اشرف
اشرف \ašraf\، تخلص 3 شاعر پارسیگوی که میان سدههای 9-12 ق / 15- 18 م در ایران و هندوستان میزیستند.
اشرف مازندرانی
محمدسعید، متخلص به اشرف و مشهور به مازندرانی (د 1116 ق / 1704 م)، شاعر، خوشنویس، عالم و نقاش سدههای 11-12 ق است. همۀ تذکرهنویسان نام پدر او را ملا محمدصالح مازندرانی بارفروش (د 1080 ق / 1669 م) ثبت کردهاند. اشرف در تاریخی که بر ما معلوم نیست، در اصفهان زاده شد. او در محضر استادانی چون قاضی شیخالاسلام و آقا حسین خوانساری به کسب دانش پرداخت (اشرف، 74-77، 82-85؛ گلچین، «اشرف ... ، شاعر ... »، 1087- 1088).
اشرف در شعر و شاعری از پیروان صائب بود (اشرف، 60-62؛ گلچین، «اشرف ... »، 60). خط را از عبدالرشید دیلمی، خواهرزادۀ میرعماد، آموخت و در شمار خوشنویسان مشهور آن دوره قرار گرفت (بیانی، 150؛ کریمزاده، 130). شفیق نسخۀ قاموس را به خط نسخ و خوش اشرف گزارش کرده است (ص 42). اکنون نیز نمونهای از خط وی، در رقعهای به اندازۀ 85×185 میلیمتر به قلم دودانگ و نیمدودانگ خوش، با رقم «بندۀ شاه دینپناه اشرف» و مرقوم در دارالسلطنۀ اصفهان از او بر جای مانده است (بیانی، همانجا). از سرودههای او برمیآید که در هنر نقاشی نیز مهارت داشته است (اشرف، 370).
اشرف در 1070 ق / 1660 م در اوایل عهد اورنگزیب (سل 1068- 1118 ق / 1658-1706 م)، راهی هندوستان شد (آزاد، 116؛ گلچین، «اشرف، شاعر»، 1088- 1089). گلچین معانی علت این سفر را مرگ فرزند شیرخوار و فقدان جد مادری اشرف، ملا محمدتقی مجلسی، ذکر کرده است (همانجا)؛ اما نباید فراموش کرد که حمایت دربارهای فارسیزبان گورکانی هندوستان از شاعران و هنرمندان ایرانی و کسادی بازار قصیده در عهد صفوی، انگیزهای نیرومند بود تا شاعران و دیگر هنرمندان در چنین دربارهایی، افزون بر کسب شهرت، اعتباری نیز به دست آورند (شمیسا، 284-286). برخی ابیات اشرف نیز میتواند مؤید این مطلب باشد (نک : ص 360).
اشرف، پساز ورود به هندوستان، به دربار اورنگزیب رفت و به دلیل پرهیزکاریاش در دربار پادشاهی چون اورنگزیب، که معروف به قیود مذهبی بود، افزون بر تعلیم زیبالنساء، شاهزاده خانم، اعتبار و شهرتی نیز حاصل کرد (نصرآبادی، 181؛ خوشگو، 3 / 17- 18؛ آزاد، 116-117؛ شبلی، 3 / 158). پساز چند سال، اشرف با سرودن قصیدهای، از زیبالنساء اجازه خواست تا به وطن بازگردد که گویا شاهزاده خانم موافقت نکرد؛ ولی اشرف بار دیگر، با سرودن قصیدهای دیگر، این موضوع را مطرح ساخت و مجاز به مراجعت به وطن شد (ص 91-100).
اشرف در 1083 ق / 1672 م به ایران بازگشت (آزاد، 117؛ گلچین، همان، 1091). در همین دوره، نصرآبادی در اصفهان در مسجد لنبان از محضر و صحبت او کسب فیض کرده است (نصرآبادی، همانجا).
اشرف دیگربار روانۀ هندوستان شد و در سایۀ توجه نوۀ اورنگزیب، که در آن زمان والی عظیمآباد پتنه بود، در کمال احترام و اعتبار زندگی کرد. در اواخر عمر، آهنگ حج کرد و از طریق بنگاله به این سفر پرداخت؛ اما در مونگیر، از توابع پتنه، در 1116 ق / 1704 م درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد (آزاد، همانجا).
اشعار اشرف به سبک هندی و سرشار از تمثیلها، مضمونهای نو، جزئیگرایی و واقعیتمداری است. به گفتۀ برخی تذکرهنویسان، اشرف در معنیآفرینی و خیالهای خوش کمال مهارت را داشت (سرخوش، 7؛ کشنچند، 30؛ آزاد، 116). زبان اشعارش ساده، روان و فاقد ابهامهای اواخر دورۀ سبک هندی است.
دیوان اشرف در 1373 ش، بهکوشش محمدحسن سیدان، در تهران به چاپ رسید. این اثر، مشتمل بر 000‘8 بیت و در قالبهای قصیده، غزل، قطعه، ترکیببند، مثنوی، ابیات مفرد، رباعی و دوبیتی است و موضوعاتی چون مدح، غنا، معما، مرثیه، شهرآشوب و ساقینامه را در بر دارد. شهرآشوب اشرف مازندرانی در تعریف و مذمت هولی ــ یکی از اعیاد ملی هند ــ در قالب مثنوی، در بحر خفیف و مشتمل بر 118 بیت است. مثنوی «قضا و قدر»، در بحر هزج، و حاوی 202 بیت است. ساقینامۀ اشرف نیز در قالب مثنوی، در بحر متقارب، و در 415 بیت سروده شده است (نک : اشرف، جم ؛ گلچین، شهرآشوب ... ، 69-70، تذکره ... ، 94-95).
اشرف مراغهای
اشرف بن ابوعلی حسین بن حسن مراغهای تبریزی شاعر سدۀ 9 ق و معاصر بایسُنقُر و سلطان محمد است.
تذکرهنویسان او را بـه نامهای گوناگونی خواندهاند، ازجمله «شرف خیابانی»، «درویش اشرف»، «اشرف» و «اشرف خیابانی» (نک : علیشیر، 11، 187؛ واله، 233؛ اوحدی، 552؛ صبا، 52). محققان معاصر نیز نام، نسب و تخلص او را به اشکال گوناگونی ضبط کردهاند (نک : تربیت، 1؛ نخجوانی، 120-121؛ نفیسی، 1 / 309). دربارۀ زندگی او اطلاعات اندکی در دست است. اشرف درویشمسلک بود و تاجی نمدین بر سر مینهاد (علیشیر، 11). وی قصیدهای در رثای شاه نعمتالله ولی، و مادهتاریخی در وفات او سروده است (نخجوانی، 120). از این لحاظ، او را صوفیمذهب دانستهاند و در سلک طریقۀ نعمتاللٰهی قرار دادهاند (همانجا).
نخجوانی، به نقل از علی ابراهیم خلیل خان، آورده است که اشرف، غالباً در خدمت شاهزاده پیربوداق (ه م) بود و پساز آنکه پیربوداق به امر و اشارۀ جهانشاه به قتل رسید، اشرف بغداد را به مقصد تبریز ترک گفت و تا پایان عمر، در این شهر در کمال انزوا زیست و در همانجا درگذشت (همانجا). ناگفته نماند که در دیوان اشرف، هیچ اشارهای به پیربوداق یا مدحی برای او به چشم نمیخورد (نک : همو، 121).
دربارۀ تاریخ مرگ اشرف اختلاف وجود دارد و برای آن سالهـای 854 ق / 1450 م و 864 ق و 874 ق را ذکر کـردهاند (نک : همو، 120-121؛ تربیت، 2؛ منزوی، 2 / 1624؛ نفیسی، همانجا؛ دولتآبادی، 2 / 881).
آثـار
1. کلیات دیوان: این کتاب قریب 000‘6 بیت و مشتمل بر 4 بخش است: عنوان الشباب، خیر الامور، باقیات الصالحات و مجددات التجلیات. این مجموعه در قالبهای غزل، قصیده، ترجیعبند، قطعه و رباعی سروده شده است (نک : آقابزرگ، 9(1) / 78؛ منزوی، تربیت، همانجاها؛ نخجوانی، 120).
2. ترجمۀ منظوم صد سخن علی (ع): وی در 838 ق / 1435 م، صد سخن از علی (ع) را ترجمـۀ منظـوم کرد (نک : آقابزرگ، منزوی، تربیت، همانجاها).
3. مثنویهای خمسه: از آنجایی که در عهد شاهرخ بازار مثنویسرایی و تقلید و تتبع از مثنویسرایان قدیم همچون نظامی و امیر خسرو گرم بود، اشرف نیز مثنویهای پنجگانهای به تقلید از پنج گنج نظامی سرود: منهج الابرار در 823 ق / 1420 م، در مقابل مخزن الاسرار در بحر سریع؛ ریاض العاشقین در 836 ق / 1433 م، به تبع خسرو و شیرین در بحر هزج؛ لیلی و مجنون در 842 ق / 1438 م، در برابر لیلی و مجنون در بحر هزج؛ عشقنامه به تقلید از هفت پیکر، در بحر خفیف؛ ظفرنامه یا اسکندرنامه به پیروی از اسکندرنامه، در بحر متقارب؛ و مثنوی بهرامشاه در 844 ق ( فهرس ... ، 1 / 133؛ آقابزرگ، تربیت، همانجاها؛ منزوی، 4 / 2671؛ یارشاطر، 104، 106، 176).
اشرف مشهدی
محمداصغر، ملقب به میرمنشی و متخلص به اشرف خان (د 983 ق / 1575 م)، خوشنویس، شاعر و از امرای ایرانی در دربارهای همایون و اکبرشاه در سدۀ 10 ق. او را از سادات حسینی مشهد (بدائونی، 3 / 181؛ شاهنوازخان، 1 / 73)، و به گفتهای از سادات عربشاهی سبزوار برشمردهاند (احمد، 2 / 153؛ ابوالفضل، آیین ... ، 1 / 161)؛ اما قاطعی هروی وی را از سادات هرات به شمار آورده است (ص 53). در منابع در دست، از کودکی، تحصیلات و چگونگی بالندگیِ وی سخنی به میان نیامده است. اشرف در ملازمت همایون پادشاه عنوان «میرمنشی» را به دست آورد و پساز به قدرت رسیدن اکبرشاه، عنوان «اشرف خان» را هم دریافت کرد (احمد، همانجا).
اشرف از خوشنویسان بنام سدۀ 10 ق بود. او تعلیق و نسخ تعلیق را بـه خوبی تحریر میکرد. گفتهاند که نسخ را در پایۀ یاقوت، ثلث را شبیه به ملاعبدالله طباخ، و ریحان را نیز خوشتر از یاقوت مینوشت (بدائونی، احمد، شاهنوازخان، قاطعی، همانجاها؛ هفتقلمی، 24، 86). بیشترِ فرمانهای آن عهد با خط وی نوشته میشد (قاطعی، همانجا). او در فن انشا ماهر و از علم جفر آگاه بود (احمد، شاهنوازخان، همانجاها).
اشرف خان در زمرۀ امرای معتبر شبه قاره قرار گرفت و در دربارهای همایون و اکبر، منصبهایی را کسب کرد و همواره در خدمت این دربارها به گشایش امور و شرکت در جنگها مشغول بود (نک : تتوی، 644 بب ؛ بدائونی، همانجا؛ ابوالفضل، اکبرنامه، 1 / 342؛ شاهنوازخان، 1 / 74). اشرف در 983 ق / 1575 م، درحالیکه منصب دوهزاری را عهدهدار بود، بر اثر وبای عمومی درگذشت؛ هرچند شاهنوازخان تاریخ مرگ وی را 973 ق دانسته است (همانجا).
اشرف افزون بر عهدهداری منصبهای یادشده، شعر میسرود؛ ولی صرفاً ابیاتی پراکنده در تذکرهها از وی بر جای مانده است. این اشعار ساده و فاقد مضمونها و تمثیلهای عصر صفوی، و به سبک هندی نزدیکتر است (شاهنوازخان، همانجا؛ بدائونی، 3 / 181-182).
مآخذ
ابوالفضل علّامی، آیین اکبری، لکهنو، 1893 م؛ همو، اکبرنامه، بهکوشش احمد علی و عبدالرحیم، کلکته، 1877 م؛ احمد، نظامالدین، طبقات اکبری، کلکته، 1927 م؛ آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، مآثر الکرام (سرو آزاد)، به کوشش عبدالله خان، حیدرآباد دکن، 1913 م؛ اشرف مازندرانی، محمدسعید، دیوان، به کوشش محمدحسن سیدان، تهران، 1373 ش؛ آقابزرگ، الذریعة؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم 324‘5؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش احمد علی، کلکته، 1869 م؛ بیانی، مهدی، فهرست نمونۀ خطوط خوش کتابخانۀ شاهنشاهی ایران، تهران، 1329 ش؛ تتوی، احمد و آصف خان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش علی آل داود، تهران، 1378 ش؛ تربیت، محمدعلی، رجال آذربایجان، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، نشر ابو؛ خوشگو، بندر ابن داس، سفینۀ خوشگو، به کوشش عطاءالرحمان کاکوی، پتنه، 1378 ق؛ دولتآبادی، عزیز، سخنوران آذربایجان، تبریز، 1377 ش؛ سرخوش، محمدافضل، کلمات الشعراء، به کوشش صادق علی دلاوری، لاهور، 1942 م؛ شاهنوازخان، مآثر الامرا، به کوشش عبدالرحیم، کلکته، 1888 م؛ شبلی نعمانی، شعر العجم، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی، تهران، 1363 ش؛ شفیق، لچهمی نراین، شام غریبان، به کوشش محمد اکبرالدین صدیقی، کراچی، 1977 م؛ شمیسا، سیروس، سبکشناسی شعر، تهران، 1385 ش؛ صبا، محمد مظفر حسین، تذکرۀ روز روشن، به کوشش محمدحسین رکنزاده آدمیت، تهران، 1343 ش؛ علیشیرنوایی، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1363 ش؛ فهرس المخطوطات الفارسیة، قاهره، 1966 م؛ قاطعی هروی، تذکرۀ مجمعالشعرای جهانگیرشاهی، به کوشش محمد سلیم اختر، کراچی، 1979 م؛ کریمزادۀ تبریزی، محمدعلی، احوال و آثار میرعماد الحسنی السیفی القزوینی، لندن، 1380 ش؛ کشن چند اخلاص، همیشه بهار، به کوشش وحید قریشی، کراچی، 1973م؛ گلچین معانی، احمد، «اشرف مازندرانی»، نامۀ آستان قدس، 1343 ش، شم 19؛ همو، «اشرف مازندرانی، شاعر، عالم، خطاط، نقاش»، گوهر، 1352 ش، س 1، شم 11-12؛ همو، تذکرۀ پیمانه، تهران، 1359 ش؛ همو، شهرآشوب در شعر فارسی، تهران، 1346 ش؛ منزوی، خطی؛ نخجوانی، حسین، «اشرف مراغی»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، تبریز، 1339 ش، س 12، شم 1؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، تهران، 1317 ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344 ش؛ واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشعراء، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1384 ش؛ هفتقلمی دهلوی، غلام محمد، تذکرۀ خوشنویسان، بهکوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1328 ق؛ یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمۀ اول قرن نهم) یا آغاز انحطاط در شعر فارسی، تهران، 1334 ش.