انشراح
اِنْشِراح، نود و چهارمین سوره از قرآن مجید، دارای 8 آیه، 29 كلمه و 102 حرف. این سوره را محدثان، قاریان و مفسران، همواره با توجه به سرآغاز آن «اَلَمْ نَشْرَحْ» مینامیدهاند، و ظاهراً از سر احتىاط، نام دیگری برآن نمینهادهاند (نک : طبری، 12/ 150؛ ابوعمرو، 224؛ طبرسی، 5/ 507؛ قرطبی، 20/ 104؛ فیروزآبادی، 1/ 526). اما، خطاطان و نسخهپردازان قرآن مجید از دیرباز در كتیبۀ بالای سوره، عنوان «الانشراح» را مینگاشتهانـد (نک : ابن جوزی، 157؛ نائطی، 749) كه مصدر فعل «الم نشرح» از باب «انفعال»، و حاصل معنای نخستین آیۀ سوره است و شاید هموزنی آن با نام سورههای انشقاق و انفطار نیز ملحوظ بوده است. در سدۀ گذشته، در مصحف امیری (چ بولاق، 1337 ق) كه زیر نظر گروهی از علمای جامع الازهر مصر انتشار یافت، این سوره را «الشرح» عنوان نهادهاند (نیز نک : دروزه، 1/ 14؛ رامیار، 590) و پس از آن، در برخی مصاحف و دورههای تفسیر قرآن كریم این عنوان متداول گردیده است (نک : ابوالسعود، 9/ 172؛ قاسمی، 17/ 183؛ مراغی، 30/ 188؛ قطب، 6/ 3929).
سورۀ انشراح، به روایت مشهور، دوازدهمین سوره در ترتیب نزول است كه پس از سورۀ «ضُحى» و پیش از سورۀ «عصر» نازل شده (ابن جوزی، 157، 160؛ دروزه، همانجا)، و در دیگر روایات اسلامی ترتیب نزول نیز، ردیفهای متفاوتی به این سوره اختصاص یافته است (نک : طبرسی، 5/ 405؛ خازن، 1/ 8؛ سیوطی، الاتقان ... ، 1/ 40-42؛رامیار، 680-681). از این رو، مكی بودن سورۀ انشراح، و نزول آن در سالهای نخستین بعثت جای هیچ گونه تردید نیست (نک : ابن طاووس، 281-282؛ اندرابی، گ 47 الف؛ قرطبی، فیروزآبادی، همانجاها). با اینهمه، بعضی از محدثان و مفسران، در عصر حاضر، ظاهراً تحت تأثیر پارهای از روایات تفسیری (مثلاً نک : قمی، 2/ 428؛ حویزی، 5/ 603) ناظر بر وقایع اواخر رسالت، مدنی بودن این سوره را محتمل دانستهاند (قاسمی، همانجا؛ طباطبایی، 20/ 448) و حتى مدنی بودن آن را ترجیح دادهاند، و سورۀ انشراح را به سورۀ «نصر» ــ آخرین سورۀ نازل شده بر پیامبر اكرم(ص) بنابر مشهور ــ همانند كردهاند (قاسمی، 17/ 188- 189؛ نیز نک : بقاعی، 22/ 129).
سورۀ انشراح با سورۀ ضحى، در ساختار بیانی، مضامین و معانی پیوندی آشكار دارد (سیوطی، تناسق ... ، 138)، چنانکه میتوان این سوره را تفصیل سورۀ ضحى (بقاعی، 22/ 115)، یا امتداد آن (دروزه، 1/ 167)، یا تكملۀ آن (قطب، همانجا) دانست، و محور موضوعی این دو سوره، تقویت روحیه و تثبیت قلب پیامبر اكرم(ص) و تبیین جایگاه آن حضرت در مقام قرب خداوند و برخورداری از عنایات ویژۀ ربانی است. در صدر اسلام، پیوستگی و همبستگی این دو سوره چندان مورد توجه صحابه و تابعان بوده است كه بنا به شماری از روایات، بعضی از آنان این دو سوره را همچون دو سورۀ فیل و قریش یك سوره میپنداشته، و در میان آن دو، بسمله نمیآوردهاند (نک : سیوطی، همانجا؛ قرطبی، 20/ 200-201؛ مراغی، همانجا؛ رامیار، 590). این دیدگاه در حوزههای شیعه نیز به استناد روایاتی از ائمۀ اهل بیت (ع) تلقی به قبول شده، و به عنوان قول مشهور علمای شیعه شهرت یافته است (شیخ طوسی، 10/ 371؛ طبرسی، 5/ 507؛ حویزی، 5/ 602؛ نیز نک : فیض كاشانی، 2/ 264؛ مجلسی، 89/ 337) و دیدگاه مشهور فقه جعفری را دائر بر وجوب جمع میان دو سورۀ ضحى و انشراح در یك ركعت، در قرائت نمازهای واجب، البته با قرائت بسمله میان آن دو موجب گردیده است (حرعاملی، 4/ 743-745؛ شیخ بهایی، 46-47). از سوی دیگر، برخی از مفسران یكی پنداشتن این دو سوره (یا سورههای فیل و قریش) را برخلاف تواتر و اجماع مسلمانان دانستهاند (طبری، 30/ 198؛ فخرالدین، 32/ 2، 104؛ قاسمی، 17/ 267؛ مراغی، 30/ 188) و مستندات روایی فریقین را در این باره، به دلیل تعارض آنها با روایات دیگر نپذیرفتهاند و دلالت روایات منقول از امامان (ع) را نیز در نهایت بر جواز تلفیق این دو سوره (یا دو سورۀ فیل و قریش) در یك ركعت از نماز فریضه، نه وجوب آن، پذیرفتهاند (طباطبایی، 20/ 514).
سورۀ انشراح، مانند سورۀ ضحى، مشتمل بر خطابهای صریح به پیامبر اكرم (ص) است و عنایات پروردگار متعال را نسبت به آن حضرت یكایك بر میشمرد و تأكید میكند بر اینکه خداوند هیچ گاه آن حضرت را تنها نگذاشته است و نخواهد گذاشت، آن حضرت را از هر سوی مدد رسانیده است و خواهد رساند.
در میان احادیثی كه در فضیلت سورۀ انشراح رسیده است، این حدیث، به لحاظ مضمون سوره و موضوع آن بسیار جالب توجه است كه حضرت رسول اكرم (ص) فرمودهاند: «هركس این سوره را بخواند، چنان است كه نزد من آمده باشد، و من اندوهگین بوده باشم و او اندوه مرا زدوده باشد» (فیروزآبادی، 1/ 526؛ نیز نک : حویزی، همانجا).
آیۀ «اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» كه دو بار در این سوره آمده است (94/ 5-6)، از جمله تعابیر قرآنی است كه از هنگام نزول آن، همواره ضربالمثل بوده، و همه جا در مقام دلداری به ستمدیدگان، امید بخشیدن به گرفتاران و تقویت روحیۀ نومیدان به كار میرفته است.
مآخذ
ابن جوزی، عبدالرحمان، فنون الافنان، به كوشش محمد ابراهیم سلیم، قاهره، 1408 ق/ 1988 م؛ ابنطاووس، علی، سعد السعود، نجف، 1369 ق/ 1950 م؛ ابوالسعود، محمد، تفسیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ ابوعمرودانی، عثمان، التیسیر، به كوشش اوتو پرتسل، استانبول، 1930 م؛ اندرابی، احمد، الایضاح فی القراءات، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ بقاعی، ابراهیم، نظم الدرر، حیدرآباد دكن، 1984 م؛ حرعاملی، محمد، وسائل الشیعة، به كوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، 1391 ق؛ حویزی، عبدعلی، تفسیر نور الثقلین، به كوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، 1385ق؛ خازن، علی، لباب التأویل، بیروت، دارالمعرفه؛ دروزه، محمد عزت، التفسیر الحدیث، قاهره، 1381 ق/ 1962 م؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، 1362 ش؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387 ق/ 1967 م؛ همو، تناسق الدرر، به كوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ شیخ بهایی، محمد، جامع عباسی، چ سنگی، تهران، 1312 ق؛ شیخ طوسی، محمد، التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، 1389 ق؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، صیدا، 1356 ق/ 1937 م؛ طبری، تفسیر؛ فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الكبیر، قاهره، المطبعة البهیه؛ فیروزآبادی، محمد، بصائرذوی التمییز، به كوشش محمد علی نجار، قاهره، 1383 ق؛ فیض كاشانی، محمد، المحجة البیضاء، به كوشش علیاكبر غفاری، قم، 1383 ق؛ قاسمی، محمد، محاسن التأویل، به كوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، 1398ق/ 1978 م؛ قرآن كریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، داراحیا التراث العربی؛ قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، 1402 ق/ 1982 م؛ قمی، علی، تفسیر، به كوشش طیب موسوی جزائری، نجف، 1387 ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ مراغی، احمد مصطفى، تفسیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ نائطی اركاتی، محمد غوث، نثر المرجان فی رسم نظم القرآن، حیدرآباد دكن، 1331 ق.