الهی اردبیلی
اِلٰهیِ اَرْدَبیلی، جلالالدین حسین بن شرفالدین عبدالحق اردبیلی متخلص به الٰهی، شاعر متصوف، متكلم، فقیه و ریاضیدان (د 950 ق/ 1543 م). لقب او را كمالالدین نیز نوشتهاند (افندی، 2/ 98). پدرش خواجه عبدالحق، ظاهراً از دیوانیان سدۀ 9 ق/ 15 م بوده است. عطاءالله حسینی در اجازهای كه به الٰهی داده، از پدر او با القابی چون الصاحب المعظم و الصدر المكرم ــ كه از انتساب به مشـاغل دیوانی حكایت دارد ــ تبجیل كرده است (نک : همو، 2/ 104-105). برخی از منابع متأخر و معاصر نسبت ابهری هم به الٰهی دادهاند (نک : حاجی خلیفه، 1/ 842؛ نفیسی، 1/ 393).
الٰهی در دهۀ هشتم سدۀ 9 ق در اردبیل زاده شد. اینکه در برخی از منابع سال ولادت او 870 ق یاد شده (نک : آستان قدس، 5/ 193، حاشیه؛ مركزی، 9/ 1000)، البته محل تأمل است. سال وفات او را به اختلاف 904، 905، 937 و 940 ق ذكر كردهاند (كنتوری، 178؛ نوری، 3/ 513؛ صبا، 74؛ مدرس، 1/ 169)، ولی بیتردید سال 950ق كه سام میرزا ــ معاصر الٰهی ــ مطرح كرده، درست است (ص 78، حاشیه). بیشتر منابع متأخر نیز این سال را تأیید كردهاند (نک : حاجی خلیفه، 2/ 1856؛ بغدادی، 1/ 318) و حتى برای آن ماده تاریخ ساخته شده است (نظمی، 31). اگر ماده تاریخی كه برای یكی از تألیفات الٰهی ــ خلاصة الفقه [= 942] ــ ذكر كردهاند (نک : افندی، 2/ 103)، درست باشد، درگذشت الٰهی در 950ق تأیید میشود. با توجه به اینکه عمر الٰهی را در 950ق بیش از 70 سال دانستهاند (سام میرزا، 78)، میبایست او در میان سالهای 870-880 ق/ 1466-1475 م زاده شده باشد.
الٰهی دوران كودكی و نوجوانی را در زادگاه خود سپری كرد. به استناد اشارۀ خودش در حاشیۀ قواعد علامۀ حلی در اوان جوانی نزد شیخ علی آملی علوم شرعی را آموخت (نک : افندی، 2/ 98) و در همین دوره مدتی نزد سلطان حیدر بن جنید صفوی (د 893 ق) در روضۀ صفیالدین اردبیلی به سلوك اهتمام داشت و به توصیۀ همو برای تحصیل علوم به سوی هرات روانه شد (سام میرزا، 77- 78؛ رازی، 3/ 256؛ افندی، 2/ 99). این سفر بیگمان در دوران نوجوانی او بوده است (نک : همو، 2/ 98). الٰهی نخست به شیراز رفت و چندی نزد جلالالدین محمد دوانی (د 908 ق) و امیر غیاثالدین منصور شیرازی (د 948 ق) به تحصیل علوم عقلی و نقلی پرداخت (همانجاها). وی آثار دوانی همچون شواكل الحور را نزد مؤلف آن خواند و در جمادیالاول 892 از او اجازۀ روایت و تدریس آثارش را گرفت (نک : افندی، 2/ 103-104).
الٰهی سپس به اشارۀ سلطان حیدرصفوی و به منظور تحصیل علوم به هرات رفت و در آنجا نزد امیر جمالالدین عطاءالله حسینی به آموختن تفسیر و حدیث پرداخت و قسمتی از مشكاة المصابیح خطیب تبریزی، صحیح بخاری، صحیح مسلم، و بخشی از انوار التنزیل بیضاوی را نزد او قرائت كرد (همو، 2/ 104-105؛ نیز نک : قمی، 137) و در 899ق از او اجازۀ روایت گرفت (افندی، 2/ 107). وی در ایام تحصیل در هرات با امیر علیشیرنوایی آشنا شده بود، زیرا عطاءالله حسینی از استادان مدرسۀ اخلاصیه بود كه به سعی نوایی در هرات تأسیس شده بود و زیر نظر همو اداره میشد (نک : خواندمیر، 122؛ سابتلنی، 38).
الٰهی پس از این دوران، یعنی پس از 899 ق، ظاهراً در زمرۀ ندیمان نوایی قرار گرفت و شرح اشكال التأسیس و تلخیص تحریر اقلیدس را به نام این وزیر فراهم كرد (صبا، همانجا؛ افندی، 2/ 102؛ نیز نک : خواندمیر، 123). هر چند در نوشتههای معاصران از رابطۀ الٰهی با شاهزاده غریب میرزا فرزند سلطان حسین میرزا (د 902 ق) سخن رفته است (تربیت، 47)، اما در تألیفات قدیمتر اشارهای به این نکته دیده نمیشود. با اینهمه، بعید نیست كه رابطۀ الٰهی با نوایی سبب آشنایی وی با غریب میرزا نیز شده باشد. گفتنی است كه رابطۀ الٰهی با امیر علیشیر، وزیر سنی مذهب عصر تیموری و مصدّر كردن آثاری چند به نام وی و نیز آوردن كلمۀ «اصحاب» در جملۀ «تصلیه» در خطبۀ آثاری كه در هرات نوشته، موجب شده است تا كسانی چنین تصور كنند كه الٰهی در عصر تیموریان بر مذهب اهل سنت بوده، و در اوان قیام شاه اسماعیل صفوی به تشیع گرویده است (بغدادی، 1/ 318؛ قس: افندی، 2/ 100)؛ اما افندی اصفهانی این تصور را نادرست دانسته (همانجا)، و حتى از استواری او در تشیع سخن گفته است (2/ 98). علاوه بر ادلۀ افندی در اثبات تشیع الٰهی، در خور ذكر است كه او در حاشیه بر قواعد علامه سلسلۀ روات خود را به توالی و تسلسل از طریق شیـخ علی آملـی ــ استـاد علوم شرعی او در نوجوانی ــ به علامۀ حلی میرساند (همانجا). سلوك او نزد سلطان حیدر صفوی نیز مؤید تشیع اوست و نبودن ترجمۀ احوال و حتى نام و نشان او در تألیفات فراهم شده در اواخر عهد تیموریان ــ كه نویسندگان آنها با ندیمان علیشیر نوایی، و با فضلای مدرسۀ اخلاصیه ارتباط داشتهاند ــ ظاهراً از همین لحاظ بوده است.
الٰهی در حدود سال 902 ق مقارن با درگذشت غریب میرزا هرات را ترك كرد و از طریق عراق و آذربایجان به زادگاهش اردبیل بازگشت (سام میرزا، 78؛ تربیت، همانجا). در اردبیل به عنوان خادم روضۀ صفیالدین اردبیلی منصوب، و در همانجا به تدریس نیز مشغول شد (همانجا). الٰهی در این دوره، به عنوان دانشمندی متبحر در علوم معقول و منقول مشهور شده بود و نویسندگان معاصر و نزدیك به عصر او عموماً فضل و دانش او را ستوده (سام میرزا، افندی، همانجاها)، و از گرایش او به تصوف نیز یاد كردهاند (همانجا؛ خوانساری، 2/ 319؛ قمی، همانجا). شرح او بر گلشن راز، و هم مقدمۀ آن شرح كه به نام كشف الاسرار صورت رسالهای مستقل دارد (نک : مایل هروی، 138)، و نیز اشعار بازمانده از او در تذكرهها (نک : سام میرزا، همانجا؛ رازی، 3/ 256) تأثیرپذیری او از عرفان ابن عربی را میرساند. با اینهمه، الٰهی در محدودۀ اعتقادات خانقاهی و تفكر عرفانی محدود نشد و با روی كار آمدن شاه اسماعیل صفوی (سل 907-930 ق)، به معارف شیعی توجه كرد، تا جایی كه او را نخستین كسی دانستهاند كه معارف جعفری را به فارسی عرضه داشته است (افندی، همانجا) كه البته این نظر با قید «در اوایل روزگار صفوی» پذیرفتنی است.
الٰهی تمامی 23 سال سلطنت شاه اسماعیل صفوی، و 20 سال از دوران حكومت شاه طهماسب اول (سل 930-984 ق) را درك كرد. از چگونگی پیوند او با این دو سلطان اطلاعی دقیق نداریم، لیكن وجود او در روضۀ جد صفویه، و هم آثاری كه به نام آن دو تألیف كرده است (نک : افندی، 2/ 102)، حكایت از پیوستگی او با دربار صفویان دارد، خاصه آنکه او در این دوره به مباحث فقهی نیز میپرداخته، و گویا به عنوان مجتهد هم عمل میكرده است، زیرا در برخی از نوشتههای عصر صفوی از او با عنوان مجتهد الزمان یاد شده است (افوشتهای، 183؛ قاضی احمد، 1/ 237). در اوان سلطنت شاه طهماسب، ظاهراً الٰهی در قزوین، یعنی تختگاه صفویان بوده است و در آن شهر یك بار به سفارت اسماعیل قلیخان نزد شاه طهماسب رفته، و واسطۀ دوستیِ آن دو شده است (افوشتهای، همانجا). اختلاف الٰهی با محقق كركی (د 940 ق) بر سر جواز یا عدم جواز نماز جمعه در غیاب امام معصوم هم بایست در ایام اقامت او در قزوین، پیش از 940 ق روی داده باشد (نک : قاضی احمد، همانجا؛ روملو، 333-334). البته الٰهی كه نماز جمعه را در غیاب امام جائز نمیدانسته، آنچنانکه بعضی گفتهاند مستقیماً با محقق كركی درگیر مناظره و مشاجره نشده است (نک : افندی، 2/ 99)؛ بلكه این مخالفت بین محقق و میرنعمتالله جزایری اتفاق افتاده، و الٰهی با میرنعمتالله موافقت و همراهی نموده، و فتوای محقق كركی را در این زمینه رد كرده است (قاضی احمد، روملو، همانجاها).
الِٰهی سالهای پایانی عمرش را در اردبیل گذراند و در همانجا درگذشت و در روضۀ صفیالدین دفن شد. پس از او بازماندگانش ــ خاصه فرزندش محمد ــ به جای او در روضۀ صفویه خدمت میكردند (افندی، 2/ 99، 101).
آثـار
الٰهی با زبانهای فارسی، عربی و تركی آشنایی داشت و به هر 3 زبان آثاری تألیف و تدوین كرد (نک : همو، 2/ 100 به بعد). وسعت دامنۀ دانش و اطلاع او از علوم رایج در آن روزگار از كتابها و رسائلی كه در زمینههای مختلف، از تفسیر، حدیث، كلام، فقه و اصول، منطق، هیأت و نجوم، حساب و هندسه، ادب و عرفان تألیف و تصنیف كرده، و از شروح و حواشی و تعلیقاتی كه بر متون درسی و غیر درسی نوشته است، معلوم میشود. افندی اصفهانی كه از پارهای از آثار الٰهی بهره برده، و نسخههایی از تألیفات او را در اردبیل رؤیت كرده، و نام و نشان اكثر آنها را در اجازۀ الٰهی به كمالالدین ابراهیم صفوی اردبیلی نیز دیده بوده است، مؤلفاتش را بالغ بر 30 عنوان یاد میكند (نک : 2/ 101). مهمترین آثار الٰهی اینهاست:
1. شرح گلشن راز، شرحی است به نثر آمیخته به نظم بر گلشن راز شبستری كه سال تألیف آن را خود در خاتمه 908 ق ذكر كرده است (آقابزرگ، 13/ 269؛ مركزی، 10/ 1505). الٰهی در این اثر به مفاتیح الاعجاز اسیری لاهیجی در شرح گلشن راز، بسیار توجه داشته، و بیشتر مباحث را با مختصر تغییر و تبدیلی در لفظ و عبارت از لاهیجی اخذ و نقل كرده است (نک : گلچین معانی، 76 به بعد). الٰهی بر شرح گلشن راز مقدمهای مفصل در مبحثِ وجود نوشته است كه كاتبان آن را از متن شرح مذكور جدا كرده، و به صورت رسالهای مستقل به نام كشف الاسرار استنساخ كردهاند (نک : منزوی، 2(1)/ 1317؛ مایل هروی، همانجا). بیشتر ابیات مندرج در شرح گلشن راز از سرودههای خود الٰهی است (گلچین معانی، همانجا).
2. تفسیر. الٰهی قرآن مجید را به فارسی و عربی تفسیر كرده است. تفسیر عربی او بسیار مفصل، ولی ناتمام بوده، و افندی اصفهانی تفسیر سورۀ فاتحه و بخشی از تفسیر سورۀ بقرۀ آن را كه به دست الٰهی در حدود 10 هزار سطر كتابت شده بود، در اردبیل دیده بوده است (2/ 103). تفسیر فارسی الٰهی در دو مجلد بوده كه نسخهای از آن به خط مؤلف در روضۀ صفیالدین اردبیلی وجود داشتـه است (همـانجـا؛ نیز نک : آقابزرگ، 4/ 261؛ حاجی خلیفه، 1/ 442).
3. منهج الفصاحة فی شرح نهج البلاغة، ترجمۀ فارسی نهج البلاغه است همراه با شرح مفصل آن كه در حدود 930 ق به نام شاه اسماعیل صفوی فراهم شده است. این كتاب در 1355 ق به كوشش سعید طباطبایی نائینی در تهران به چاپ سنگی رسیده است.
4. امامت. الٰهی نخست رسالهای در مبحث امامت به نام شاه اسماعیل اول به تركی نوشته بود و سپس در عصر شاه طهماسب اول آن را به فارسی درآورد. نسخهای از این رساله را افندی در شهرِ بار فروش مازندران (بابل) دیده بوده است (همانجا؛ نیز نک : آقا بزرگ، 2/ 324). نسخهای از آن نیز در كتابخانۀ ملی موجود است (نک : منزوی، 2(1)/ 891).
5. تاج المناقب فی فضائل الائمة الاثنی عشر، اثری است به فارسی در 12 جوهر كه ادلۀ امامت و سرگذشت هر یك از امامان دوازدهگانه (ع) در ذیل یك جوهر مطرح شده است. افندی اصفهانی آن را به نام فضائل الائمة الاثنی عشر، كتابی مفصل دانسته كه الٰهی به نام شاه طهماسب تألیف كرده است (2/ 102)، اما از نسخههای موجود آن برمیآید كه مؤلف آن را به نام شاه اسماعیل صفوی مصدّر كرده است (نک : استوری، 2/ 914-915؛ نیز صبا، 74؛ آقابزرگ، 9/ 92).
6. رساله در فراست، اثری است به فارسی، در علم قیافهشناسی (منزوی، 1/ 438؛ دانشپژوه، 5/ 360). آقابزرگ بجز رسالۀ فراست، از اثری به نام رسالة فی القیافة، بدون نام مؤلف یاد كرده است كه سرآغازی همگون با سرآغاز رسالۀ فراست الٰهی دارد (17/ 221، قس: 16/ 152-153). در برخی نوشتههای معاصران رسالهای با عنوان قافیه به الٰهی نسبت داده شده است (نک : نفیسی، 2/ 691؛ دیهیم، 1/ 19) كه چیزی جز تحریف عنوان رسالۀ قیافۀ ( فراست) او نیست.
7. خلاصة الفقه، كه یك دوره فقه به زبان فارسی بوده است. افندی اصفهانی مینویسد كه نسخۀ آن را به خط مؤلف در اردبیل دیده است (2/ 103). همو این كتاب را ترجمه گونهای از ارشاد الاذهان علامۀ حلی دانسته است كه باید با شرح الارشاد منسوب به الٰهی یكی بوده باشد (2/ 102). اینکه گفتهاند خلاصة الفقه به نام شاه اسماعیل صفوی ساخته شده است، با توجه به اینکه سال تألیف آن را 942 ق دانستهاند (نک : همانجا)، درست نمینماید، زیرا شاه اسماعیل یكم در 930 ق درگذشته است.
8. ترجمۀ مهج الدعوات و منهج العنایات، كه ظاهراً نسخۀ شمارۀ 120 كتابخانۀ ملی ملك همین كتاب است (ملك، 2/ 144-145؛ نیز نک : افندی، 2/ 103؛ آقابزرگ، 4/ 141).
الٰهی افزون بر آثار یاد شده، بر بسیاری از متون كلامی و فقهی كه خود آنها را كتابت كرده بود، حاشیه و تعلیقه نوشته است (افندی، 2/ 102-103) و اینها غیر از تعلیقهها، حاشیهها و شرحهایی است كه جداگانه فراهم آمده، و از جمله آثار مستقل او محسوب میشده است، مانند تعلیقه بر حاشیۀ شریف بر شرح مختصر ایجی (آقابزرگ، 6/ 129، 131)؛ تعلیقه بر شرح جلالی بر رسالۀ اثبات العقل طوسی (افندی، 2/ 102)؛ تلخیص تحریر اقلیدس مصدّر به نام امیرعلیشیر نوایی (همانجا)؛ حاشیة علی الحاشیة الجلالیة، و الحاشیة الصدریة كه دو حاشیه بر حاشیۀ قدیم و جدید دوانی بر شرح قوشجی از تجرید الكلام طوسی محسوب میشود (همو، 2/ 101). افزون بر این، الٰهی بر شرح جدید دوانی حاشیۀ دیگری نیز با عنوان حاشیة علی الشرح الجدید للتجرید نوشته كه تا امور عامه را در بردارد (آقابزرگ، 6/ 114؛ حاجی خلیفه، 1/ 350؛ كنتوری، 177- 178؛ شورا، 5/ 140، 142؛ مرعشی، 13/ 203-204). گویا الٰهی خود نیز بر تجرید العقاید شرحی به نام التوحید علی التجرید داشته است (نک : بغدادی، 1/ 318). وی در حواشی خود بر حاشیههای دوانی نقد و تعریضهایی كرده كه بعدها كسی به ایرادهای او پاسخ گفته، و رسالهای به نام هفت اشكال ساخته است (آستان قدس ف، 611)؛ حاشیة على شرح تذكرة الٰهیئة النصیریة، یا شرح التذكرة النصیریة (نک : افندی، بغدادی، همانجاها)؛ حاشیهای بـر شرح العضدیه، موسـوم به جواهر التحقیق (نک : حاجی خلیفه، 2/ 1853-1856، 1857؛ بغدادی، همانجا)؛ حاشیة على القواعد العقائد، كه افندی نسخهای از آن را در اصفهان نزد فاضل هندی دیده كه تا بحث نماز در سفر میرسیده است (2/ 103)؛ حاشیة على شرح الچغمینی (همو، 2/ 101)؛ حاشیة على شرح هدایة الحكمة؛ حاشیة على شرح الشمسیة، كه گویا شاگرد الٰهی، خلیل بن محمد رضوی آن را برپایۀ تقریرات استاد تحریر كرده است؛ حاشیة على شرح المواقف (نک : افندی، بغدادی، همانجاها؛ كنتوری، 181؛ آقابزرگ، 6/ 35، 76، 137)؛ شرح اثبات الواجب الجدید، كه در 916ق الٰهی آن را نوشته، و بر دوانی ایراداتی وارد كرده است. شرح الٰهی را در 945 ق محمد بن احمد گیلكی به فارسی شرح كرده است (آقابزرگ، 1/ 104، 106، 13/ 58؛ شورا، 5/ 297- 298؛ مركزی، 11/ 2450)؛ شرح اشكال التأسیس، كه الٰهی آن را برای امیر علیشیرنوایی نوشته است (افندی، 2/ 101-102؛ قس: خواندمیر، 123)؛ شرح بیست باب طوسی، كه برخی آن را حاشیه بر بیست باب یاد كردهاند (نک : افندی، همانجا؛ آقابزرگ، 6/ 30)؛ شرح بر تهذیب الاصول علامۀ حلی (افندی، 2/ 102).
علاوه بر ابیاتی كه الٰهی از سرودههای خود در شرح گلشن راز آورده است، اشعار متفرقهای هم از او در تذكرهها نقل كردهاند (نک : سام میرزا، 78؛ صبا، 74) كه نفیسی مجموع آنها را در حدود دو هزار بیت غزل و رباعی دانسته است (2/ 691).
مآخذ
آستان قدس فهرست؛ آستان قدس ف، فهرست؛ آقابزرگ، الذریعة؛ استوری، ادبیات فارسی، ترجمۀ برگل، ترجمۀ فارسی یحیى آرینپور و دیگران، به كوشش احمد منزوی، تهران، 1362 ش؛ افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، به كوشش احمد حسینی و محمود مرعشی، قم، 1401 ق؛ افوشتهای، محمود، نقاوة الآثار فی ذكر الاخیار، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1373 ش؛ بغدادی، هدیه؛ تربیت، محمد علی، دانشمندان آذربایجان، تهران، 1314 ش؛ حاجی خلیفه، كشف؛ خواندمیر، غیاثالدین، «مكارم الاخلاق»، مجموعۀ رسائل فارسی، به كوشش محمداكبر عشیق، مشهد، 1374 ش، دفتر چهارم؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، 1390 ق؛ دانشپژوه، محمدتقی و علینقی منزوی، فهرست كتابخانۀ سپهسالار، تهران، 1356 ش/ 1977 م؛ دیهیم، محمد، تذكرۀ شعرای آذربایجان، تبریز، 1367ش؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به كوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357 ش؛ سام میرزا صفوی، تحفۀ سامی، به كوشش ركنالدین همایون فرخ، تهران، علمی؛ شورا، خطی؛ صبا، محمد مظفر حسین، روز روشن، تهران، 1343 ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1359 ش؛ قمی، عباس، فوائد الرضویه، تهران، كتابخانۀ مركزی؛ كنتوری، اعجاز حسین، كشف الحجب و الاستار عن اسماء الكتب و الاسفار، قم، 1409ق؛ گلچین معانی، احمد، «گلشن راز و شروح مختلف آن»، نسخههای خطی، نشریۀ كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران، به كوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، 1344 ش، دفتر چهارم؛ مایل هروی، نجیب، «نخستین ناقل معارف جعفری به فارسی، الٰهی اردبیلی»، مشكوة، مشهد، 1364 ش، شم 8؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، 1346 ش؛ مرعشی، خطی؛ مركزی، خطی؛ ملك، خطی؛ منزوی، خطی؛ نظمی تبریزی، علی، دویست سخنور، تهران، 1363؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر، تهران، 1344 ش؛ نوری، حسین، مستدرك الوسائل، قم، 1321 ق؛ نیز: