ایرانیان
ایرانیان، عنوان اثری از زبانشناس و خاورشناس شهیر انگلیسی، ادوارد دنیسن راس، که دیدگاه وی را دربارۀ خلق و خو و روحیات هنری و ادبی ایرانیان بیان میکند.
وی در 6 ژوئن 1871 م / 16 ربیعالاول 1288 ق در لندن متولد شد و پس از تحصیلات مقدماتی در 1894م / 1312 ق دکترای خود را در رشتۀ ادبیات فارسی از دانشگاه استراسبورگ اخذ کرد و از 1896 م / 1314 ق بهعنوان استاد زبان و ادبیات فارسی در «دانشگاه کالج لندن» مشغول بهکار شد. او در 1901 م / 1319 ق بهعنوان مدیر مدرسۀ مسلمانان کلکته رهسپار هندوستان گردید و به دنبال آن سمتهای مختلف آموزشی و دولتی را برعهده گرفت.
وی افزون بر مطالعات عمیق دربارۀ اسلام به فراگیری زبانهای سنسکریت، چینی و تبتی پرداخت. راس در بازگشت به بریتانیا (1914 م / 1332 ق) در موزۀ بریتانیا به فعالیت پرداخت و در 1916 م /
1334 ق بهعنوان نخستین مدیر مدرسۀ مطالعات شرقی (بعداً به مدرسۀ مطالعات شرقی و افریقایی تغییر نام یافت) برگزیده شد. وی در 1939 م / 1358 ق به عنوان رئیس دفتر اطلاعات بریتانیا به استانبول فرستاده شد و سرانجام در 23 سپتامبر 1940 م / 20 شعبان 1359 ق در همانجا درگذشت («راس، سرادوارد ... »، npn.).
توانایی راس در سخن گفتن به 30 زبان و خواندن متون به 49 زبان مختلف و مطالعات عمیق او در حوزههای گوناگون فرهنگ مشرقزمین، از او محققی یگانه ساخته که نتیجۀ آن تألیف و نظارت بر تدوین دهها اثر مهم است که ازجملۀ آنها میتوان به مجموعۀ 26 جلدی «دربارۀ هندوستان» (با همراهی آیلین پاور) و آثار دیگر وی اشاره کرد: «اسلام» (1927 م / 1346 ق)، «هنر ایرانی» (1930 م / 1349 ق)، «سرآنتونی شرلی و سرگذشت او در ایران» (1933 م / 1352 ق)، «هنر مصر در گذر اعصار» (1931 م / 1350 ق)، و «ایرانیان» (1931 م). او شرح حال خود را نیز در 1943 م / 1362ق منتشر ساخت (برای اطلاعات بیشتر، نک : «راس، ای. ... »، npn.؛ نیز «ای. دنیسن ... »، npn.)
راس کتاب «ایرانیان» خود را بهطور موجز و مختصر تنها در 5 فصل نسبتاً کوتاه با حدود 20 تصویر و یک نقشه از ایران نوشته است و هدف خود از تدوین این کتاب را ارائۀ اطلاعات کلی و عمومی دربارۀ سرزمین و مردم ایران به مخاطبان عام انگلیسیزبان خوانده است، تا این خوانندگان به جای تصوری غریب از ایران و ایرانیان، آن را همچون یک کشور حقیقی و زنده احساس کنند (ص 8). نگاه کلی راس به ایرانیان همراه با تحسین و تمجید آنها و خلقیاتشان است، بهویژه همت آنها در حفظ تشخص ملی خود با وجود تاریخ پرتلاطم و متشنج آن سرزمین (ص 19). ویژگیهای قومیتی، دورافتادگی و صعبالعبور بودن مناطق مختلف این کشور از عوامل مؤثر در حفظ استقلال و یکپارچگی ایران از سوی وی دانسته شده است (ص 20).
در زمانـی که او از ایران دیدن کرده (دورۀ رضاشاه)، یک ـ چهارم از جمعیت ایران عشایر و کوچروان محسوب میشدند (ص 22). نویسنده در جای جای کتاب به مقایسۀ دیدههای خود با نظایر آن در انگلستان و اروپا دست میزند. مثلاً دربارۀ شهرهای ایران آنها را بدون دامنه و مناطق حاشیهای و صرفاً محصور در دیوارهای دروازهدار وصف میکند؛ درست برعکس شهرهای اروپا که پس از عبور از مزارع و خانههای ییلاقی به خودِ شهر وارد میشوید، اما در ایران مسافر ناگهان و بسیار غیرمنتظره پس از عبور از کوه و دشت و بیابان به شهر میرسد و وارد آن میشود (همانجا).
او عشق و علاقۀ ایرانیان را به باغ و باغچه و درک ایشان را از طبیعت میستاید، چنانکه به هر خانۀ بزرگی باغی پیوسته است. او معتقد است از نظر ایرانیان، دلفریبترین و زیباترین چشماندازها در دنیا، باغچۀ ایرانی است که معمولاً نقشه و سبک مشابه و یکسانی در همهجا دارد (ص 24-25). او مینویسد: «هرچند ایرانیان استعدادی فوقالعاده در ستایش مناظر طبیعی دارند، اما من معتقدم که آنها از تمامی باغچۀ نُقلی خود به مراتب بیشتر لذت میبرند تا چشماندازهای وسیع و گسترده» (ص 25). فخرفروشی ایرانیها به اسبهای چاق و غیرجذاب خود برای مؤلف جالب توجه بوده است و از قول ایرانیان نقل میکند که اگر اروپاییان اسبهایی به خوبی اسبهای ما داشتند، مجبور به ساخت راه و جاده برای عبور و مرور نمیشدند (ص 23).
چاپار، چایخانههای میان راه و بازارهای ایران از دیگر مطالبی است که مؤلف در فصل نخست کتاب به آنها اشاره کرده است. راس در ادامۀ همین فصل به تشریح ویژگیهای معنوی ایرانیان میپردازد که تعاریف وی نشان از تأثیر عمیقی است که او از فرهنگ ایرانی پذیرفته است. به گفتۀ او هرکس با ایرانیها حشر و نشر پیدا کند، متوجه میشود که ایرانی تافتهای جدابافته و یگانه از نژاد بشری است (ص 27). ایرانی فوقالعاده سریعالادراک و سریعالانتقال است و این تیزفهمی از همان ایام کودکی در وی ظاهر میشود. پویایی ذهن ایرانی او را همواره به سوی حوزههای فلسفی میکشاند تا صرفاً به امور روزانه و بیهوده پرداختن (همانجا).
او ایرانیها را مبادی آداب و خوشصحبت و متبحر در سخنوری به سبب ذخیرۀ بالای حکایات و اشعار نغز در حافظۀ خود، برمیشمارد. بذلهگویی و شوخطبعی از دیگر ویژگیهای ایرانیها ست. تقدیرگرایی، بیاعتنایی به زمان یا خطر، راحتطلبی، بیقیدی بهویژه در معاملات و بیخیالی در مسافرت از صفات و ویژگیهای بارز آنان شمرده شده است (ص 27-28). وی از اوج محبت ایرانیان نسبت به زیردستان خود تعجب کرده است. راس مینویسد: «ایرانیها غرور خاصی دارند و نوعی بیمیلی دربارۀ امضای قرارداد نزد آنها به چشم میخورد؛ زیرا دوست دارند به گفتۀ آنان اعتماد شود. آنها از اینکه در معاملات و قراردادها با تأنی تصمیم بگیرند، لذت میبرند» (ص 28).
باور ایرانیها به چشمزخم باعث شده است تا آنها در اظهار شگفتی یا تحسین نسبت به کسی یا موضوعی واکنش نشان ندهند، بلکه با تأمل و خویشتنداری رفتار کنند و از نظر راس این درست عکس رفتار اروپاییها ست و در ادامه به تعارفات ایرانیها اشاره میکند که هرچند در ظاهر بخشندگی آنها را میرساند، اما درواقع امر، توقع دیگری دارند (همانجا). لباسهای مردان و زنان، روستاییان و روحانیان و تأثیرپذیری از فرهنگ اروپایی نیز در همین فصل مطرح شده است.
در فصل دوم به تفصیل از تاریخ ایران سخن رفته است. جدا از اقوام باستانی ایران مثل مادها و پارسها و سکاها که با نام سکاهای داهه (ص 40) آمده است، زردشت و آیین او مورد توجه مؤلف بوده است. ازجملۀ جالبترین آیینهای این دین برای راس، نحوۀ خاکسپاری و دخمههایی است که اجساد را در آنجا مینهادند (نک : ص 32). اشاره به شاهنامه و نقش مهم آن در استحکام بخشیدن به فرهنگ ایرانی و هنر فردوسی در تلفیق اسطورهها با تاریخ واقعی در این کتاب با اشاره به سلسله پادشاهان اسطورهای و واقعی پیشدادی، کیانی، اشکانی و ساسانی از موضوعات قابل توجه این فصل است. توجه مؤلف به تأثیر ژرف داستانها و اسطورههای شاهنامه در تقویت قوۀ تخیل و تجسم هنرمندان ایران زمین بهویژه نقاشان در توضیحات او از نقش اشعار حماسی فردوسی و قصههای عامیانۀ برخاسته از آن نزد مردم، دیده میشود (ص 43-44).
اطلاعاتی دربارۀ مانی و مزدک، و نیز ارمنستان به عنوان معضل همیشگی ایران و اقوام مهاجر ترک نظیر هیاطله (هفتالیها یا هونهای سفید) دیگر موضوعات این فصل را به خود اختصاص داده است. او میافزاید که در دورۀ سلطنت خسرو انوشیروان بود که نخستینبار از نام ترکان در تاریخ ایران یاد شد؛ آنها نیز همچون طوایف صحرانشین پیشین که از ترکستان چین به سمت غرب مهاجرت کرده بودند، وارد سرزمین ایران شدند (ص 51).
از نکات دیگری که مؤلف در تشریح تاریخ ایران بر آن انگشت گذارده، سیاست صفویان در رسمی ساختن مذهب تشیع در ایران در تقابل با ترکان عثمانی است (ص 65). مسئلۀ بابیگری و بهائیت نیز از نکات مهم تاریخ معاصر مؤلف بوده، که مختصراً به آنها پرداخته است.
در فصل سوم که «مسافرت در ایران» نام دارد، مؤلف هر جا به مکان شاخصی برمیخورد، نهفقط آن را شرح میدهد، بلکه اگر افسانه یا باوری دربارۀ آن مکان وجود دارد، بیان میکند؛ ازجمله سلسله جبال البرز و قلۀ دماوند و افسانۀ کشتی نوح در ارتباط با آن (نک : ص 78-79) و یا تختجمشید (چهلمنار یا هزارستون) که معروف به ملعب (زمین بازی) سلیمان بوده است (ص 94). او میگوید برپایۀ افسانههای موجود، حضرت سلیمان (ع) در سوریه و تختجمشید ساکن بود و به سرعت توسط جنها از یکی به دیگری منتقل میگردید (ص 95).
بهعقیدۀ راس رازآمیزترین شهر ایران شیراز است. مردمان شیراز از نظر وی از تیزهوشترین مردمان ایران هستند که در فن سخنوری و بداههگویی، هیچکس به پای آنها نمیرسد و او آنها را با ساکنان اندلس اسپانیا مقایسه کرده است (ص 96).
در فصل چهارم با عنوان «هنر ایرانی»، به معماری، سفالگری، قالیبافی و نقاشی در ایران اشاره شده است. به عقیدۀ نویسنده سفالگری نه تنها برجستهترین هنر ایرانیها ست، بلکه از لحاظ تزیینات و آرایش ظروف سفالین، هیچ ملتی به پای آنان نمیرسد (ص 107). قالیبافی نیز به شکلی مبسوط توسط مؤلف معرفی ـ شده است، بهویژه از لحاظ انواع و مصالح (پشم گوسفند و شتر، موی بز و به ندرت ابریشم)، رنگآمیزی با رنگهای طبیعی، و مراکز مهم تولید آن. او بهترین فرشها را از آنِ ایلیاتیها بهویژه کردها میداند (ص 109). از نظر وی زیباترین طرحها، نقوش حیوانات بر فرشهای ابریشمین است. نقش و نفوذ طرحهای چینی در فرشهای دورۀ صفویه چشمگیر بود. نفوذ طرحهای چینی پس از دورۀ صفویه بسیار کمرنگ شد، و طرحهای واقعگرایانه و نزدیک به طبیعت جایگزین نقوش گلها، حیوانات و اشکال سادۀ هندسی گردید. از سویی راس هنر قالیبافی و سبکها و قواعد بافت آن را با صنعت ادبی منظوم در ایران مقایسه کرده است (نک : ص 112-113).
در فصل آخر نیز که به ادبیات ایران تخصیص یافته است، ضمن ستایش دوباره از هوش و استعداد ایرانیان، به تحسین و تمجید زبان و ادبیات فارسی میپردازد. وسعت دایرۀ لغات، وجود مترادفهای فراوان بهویژه برای قافیهسازی، امکان ساخت و تعبیر دقیقترین عواطف و احساسات، و قدرت شاعر در بروز تسلط خود بر صنایع ادبی (حتى جناس لفظی رکیک) از جملۀ ویژگیهای این زبان دانسته شده است که در هیچیک از زبانهای اروپایی نظیر ندارد (ص 127-128). با این حال او معتقد است که با وجود ترقی در فن انشانویسی، نثر فارسی هرگز به اندازۀ نظم آن رشد و بالندگی نداشته است (همانجا). وی در اشاره به تأثیر آثار نفیس ادبی ایران در ذهنیت انتزاعی هنرمندان نهفقط به متون ادبی رسمی نظیر لیلی و مجنون و خسرو و شیرین و هفتپیکر اشاره میکند، بلکه از متونی که محصول ادبیات شفاهی و افسانههای عامه هستند، مثل اسکندرنامه نیز نام میبرد (نک : ص 130). او میگوید: طبع شعر و علاقه به آن، چنان در میان عموم طبقات ایران اشاعه یافته است که گاه اشعار شعرای کلاسیک از زبان مردان و زنان ایلیاتی، شبانان و حتى چارواداران شنیده میشود (ص 134).
در پایان او از اینکه تحقیقات اخیر علمی باعث شده است تا با آگاهی از تاریخ باعظمت ایران، حس غرور و افتخار ملی ایرانیان تحریک و برانگیخته شود و جوانان ایرانی با طی مسیر دانشآموزی به شناخت بیشتر وطن خود اهتمام ورزند، ابراز خشنودی کرده است. شخصیت برجسته و معتبر دنیسن راس که همواره در منابع معتبر علمی نظیر «بولتن مدرسۀ مطالعات شرقی و افریقایی» (آگهی ترحیم ... »، npn.)، «مجلۀ انجمن پادشاهی آسیایی» («خبر آگهی ترحیم ... »، npn.) و «آرشیو اسلامیکا» («یادبود ... »، npn.) به آن اعتراف شده است، بر اهمیت توجه به آراء وی در زمینۀ مسائل ایرانشناسی میافزاید. کتاب «ایرانیان» وی در 1311ش توسط ابوتراب شایگان ملایری با عنوان ایران و ایرانیان به فارسی سلیس ترجمه شده است.