زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

امکان اشرف

اِمْكانِ اَشْرَف، مفهومی در فلسفۀ اسلامی، به ویژه در مكتب اشراق و بینشهای فلسفیِ برخاسته از آن كه در شمار یكی از قواعد فلسفی درآمده، و نزد فیلسوفان متأثر از بینش اشراقی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این فیلسوفان از این قاعده همچون وسیله‌ای برای حل برخی مسائل دشوار دیگر بهره گرفته‌اند. مضمون قاعدۀ امكان اشرف این است كه در میان موجودات ممكن آنچه از مرتبۀ بالاتری برخوردار است، در وجود یافتن بر ممكناتی كه مرتبۀ وجودی پایین‌تری دارند، مقدم است. بنابراین، اگر ممكن پست‌تری وجود داشته باشد، مستلزم این است كه ممكن شریف‌تر از آن پیش‌تر به وجود آمده باشد. 
طرح موضوع امكان اشرف در تفكر فلسفی اسلامی، از دیدگاه تاریخی به ابن سینا بازمی‌گردد، بی‌آنک‍ه وی آن را به صورت قاعده‌ای درآورد، یا همچون مسألۀ مستقلی به آن بپردازد و یا آن را در پاسخگویی به مسائل دیگر به كار برد. ابن‌سینا در تعلیقات این مسأله را در چهرۀ كلی آن چنین مطرح می‌كند: «كمال مطلق، حیثیت وجوبِ بدون امكان، و وجود بدون عدم و فعل بدون قوه و حق بدون باطل است. هر آنچه از پس آن بیاید، ناقص‌تر از وجود اول است و غیر از آن هرچه هست، در ذات خود ممكن است. پس از آن اختلاف در ترتیب و اشخاص و انواع به استعداد و امكان بستگی دارد. پس هر یك از عقول فعال نسبت به آنچه از آن صادر می‌شود، اشرف است و همۀ عقول فعال از امور مادی شریف‌ترند. در میان مادیات نیز موجودات آسمانی بر عالم طبیعت برتری دارند. مقصود او [؟] از اشرف در اینجا چیزی است كه در ذات خود تقدم دارد و هستی مرتبۀ فروتر از آن، تنها پس از هستی آن امر متقدم امكان‌پذیر است» (ص 21، نیز نک‍ : «العرشیة»، 15-16). 
در اینجا ابن سینا گویا به اندیشه‌ای از ارسطو اشاره می‌كند، زیرا آنجا كه می‌گوید: «مقصود او ... »، مرادش ارسطوست. صد و اندی سال پس از ابن سینا، این مسأله به صورت قاعده‌ای مهم نزد شهاب‌الدین سهروردی (د 587 ق/ 1191 م) بنیان‌گذار حكمت اشراق دیده می‌شود. وی صریحاً اصل این قاعده را به ارسطو بازمی‌گرداند، و چنین می‌گوید: «شایسته است بدانی یكی از اموری كه گذشتگان را به اعتقاد به وجود اشرف و اكرم در موجودات آسمانی و جز آنها واداشته، گواهی فطرت است به پدید آمدن موجودات به ترتیب شرافت ... » («المشارع ... »، 434)؛ و به دنبال آن می‌گوید: «بر تواست كه به هستی اتمّ و اكمل در امور آسمانی و عوالم قدسی معتقد شوی، و به اینکه كمال واجب الوجود و امور عقلی و آسمانی را هرگونه تصور كنی، مرتبۀ آنها در ذات خود بالاتر و شریف‌تر از تصور تواست؛ و اگر جوهر عقلی شریف‌تر از نفس است، باید قبل از نفس موجود باشد؛ و اگر اجسام اثیری از اجسام عنصری برترند، لازم است كه پیش از آنها به یكی از طرق علیت حاصل شده باشند، و این تفصیلی است كه اجمال آن را ارسطو در كتاب السماء و العالم آورده، و معنای آن این است كه در موجودات علوی باید به آنچه برای آنها اكرم و اشرف است، باور داشت» (همان، 435). 
سهروردی از این قاعده بیش از هر چیز برای اثبات مُثُل نوریه یا به تعبیر خودش «انواع نوریۀ مجرده» بهره می‌گیرد. او در «حكمةالاشراق» نیز فصلی را به امكان اشرف اختصاص می‌دهد و آن را یكی از قواعد اشراق می‌شمارد و در یك جا می‌گوید: «انواع نوریۀ قاهره بر افراد خود مقدمند، یعنی تقدم عقلی دارند؛ و امكان اشرف اقتضا می‌كند كه این انواع نوری مجرد وجود داشته باشند» (ص 143)، و در جای دیگری می‌گوید: «یكی از قواعد اشراقی این است كه هرگاه ممكن اخس به وجود آید، مستلزم آن است كه ممكن اشرف وجود داشته باشد» (همان، 154؛ قس: قطب‌الدین، 367 بب‍ ؛ نیز نک‍ : سهروردی، «اللمحات»، 156، 164-166، «الالواح ... »، 39). 
فیلسوف بزرگ دیگری كه پس از سهروردی، قاعدۀ امكان اشرف را پذیرفته، و به شرح و بسط آن پرداخته، صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) (د 1050 ق/ 1640 م) است. وی مضمون این قاعده را از نوشته‌های سهروردی گرفته است و به پیروی از او اصل آن را به نوشتۀ ارسطو بازمی‌گرداند و در این رهگذر عین عبارات سهروردی را به كار می‌برد. ملاصدرا در كتاب بنیادی خود اسفار (7/ 244- 258) به تفصیل مسأله را مطرح و بررسی می‌كند و قاعدۀ «امكان اخس» را كه به گفتۀ خودش ابتكار خود اوست، در برابر آن قرار می‌دهد و به بررسی و اثبات تفصیلی هر دو می‌پردازد. صدرالدین شیرازی قاعدۀ امكان اشرف را اصلی برهانی و دارای نتایج سودمند می‌شمارد و استفاده از آن را به ارسطو نسبت می‌دهد كه به گفتۀ او در اثولوجیا بسیار به آن پرداخته است (برای نمونه، نک‍ : «اثولوجیا»، 134- 139). وی همچنین به همان عبارت او در السماء و العالم استناد می‌كند كه سهروردی به آن اشاره كرده است. ملاصدرا می‌گوید: ابن سینا در آثار مختلف خود ترتیب نظام وجود و بیان دو سلسلۀ «بدو و عود» را برپایۀ همین قاعده نهاده است. وی می‌افزاید كه سهروردی نیز از این قاعده برای اثبات عقول و اثبات مُثل نوری بهره برده است (7/ 244-245). 
ملاصدرا در دنبالۀ بحث خود می‌گوید: من سالها به این قاعده اشكال داشتم، تا اینک‍ه خداوند دلم را روشن ساخت و آن را حل كردم (7/ 254-255). وی در جای دیگری در برابر قاعدۀ امكان اشرف، قاعدۀ امكان اخس را قرار می‌دهد و این مبحث را با این مطلب فلسفی بسیار مهم آغاز می‌كند: «حق این است كه جهان هستی واحد است و كل جهان به سان حیوان بزرگ واحدی است كه اجزاء آن به یكدیگر متصلند، نه به معنی اتصال مقداری و اتحاد سطوح و اطراف، بلكه بدین معنی كه هر مرتبۀ كمالیه‌ای از وجود باید با مرتبۀ پس از خود در كمال وجودی مجاور باشد و میان آن و مرتبۀ بالاتر یا پایین‌تر خود در شدت و ضعف وجود جای خالی نباشد، به گونه‌ای كه در آن میان درجه یا درجاتی تحقق نیافته را بتوان تصور كرد. این امر از دیدگاه ما جایز نیست و برهان آن از قاعدۀ امكان اشرف و قاعدۀ دیگری كه قاعدۀ امكان اخس است، به دست می‌آید. قاعدۀ نخست میراث معلم اول است و قاعدۀ دوم را ما به یاری خداوند بنیان نهاده‌ایم (5/ 342، نیز 2/ 307). 
چنانک‍ه دیدیم، سهروردی و به دنبال وی ملاصدرا، اصل قاعدۀ امكان اشرف را به ارسطو، و به كتاب السماء و العالم بازگردانده‌اند. نوشتۀ ارسطو زیر عنوان «دربارۀ آسمان» به وسیلۀ یوحنا ابن بطریق (د ح 200 ق/ 816 م) كه یكی از نخستین مترجمان معاصر مأمون بوده، از یونانی به عربی ترجمه شده است. وی بنا بر گزارش تاریخ‌نگاران در كار ترجمه كاملاً وفادار به متن نیست، بلكه در آن تصرف می‌كند و برای وضوح بیشتر از اصل دور می‌شود. 
اكنون در متن عربی السماء ارسطو عبارتی كه سهروردی و ملاصدرا از ارسطو نقل می‌كنند، دیده نمی‌شود؛ تنها عباراتی در متن ترجمۀ یوحنا ابن بطریق كه شاید بتوان از آن معنایی شبیه به نقل قول سهروردی یافت، مربوط به فصلی است كه ارسطو در آن به اثبات عنصر پنجم (اثیر) كه دارای حركت دوری است، می‌پردازد: «از آنچه گفته شد، می‌توان با قیاسی قانع كننده نتیجه گرفت كه جرم (یا جسم) دیگری غیر از این اجسامی كه نزدیك و در پیرامون ما هستند، وجود دارد و از ماده‌ای طبیعی پدید آمده است كه از طبایع این اجسام ارجمندتر، و به حسب دوری و ارتفاع از این اجسام دارای طبیعتی عالی‌تر است» (ص 136 بب‍ ، قس: متن یونانی، كتاب I، فصل 2، گ 269b، سطرهای 13-17)
از سوی دیگر، در میان نوشته‌های شارحان آثار ارسطو، شرح سیمپلیكیوس (نیمۀ دوم سدۀ6 م) فیلسوف نوافلاطونی، بر كتاب «دربارۀ آسمان» ارسطو مشاهده می‌شود. وی در جایی از شرح خود عباراتی از نوشته‌های گم شدۀ ارسطو نقل می‌كند كه مضمون آنها با قاعدۀ امكان اشرف همانندیهایی دارد. سیمپلیكیوس در آنجا جملاتی را از دیالوگ ارسطو به نام «دربارۀ فلسفه» كه از میان رفته است، می‌آورد. وی می‌نویسد: «[ارسطو] در این باره می‌گوید: به طور كلی در اموری كه یك چیز بهتر هست، در آنها یك چیز بهترین هست. پس چون در میان موجودات یكی از دیگری بهتر است، یك چیزی هم هست كه شریف‌ترین است كه همانا الٰهی است» (گ 289، سطرهای 1-15)
اما آنچه ملاصدرا از مضمون قاعدۀ امكان اشرف در اثولوجیا استنباط كرده، روشن است كه اندیشۀ ارسطویی نیست، زیرا می‌دانیم كه اثولوجیا اثری از ارسطو نیست، بلكه ترجمۀ آزاد عربی پاره‌هایی از متن سریانی انئادهای افلوطین بنیان‌گذار مكتب نوافلاطونی است (نک‍ : ه‍ د، اثولوجیا؛ افلوطین). 

مآخذ

ابن سینا، التعلیقات، به كوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، 1973 م؛ همو، «العرشیة»، رسائل، حیدرآباد دكن، 1354 ق؛ «اثولوجیا»، افلوطین عند العرب، به كوشش عبدالرحمان بدوی، كویت، 1977 م؛ ارسطو، فی السماء و الآثار العلویة، به كوشش عبد الرحمان بدوی، قاهره، 1961 م؛ سهروردی، یحیى، «الالواح العمادیة»، «اللمحات»، سه رساله از شیخ اشراق، به كوشش نجفقلی حبیبی، تهران، 1356 ش؛ همو، «حكمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، مجموعۀ مصنفات، به كوشش هانری كربن، تهران، 1355 ش؛ صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار، تهران، 1383 ق؛ قطب‌الدین شیرازی، شرح حكمة الاشراق، تهران، 1315 ق؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.