استیل کولین
اَسِتیل کولین \ asetil-kolin\ ، اِستِری از کولین و اَسِتیکاسید که ناقل شیمیایی در بسیاری از پیوندگاههای (سیناپسهای) عصبی و در صفحۀ انتهایی عصب حرکتیِ ماهیچههای مهرهداران است. هنگامی که پیام عصبی به انتهای عصب میرسد، استیلکولین که در آنجا به صورت ریزدانههایی انباشته شده است، رها میشود و با مولکول گیرندۀ پیام در غشای پسپیوندگاهی یا غشای صفحۀ انتهایی عصب حرکتی رشتۀ عضلانی، ترکیب میشود. در اینجا، استیلکولین تراوایی غشا را تغییر میدهد و تغییر کوچکی در پتانسیل غشا پدید میآورد. اگر بسامد این تغییرات به اندازۀ کافی زیاد باشد، سلول را قطبشزدایی میکند. آنزیمی به نام استیلکولیناِستراز، استیلکولین را از میان میبرد؛ از این رو، استیلکولین تنها برای زمان کوتاهی کارایی دارد. با این حال، بازدارندههای این آنزیم بر عمر استیلکولین نیز میافزایند.
ساز و کاری که موجب رها شدن استیلکولین میشود ناشناخته است. استیلکولین پس از رها شدن، به سرعت توسط آنزیم کولیناستراز خنثى میشود و پیوندگاه عصبی به حالت پیشین خود باز میگردد و برای انتقال پیام عصبی دیگری آماده میشود. چنانچه استیلکولین را کولیناستراز یا آنزیم مشابهی خنثى نکند، یک پیام عصبی منفرد درون پیوندگاه بهشدت تقویت، و سامانۀ عصبی از کنترل خارج میشود، به گونهای که به طوفانی عصبی، مشابه علامتهایی که بر اثر تزریق بازدارندههای استیلکولین یا کولیناستراز پدید میآید، میانجامد.
استیلکولین برای نخستینبار در حدود 1914م با جداسازی به دست آمد، اما اهمیت کارکرد آن در حدود 1921م به همت اُتو لووی، فیزیولوژیدان آلمانی و برندۀ جایزه نوبل، به اثبات رسید؛ او نشان داد استیلکولین مادهای است که در هنگام تحریک عصبِ واگ رها میشود و ضربان قلب را کند میکند. سپس این مطلب به اثبات رسید که استیلکولین، بهعنوان ناقل شیمیایی، در صفحۀ انتهای عصب حرکتی در ماهیچههای مخطط (ارادی) مهرهداران رها میشود؛ از آن زمان، این ماده در بسیاری از پیوندگاههای عصبی و نیز در دستگاههای بدن بسیاری از بیمُهرگان نیز بهعنوان ناقل شیمیایی شناخته شده است.
طرز کار بسیاری از حشرهکشها، از جمله اُرگانوفسفات مالایتون که به گستردگی بهکار میرود، مهار کردن آنزیمی است که موجب آبکافت (هیدرولیز) استیلکولین در سامانۀ عصبی حشرات میشود. از این رو، آنها را بهعنوان سموم عصبشناختی (نورولوژیک) طبقهبندی میکنند. بیشتر ارگانوفسفاتهایی که بهعنوان حشرهکش بهکار میروند، بهنسبت ناپایدارند و در کبد پستانداران تجزیه میشوند. از این رو، سمّی بودن آنها برای انسان و دیگر پستانداران، در مقایسه با حشرات، بسیار کمتر است. برخی ارگانوفسفاتهای پایدارتر، که بهسادگی در کبد تجزیه نمیشوند، بهعنوان گاز اعصاب، در زمرۀ سلاحهای شیمیایی بهکار رفتهاند. این گازهای اعصاب با جلوگیری از تجزیه شدن استیلکولین، موجب تحریک شدن پیوستۀ سلولهای گیرنده میشوند و این امر به انقباض شدید ماهیچهها، از جمله ماهیچههای قلب، میانجامد.
استیلکولین در حافظه و یادگیری نیز نقش مهمی دارد و مقدار آن در مغز بیماران مبتلا به آلزایمر، بسیار کمتر از اندازۀ طبیعی است.