الراشد بالله
اَلرّاشِدُ بِاللّٰه، ابوجعفر منصور بن فضل (ح 501-532 ق / 1108- 1138 م)، سیامین خلیفۀ عباسی. وی در دورۀ پرکشمکش خلافت پدرش، المسترشد، در 2 ربیعالآخر 513 ق / 13 ژوئیۀ 1119 م به ولایتعهدی رسید (نک : سبط ابنجوزی، 2(1) / 158؛ هیلنبراند، 439)، و پس از مرگ المسترشد، در 529 ق / 1135 م با لقب الراشد جانشین او شد و کارها را مطابق معمول با نمایش کسب وجهه آغاز کرد (قلانسی، 250؛ سبط ابنجوزی، همانجا؛ ابندحیه، 140). سلطان مسعود، نوادۀ ملکشاه سلجوقی، بهرسم سلجوقیان، از خلیفه طلب مال کرد، اما الراشد تقاضای او را وقعی ننهاد و حتى در خطبۀ خود از او نام نبرد (ابنعبری، 150-151؛ قلقشندی، 2 / 32-33).
پیشتر از الراشد، بعضی از خلفای عباسی به کوشش برای احیای قدرت خلافت برخاسته، و گاه در این امر موفق بودند. ازسویی مسعود که سلطانی جنگجو و تمامیتخواه بود، میبایست استیلای خود را بر خلافت حفظ میکرد (نک : ابناثیر، التاریخ ... ، 51؛ ابوشامه، 159؛ بنداری، 163). او بر المسترشد پیروز شده بود و پس از مرگ وی، راه خود را ادامه میداد و چهبسا همدستی کسانی از اقوام خویش ــ مانند داوود پسر محمود ــ را با دستگاه خلافت و استفادۀ آنان را از تغییر خلیفه، پیشبینی کرده بود (ابناثیر، همان، 51-52؛ هیلنبراند، همانجا). دراینحال الراشد تن به تکریم سلجوقیان نداد و بدینسان خلافت خود را به خطر انداخت (نک : راوندی، 228- 229؛ رشیدالدین، 146-147؛ بنداری، 163-164؛ ابناثیر، همان، 51). مسعود قوای خویش را تجهیز کرد و آمادۀ درگیری شد (نک : ابنجوزی، 17 / 305-306؛ ابناثیر، الکامل، 11 / 35؛ ابنعمرانی، 222).
ازسویدیگر داوود سلجوقی، والی آذربایجان که ادعای سلطنت داشت، تنی چند از رجال، ازجمله اتابک موصل و خلیفۀ بغداد را با خود برضد مسعود همداستان کرد و وارد بغداد شد (تفصیل این ماجراها را از مجموعۀ گزارشهایی که در منابع آمده است، میتوان مطالعه کرد، نک : ابندحیه، همانجا؛ قلانسی، 256؛ ابناثیر، التاریخ، جم ؛ بازورث، 128 ff.). جبهۀ داوود سلجوقی و عمادالدین زنگی ابتدا توانست از الراشد دفاع کند، اما نتوانست کار را ادامه دهد (نک : ابناثیر، الکامل، 11 / 41؛ ابندحیه، بنداری، همانجاها؛ ابنواصل، 1 / 64).
اندکزمانی پیش از آنکه مسعود به حصار بغداد رسد، الراشد که از توانمندی او دچار واهمه شده بود، در پناه اتابک به حدود موصل گریخت و از آنجا روی به خراسان نهاد (عظیمی، 125؛ ابندحیه، همانجا). داوود نیز به تبریز رفته بود. بدینسان مسعود در رمضان 530 / ژوئن 1136، بدون جنگ وارد شهر بیخلیفه شد (نک : قلانسی، همانجا؛ ابناثیر، التاریخ، 51؛ ابنجوزی، 17 / 309-312؛ بنداری، همانجا). الراشد که در موصل نیز احساس امنیت نمیکرد، روی به آذربایجان نهاد تا به کمک داوود و امرای سلجوقی خلافت خود را بازیابد (حسینی، 108- 109؛ بنداری، همانجا؛ ابناثیر، الکامل، 11 / 39-40).
مسعود پس از ورود به بغداد گروهی از علما و نیز حاکم شرع را فراخواند تـا الراشد را به شـرب خمر، فسقوفجور و عهدشکنی متهم، و صلاحیت او را شرعاً رد کنند. مسعود برای این کار به بیّنهسازی نیز پرداخت و سرانجام به خواست او عمادالدین کرخی، قاضی شافعی، خلع الراشد را رسماً اعلان داشت (همان، 11 / 40-42، التاریخ، 53؛ ابنجوزی، 17 / 312؛ ابنعبری، 263). خلافت الراشد پس از حدود تنها یک سال پایان یافت و مسعود پس از عزل او، با توافق رجال عباسی، محمد بن احمد، عموی الراشد را با لقب المقتفی لامرالله به خلافت نشاند (نک : عظیمی، قلانسی، هیلنبراند، همانجاها؛ عمادالدین، 9).
در سال 532 ق / 1138 م، داوود دوباره همراه با الراشد که هنوز در آذربایجان به سر میبرد، به کارزار مسعود سلجوقی رفت، اما مغلوب شد (نک : بنداری، همانجا؛ ابناثیر، همان، 50-53، الکامل، 11 / 35-37 بب ؛ ابنکثیر، 12 / 210-214؛ قلقشندی، 2 / 33-34). بااینحال الراشد سپاهی را که همچنان در اختیار داشت، از عراق عجم بیرون نبرد. در رمضان همین سال، بیرون شهر اصفهان، ناگاه افرادی از اسماعیلیان با شگردی وارد لشکرگاه الراشد شدند و به او دست یافتند و به قتلش آوردند (نک : قلانسی، 259-260؛ ابناثیر، التاریخ، 54-55؛ عظیمی، همانجا).
الراشد در مقبرهای اختصاصی، احتمالاً در مسجدجمعهای در نزدیکی اصفهان دفن شد (نک : ابناثیر، همان، 55؛ ابندحیه، 143؛ بنداری، 165؛ قس: راوندی، همانجا؛ نیز نک : صدرهاشمی، 55، 58- 59). الراشد نخستین کشتۀ فداییان در دوران محمد، پسر بزرگ امید، حاکم اسماعیلیان نزاری بود و فداییان اسماعیلی بدین دستاویز او را کشتند که بهسبب قتل پدرش، المسترشد، قصد انتقامجویی از نزاریه را داشت. پس از قتل الراشد، در الموت جشن برپا شد، ولی این حادثه موجب شد که اصفهانیان، نزاریان را بکشند. در این دوره داوود را نیز که به نزاریان آذربایجان تعدی میکرد، کشتند (نک : بنداری، رشیدالدین، راوندی، همانجاها؛ دفتری، 384).
مآخذ
ابناثیر، علی، التاریخ الباهر، به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ همو، الکامل؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابندحیه، عمر، النِبراس فی تاریخ خلفاء بنی العباس، به کوشش مدیحه شرقاوی، پورتسعید، 1421 ق / 2000 م؛ ابنعبری، غریغوریوس، تاریخ الزمان، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ ابنعمرانی، محمد، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش قاسم سامرایی، لیدن، 1973 م؛ ابنکثیر، البدایة؛ ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین، به کوشش ابراهیم شمسالدین، بیروت، 1422 ق / 2002 م؛ ابنواصل، محمد، مفرج الکروب، به کوشش جمالالدین شیال، قاهره، 1372 ق / 1953 م؛ بنداری، فتح، زبدة النصرة، قاهره، 1394 ق / 1974 م؛ حسینی، علی، اخبار الدولة السلجوقیة، به کوشش محمد اقبال، لاهور، 1352 ق / 1933 م؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال، لیدن، 1339 ق / 1921 م؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران، 1356 ش؛ سبط ابنجوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370 ق / 1951 م؛ صدرهاشمی، محمد، «کشتارهای سیاسی»، وحید، تهران، 1344 ش، س 2، شم 5؛ عظیمی حلبی، محمد، تاریخ حلب، به کوشش ابراهیم زعرور، دمشق، 1404 ق / 1984 م؛ عمادالدین کاتب، البرق الشامی، به کوشش مصطفى حیاری، عمان، 1407 ق / 1987 م؛ قلانسی، حمزه، تاریخ، به کوشش هنری فردریک آمدروز، بیروت، 1326 ق / 1908 م؛ قلقشندی، احمد، مآثر الانافة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، بیروت، 1384 ق / 1964 م؛ نیز:
Bar Hebraeus, The Chronography, tr. E. A. W. Budge, London, 1932; Bosworth, C. E., «The Political and Dynastic History of the Iranian World», The Cambridge History of Iran, vol. V, ed. J. A. Boyle, Cambridge, 1968; Daftari, F., The Ismāʿīlīs: Their History and Doctrines, Cambridge, 1995; Hillenbrand, C., «Al-Rashid Bi’llāh», EI2, vol. VIII.