام اسماعیلی برساند، زیرا شخص امام سرچشمۀ حقیقی حكمت محسوب میشد و باب فقط سخنگوی وی به شمار میآمد. سنت برگذاری مجالس الحكمه توسط باب كه از آغاز استقرار دولت فاطمی آغاز گردید تا انقراض این دولت همچنان ادامه یافت (نك : هالم، 60-65؛ همو، 91-115؛ دفتری، مختصری ... ، 130-132). باب از جلسات مجالس الحكمه، برای گرفتن عهد یا میثاق از اسماعیلیان نوكیش نیز استفاده میكرده است. از دورۀ فاطمی مجموعههای مختلفی از مجالس الحكمه كه با مجالس مؤید فیالدین به اوج خود رسید، بر جای مانده است.
پس از دورۀ فاطمی در تاریخ اسماعیلیه و تقسیم اسماعیلیه به شاخههای مستعلوی ـ طیبی و نزاری، تغییرات عمدهای در سازمانهای دعوت اسماعیلی پدیدار گشت و مرتبۀ باب اهمیت قبلی خود را از دست داد و در واقع از میان رفت. اسماعیلیان مستعلوی ـ طیبی كه ابتدا دعوت آنها برای چند قرن در یمن مستقر شده بود، سلسله مراتب دورۀ فاطمی را به طور آرمانی و به طریقی كه توسط داعی حمیدالدین كرمانی توصیف شده بود، به ارث بردند و در این سلسله مراتب نیز مرتبۀ باب به طور آرمانی ذكر شده است (نك : «مسائل ... »، 8، 82، 102؛ «رسالة ... »، 175-177).
تشكیلات دعوت طیبی نخستین بار در تحفةالقلوب داعی حاتم حامدی (د 596ق/ 1200م) ــ كه هنوز به صورت دستنویس باقی مانده است ــ وصف شده، و عملاً در مقایسه با سازمان دعوت دورۀ فاطمی سادهتر، و دارای مراتب كمتری بوده است. پس از خلیفۀ فاطمی آمرباحكامالله (د 524 ق/ 1130 م)، طبق معتقدات اسماعیلیان مستعلوی ـ طیبی، امام، باب و حجتها نیز استتار گزیده بودند و این وضع از زمان طیب، فرزند آمرباحكام الله و بیست و یكمین امام اسماعیلیان طیبی، همچنان ادامه یافته است. از زمان ذؤیب بن موسى وادعی (د 546ق/ 1151م) به بعد، رئیس امور اجرایی دعوت مستعلوی ـ طیبی با عنوان داعی مطلق معروفیت داشته است.
پس از انشعاب دعوت مستعلوی ـ طیبی به شاخههای داوودی و سلیمانی، از اواخر قرن 10 ق/ 16 م، پیروان هر یك از این دو دعوت تحت ریاست سلسلهای از داعیان مطلق خود بوده اند. داعی مطلق، به عنوان رئیس دعوت از اقتدار كامل بهرهمند بوده است و هر داعی مطلق نیز، به خصوص در یمن، وظایف باب فاطمی را در زمینههای تعلیم و تدریس اهل دعوت بر عهده داشته است (دفتری، تاریخ، 293 بب ، 358- 359، 365).
از سازمان دعوت اسماعیلیان نزاری در دورۀ الموت اطلاعات چندانی در دست نیست. امام نزاری نیز تا چند دهه پس از نزار بن مستنصر (د 448 ق/ 1056 م) از انظار پیروانش پنهان بود و در این اوضاع، ریاست دعوت با شخصی بود كه مرتبۀ حجت امام را داشت و در واقع جایگاه او معادل باب الابواب بود (همان، 449-450، 469-470، 540-54).
مآخذ
ابن طویر، عبدالسلام، نزهةالمقلتین، به كوشش ایمن فؤاد سید، بیروت، 1992 م؛ ابن میسر، محمد، اخبار مصر، به كوشش ایمن فؤاد سید، قاهره، 1981 م؛ جعفربن منصور الیمن، الكشف، به كوشش اشتروتمان، لندن، 1952 م؛ دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1375 ش؛ همو، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1378 ش؛ «رسالة الاسم الاعظم»، ضمن اربعة كتب اسماعیلیة، به كوشش اشتروتمان، گوتینگن، 1943 م؛ «العالم و الغلام»، ضمن اربع كتب حقانیة، به كوشش مصطفى غالب، بیروت، 1403 ق؛ قاضی نعمان، تأویل الدعائم، به كوشش محمدحسن اعظمی، قاهره، 1967-1972 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1331- 1338 ق؛ كرمانی، احمد، راحة العقل، به كوشش محمد كامل حسینی و محمد مصطفى حلمی، قاهره، 1953 م؛ مجدوع، اسماعیل، فهرسة الكتب و الرسائل، به كوشش علینقی منزوی، تهران، 1966 م؛ «مسائل مجموعة من الحقائق العالیة»، ضمن اربعة كتب اسماعیلیة، به كوشش اشتروتمان، گوتینگن، 1943م؛ مستنصر بالله، معد، السجلات المستنصریة، به كوشش عبدالمنعم ماجد، قاهره، 1954 م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به كوشش جمالالدین شیال و محمد حلمی محمد احمد، قاهره، 1967-1973 م؛ همو، الخطط، بولاق، 1270 ق؛ مؤید فیالدین، هبةالله، المجالس، به كوشش مصطفى غالب، بیروت، 1974-1984 م؛ ناصرخسرو، شش فصل، به كوشش ایوانف، لیدن، 1949 م؛ هالم، ه. ، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1377 ش؛ نیز: