اسوان
اَسْوان، استان و شهری كهن و نیز سدی عظیم در مصر. این نام در منابع مختلف به صورتهای گوناگون، از جمله اُسْوان (ابن عبدالحكم، 6، 9؛ اصطخری، المسالك...، 39؛ یاقوت، 1/ 269؛ ابن خلكان، 1/ 163؛ قلقشندی، 1/ 118)، سوان (سهراب، 17؛ خوارزمی، 8؛ یاقوت، همانجا) و اصوان (خانجی، 9(1)/ 266؛ ضرار، 58) نیز آمده است. اسوان را یونانیان سوئنه ( پاولی، VII/ 1018؛ هرودت، I/ 295, 305, 309؛ استرابن، VIII/ 137 ؛افریقا...، I/ 283) میخواندند. ناماینشهر در عهد عتیق نیز آمده است (حزقیال، 29:10) .
استان اسوان
این استان جنوبیترین و یكی از كوچكترین استانهای جمهوری مصر است و با 679 كم 2 مساحت در مصر علیا («سالنامه...»، 589 )، در قسمتهای خشك جنوبی كشور قرار دارد و از اینرو، میزان بارش آن بسیار ناچیز، و در طول سال به ندرت قابل اندازهگیری است («خاورمیانه»، 46). رود نیل در این استان دارای درهای مسطح و نسبتاً كم عرض است كه در برخی نقاط تا 300 متر پایینتر از سطح جلگه، فرسایش یافته است (هلد، 330). نوار حاصلخیز درۀ نیل در این استان واقع است كه از جنوب به واسطۀ آبشارها، صحاری و اراضی باتلاقی سودان محدود میگردد (فیشر، 337).
جمعیت این استان در 1339ش/ 1960م برابر 385 هزار نفر بود ( بروكهاوس، I/ 804) كه با رشدی چشمگیر، در 1365ش/ 1986م به 796 هزار نفر رسید («سالنامه»، همانجا). تراكم نسبی جمعیت در استان اسوان حدود 172 ،1نفر در كمـ 2 است كه با توجه به تراكم نسبی كشور (3/ 49 نفر در كمـ 2)، از لحاظ جمعیتی، یكی از متراكمترین استانهای مصر بهشمار میرود (همانجا).
منابع قابل توجهی از ذخایر سنگ آهن از 1955م در محلی حدود 48 كیلومتری شرق شهر اسوان استخراج میشد («خاورمیانه»، 52) كه تا دهۀ 1970م در كارخانۀ فولاد حلوان مورداستفاده قرار میگرفت (هلد، 340). علاوه بر این، در این استان ذخایر منگنز، مس و فسفات در كرانۀ شرقی نیل وجود دارد (شیفرز، IV/ 267).
در این منطقه احداث آب بندها و سدها، سابقهای كهن دارد، چنانكه هرودت از سدهای زمان فراعنه به عنوان یكی از عجایب هفتگانه سخن گفته است (نك : شیفرز، همانجا). در دوران كنونی پس از احداث سد دوم اسوان (1338-1350ش/ 1959-1971م)) و شكلگیری دریاچۀ مصنوعی ناصر، دگرگونیهای زیست محیطی در این منطقه روی داده، و میزان رطوبت و حتی باران در این منطقه افزایش یافته است (هوپوود، 2). از سوی دیگر، بهرغم اهمیت و ارزش اقتصادی این سد، مسائل محیطی متعددی بروز كرده است كه از آن جمله میتوان تغییر سطح آبهای زیرزمینی، پدیدۀ شوری و بهطور كلی دگرگونی حیات در درۀ نیل را یاد كرد (فیشر، 339 ؛ هلد، 332)؛ علاوه بر این ، انواع بیماریهای انگلی در منطقه رواج یافته است (فیشر، همانجا). گل ولایی كه زمانی از طریق نیل به دریای مدیترانه وارد میشد، با احداث سد موجب ایجاد دلتای تازهای در سمت شمالی دریاچه شده است (هلد، 330).
منطقۀ اسوان از دیرباز به جهات گوناگون از جمله داشتن منابع سنگ و ذخایر كانی، موقعیت مرزی و دسترسی به راههای بازرگانی - كاروانی به قسمتهای داخلی افریقا موردتوجه بوده است ( پاولی، همانجا). مركز این استان، شهر اسوان است.
شهر اسوان
این شهر مركز استان اسوان در مصر علیا كه با 24 و 5 عرض شمالی و 30 و 35 طول شرقی (خانجی، 9(1)/ 266)، در پایین دست آبشار اول نیل (بیرونزدگی گرانیتی در زیر ماسه سنگ نوبه) ( بروكهاوس، I/ 803) و 879 كیلومتری جنوب قاهره (از طریق خط آهن) در كرانۀ شرقی نیل قرار گرفته است (شیفرز، IV/ 265) و از اینرو، از آن به عنوان بندر اسوان نیز یاد كردهاند (ماسپرو، 430 ,11). در برابر این شهر جزیرۀ الفانتین قرار داشت كه در منابع محلی از آن به عنوان آبو و جزیرۀ عاج نام بردهاند (رمزی، 1/ 1). این شهر كه زمانی از درختان نخل و اقاقیا پوشیده شده بود (شیفرز، IV/ 265-266)، از دوران باستان به عنوان حد جنوبی سرزمین مصر (گلانویل، 24) و محل مبادلۀ كالا میان مصر، سودان (امروزی)، اعراب، صحرا نشینان و نوبیاییها بوده است(شیفرز، IV/ 266). جغرافینویسان مسلمان اسوان را از شهرهای اقلیم دوم بهشمار میآوردند (خوارزمی، 8؛ ابن رسته، 96؛ قدامه، 330؛ مقدسی، 67 - 68؛ یاقوت، 1/ 269).
در منابع كهن، اسوان به عنوان نقطهای مرزی در جنوب مصر و یا بهسبب ارتباط با سرچشمههای نیل كه به باور مصریان در زیر دو تخته سنگ بین این شهر و جزیرۀ عاج قرار داشته، مورد توجه بوده است ( پاولی، VII/ 1019 ). بهگفتۀ هرودت این دو تخته سنگ تپه مانند كروفی و موفی خوانده میشده است (I/ 305). رشد و گسترش شهر اسوان مدیون ذخایر سنگ گرانیت موجود در منطقه بوده است كه از زمان سلسلۀ اول پادشاهان مصر مورد بهرهبرداری قرار داشته است ( پاولی، VII/ 1020؛ نیز شیفرز، همانجا). مسعودی از شهرت سنگها و صخرههای اسوان یاد میكند (1/ 115) و از كوههای رخام عظیم خبر میدهد كه «مردمان قدیم» آن را بریده، به جاهای دیگر میبردند. همو از نوعی سنگ مورداستفاده در پایهها، ستونها و سر ستونها یاد میكند كه به سنگ اسوانی مشهور بوده است. او سنگهای آسیا و ستونهای اسكندریه را نیز از همین نوع سنگ بهشمار میآورد (1/ 388-389). این گرانیتها كه در ساخت اهرام نیز مورد استفاده بودند (گلانویل، 147 )، رنگهای صورتی، خاكستری و سیاه داشتند (همو، 144). نام سینیت كه معمولاً به گرانیت صورتی اطلاق میشود، از نام همین محل گرفته شده است ( پاولی، همانجا). علاوه بر این، جغرافینویسان مسلمان از ذخایر طلا و زمرد در نزدیكی اسوان خبر دادهاند (جیهانی، 59؛ حمیری، 58). اصطخری فاصلۀ این ذخایر تا اسوان را 15 فرسنگ نوشته است ( مسالك...، 57). نویسندۀ حدود العالم نیز از معدن «سیم و زر» در كوه معظم (صحیح: مُقَطَّم) كه از حد اسوان به سمت شمال امتداد دارد، خبر میدهد (ص 36)؛ علاوه بر این، در نزدیكی اسوان ذخایر زاج سفید نیز وجود داشته است (قلقشندی، 3/ 284).
از سوی دیگر، اهمیت اسوان بهسبب موقعیت ارتباطی آن به عنوان محل تلاقی راههای كاروان رو بود كه در دورۀ سلسلۀ ششم به عنوان «راههای بیابانی» از جهت نظامی و تجاری اهمیت داشت و از آنجا از یك سو به شمال غربی و واحههای لیبی، و از سوی دیگر به سمت جنوب(نوبه) و یا حتی فراتر از آن (بهقسمتهای داخلی افریقا)میرفتند ( پاولی، VII/ 1019). سنگنوشتۀ قبری از بزرگان اسوان (مربوط به ح 340 ،2 قم)، از راههای اسوان به سمت جنوب (سودان امروزی) خبر میدهد (دیویدسن، «گذشتۀ افریقاییها»، 47-49 ,44). هرودت نیز از راهی كه از الفانتین به پایتخت اتیوپی و سرزمین صحرا نشینان متصل بوده، یاد میكند (I/ 309). بر همین اساس است كه اسوان را در طول زمان مركز مهم بازرگانی بهشمار آوردهاند ( پاولی، همانجا). به گفتۀ ناصرخسرو بازرگانان در مقابل اجناسی كه از مصر به ولایت نوبه میبردند، از آنجا برده میآوردند (ص 49). همو اضافه میكند: «از حبشه و زنگبار و یمن كشتیها به عیذاب [در كنار دریا] آید و از آنجا بر اشتران بارها بدین بیابان [میان اسوان و دریا] برند تا اسوان و از آنجا در كشتی به آب نیل به مصر برند» (ص 82 -83). ابن بطوطه نیز خبر میدهد كه از اسكندریه تا قاهره، و از آنجا تا اسوان شهرها و روستاها به یكدیگر متصل بودهاند (ص 54). در دورۀ اسلامی، در كنار این راهها، راه اسوان به مكه اهمیت خاصی مییابد. ابن رسته طول این راه را جمعاً 17 شبانهروز ذكر كرده است (ص 183) و ناصر خسرو فاصلۀ اسوان تا دریا را در این مسیرِ «بیابانی عظیم»، به فاصلۀ 200 فرسنگ یاد میكند (ص 81، 82).
البته اسوان در دوران باستان اهمیت امروزی خود را نداشت، زیرا در آن دوره مركز ولایت، معابد اصلی و همچنین مقر كارگزاران در جزیرۀ الفانتین قرار داشت ( پاولی، VII/ 1018). اینكه از این شهر در تشكیلات دورۀ رومیها - یونانیها نامی برده نشده، نیز نشان میدهد كه در آن زمان اهمیت چندانی نداشته است (همان، 1022 ,VII/ 1018). هرودت نیز به هنگام برشمردن پایگاههای نظامی منطقه، نامی از این شهر نمیبرد (I/ 309). براساس پاپیروسهای یافت شده در الفانتین، شهر اسوان بعدها مقر حاكم ایرانی شد ( پاولی، VII/ 1018؛ نیز نك : هرودت، همانجا) و در زمان داریوش دوم موقعیت و جایگاهی همانند الفانتین یافت ( پاولی، همانجا).
استرابن خبر میدهد كه به هنگام هجوم قسمتی از نیروهای رومی مستقر در مصر به عربستان، نوبیاییها به پایگاه اسوان هجوم آوردند و این شهر را تصرف كردند و ساكنان آن را به اسارت خود درآوردند، هرچند نتوانستند آن را در برابر رومیان حفظ كنند و به عقب رانده شدند (VIII/ 137). در آغاز سدۀ 2م به منظور مقابله با طوایف جنوبی و حفظ امنیت مرزها، دژهایی در منطقه - از جمله در اسوان - برپا شد ( پاولی، VII/ 1022)؛انصاری دمشقی نیز از دیواری خبر میدهد كه از عریش تا اسوان بیشتر شهرهای شرقی مصر را در برمیگرفت و توسط ملكۀ مصر برپا شده بود (ص 50). شهر اسوان تا سدۀ 5م همچنان اهمیت نظامی خود را حفظ نمود ( پاولی، همانجا).
در آغاز دورۀ اسلامی، عمرو بن عاص در 18ق/ 639م مصر را فتح كرد و آن را در 19ق كاملاً از تسلط بیزانس خارج ساخت (اُلیور، «تاریخ كوتاهی...»، 70). در این زمان، حاكم مصر عبدالله بن سعد بود و نایب او در اسوان اقامت داشت (مسعودی، 1/ 441-442). پس از آنكه عمر بن خطاب دستور حمله به نوبه را صادر كرد، پس از نبردی مختصر، میان مسلمانان و نوبیان براساس پیمانی صلح برقرار شد. مطابق این پیمان، حاكم نوبه سالانه 365 برده به حاكم مصر تحویل میداد كه محل دریافت آنان جایی به نام قصر در نزدیكی شهر اسوان بود (همانجا)؛ علاوه بر این، بازرگانان مسلمان امكان یافتند در آنجا مستقر شده، مسجدی برای خود برپا سازند كه كم و بیش حدود 600 سال برقرار ماند (برتو، 96). طی این دوره بسیاری از نوبیاییها به اسلام گرویدند و بسیاری از مسلمانان مصری در نوبه مستقر شدند (همو، 97). مسعودی خبر میدهد كه از همین زمان مسلمانان اسوان در سرزمین نوبه املاكی به دست آوردند (1/ 443).
جغرافینویسان مسلمان معمولاً اسوان را یكی از شهرهای بزرگ منطقۀ جنوبی مصر با درختان فراوان نخل و محصولات متنوع كشاورزی معرفی كردهاند (اصطخری، المسالك، 42؛ مقدسی، 170؛ مسعودی، 1/ 442؛ یاقوت، 1/ 269). مقدسی آن را شهری آباد و بزرگ و دارای منارهای بلند یاد میكند (همانجا).
ظاهراً شهر اسوان در سدۀ 9ق اهمیت پیشین خود را از دست داده بود، چنانكه حمیری آن را شهری كوچك میشمارد كه ساكنان آن از طایفههای مختلف عرب بودند (ص 57 - 58). البته اعراب پس از فتوحات اسلامی به این شهر و ناحیه آمدهاند؛ ساكنان اصلی این شهر را عمدتاً قبطیان و نوبیاییها دانستهاند ( بستانی، 13/ 353). مسعودی اعراب اسوان را از اعراب قحطانی، ربیعه، مضر و جمعی از قریش میداند كه بیشتر از حجاز و جاهای دیگر به آنجا آمدهاند (1/ 442). در دورۀ معاصر و جنبش مهدیون در سودان، شهر اسوان هر چند به طور موقت، نقشی همانند گذشته یافت ( پاولی، VII/ 1023).
گذشته از كتیبهها و آثار منفرد از سلسلۀ 6 و 12، آثار بسیار دیگری نیز در اسوان بر جای مانده (همانجا) كه با احداث سد دوم اسوان، بسیاری از این آثار در معرض نابودی قرار گرفته است (شیفرز، IV/ 266)، از جمله جزیرۀ عاج با درختان نخل و بناهای تاریخی آن كه طی سدهها برجای مانده بود، همراه با گنجینههای ارزشمند آن در زیر آب مدفون شد (گلانویل، 109). مهمترین این آثار (حدود 2 هزار قطعه سنگ 30 تنی) كه ستونها و تندیسهای متعلق به 3 هزار سال پیش و مربوط بهرامسسدومبود(«خاورمیانه»، 59 )، با همكاری كارشناسان یونسكو طی 4 سال و با هزینهای برابر 40 میلیون دلار از زیر آب خارج شد (وان دوین، 157).
اسوان امروزی یكی از مراكز مهم تجاری مصر بهشمار میرود (منشینگ، 160). فعالیتهای رو به گسترش آن، احداث راههای زمینی و آبی، اتصال مصر علیا به مصر سفلی را الزامی ساخته است («خاورمیانه»، 61). ایستگاه نهایی خط آهن سراسری مصر كه زمانی قرار بود قاهره را به كیپ تاون (افریقای جنوبی) متصل سازد (هلد، 145 )، در این شهر قرار دارد (منشینگ، 161). اگرچه واحدهای صنعتی مصر عمدتاً در قسمتهای مركزی و شمالی كشور مستقر شدهاند، اما اسوان یكی از مراكز مهم صنعتی در مصر علیا (جنوب كشور) بهشمار میآید (همو، 160). این شهر دارای كارخانۀ ذوب آهن و فرودگاه است (همو، 162 ؛ بروكهاوس، I/ 803). براساس توافق میان مصر و سودان در 1362ش/ 1983م، جادهای اسوان را به بندر وادی حلفا، و بدینسان این دو كشور را به یكدیگر متصل میسازد (واربورگ، 185). شهر اسوان با مهمانخانههای بسیار و امكانات رفاهی خود، به ویژه در فصل زمستان موردتوجه جهانگردان است ( بروكهاوس، همانجا). دریاچۀ اسوان در نزدیكی این شهر مهمترین كانون ماهیگیری (صنعتی و ورزشی) در مصر بهشمار میرود و از این نظر حتی جای دریای مدیترانه را گرفته است (هلد، 340).
جمعیت این شهر در آغاز دهۀ 1960م حدود 30 هزار نفر بود (شیفرز، همانجا) كه با رشدی شتابان رو به افزایش نهاد و در 1966م به حدود 128 هزار نفر رسید (منشینگ، 308). در 1976م شمار اهالی شهر 700 ،144 نفر بود ( افریقا، I/ 283). جمعیت اسوان مطابق برآورد 1986م برابر 700 ،195نفر است («سالنامه»، 753).
گروهی از علما و محدثان بهاین شهرمنسوبند(نك : سمعانی،1/ 158؛ یاقوت، 1/ 270).
سد اسوان (سدهای دوگانه در مصر علیا)
سداول اسوان در 5 كیلومتری جنوب شرقی شهر اسوان و در بالا دست آبشار اول قرار دارد ( بروكهاوس، همانجا). بنای این سد كه در 1898م آغاز و در 1902م توسط بریتانیا به اتمام رسید، آب لازم برای آبیاری درۀ نیل را در آن زمان تأمین میكرد ( افریقا، همانجا؛ پُلك، 157 -156 ؛ الیور، افریقا...، 179). در سالهای 1908-1912م و 1929- 1934م و 1960م اقدام به ترمیم بنای سد شد (منسفیلد، 101) و در 1912م و 1934م به ارتفاع این سد افزوده شد (هلد، 330) و بدینسان ظرفیت آن از یك میلیارد مكعب به 3/ 5 میلیارد مكعب افزایش یافت (منشینگ، 148). طول این سد 140 ،2 متر و ارتفاع آن 54 متر و طول دریاچۀ آن 300 كم است ( بروكهاوس، همانجا؛ افریقا، I/ 284).
سد دوم اسوان كه سد العالی خوانده میشود، در حدود 8 كیلومتری جنوب سد اول احداث شده است («خاورمیانه»، 58-59). این سد را یكی از مهمترین دستاوردهای حكومت جمال عبدالناصر در زمینۀ اصلاحاتاجتماعیاقتصادیدر مصربهشمارآوردهاند(همان، 58 -57 ؛ الیور، همان، 238 ؛ منسفیلد، 256 ؛ لنچوفسكی، 528). پس از آنكه ایالات متحده و انگلستان در 1956م از تأمین كمكهای لازم برای احداث این سد سرباز زدند (ترولیان، 79 ؛ منسفیلد، همانجا)، ناصر تصمیم گرفت هزینههای ساختمان سد را از درآمدهای حاصل از آبراهۀ سوئز كه به همین منظور ملی اعلام شده بود، تأمین كند (ارمجانی، 399 ؛ كلینگ مولر، 228).
متعاقب این اقدام، انگلستان و فرانسه به كمك دولت اسرائیل (در اكتبر 1956) به مصر هجوم آوردند (الیور، همانجا؛ شیفرز، IV/ 254؛ بیل، 210 ؛ بیتی، 116 ؛ ارویان، 305-306). پس از آن، به واسطۀ محدودیتهای موجود، دولت مصر به شوروی (سابق) روی آورد («خاورمیانه»، 58 ؛ گرگس، 50-56). كار احداث سدالعالی به دنبال آن با به كارگیری دو هزار نفر روسی آغاز شد («خاورمیانه»، 60). اگرچه مطابق برنامه قرار بود این سد در 1972م به اتمام رسد ( بروكهاوس، I/ 804)، اما كار ساختمان سد در 1970م پایان یافت («خاورمیانه»، 58 -57 ؛ فیشر، 355 ؛ پری، 261) و در 1971م) رسماً افتتاح شد (فیشر، همانجا؛ هلد، 330).
این سد دارای 111 متر ارتفاع، 8/ 3 كم طول در قسمت بالا و 980 متر ضخامت در قسمت پایۀ سد است (همو، 331 ؛ افریقا، همانجا). دریاچۀ این سد كه دریاچۀ ناصر نام دارد («خاورمیانه»، 54 ,46)، دارای حدود 500 كمـ طول و بهطور متوسط 10 كمـ عرض و گنجایش 160 میلیارد مترمكعب آب است (هلد، نیز «خاورمیانه»، همانجاها؛ فیشر، 338). این دریاچه را از لحاظ وسعت، دومین دریاچۀ مصنوعی جهان بهشمار آورده («خاورمیانه»، 57 )، و عظمت این سد را حتی با شكوه آثار بازمانده از دورۀ فراعنه قابل مقایسه دانستهاند (همانجا). با احداث این سد حدود 70 هزار نفر نوبیایی در 1965م در مصر و شمال سودان از محل زندگی خود به مكانهای دیگر انتقال داده شدند (همان، 59) و حدود 55 تا 60 هزار نفر از مردم وادی حلفا به محلی در جنوب شرقی خرطوم (سودان) منتقل گردیدند و اهالی 33 آبادی مصری در اطراف كوم اومبو اسكان یافتند (فیشر، همانجا). مصر و سودان با استفاده از این فرصت، برای تقسیم آب نیل میان دو كشور به توافقهایی دست یافتند (دیویدسن، «افریقای امروز...»، 236).
سد اسوان علاوه بر تأمین آب آبیاری و گسترش كشت آبی در سطحی وسیع (اهلرس، 121 )، سالانه حدود 10 میلیارد كیلووات ساعت برق تولید میكند («خاورمیانه»، 57 ؛ افریقا، I/ 284)؛ برق تولیدی گذشته از صدور و ایجاد درآمد برای مصر، امكان ایجاد و گسترش صنایع سبك و سنگین كشور را تسهیل ساخته است («خاورمیانه»، 52). بدینسان، سد اسوان در برنامههای توسعۀ كشاورزی و صنعتی مصر از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است (هانزن، 81 ,38 ؛ كلینگ مولر، 216 ؛ كرك، 233). از سوی دیگر، امید میرفت با احداث این سد مواد غذایی میلیونها مصری تأمین گردد، اما در حال حاضر این كشور هنوز در راه تأمین مواد غذایی موردنیاز خود، موفقیتهای چندانی به دست نیاورده است (منشینگ، 173 ؛ نیز نك : اهلرس، 123).
مآخذ
ابن بطوطه، رحلۀ، به كوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسۀ، لیدن، 1891م)؛ ابن عبدالحكم، عبدالرحمان، فتوح مصر و اخبارها، بغداد، 1920م؛ اصطخری، ابراهیم، المسالك و الممالك، بهكوشش محمد جابر عبدالعال حسینی، قاهره، 1381ق/ 1961م)؛ همو، مسالك و ممالك (ترجمۀ فارسی)، بهكوشش ایرج افشار، تهران، 1347ش؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبۀ الدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357ش؛ بستانی؛ جیهانی، ابوالقاسم، اشكال العالم، ترجمۀ علی بن عبدالسلام كاتب، بهكوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368ش؛ حدود العالم، بهكوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمیری، محمد، الروض المعطار، بهكوشش احسان عباس، بیروت، 1975م؛ خانجی، محمدامین، منجم العمران فی المستدرك علی معجم البلدان، قاهره، 1325ق/ 1907م؛ خوارزمی، محمد، صورۀ الارض، بهكوشش هانس فون مژیك، وین، 1345ق/ 1926م؛ رمزی، محمد، القاموس الجغرافی للبلاد المصریۀ، قاهره، 1953-1954م؛ زهری، محمد، الجغرافیۀ، بهكوشش محمد حاج صادق، دمشق، 1968م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ سهراب، عجائب الاقالیم السبعۀ الی نهایۀ العمارۀ، بهكوشش هانس فون مژیك، وین، 1347ق/ 1929م؛ ضرار، ضرارصالح، تاریخ السودان الحدیث، بیروت، 1968م؛ عهد عتیق؛ قدامۀ بن جعفر، الخراج، بهكوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، بیروت، 1385ق/ 1965م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، بهكوشش محمد مخزوم، بیروت، 1987م؛ ناصر خسرو، سفرنامه، بهكوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1335ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: