انوری
اَنْوَری، اوحدالدین محمد بن محمد، از شاعران بزرگ ایران در سدۀ 6 ق/ 12 م.
او در قریۀ بادنه از توابع خاوران (فصیح، 267)، یا بدنه از توابع ابیورد (دولتشاه، 67) به دنیا آمد. پدرش از صاحب منصبان آن روزگار به شمار میرفت، از این رو، امكان دانشاندوزی برای وی به خوبی فراهم بود. او در مدرسۀ منصوریۀ طوس علوم عقلی و نقلی را آموخت (عوفی، جوامع ... ، 2/ 478؛ دولتشاه، همانجا)، چندان كه خود در قطعهای (2/ 686-687) اشاره میكند، در علوم گوناگون به كمال رسید. افزون بر آن در حكمت، فلسفه و ریاضیات نیز سرآمد دوران شد (عوفی، همانجا؛ صفا، تاریخ ... ، 2/ 657). تاریخ وفات انوری همچون سالزادش به درستی دانسته نیست، اما میتوان گفت كه او در ربع اول سدۀ 6 ق متولد شد و در اواخر همین سده درگذشت (شفیعی، 29). مدرس رضوی در مقدمۀ دیوان انوری (1/ 83) به تخمین مرگ شاعر را میان سالهای 552 تا 559 ق دانسته است؛ حال آنکه صفا در گنج سخن (1/ 377) سال 583 ق را صحیح میداند. وی در بلخ وفات یافت و در مقبرۀ سلطان احمد خضرویه به خاك سپرده شد (دولتشاه، 69؛ بختاورخان، 529؛ معصوم علیشاه، 2/ 594)؛ اما برخی برآنند كه او در مقبرۀ الشعرای تبریز و كنار آرامگاه خاقانی و ظهیر فاریابی مدفون است (حمدالله، نزهة ... ، 89؛ فصیح، 267- 268).
دربارۀ مذهب انوری اختلافنظرهایی وجود دارد. شوشتری (2/ 623) او را شیعۀ اثناعشری میداند، اما با توجه به اشعار و محیط زندگانی وی میتوان گفت كه به تسنن گرایش داشته است. او در اشعار خود خلفای راشدین را ستوده، و به پیامبر(ص) و علی (ع) نیز مهر ورزیده است (مدرس رضوی، 1/ 116-117؛ شهیدی، «كز ـ ل»).
به گفتۀ تذكرهنویسان، انوری پس از مشاهدۀ شكوه و جلال شاعری كه از نزدیكی محل تحصیل یا تدریس او میگذشت، بر آن شد تا با سرودن قصیدهای (نک : 1/ 135) به دربار سلطان سنجر راه یابد. بدینسان، او 30 سال در خدمت سلطان بود (نک : دولتشاه، 67؛ راوندی، 196؛ رازی، 2/ 26-27؛ آذر، 55).
واقعۀ قران كواكب را مهمترین رویداد زندگی انوری دانستهاند. چه، شاعر به شیوۀ منجمان، در 29 جمادیالآخر 582 اقتران كواكب را در برج میزان پیشبینی كرده بود. انوری میپنداشت كه در آن روز انقلابی عظیم در عالم پدید خواهد آمد، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. این امر سبب سرشكستگی انوری شد و شاعران زبان به طعن او گشودند (نک : رازی، 2/ 27؛ اوحدی، 93؛ آذر، 55-56؛ حمدالله، تاریخ ... ، 464؛ خواندمیر، 2/ 532). انوری در پاسخ به اعتراض سلطان سنجر، ظهور تدریجی آثار قرانات را عذر آورد (دولتشاه، 68) و حكما بعدها در تأویل این پیشبینی از تولد چنگیز در شب موعود سخن گفتند و زیر و زبر شدن عالم را با ویرانی خراسان در اثر حملۀ چنگیز تطبیق كردند (آذر، 56؛ احمدعلی، 89).
پایگاه علمی و ادبی
انوری از دانشمندان نامور روزگار خود به شمار میرود و اشعارش، در بردارندۀ دانشها و معارف آن دوران است. اشارات، تلمیحات، تصویرسازی و مضمون آفرینیهایش، همه از استادی او در منطق، موسىقی، هیأت، ریاضی، علوم طبیعی، نجوم و حكمت حكایت دارد (انوری، 2/ 686، 687). منابع و مآخذ نیز مؤید ادعاهای شاعر در دانش و حكمت اوست؛ چنانکه عوفی در لباب ـ الالباب (ص 125) پایگاه والای علمی او را میستاید.
انوری به ابن سینا اعتقادی تام داشت و گفتهاند كه برخی از آثار او را به خط خود نوشته بوده است (صفا، تاریخ، 2/ 657). وی همچنین كتابی در شرح اشارات ابن سینا با عنوان البشارات فی شرح الاشارات تألیف كرده بود (مدرس، 1/ 197). انوری ظاهراً كتابی در حكمت یا نجوم نگاشته، و به شاه قطبالدین، صاحب موصل، تقدیم كرده بود كه به گمان شفیعی كدكنی (ص 24)، گویا همان كتاب مفید است كه دولتشاه سمرقندی (همانجا) بدان اشاره دارد.
حاصل تلاش انوری در عرصۀ شعر و ادب، دیوانی مشتمل بر قصاید، قطعات، غزلیات و رباعیات است كه حدود 700‘14 بیت دارد (نفیسی، 82). در این مجموعه كه میتوان به تناقض درونی سرایندهاش پی برد، هم از زهد و هم از حرص سخن رفته است؛ گاه صحبت از خردگرایی است و گاه خرد ستیزی؛ هم مباهات به شعر و هم نفرت از آن وجود دارد (نک : شفیعی، 112-113). انوری انواع معانی و مضامین، از مدح و هجو گرفته تا وعظ، تمثیل و نقدهای اجتماعی را به نیكی سروده است (صفا، همان، 2/ 668). وی پیش از سعدی غزل را به كمال و لطف نزدیك كرد و نخستین شاعری بود كه غزلسرایی در دیوان او رونق گرفت (محجوب، 581-582). انوری در عین دلبستگی به شعر، حكمت را از آن برتر میشمارد و شاعری را دون شأن خود میداند (نک : دولتشاه 67). در واقع، او با آنکه چون افلاطون، شاعر است، اما افلاطون وار شاعران را از مدینۀ فاضلۀ خود میراند.
در زمینۀ خاستگاه شعر، نظریۀ او به آراء طرفدارانِ دیدگاههای روانشناختی میماند؛ دیدگاههایی كه بر طبق آن خاستگاه هنر، غریزهای هنر آفرین است (نک : دادبه، 52- 58). انوری برای تبیین خاستگاه شعر، نخست به طبقهبندی آن میپردازد، سپس مدح، هجو و غزل را به ترتیبْ محصول طبیعی حرص، خشم و شهوت میداند (شفیعی، 127). وی بیآنکه از «شعر حق» سخنی به میان آورد، ویژگیهای «شعرهای باطل» را بر میشمارد و مدایح را جزو آن میداند. بدینسان، شاعر با دید ارزش شناسانه به چیستی شعر اشاره دارد. او به لحاظ جنبههای صوری شعر، ملاك كمال این هنر را در اعتدال تلفیق لفظ و معنا میجوید (همو، 129). وی همچنین ملاك زیبایی شعر را در عذوبت و متانت میداند (صفا، همان، 2/ 471). انوری با نفی اخذ، اقتباس و انتحال، بر ابتكار در هنر شاعری تأكید میورزد و به تعریض میگوید: برخلاف «اكابر گردنکشان نظم»، خون دیوانی به گردن او نیست و اشعارش همگی حاصل اندیشۀ خود اوست (1/ 85).
سبك
سبك انوری در شاعری، واسطۀ سبك خراسانی و سبك عراقی است. بدین معنا كه انوری با تكمیل سبك شاعری ابوالفرج رونی، راه را برای ظهور سبك عراقی هموار ساخت (محجوب، 568). طریقۀ انوری، دنبالۀ همان روشی است كه ابوالفرج در اواخر قرن 5 ق ابداع كرد و در سدۀ بعد پیروانی یافت و به كمال رسید (صفا، همانجا). عوفی ( لباب، 319) به تتبع انوری در دیوان ابوالفرج تصریح میكند. چنانکه قصاید انوری ــ كه غالباً بدون مقدمه و با مدح ممدوح آغاز میشود ــ متأثر از شیوۀ ابوالفرج است (صفا، همان، 2/ 471-472). مدرس رضوی نیز به تأثیرپذیری انوری از ابوالفرج اشاره دارد (1/ 100-104).
بحث در سبك انوری را میتوان در 3 حوزۀ زبان، صورخیال و خلق مضمون دنبال كرد: پیوند زبان محاوره با زبان شیوای شعر و ادب، به ویژه در غزل، مهمترین خصیصۀ سبك انوری است. این سبك پس از یك سده سیر تكاملی، به بهترین صورت بر زبان سعدی جلوه كرد (فروزانفر، 333-334). شفیعی كدكنی نحو زبان انوری را از طبیعیترین نحوهای زبان فارسی و پیراسته از هرگونه حشو و زواید میداند كه هم در حوزۀ رسمی و تشریفاتی، یعنی قصاید شاعر خود را نشان میدهد و هم در حوزۀ طبیعی و صمیمی محاوره، یعنی قطعهها و غزلها آشكار میشود (ص 67- 68). از ویژگیهای مهم سبك انوری، آفریدن استعارات و تشبیهات نو، و از پرتو آنها پروراندن معانی نغز و مرغوب است (شبلی نعمانی، 1/ 217). تصویرسازی انوری، غیر از حكایت فشردگی (= اجتماع تصاویر) از دو بابت تازگی دارد: شاعر عناصر صور خیال را از پیشینیان وام میگیرد و آن را در جامهای نو عرضه میكند و در این كار معمولاً از حسن تعلیل مدد میجوید. او همچنین در عرضۀ تصویرهای تازۀ خود، از علوم رایج عصر بهره میگیرد كه البته از این بابت هم ابوالفرج، پیشرو، و انوری كمال بخش آن است. از این رو، فهم شعر انوری با دانستن علوم و معارف مورد استفادۀ او پیوندی جدی دارد (شفیعی، 43، 59-63).
استفاده از كنایات و امثال، از ویژگیهای دیگر سبك انوری است؛ چنانکه بسیاری از سخنان او به صورت ضربالمثل در آمدهاند كه البته معلول ساختار طبیعی زبان شاعر است (همو، 72، 73، 77). مضمون آفرینی و استخراج معانی تازه از لابهلای آیات، روایات، تلمیحات و حتى مطالب عادی از مشخصات بارز سبك انوری است كه همان شیوۀ متنبی (شاعر معروف عرب) را در اذهان تداعی میسازد (شمیسا، 120).
از دیدگاه نقد قدیم، انوری در كنار فردوسی و نظامی یكی از 3 پیامبر شعر فارسی به شمار میرود. بر این اساس هر یك از تذكرهنویسان او را به زبانی ستودهاند و به خصیصهای از خصایص هنر او انگشت نهادهاند، چندان كه عوفی ( لباب، 339) از مصنوع و مطبوع بودن قصاید او، دولتشاه سمرقندی (ص 67) از جامعیت او، و جامی (ص 98) از «حسن شعر و لطف نظم» او سخن راندهاند. همچنین آذر بیگدلی (ص 55) به بیمانندی او از عهد آل سامان تا روزگار نویسنده، قزوینی (ص 361) به همانندی او با ابوالعتاهیه (ه م) در لطف سخن، و مجد همگر به برتری او بر ظهیر فاریابی اشاره كردهاند (نک : حمدالله، تاریخ، 749-751؛ شوشتری، 2/ 624-625). شاعر خود نیز در مقام ناقد خویش، قریحه، زبان، اندیشه، ذكا و طبع خود را میستاید و ضمن مقایسۀ خود با شاعران بزرگی چون سنایی و ادیب صابر، از ساحری خود در هنر شاعری سخن میگوید (2/ 674، 687).
از دیدگاه نقد جدید و پس از دگرگونی معیارهای نقد، این نظریه كه انوری یكی از 3 یا 5 شاعر بزرگ ادب فارسی است، مردود اعلام شد. ناقدان، غالباً، بر رد همپایگی او با فردوسی و سعدی انگشت نهادند و صدور چنین حكمی را عین بیانصافی شمردند (شبلی نعمانی، 1/ 217؛ بهار، 1/ 667) و هرچند آنان، رساندن «ممدوح به مرتبۀ خدایی، خواهش به درجۀ گدایی و بدگویی به مرحلۀ فحاشی» (نک : حمیدی، 393) را ناپسند دانستند، اما هرگز در پاكی، سادگی و روشنی زبان انوری و خالی بودن آن از هرگونه حشو و زواید تردید نکردند (همو، 391، 393). تسلط او در مدیحهسرایی و دست یافتن به معانی و الفاظ تا بدانجاست كه به ندرت واژهای نابجا در قصاید او یافت میشود و شاعر در اغلب قصاید مدحی خود، بلاغتی نوآیین عرضه میكند (شفیعی، 44، 49).
بیشتر ناقدان معاصر بر اینکه انوری از سرآمدان روزگار خویش و از ستونهای استوار شعر پارسی است و نیز یدبیضایی در پروردن انواع معانی و مضامین دارد، تصریح كردهاند (نک : صفا، تاریخ، 2/ 688). به عقیدۀ آنان انوری در طنز، به معنی تصویرِ هنریِ اجتماع نقیضین؛ در هجو، به معنی تأكید بر زشتیهای یك چیز؛ و در هزل، به معنی نزدیك شدن هنجارِ گفتار به اموری كه بر طبق قراردادهای رسمی یك جامعه حرام (= تابو) به شمار میآید، استاد مسلم است (شفیعی، 51-52).
مآخذ
آذربیگدلی، لطفعلی، آتشكده، به كوشش جعفر شهیدی، تهران، 1337ش؛ احمدعلی هاشمی سندیولی، مخزن الغرائب، به كوشش محمدباقر، لاهور، 1968م؛ انوری، محمد، دیوان، به كوشش مدرس رضوی، تهران، 1372ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، تهران، نسخۀ خطی كتابخانۀ ملی ملك، شم 5324؛ بختاورخان، محمد، مرآةالعالم: تاریخ اورنگ زیب، به كوشش ساجده س. علوی، لاهور، 1979 م؛ بهار، محمدتقی، دیوان، تهران، 1368 ش؛ جامی، عبدالرحمان، بهارستان، به كوشش اسماعیل حاكمی، تهران، 1367 ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ همو، نزهة القلوب، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ حمیدی، مهدی، بهشت سخن، تهران، 1366 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش؛ دادبه، اصغر، «بحثی در تأثیر فلسفه بر ادبیات»، حكایت شعر، تهران، 1375 ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذكرة الشعراء، به كوشش محمدرمضانی، تهران، 1338 ش؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به كوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ راوندی، محمد، راحةالصدور و آیةالسرور، به كوشش محمد اقبال، تهران، 1333 ش؛ شبلی نعمانی، محمد، شعر العجم، ترجمۀ محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران، 1363 ش؛ شفیعی كدكنی، محمدرضا، مفلس كیمیا فروش، تهران، 1372ش؛ شمیسا، سیروس، سبكشناسی شعر، تهران، 1374 ش؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1375 ش؛ شهیدی، جعفر، شرح لغات و مشكلات دیوان انوری، تهران، 1376 ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1339 ش؛ همو، گنج سخن، تهران، 1363ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحكایات، به كوشش امیر بانو مصفا و مظاهر مصفا، تهران، 1353 ش؛ همو، لباب الالباب، به كوشش ادوارد براون، لیدن، 1321 ق/ 1903 م؛ فروزانفر، بدیعالزمان، سخن و سخنوران، تهران، 1350 ش؛ فصیحخوافی، احمد، مجمل فصیحی، به كوشش محمود فرخ، مشهد، 1339 ش؛ قزوینی، زكریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، 1960 م؛ محجوب، محمدجعفر، سبك خراسانی در شعر فارسی، تهران، 1350 ش؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، 1346ش؛ مدرس رضوی، محمدتقی، مقدمه بر دیوان انوری (هم )؛ معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به كوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1318 ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، تهران، 1344 ش.