زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

اشپیگل

اشپیگل \ešpīgel\، فریدریش فون (1820-1905 م / 1235-1323 ق)، خاورشناس بزرگ آلمانی. او در کیتسینگِن، واقع در باواریای آلمان، زاده شد. نخست به تحصیل الٰهیات پرداخت، اما به‌زودی رشتۀ خود را تغییر داد و زبانهای عبری و عربی را در دبیرستان فرا گرفت. در 1839 م، به دانشگاه اِرلانگِن رفت و در آنجا از فریدریش روکِرت، شاعر برجسته، زبانهای سنسکریت، عربی و فارسی را آموخت و چندان شیفتۀ ادبیات فارسی شد که تا واپسین روز عمر، همه‌روزه، شاهنامه می‌خواند (ویلهلم، 12-13). 
اشپیگل از ارلانگن به لایپزیگ، و سپس به بُن رفت و در این شهر بود که تحت تأثیر کریستیان لاسِن، فراگیری و پژوهش در زبان پالی، زبان مقدس بوداییان، را آغاز کرد. اشپیگل در 1842 م، برای مطالعۀ دست‌نوشته‌های پهلوی کتابخانۀ سلطنتی کپنهاگ، به این شهر رفت و سپس طی مسافرتهایی به پاریس، لندن و آکسفرد، دست‌نوشته‌های موجود در کتابخانه‌های این شهرها را هم مطالعه کرد و سرانجام در 1847 م با اندوختۀ فراوانی در این زمینه به آلمان بازگشت. پس از آن، یک سال دانشیار دانشگاه مونیخ بود. او در 1849 م از سوی دانشگاه ارلانگن برای تدریس دعوت، و از 1853 م استاد تمام‌وقت این دانشگاه شد (همو، 13). 
اشپیگل طی 40 سال استادی دانشگاه ارلانگن، در زمینۀ زبانهای هندواروپایی و نیز زبانهای سامی سخنرانیهای بسیاری کرد و شاگردان فراوانی پرورد که برخی از آنها، ازجمله ویلهلم گایگِر و کریستیان بارتولمه، خود خاورشناسان بنامی شدند (همو، 14). 
نخستین آثار اشپیگل مقاله‌هایی دربارۀ زبان پالی بود. او سپس از 1843 تا 1845 م فهرست توصیفی دست‌نوشته‌های پالیِ کتابخانۀ سلطنتی کپنهاگ را منتشر کرد (همو، 18). اما سرآغاز مجموعۀ آثار گوناگون و ارزشمند وی دربارۀ ایران، گلچینی از ادبیات فارسی، شامل آثاری از جامی، فردوسی، نظامی، خاقانی و سعدی بود که واژه‌نامه‌ای نیز به همراه داشت (همو، 19). 
در 1852 م نخستین جلد از ترجمۀ آلمانی اشپیگل از اوستا منتشر شد. وی سال بعد نخستین جلدِ متن اوستا را به چاپ رساند که جلد دوم آن 5 سال بعد منتشر شد؛ اما این کار ناتمام ماند، زیرا وِستِرگارد، پژوهشگر دانمارکی، که مطالعات اوستایی خود را هم‌زمان با اشپیگل آغاز کرده بود، در این فاصله، مجموعۀ کاملی از متون اوستایی را بر پایۀ نسخه‌های متعددی فراهم آورده، و چاپ کرده بـود که از این نظر، بر کار اشپیگل برتری داشت. با این همه، کار اشپیگل دربارۀ اوستا هم ارزشهای ویژۀ خود را دارا بود که علاوه بر ارائۀ متن اوستایی، ترجمۀ پهلوی ــ یا به قول خود اشپیگل، هُزوارشی ــ را هم در بر داشت (همو، 20). 
اشپیگل در 1856 م دومین، و در 1863 م سومین و آخرین بخش از ترجمۀ اوستا را منتشر کرد که دیباچۀ هر جلد، حاوی مطالب ارزشمندی دربارۀ فرهنگ مردم ایران و روابط آن با ملتهای خاورزمین بود (همانجا). وی در زمینۀ مطالعات اوستایی جزو آن دسته از پژوهشگران بود که اعتقاد داشتند اوستا را تنها به کمک تفسیرهای پهلویِ آن می‌توان درک کرد ( ایرانیکا، III / 41). 
اشپیگل آثار گوناگونی دربارۀ ایران نوشت، ولی گذشته از ترجمۀ اوستا، اثر بزرگی با عنوان «باستان‌شناسی ایران»، در 3 جلد (1871- 1878 م) منتشر کرد که در آن، به قول گایگر، تصویری دقیق از زندگی ایرانی، وضعیت جغرافیایی، اسطوره‌ها، افسانه‌ها و فرهنگ عامه، پنداشتهای دینی و اخلاقی، تاریخ، سیاست، حکومت، زندگی خانوادگی، علوم و هنرها و نیز روابط  ایرانیان و مردم هندوستان به دست می‌دهد (کولسنیکف، 9؛ ویلهلم، 23). او در این کتاب، آیین مزدک را جنبشی برای اصلاح آیین زردشت دانسته، و بر جنبه‌های اجتماعی این جنبش تأکید کرده است (پیگولوسکایا، 393). 
فریدریش اشپیگل در 1891 م از سمت استادی دانشگاه کناره گرفت و به مونیخ رفت و همان‌جا درگذشت (ویلهلم، 26). 

مآخذ

 پیگولوسکایا، ن. و.، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، تهران، 1367 ش؛ کولسنیکف، آ.، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ترجمۀ م. ر. یحیایی، تهران، 1355 ش؛ نیز: 

Iranica; Wilhelm, E., «A Sketch of the Life of Dr. Friedrich von Spiegel», Spiegel Memorial Volume : Papers on Iranian Subjects, ed. J. J. Modi, Bombay, 1908. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.