ارش
اَرَش [araš]، یا آرنج (گز)، واحد اندازهگیری طول در ایران باستان. ارش، به صورت اَرَشْنی، برای نخستینبار در یکی از سنگنبشتههای داریوش در شوش، آنجا که به عمق خاکبرداری محل بنای کاخ شوش برای رسیدن به زمین سخت اشاره میکند، آمده است (براندنشتاین، 104).
اندازۀ این واحد در دورههای مختلف تغییر یافته است. هینتس ظاهراً با تکیه بر حفاریهای باستانشناسان در شوش، و باتوجه به این نوشتۀ داریوش که پایۀ بنای کاخ شوش در جایی 20 ارشنی و در جایی 40 ارشنی خاکبرداری شده است، این واحد را حدود 68 سانتیمتر تخمین زده است («راهها...»، 124). واژۀ ایرانی اَرَشْنی از طریق زبانهای ترک و تاتار به صورت آرشین وارد زبان روسی و به صورت آرشینه وارد زبان آلمانی شده است (براندنشتاین، همانجا).
ناصرخسرو (د 481ق) که در سفرنامۀ خود اغلب از واحد ارش استفاده میکند، به هنگام پرداختن به اندازههای قبةالصخره، هر گَزِ مَلِک را چیزی کمتر از یکونیم ارش مینویسد (ص31)، و در شرح صفت قبةالصخره، طول هرکدام از 8 ضلع آن را 33 ارش گزارش میکند (ص 40؛ دربارۀ برابری هر ارش با 62 سانتیمتر در زمان وی، نک : هینتس، «اوزان...»، .67ff). بیرونی در التفهیم (ص 164) هر ارش سودا را 24 انگشت مینویسد. در فرهنگهای فارسی متأخر ارش (آرش)، از نوک انگشت میانی تا بند میان ساعد و بازو آمدهاست(برهان...، 1/ 104؛ نفیسی، 1/ 173). در این فرهنگها ارش را حدفاصل میان دو نوک انگشتهای میانی به هنگام بازبودن دستها نیز نوشتهاند که درست به نظر نمیرسد.
مآخذ
برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، 1342ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1362ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش ر. ا. نیکلسن، تهران، 1361ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343ش؛ نیز: