اشکبوس
اشکبوس \aškbūs\، در داستانهای حماسی ایرانی، جنگجوی کشانی که برای یاری افراسیاب تورانی، به سپاه پیرانِ ویسه پیوست و به جنگ ایرانیان رفت. فردوسی در «داستان کاموس کشانی» از او یاد کرده است (4 / 194- 197). بر پایۀ این روایت، رُهّام، پسر گودرز، در نبرد تنبهتن با اشکبوس، تاب نیاورد و از پیش وی گریخت. سپس رستم، با اجازۀ طوس، سپهسالار ایران، پیاده به میدان رفت و پساز آنکه اسبِ اشکبوس را از پای افکند، با تیری که در بزرگی چون نیزهای بود (همان، 4 / 197)، مبارز کشانی را هلاک کرد.
این نام به شکلهای اَشکَبوس، اَشکبوس و اَشکِبوس ضبط شده (نک : فرهنگ ... ، 2 / 1341؛ برهان ... ، 1 / 139؛ لغتنامه ... ، 2676؛ یوستی، 43)، و در عربی هم بهصورت اسکبوس آمده است (نک : فردوسی، الشاهنامه، 1 / 223-224).
وصف فردوسی از صحنۀ نبرد رستم و اشکبوس، استادانه و واقعی است و درعینحال، یکی از تصاویر طنزآمیز شاهنامه به شمار میرود (سرامی، 267، 396؛ ماسه، 265؛ رستگار، 25). به غیر از فردوسی، برخی دیگر از شاعران فارسیگو نیز از اشکبوس نام برده و از نبرد او با رستم یاد کردهاند (نک : آنندراج، 1 / 306؛ شمیسا، 124). داستان رستم و اشکبوس در نقاشیهای ایرانی هم انعکاس یافته است (نک : رابینسن، 20, 51, 96, 116).
مآخذ
آنندراج، محمدپادشاه، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ برهان قاطع؛ رستگار، منصور، تصویرآفرینی در شاهنامۀ فردوسی، شیراز، 1353 ش؛ سرامی، قدمعلی، از رنگ گُل تا رنج خار، تهران، 1368 ش؛ شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، تهران، 1366 ش؛ فردوسی، شاهنامه، بهکوشش رستم علیاف و دیگران، مسکو، 1965 م؛ همو، الشاهنامه، ترجمه و اختصار از فتح بن علی بنداری، بهکوشش عبدالوهاب عزام، تهران، 1970 م؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجـو شیرازی، بـهکوشش رحیم عفیفـی، مشهد، 1351 ش؛ لغتنامـۀ دهخدا؛ ماسه، هانری، فردوسی و حماسۀ ملی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1375 ش؛ نیز:
Justi, F., Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963; Robinson, B. W., A Descriptive Catalogue of the Persian Paintings in the Bodleian Library, Oxford, 1958.