انطاکیه
اَنْطاكیّه، شهری باستانی در جنوب تركیه و مركز استان كنونی ختای.
موقعیت جغرافیایی
انطاكیه در ساحل شرقی نهرالعاصی (اُرنتس) در دامنۀ كوه معروف حبیب نجار در °36 و ´10 عرض شمالی و °36 و ´6 طول شرقی قرار دارد (IA, I/ 456). فاصلۀ این شهر تا دریای مدیترانه 63 كمـ (نک : ه د، 8/ 372)، و جمعیت آن برابر سرشماری عمومی 1990 م/ 1369 ش، 195‘284 نفر است («آمار ... »، 28). انطاكیه و استان ختای دارای آب و هوای مدیترانهای، و دمای متوسط سالانه در آنجا °2/ 18 سانتیگراد و میزان متوسط باران 173‘1 میلیمتر است (YA, V/ 3377).
نامگذاری
بنای اولیۀ این شهر را به آنتیوخوس اپیفانس نسبت میدهند (استرابن، VII/ 243). وی آنجا را 6 سال (ابنعدیم، 16؛ یاقوت، 1/ 382) و به روایتی 12 سال (ابن عبری، 98) پس از درگذشت اسكندر در كنار رودخانۀ ارنتس بنا نهاد. سلوكوس (یكی از سرداران اسكندر و مؤسس سلسلۀ سلوكی) شهر اولیه را كامل نمود و آنجا را به نام پدرش آنتیوخیا (نک : یاقوت، همانجا؛ بیرونی، 2/ 565)، و به قولی به نام پسرش آنتیوخوس نامگذاری كرد (ابن عدیم، 15-16؛ نیز نک : «دائرةالمعارف ... »، III/ 228). برخی این شهر را اندیو نیز نامیدهاند (گوتشمید، 103؛ مجمل التواریخ ... ، 64). پس از سلوكوس جانشینان وی آنجارا پایتخت خود قراردادند (دورانت، 6/ 157؛ «دائرةالمعارف»، همانجا).
پیشینۀ تاریخی
بهرهوری خاك در استان ختای و قرار گرفتن بر سر چهار راه ارتباطی میان سوریه ـ فلسطین و كرانههای دریای مدیترانه از علل مهم زیست انسان در این ناحیه بوده است (همانجا). از هزارۀ 2 قم تا سدۀ 8 قم اقوام مختلفی بر اینجا فرمان راندند (YA, V/ 3411). انطاكیه در دهههای آغازین تشكیل، شامل دو محله بود كه در یكی یونانیها و در دیگری بومیان سكنى داشتند؛ عدهای یهودی نیز در آنجا میزیستند («دائرةالمعارف»، III/ 229).
گسترش و توسعۀ شهر انطاكیه در دوران آنتیوخوس چهارم (174-164 قم) به اوج خود رسید. وی انطاكیه را به مركز مهم دانش و فرهنگ تبدیل كرد (اومار، II/ 186-187؛ دورانت، 6/ 158). پس از درگذشت آنتیوخوس چهارم، دولت سلوكی رو به ضعف نهاد؛ مدتی نیز تیگران پادشاه ارمنستان (در 83 قم) آنجا را در تصرف داشت. سرانجام پُمپیوس سردار رومی، تیگران را شكست داد، سوریه و انطاكیه را در 64 قم تصرف كرد و ضمیمۀ قلمرو دولت روم ساخت (اومار، II/ 196). رومیان به آبادی و توسعۀ شهر همت گماردند، و این امر موجبات افزایش جمعیت را فراهم آورد («دائرةالمعارف»، همانجا). با آمدن مسیحیان، این شهر به صورت مركزی دینی درآمد و یكی از 4 بطركنشین مسیحیان گردید (یعقوبی، 1/ 153؛ مسعودی، 2/ 182). كلیسای انطاكیه اولین كلیسای مسیحی به شمار میآید. ازاینرو، پاپ در 1963م آنجا را زیارتگاه خاص نامید، YA)، همانجا).
پس از تشكیل دولت ساسانی در 226 م و آغاز رقابت میان ایران و روم، انطاكیه صحنۀ شدیدترین برخوردها میان دو دولت گردید. سپاهیان شاپور اول پادشاه ساسانی در 260م پس از غلبه بر والریانوس تا انطاكیه پیش رفت (دورانت، 9/ 294). با عقبنشینی ایرانیها، دولت بیزانس بر منطقه حاكم شد؛ و پس از ظهور اسلام ناحیۀ انطاكیه صحنۀ برخورد دائمی میان بیزانس و دولتهای اسلامی گردید. در 265 ق/ 879م، احمد ابن طولون آنجا را به زیر فرمان آورد (ابن عبری، 257)، سپس اخشیدیان بر آنجا تسلط یافتند (نک : ه د، 1/ 558-561) و مدتی نیز امیران آل حمدان ــ شاخۀ شام ــ بر آنجا فرمان راندند (همان، 1/ 688-693). در 358ق/ 968م، نیكفوروس فوكاس (اُستروگُرسكی، 269) فرمانروای روم، انطاكیه را تصرف كرد (ابن عبری، 294).
حاكمیت بیزانس بر انطاكیه نزدیك به یك قرن ادامه یافت. رومیان به عمران و آبادی آنجا همت گماردند («دائرةالمعارف»، III/ 230). انطاكیه از نیمۀ دوم سدۀ 5ق/ 11م به تدریج تحت نفوذ عناصر ترك قرار گرفت. افشین (سردار ترك) در 459 ق/ 1067م آنجا را غارت كرد (سویم، 10). سلیمان شاه پسر قتلمش به دعوت والی شهر به انطاكیه آمد و در 477 ق/ 1084 م شهر را تصرف كرد (همو، 103-104؛ رانسیمان، I/ 164؛ آقسرایی، 19-21).
در جنگهای صلیبی انطاكیه صحنۀ درگیری بوده است؛ جمعیت شهر در این زمان از مسلمانان و مسیحیان تشكیل میشد. مسلمانان برای جلوگیری از كمك احتمالی مسیحیان به صلیبیون، آنها را از شهر بیرون راندند (رشاد، 103-104، 109؛ مطوی، 33؛ استروگرسكی، 337).
در زمان تسلط مغولان بر منطقه، شهر انطاكیه از تعرض آنان مصون ماند، چنانکه عدهای نیز از ترس مغولان در آنجا پناهنده شدند كه این امر موجب افزایش جمعیت گردید («دائرةالمعارف»، همانجا). در 666 ق/ 1268 م بیبرس، امیر مملوك شهر را تصرف كرد. در جریان لشكركشی سلیم اول به مصر در 923 ق/ 1517 م، انطاكیه ضمیمۀ قلمرو عثمانی شد و جزو ولایت حلب و مركز آن گردید (همان، III/ 231).
پس از جنگ جهانی اول، سرزمین انطاكیه (استان ختای كنونی) در بهار 1918 م به اشغال انگلیسیها درآمد و سپس تحت ادارۀ فرانسویها قرار گرفت. برابر مفاد عهدنامۀ آنکارا (اكتبر 1921/ مهر 1300) كه میان دولتهای فرانسه و تركیه منعقد شد، حكومتی خودمختار با نظارت دولت فرانسه در جنوب تركیه تشكیل شد و سنجق اسكندرون نام گرفت (شاو، 2/ 626؛ YA, V/ 3405-3406؛ «دائرةالمعارف»، III/ 232). این حكومت دارای مجلس، قانون اساسی و رئیس دولت بود كه از طرف مردم انتخاب میشد و زبانهای عربی و فرانسوی نیز مانند زبان تركی در آنجا رسمیت داشت. درپی مذاكرات فرانسه و تركیه، سوریه كه سنجق اسكندرون نیز جزو آن بود، استقلال گرفت. از سویی دیگر تركهای این ناحیه خواستار استقلال سنجق اسكندرون شدند و دولتی به نام ختای در آنجا تشكیل دادند. سرانجام در 1939م/ 1318ش دولت فرانسه با الحاق این ناحیه به تركیه موافقت كرد و از این تاریخ به بعد انطاكیه به نام ختای نامیده شد و یكی از استانهای تركیه گردید (نک : ه د، 8/ 374).
جغرافینگاران و سیاحان، به ویژه مسلمانان، آنجا را شهری زیبا، بزرگ، با باروهای مستحكم و كمنظیر و باغ و بوستانهای دلانگیز وصف كردهاند (اصطخری، 62؛ ابن بطوطه، 74؛ نیز نک : ابن رسته، 59؛ ادریسی، 2/ 645). این شهر در دوران حاكمیت بیزانس نیز یكی از مراكز مهم بازرگانی، و شهری آباد و پررونق و مهمترین شهر روم شرقی بوده است (هاید، 22). همچنین از ثروت افسانهای آنجا از جمله: طلا، نقره، جواهرات و گلدانهای گرانقیمت كه توسط صلیبیون غارت شده بود، یاد كردهاند (همو، 194). اولیاچلبی آنجا را از قول مورخان «دار قیاصره» نامیده است. وی همچنین دربارۀ زیارتگاهها، مدارس، حمامها، بازارها، محلات، قلعه و ... اطلاعات بسیاری به دست میدهد (نک : 3/ 49-52).
از آثار تاریخی این شهر، همچنین قلعه و باروها، كلیسا و صومعۀ پیر مقدس، مسجد حبیب نجار ــ كه در آغاز كلیسا بوده، و پـس از دورۀ اسلامـی به مسجـد تبدیل شـده است ــ پلهای ترایانوس و دیوكلتیانوس، دروازۀ آهنین (دمیرقاپی) و جز آنها را میتوان نام برد (YA, V/ 3483-3484).
مآخذ
آقسرایی، محمود، مسامرةالاخبار و مسایرةالاخیار، به كوشش عثمان توران، تهران، 1348 ش؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1384 ق/ 1964 م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، لیدن، 1891م؛ ابنعبری، غریغوریوس، تاریخ مختصرالدول، به كوشش انطون صالحانی، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ابن عدیم، عمر، زبدة الحلب من تاریخ الحلب، به كوشش سامی دهان، دمشق، 1370ق/ 1951م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409 ق/ 1989 م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1927 م؛ اولیاچلبی، سیاحتنامه، استانبول، 1314 ق؛ بیرونی، ابوریحان، القانون المسعودی، حیدرآباد دكن، 1374 ق/ 1955 م؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن (ج 6، یونان باستان)، ترجمۀ هوشنگ پیرنظر، تهران، 1340 ش؛ همان (ج 9، قیصر و مسیح)، ترجمۀ علیاصغر سروش، تهران، 1340ش؛ رشاد، محمد، جنگهای صلیبی، تهران، 1351 ش؛ شاو، ا. ج.، تاریخ امپراتوری عثمانی و تركیه، ترجمۀ محمود رمضانزاده، مشهد، 1370 ش؛ گوتشمید، آلفرد، تاریخ ایران و ممالك همجوار، ترجمۀ كیكاووس جهانداری، تهران، علمی؛ مجمل التواریخ و القصص، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385 ق/ 1965 م؛ مطوی، محمد، الحروب الصلیبیة فی المشرق و المغرب، تونس، 1374 ق/ 1954 م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر؛ نیز: