اسپندارمذ
اِسپَندارمَذ \ espandārmaz\ ، یا سپَندارمَذ (اسفند)، یکی از 7 امشاسپند آیین زردشت، از گروه امشاسپندبانوان سهگانۀ باور زردشتی: اسپندارمذ، خرداد و امرداد. اسپندارمذ نماد بردباری و فروتنی اهورهمزداست؛ همچنین نام پنجمین روز از هر ماه شمسی در تقویم زردشتیان. اسپندارمذ در اوستا بهصورت سپِنتا آرمَیتی آمده است و آن را میتوان «بجااندیشِ مقدس» معنی کرد. نیبرگ سپنته را «آراسته به نیروی اثربخش» و «اثربخش» ترجمه میکند («دینها...»، 93). همو در جای دیگر برای سپنتا آرمَیتی، «اندیشۀ بهنجار» را برمیگزیند (همان، 394). از همینروی است که در تقسیم اندامهای مردمان به امشاسپندان، مغز آدمی از آن اسپندارمذ است (بندهش، 125-126). اسپندارمذ به دو صورت به زبان ارمنی راه یافته است: سپاندارامِت، برای خدای باروری که برابر دیونوسوس است، و ساندارامِت به معنی دوزخ (نیبرگ، همان، 92). موسى خورِنی نیز از اسپندارمذ به صورت ساندارامِت یاد میکند (کتاب سوم، بند 62). ساندارامت را ارمنیان به معنی اندرون زمین، جایی که روان مردگان گرد میآیند، معادل پلوتون رومی، به کار میبردند (نعلبندیان، 322، حاشیۀ شم 212؛ راسل، 201, 251، نیز دربارۀ نقش اسپندارمذ در ارمنستان، نک : 323 ff.). در اوستا و ادبیات زردشتی، گاه واژۀ اسپندارمذ مترادف زمین است.
با اینکه امروزه واژۀ مرکب اسپندارمذ غالباً به صورت اسپند و اسفند، نام ماه دوازدهم تقویم ایرانی، به کار میرود، صفت سپنتا در نقش اسپندارمذ چندان تأثیری ندارد و صفتی نیست که تنها برای آرمیتی به کار گرفته شده باشد. جانمایه و بار معنایی، بیشتر متوجه آرمیتی است که در سنت ایرانی به صورت خِرَد کامل متجلی میشود (نک : اشپیگل، 37).
با توجه به منابع زردشتی و وِدایی، بدون تردید آرمَیتی سابقهای هندوایرانی دارد و روشن است که زردشت، آورندۀ دین در شرق ایران، از مصالح و مواد موروثی استفاده کرده است. خاطرهای اگرچه ضعیف، به صورت «اَرَمَتی» نیز، در مقام ایزد زمین، در هند مانده است (دوشنگیمن،218). لومل در بحثی مفصل و همهجانبه، ضمن مقایسۀ ارمتی ودایی و آرمیتی اوستایی، کوشیده است تا علاوه بر اطلاعاتی که مستقیماً از اوستا دریافت میشود، با پرداختن به هماوردان آرمیتی به آگاهیهای بیشتری دربارۀ نقش اسپندارمذ دست یابد (pp. 58-65). هماوردان اصلی آرمیتی، تَرُمَتی یا تَرُمَیتی (بندهش، 55: تَرومَد) و پَریمَتی یا پَیریمَیتی، چند دیو خیرهسرند (یوستی، 133, 180).
به این ترتیب، همانطور که از نام این امشاسپند برمیآید، خصیصۀ راستین اسپندارمذ، بجااندیشی و اخلاص است. او مظهر فرمانبرداری مؤمنانه، هماهنگی مذهبی و پرستش است. در سراسر اوستا و متنهای دینی پهلوی، بر درستاندیشی و خردِ بیچون و چرای اسپندارمذ تأکید میشود. او چون نماد مناسبی برای نشان دادن فرمانبرداری وفادارانۀ پیامبر نسبت به دعوت خود و احساس مخلصانۀ او، بر زردشت ظاهر شد (هینلز، 76).
آرمیتی در «گاهان» پیوند بسیار نزدیکی با زمین دارد: زردشت در «گاهان» 18 بار از او یاد میکند: از مجموع این اشارهها چنین برمیآید که آرایش بهشتِ نکاستنی با اسپندارمذ است (یسن 28، بند 7). اسپندارمذ سازندۀ جانوران است (یسن 31، بند 9) و سرگردانانی را که هنوز درست را از نادرست تشخیص نمیدهند، یاری میدهد (یسن 31، بند 12) و حتى زردشت از او میخواهد که در روز رستاخیز در آمرزیده شدن او و پیروانش به او کمک کند (یسن 33، بند 11) و در جهان مادی به او توش و توان و نهاد راستین بدهد (یسن 33، بندهای 12-13) و بدکارانی را که از نیکی روی برمیگردانند، از راستی به دور دارد (یسن 34، بند 9). اسپندارمذ همواره کارساز است و یاور راستی (یسن 34، بند 10). زردشت از اسپندارمذ میخواهد تا در قبال نیکیهایی که برای دینداران آرزو میکند، به او و پیروانش پاداش بخشد (یسن43، بندهای1-16، یسن44، بند16). اسپندارمذ گشایشبخشِ هستی است (یسن 46، بند 12) و به کشتزاران رامش میدهد (یسن 47، بند 3) و چون موکل زمین است، زردشت از او میخواهد تا در روی زمین، تنها فرمانروایان خوب به فرمانروایی برسند و مردم زندگی پاکی داشته باشند و چارپایانی که مایۀ زندگیاند، پرورش یابند (یسن 48، بند 5). آبادکنندگان زمین با کشت و ورز و همچنین چراگاههای خرم برای چارپایان سودمند، مایۀ خشنودی اسپندارمذند (یسن 31، بند 9، یسن45، بند 4، یسن47، بند3، یسن 48، بند 5). اهورهمزدا از طریق اَشه، گیاهان را برای اسپندارمذ میرویاند و با وُهومَنه به مردم نیرو میرساند (یسن 48، بند 6) و سرانجام، اسپندارمذ دختر اهورهمزدا ست (یسن 45، بند 4؛ نیز نک : هینلز، همانجا).
در ادبیات مزدیسنی، آرمیتی با ایزد اَشه \ aša\ (نک : ه د، ارته)، فضیلت و نظم درست، حضوری تنگاتنگ دارد و اشه او را همراهی («گاهان»، یسن 46، بندهای 16-19، یسن 48، بند 11)، و با کردارش از او پشتیبانی میکند (همان، یسن 44، بند 6). آرمیتی در مقام همزاد اشه، ایزدی است آفریننده. او با اشه نیروی جسمانی، و همچنین نامیرایی را رشد میدهد (همان، یسن 34، بند 11؛ نیز نک : نیبرگ، «دینها»، 111). آرمیتی در جهان ایزدان، بیشتر همراه اهورهمزدا و ایزدان اشه، وهومنه و خشَثره \ xšasra\ است. وهومنه پسر، و آرمیتی دختر اهوره مزدا ست. پس آرمیتی و وهومنه خواهر و برادرند و با یکدیگر رایزنی میکنند (برای تفصیل بیشتر، نک : همان، 112 ff.؛ نیز نک : همو، «جامعه...»، 64-65). منشنیک (وهومنه) از کسانی که به اسپندارمذ به چشم حقارت بنگرند، دور میشود و همۀ کردار آنان نکوهیده و زشت خواهد بود («گاهان»، یسن 34، بند 9). در یسن 43 (بند 16) از اهورهمزدا خواسته میشود که راستی در کشور، خورشیدسان بدرخشد و اسپندارمذ و وهومنه به هرکس برابر کردارش پاداش دهند. نیز در یسن 51 (بند 20)، از وهومنه و اسپندارمذ خواسته میشود رحمت خود را ارزانی دارند و از پناه خود دریغ نکنند (نیز نک : دهالا، 37-39).
در هرمزدیشت (بند 27)، اسپندارمذ رسانندۀ هزار و 10 هزار درمان است و اهورهمزدا به زردشت میگوید با کمک اسپندارمذ، دشمنی دیو را از هم بپاشند و او را پریشان کنند، گوشهایش را بدرند و دستهایش را ببندند و رزمافزارش را درهم شکنند و چنان به زنجیرش کشند که همیشه در بند بماند ( اوستا، هرمزدیشت، بند 27). زردشت میگوید که به کمک چشمان اسپندارمذ، دیوان بر زمین افکنده شوند (همان، بند 30).
مسئولیت اسپندارمذ در نگهبانی و چگونگی زمین در وندیداد (همان، وندیداد، فصل 2 ، بندهای 9-11) به خوبی بیان شده است: در زمان فرمانروایی جمشید، چون زمین از رمهها، ستوران، مردمان، سگان، پرندگان و همچنین از آتشهای سرخ سوزان پر شد، او از اسپندارمذ خواست که به مهربانی فراز رود و فراختر شود تا برای همۀ جانوران و مردمان جای کافی باشد. آنگاه جمشید زمین را به اندازۀ یک سوم بزرگی پیشین، فراخی بخشید. در بندهش نیز پرورش آفریدگان با اسپندارمذ است، که نیکو، کمالاندیش، فراخبین و هرمزدآفریدۀ پرهیزگار است (ص 113-114).
توبهنامۀ زردشتیان نمونۀ گویایی است از برخورد ایرانیان باستان و زردشتیان با زمینِ مظهرِ اسپندارمذ. توبهکننده خطاب به پروردگار از گناهانی که نسبت به اسپندارمذ و زمین مرتکب شده است، اظهار پشیمانی و توبه میکند. او میگوید اگر زمین را پاک و آباد نگه نداشته، اگر پای برهنه بر زمین راه رفته، اگر نَسایی (مردهای) را در زمین نهان داشته، و آشکار نکرده، و اگر زنی را که سرپرستی میکرده، گرامی نداشته، و آزار داده، و سبب آزردگی و ناخشنودی امشاسپند اسپندارمذ شده است، پشیمان است و توبه میکند (نک : شهزادی، 92-93). خطابۀ موبد به هنگام عقد زناشویی نیز حکایت از نقش اسپندارمذ دارد: «داد و آیین اسپندارمذ امشاسپند، فروتنی و مهربانی است. اندر گیتی آزاده و فروتن باشید... آموزشگاه و بیمارستان و دیگر بنیادهای نیک نهید و چون زمین، سودبخش و بردبار باشید. زمین را پاک و آبادان دارید. سوراخ و خانۀ خْرَفْستَران (جانوران موذی) را ویران کنید و پلیدی و نسا اندر زمین نهان مدارید» (همو، 93).
یکی از تعیینکنندهترین نقشهای اسپندارمذ، در روز رستاخیز، و هنگامی است که گناهکاران را از دوزخ برمیآورند. بامداد روز اورمزد، مینویِ زمین که اسپندارمذِ درستاندیش و مادر همۀ زایشمندان روی زمین است و سرشت مادری او از آغاز تاختن اهریمن به آفرینش تا واپسین روز است، به نیکمهری، همۀ آفریدگان را که فرزندان اویند میبخشد ( گزیدههای...، فصل 35، بندهای 46- 48).
در بندهش (ص 49)، اسپندارمذ پنجمین مینو ست. او از آفرینشِ مادی، زمین را به خویش پذیرفته است و آبان، که مینوی پاککنندۀ زمین و تخمۀ آبهاست و اَردویسور اَناهید \ ardvisur anāhid\ از جملۀ ایزدان یاور اویند. اسپندارمذ از رفت و آمد آزادانۀ دزدان و مردمان بد بر روی زمین آزرده میشود و به هنگام کشتوکار و پرورش چارپایان به وسیلۀ پارسایان، یا از زاده شدن فرزندی پارسا شادمان میشود. هماوردان اصلی او تَرُمَیتی(گستاخی) و پَیریمَیتی (کجاندیشی)اند (هینلز، همانجا؛ نیز نک : بندهش، 55). در هرمزدیشت (بند 27)، اسپندارمذ درمان میبخشد و یاری میکند تا دشمنی دیوان درهم شکسته شود ( اوستا، هرمزدیشت، بند 27).
چنین مینماید که در زمان بیرونی هنوز اعتبار پیوند اسپندارمذ با زمین به قوت خود باقی بوده است. بیرونی ( الآثار ...، 329) در ذکر سبب پیدایش جشن تیرگان و پیروزی آرش کمانگیر به هنگام تعیین مرز ایران و توران، مینویسد که فرشتهای به نام اسپندارمذ به منوچهر سفارش ساختن تیر و کمان خاصی را داد. در گزیدههای زادسپرم (فصل 4، بندهای 4- 8) نیز بهطور غیرمستقیم بر حضور اسپندارمذ به هنگام تعیین مرز اشاره شده است. تجلی دین به اسپندارمذ آنگاه بود که افراسیاب آب را از ایرانشهر بازداشت؛ برای بازآوردن آب، اسپندارمذ به شکل دوشیزهای در خانۀ منوچهر، پادشاه ایران که پاسخگوی بیگانگان بود، حاضر شد؛ او جامهای روشن بر تن داشت که به هر سوی، به درازای 2 فرسنگ، فروغ میبخشید. در نوشتههای فارسی زردشتی، مانند «صد در»، از اسپندارمذ در مقام بخشندۀ هنر سخنوری نیز یاد شده است (نک : اشپیگل، 38). ظاهراً فردوسی (ص 54) در بیت «سفندارمذ پاسبان تو باد/ خرد جان روشنروان تو باد»، خرد را جانشین سفندارمذ به کار برده است.
گزارش بیرونی ( الآثار، 239) دربارۀ جشن اسپندارمذ (روز پنجم اسفندماه) که او آن را عقل و حلم ترجمه میکند، نیز نشان از اعتبار این امشاسپند در باور مردم ایران باستان دارد. اسپندارمذ نه تنها فرشتۀ موکل بر زمین است، بلکه بر زنان درستکار، عفیف و شوهردوست و خیرخواه نیز موکل است. در گذشته، این ماه، بهویژه روز پنجمِ آن، عید زنان بوده است و مردان در این روز به زنان خود هدیه میدادهاند. بیرونی تأکید میکند که هنوز این رسم در اصفهان، ری و دیگر شهرهای پهله (پهلوی، زردشتینشین) مانده است و به آن مردگیران میگویند، زیرا که زنان از شوهرانشان هر آنچه را که مایل بودند، میخواستند و دوشیزگان همسران خود را برمیگزیدند (همو، التفهیم، 260؛ گردیزی، 247).
نقش اسپندارمذ در باورهای عامیانه نیز دارای اهمیت است. بیرونی ( الآثار، 229-230، التفهیم، 259-260) میآورد که در جشن اسفندارمذ، افسون مینویسند و در این روز، عوام با کوبیدۀ مویز و انار، تریاقگونهای میسازند که زهر ناشی از گزش کژدم را خنثى میکند و با آویختن 3 دعای مقید به نام اسپندارمذ از 3 دیوار خانه، کژدمها را از خانه میرانند (نیز نک : اونوالا، 206). در بندهش (ص 114) میآید که اسپندارمذ هر بدی را که به زمین میرسد، فرو میخورد و [برای دفع بدیها] بدیها را با خرسندی [به خود] میپذیرد. مراسم زدن خرفستر و حشرهکشی در روز جشن اسپندارمذ با آیین ویژهای برگزار میشود. زردشتیان تا اوایل سدۀ 13ق، در روز اسپندارمذ به بیابانهای پیرامون شهر میرفتند و حشرات و خزندگانی مانند عنکبوت، مورچه، مارمولک، مار و هر جانور دیگری را که میجنبید و میخزید و به نظر زشت و ناخوشایند میآمد و میتوانست نیش بزند، میکشتند (بویس، 298-299). دفن جسد در زمین اسپندارمذ را چنان آزار میدهد که آدمی را کژدم یا مار در لباس خواب («صد در»، 294). در زراتشتنامه، اسپندارمذ پیش از آشکاری دین از سوی زردشت به او گوشزد میکند که فرمان دادآفرین این است که روی زمین از خون و پلیدی و از مردگان پاک باشد (زرتشت بهرام پژدو، 57، 58؛ آموزگار، 180-181).
اسپندارمذ را رامش آنجاست که کشت و کار در آن کنند و پسر نیک بر آن زاده شود و گوسفند بر خاکش بپرورند (شایست ناشایست، فصل 15، بندهای 21-24).
مآخذ
آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطورۀ زندگی زردشت، تهران، 1370ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ بیرونی، الآثارالباقیة؛ همو، التفهیم، بهکوشش جلالالدین همایی، تهران، 1362ش؛ زرتشت بهرام پژدو، زراتشتنامه، بهکوشش فردریک روزنبرگ و محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338ش؛ شاهنامه، نوشتۀ ابوالقاسم فردوسی، بهکوشش برتلس و دیگران، مسکو، 1960-1971م، ج 5؛ شایست ناشایست، ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369ش؛ شهزادی، موبد رستم، جهانبینی زرتشت، تهران، 1367ش؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، بهکوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ گزیدههای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1366ش؛ موسى خورنی، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ گئورگی نعلبندیان، ایروان، 1984م؛ نعلبندیان، گئورگی، حاشیه بر تاریخ ارمنستان (نک : هم ، موسى خورنی)؛ هینلز، جان، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1368ش؛ نیز: