زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

اکثم بن صیفی

اَكْثَمِ بْنِ صِیْفی، از مشایخ عرب جاهلی ـ مخضرم از قبیلۀ بنی‌تمیم. از زندگی او چندان اطلاعی در دست نیست و آنچه هست، با افسانه درآمیخته است. وی به داشتن عمر دراز مشهور بوده (كلبی، 269)، و از او با عنوان «حكیم» یـاد شده است (نك‍ : ابن درید، 207).
مهم‌ترین نكته در زندگی اكثم اسلام آوردن او، و نیز سخنان حكیمانه‌ای است كه از وی نقل شده است. گویند: وقتی كه شنید پیامبر اسلام (ص) در مكه به دعوت پرداخته‌اند، فرزند خود را فرستاد تا چگونگی ماجرا را به او اطلاع دهد. او با حضرت محمد (ص) دیدار كرد و دیده‌ها و شنیده‌های خود را به پدر گزارش داد. آنگاه اكثم مشتاق پذیرش اسلام شد و پس از گفت‌وگو با بنی تمیم آهنگ دیدار پیامبر (ص) كرد، اما در میان راه درگذشت (ابن قتیبه، المعارف، 299؛ مفضل، 189-190؛ قس: حمدالله، 248؛ زركلی، 2 / 6).
روایت تأیید نشده‌ای حكایت از آن دارد كه آیۀ « ... وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللّٰهِ وَ رَسولِه ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّٰهِ ... » (نساء / 4 / 100) دربارۀ اكثم نازل شده است (بلاذری، 1 / 265؛ ابن اثیر، 149). بنابر روایت ابن عبدالبر برخی او را در شمار اصحاب آورده‌اند (نك‍ : 1 / 146-147)، در حالی كه حتى اسلام آوردن وی نیز محرز نیست (همانجا).
اكثم در دورۀ جاهلیت، از كسانی بود كه به دلیل شرافت، صداقت و دیگر صفات نیكو، به كار قضا می‌پرداخت (یعقوبی، 1 / 258). از منابع چنین برمی‌آید كه وی به دلیل دانایی و سخنوری، نقش اجتماعی و تربیتی برجسته‌ای در آن روزگار داشته است (مثلاً نك‍ : ابن قتیبه، عیون ... ، 1 / 108)؛ چنانكه برخی از بزرگان و فرمانروایان عرب با وی ارتباط و مكاتبه داشته، و از رایزنی با او سود می‌برده‌اند. گفته‌اند كه وی یك بار برای آزاد كردن اسیران بنی تمیم نزد نعمان بن منذر، فرمانروای حیره رفت (ابوحاتم، 18-25).
اكثم از چنان اعتباری برخوردار بود كه نعمان بن منذر، او را با گروهی از نخبگان عرب همراه نامه‌ای نزد پادشاه ایران به مداین فرستاد و در این دیدار وی با پادشاه سخن گفت و شاه از سخنان نیكو و حكیمانۀ اكثم در شگفت شد و گفت اگر عرب فقط تو را داشت، كفایت می‌كرد (ابن عبدربه، 2 / 9-12).
در منابع تاریخی، روایی و ادبی سخنان حكمت‌آمیز و بلیغ بسیار از اكثم آورده‌اند (مثلاً نك‍ : جاحظ، البخلاء، 1 / 79، البیان ... ، 2 / 54، 3 / 160؛ ابوحاتم، 14-25؛ ابن قتیبه، همان، 1 / 5، 108، 246، 284، 319، 329، 321، 3 / 20، 88). این سخنان غالباً به صورت مَثَل در میان اعراب رواج یافته (ابن عبدربه، 3 / 76-80)، و از چنان منزلتی برخوردار است كه در شمار سخنان پیشوایان و حكیمان نامدار اسلام قرار گرفته است.
شهرت اكثم به حكمت و دانش، او را همتای بزرگمهر و لقمان حكیم قرار داده است (همو، 3 / 63). ابن ابی الحدید او را حكیم‌ترین عرب روزگار خود شمرده است (15 / 132). به دلیل اهمیت ادبی سخنان اكثم، بسیاری از آنها در كتابهای لغت نیز آمده است (مثلاً نك‍ : ابن منظور، ذیل فكك، جم‍ ؛ نیز نك‍ : سیوطی، 1 / 501). منابع اسلامی حكایت از آن دارد كه آموزشها و سخنان اكثم نقش قابل توجهی در میان مسلمانان سده‌های اول داشته است. به روایت قلقشندی اكثم نخستین كسی بود كه حكم «الولد للفراش» را صادر كرد و پس از آن اسلام نیز آن را تأیید كرد (1 / 435). از آنجا كه بنابر گفتۀ نجاشی عبدالعزیز بن یحیى جلودی ازدی بصری (د 332ق / 944م)، اثری با عنوان اخبار اكثم بن صیفی داشته است (ص 257)، اهمیت اكثم تا حدودی نمایان می‌شود.
از اكثم فرزندانی برجای ماند كه در كوفه می‌زیستند (ابن قتیبه، المعارف، 299). یحیی بن اكثم (159-242 ق) وزیر مأمون، از تبار اكثم بوده است (ابن خلكان، 6 / 147).

 

مآخذ

ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1962 م؛ ابن اثیر، مبارك، المرصع، به كوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1391 ق / 1971 م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن درید، محمد، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1378 ق / 1958 م؛ ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق / 1983 م؛ ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، قاهره، 1343 ق / 1925 م؛ همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ ابن منظور، لسان؛ ابوحاتم سجستانی، سهل، المعمرون و الوصایا، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1961 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به كوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959م؛ جاحظ، عمرو، البخلاء، به كوشش احمد عوامری و علی جارم، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ همو، البیان و التبیین، به كوشش حسن سندوبی، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362 ش؛ زركلی، اعلام؛ سیوطی، المزهر، به كوشش محمد احمد جادالمولى و دیگران، بیروت، 1986 م؛ قرآن كریم؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383 ق؛ كلبی، محمد، جمهرة النسب، به كوشش ناجی حسن، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ مفضل بن سلمه، الفاخر، به كوشش استوری، لیدن، 1915 م؛ نجاشی، احمد، رجال، به كوشش محمد جواد نایینی، بیروت، 1408 ق؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.

حسن یوسفی اشكوری

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.