اردشیر خره
اَرْدَشیرْ خُرّه، نام یكی از تقسیمات پنجگانۀ اداری (كوره) فارس در دورۀ ساسانی و سدههای نخستین اسلامی (ابنخردادبه، 47؛ ابن فقیه، 204؛ ابنحوقل، 2/ 264؛ برای روایتهای دیگر، نك : مقدسی، مطهر، 3/ 77؛ مقدسی، محمد، 421؛ كولسینكف، 261).
اردشیر خره واژهایاست مركب از دو جزء، جزء اول آن اردشیر كه در فارسی باستان به صورت «ارته خشثره» و در پهلوی به شكل «ارتخشیر» مركب از دو كلمۀ «ارته» به معنی راستی و «خشثره» به معنای شهریاری است و به كسی اطلاق میشده كه دارای سلطنت روحانی بوده است (كنت، 181؛ نیبرگ، 30). جزء دوم این نام «خُرّه» است كه شكل اوستایی آن «خورنه» و در فارسی باستان «فرنه» است (كنت، 208؛ نیبرگ، 221؛ بیلی،1). این واژه در «اشتادیشت»، هجدهمین یشت اوستا، به شكل «فرّ ایرانی» و در «زامیاد یشت»، نوزدهمین یشت اوستا، به صورت «فرّ كیانی» آمده، و به معنی شكوه و جلال است (نك : اوستا، 286,283 ؛ بیلی، 23, 33). سهروردی «خُرّه» را نوری میداند كه «نفس و بدن بدو قوی و روشن گردد» (3/ 186). خره در واقع فرۀ ایزدی است كه بر هر كس ساطع شود و از آن برخوردار گردد، به رستگاری رسد و بر همگان برتری یابد (كربن، 2/ 157). بنابراین، معنی اردشیر خره، شكوه اردشیر است (قدامه، 387؛ بلاذری، 386).
كلمۀ كوره كه همراه با نام شهر و یا نام یكی از نواحی چندگانۀ فارس میآمد، به معنی استان و مأخوذ از خورۀ یونانی است كه به نوبۀ خود به چند رستاك (به عربی رستاق) به معنی بخش و ناحیه و یا تسوگ (به عربی طسوج) تقسیم میگردید (پیگولوسكایا، 240-241 ) . به استناد مدارك موجود از قبیل رسالۀ «شهرستانهای ایران» (ص 169) كه به فارسی میانه نگارش یافته، و همچنین منابع جغرافیایی و تاریخی دورۀ اسلامی، نام مركز ولایت اردشیرخره، گور (فیروزآباد كنونی) بوده كه نام این شهر گاه به صورت گور اردشیرخره به كار میرفته است (طبری، 4/ 286؛ ابنحوقل، همانجا؛ حمزه، 33)، اما در منابع كهنتر مانند متن كارنامۀ اردشیر بابكان نام این شهر همان اردشیر خره آمده است (ص 48، 67) . نام این شهر در كتاب ماتیگان هزار دادستان آمده است (لوكونین، 727) و در برخی از نسخههای این كتاب، گور را نیز به عنوان نام جایی در كنار نام اردشیر خره میبینیم (دومناش، 86). بارتلمه واژۀ «دور» را به جای «گور» پیشنهاد میكند، هرچند كه وی در شناسایی شهری به نام «دور» و تعیین موقعیت جغرافیایی آن تردید كرده است (نك : همانجا).
به روایت كارنامۀ اردشیر بابكان (ص 48، 49)، اردشیر خره را اردشیر بابكان بنیان نهاد. این نام بعدها به یكی از چند ناحیۀ فارس نیز اطلاق شد. به نقل برخی از منابع، اردشیر این شهر را بر در آتشكدۀ آذر فرنبغ (نك : ه د، آتشكده) به شكرانۀ پیروزی بر اردوان بنا كرد (كارنامه، 47؛ جیهانی، 115). برخیدیگر از منابع، بنای اردشیر خره را به نمرود بن كنعان (مقدسی، محمد، 422) یا گشتاسب (فرصت، 111) نسبت میدهند.
جغرافینویسان دورۀ اسلامی با اختلافی اندك روستاهای ناحیۀ اردشیر خره را بر شمردهاند: گور (شهر و مركز كوره)، میمند، خبر، صیمكان، برجان، كُران، كربنجان (كهرجان)، خواروستان، قیر، كیزرین، ابزر، سمیران، تَوَّج، كارزین، سینیز، سیراف، كُوار ، رُوَیحان و كام فیروز (ابن خردادبه 44؛ ابن فقیه، 201). ابن حوقل شرح بسیار دقیقی از این روستاها و جزیرههایی كه به ناحیۀ ساحلی اردشیر خره ارتباط مییافتند، ارائه كرده است (2/ 267). جزایر ابركاوان (بركاوان، بنی كاوان) یا لافت، اوال و خارك مركز صادرات و واردات ناحیۀ اردشیر خره محسوب میشدند (قدامه، 387- 388؛ ابنحوقل، همانجا؛ بارتولد، 174).
پیشینۀ تاریخی
دربارۀ تاریخ بنای شهر و اینكه آیا پیش یا پس از نبرد نهایی اردشیر با اردوان و كشته شدن وی توسط اردشیر بوده است، اختلاف نظرهایی وجود دارد. بنابر آنچه كه در كارنامۀ اردشیر بابكان (ص 47، 49) و به پیروی از آن در شاهنامه (فردوسی، 7/ 136) آمده است، اردشیر شهر را پس از پیروزی بر اردوان بنیان نهاد، حال آنكه در گزارشهای تاریخی، بنای این شهر پیش از نبرد نهایی آن دو ذكر شده است (طبری، 2/ 39؛ ابناثیر، 1/ 382). به نظر میرسد كه اردشیر و لشكریانش از اردشیر خره به عنوان پایگاهی نظامی در برابر اردوان و یا مدعیان احتمالی سلطنت پس از كشته شدن او، بهره میبردهاند. زیرا بنای شهری مستحكم در انتهای دشتی با كوههای مرتفع و قلعهای (قلعۀ دختر) كه بر تنها معبر اصلی و مهم آن اشراف كامل دارد، بی سبب نیست (نك : دنبالۀ مقاله). فردوسی در شاهنامه از اردشیر خره در پادشاهی اردشیر (7/ 136، 191)، پادشاهی قباد (8/ 47) و پادشاهی خسروپرویز سخن به میان آورده است (7/ 70، 71، 242).
نخستین آگاهی ما از اردشیر خره در دورۀ اسلامی در 17ق (زمان خلافت عمر) است (طبری، 4/ 94). به گفتۀ طبری در این سال مجاشع ابن مسعود از سوی عمر مأمور فتح اردشیر خره و شاپور شد (همانجا) و هموست كه در 23ق توج را فتح، و مردم آنجا را كشتار كرد (همو، 4/ 174- 175). در 28ق عبدالله بن عامر ابنكریز والی بصره پس از فتح استخر به «گور» رفت و به هنگام ترك آنجا مردم از او رویگردان شدند و عامل وی را در آنجا به قتل رساندند. ابن عامر پس از سركوب این شورش، دوباره به
استخر بازگشت و آنجا را فتح كرد، تا اینكه پس از شورش دیگری كه در گور اتفاق افتاد، آن را در طی نبردی طولانی كه از سال 28 تا 29ق ادامه یافت، تسخیر كرد و بسیاری را كشت (قدامه، 389؛ بلاذری، 389؛ تاریخ سیستان، 79-80؛ قس: زرین كوب، 22-23). پس از سقوط گور، بازماندگان این نبرد ملزم به پرداخت سالی 33 میلیون درهم خراج شدند (همو، 23). در زمان خلافت حضرت علی(ع) شخصی به نام مصقلةبن هبیره عامل آن حضرت بر اردشیر خره بوده، و به سبب خطایی كه از وی سرزده، امام(ع) او را نكوهش كرده است (نك : نهجالبلاغة، نامۀ 43). آگاهی تاریخی دیگری كه دربارۀ رویدادهای اردشیر خره در دست است، مبتنی بر سكههایی است كه حاكی از حضور فرقههای مختلف خوارج در این شهر است (واكر، 7؛ گوبل، 82؛ شمس اشراق، 98).
اهمیت نظامی و آبوهوای خوش اردشیر خره (گور) مورد پسند امیران بویهای واقع شد و این شهر توسط عضدالدوله به فیروزآباد تغییر نام یافت (حمزه، 33) و احتمالاً در حدود سدههای 9 و 10ق شهر قدیم گور به جهاتی كه ما از آن آگاهی نداریم، متروك گردید و جمعیت شهر به محل كنونی فیروزآباد كوچ كرد. ویرانههای شهر قدیم در 3 كیلومتری جنوب شرقی فیروزآباد امروزی واقع است (هوف، «فیروز آباد»، 97).
وضع اقتصادی
اردشیر خره به داشتن آبوهوای معتدل معروف بود و جغرافیدانان اسلامی سبب آن را قرار گرفتن شهر در انتهای مناطق سردسیری و ابتدای مناطق گرمسیری دانستهاند (ابنحوقل، 2/ 289؛ اصطخری، 137؛ ابنبلخی، 138). این شهر دارای باغهای بسیار و درختان پر ثمر بود و آوازۀ گل سرخ این ناحیه كه از آن گلاب گرفته میشد، مغرب، اندلس، روم، مصر، یمن و حتی سرزمینهای هند و چین را در نوردیده بود (ابن حوقل، همانجا؛ حدودالعالم، 131-132؛ مقدسی، محمد، 421، 443؛ اصطخری، 152-153؛ ابنبلخی، 139؛ حمدالله، 118) و سالانه مقدار فراوانی از آن به عنوان بخشی از خراج به دربار خلفا برده میشد (ثعالبی، 537- 538).البسۀ این شهر نیز شهرت داشت (مقدسی، محمد، همانجا).
آثار تاریخی
به گفتۀ ابن حوقل (2/ 278) اردشیر شهر خود را در ناحیهای پر آب كه نیازمند زه كشی بود، بنا نهاد. شهر به گونهای دایره وار طرحریزی و ساخته شده بود (ابنبلخی، 138) . این طرح و نقشه متأثر از سنت شهرسازی دورۀ پارتهاست كه از اهمیت دفاعی برخوردار بوده است (واندنبرگ، «باستانشناسی...»، 47؛ پرادا، 193، تصویر شم 1). بخش داخلی شهر كه قطر آن تقریباً 2كمـ است به وسیلۀ 10 محور خیابانی به 20 ناحیۀ بزرگ و مشابه تقسیم شده است. دو محور اصلی كه به صورت عمودی درمقابل هم قرار دارند، در مركز شهر با هم تلاقی میكنند و به 4 دروازۀ اصلی منتهی میشوند (هوف، 157-158): در قسمت شرقی دروازۀ مهر، در بخش غربی دروازۀ بهرام، در جانب شمالی دروازۀ هرمز و در سمت جنوبی دروازۀ اردشیر. آثار آنها در حصار مدور شهر كه دیواری گلی و خندقی به عرض تقریبی 55 متر داشت، آشكارا قابل مشاهده است (ابنحوقل، همانجا؛ اصطخری، 123-124؛ هوف، «شهرهای ساسانی»، 178). جویهای باریكی از محورهای شمال غربی و جنوب شرقی كنده شده كه احتمالاً آب آشامیدنی شهر را از طریق تنگ آب (نك : دنبالۀ مقاله) تأمین میكرد و یا در صورت لزوم، خندق دفاعی شهر را پر از آب میساخته است (همو، «فیروز آباد»، 87). افزون بر حصار خارجی، ناحیۀ مركزی شهر نیز دارای حصاری بوده است (همو، «شهرهای ساسانی»، همانجا). به نظر میرسد كه بخش شرقی و جنوب شرقی شهر، محل فعالیتهای بازرگانی بوده است ( همان، 179) . شهر باغهایی داشته كه به گفتۀ ابنحوقل اگر كسی میخواست از یكی از دروازههای شهر خارج شود، باید در حدود یكفرسخ از میان این گردشگاههای بسیار زیبا بگذرد (2/ 279)؛ حال آنكه مطالعات باستانشناختی، گفتۀ ابنحوقل را دربارۀ حدود شهر تأیید نمیكند (نك : هوف، 157-158).
در مركز شهر، برج عظیم 4 گوشی قرار دارد كه به گفتۀ ابنحوقل آن را طربال میگفتند (2/ 278-279) و ایرانیان آن را ایوان یا كیاخُرّه (اصطخری، 124؛ نیز نك : جیهانی، 115)، و به روایت ابنبلخی «ایران گُرده» میخواندند (همانجا). صاحب آثار العجم آن را منار نامیده است (فرصت، 113).
دیولافواو هوف با توجه به گزارش فرصتالدوله (همانجا) كه خود مناره را دیده است و آن را با پلكان مارپیچی كه صعود به بالای برج را میسر میساخت وصف كرده، و نیز با مقایسۀ این توصیف با طرح پلكان مارپیچ منارههای مسجد سامره و ابنطولون (نك : ه د، ابنطولون، جامع) طرحقطعی بازسازی بنا را ارائه كردهاند (هوف، «فیروزآباد»، 77، تصویر 2).
در بخش دایرۀ مركزی شهر و در 100 متری شمال شرق مناره، ویرانۀ ساختمانی با سنگ تراش خورده و با طرح مربع قرار دارد كه به تخت نشین معروف است (واندنبرگ، «باستان شناسی»، 47). ابنبلخی این بنا را «گنبد كیرمان» خوانده، و آن را گنبدی عظیم با دیوارهایی از سنگ خارا و قبۀ آجری بزرگی بر روی آن، وصف كرده است .فلاندن در بازدید از آثار اردشیرخره و محل تختنشین، آن را از نظر سبك معماری متعلق به عصر هخامنشی دانسته است (ص 312). وی بر اساس ویژگیهای حجاری ستون سنگی سیاه رنگی كه در نزدیكی امامزاده جعفر (از بناهای دورۀ اسلامی مجاور تختنشین) كشف شده بود، این نظر را ابراز داشته است (همانجا؛ نیز نك : هوف، همان، 79). بعدها هوف با بررسی دقیقتر و باتوجه به بنای مكعب شكلی كه شامل یك 4 طاقی و بقایای 4 پله در هر سوی آن بوده، سبك بنا را ساسانی خوانده، همچون برخی از محققان، تختنشین را نه یك بنای تشریفاتی یا قصر، بلكه آتشگاه دانسته است (هوف، نیز فلاندن، همانجاها؛ ویلسن، 119؛ واندنبرگ، همانجا؛ گدار، «آذركدهها»، 25-26).
كاخ اصلی اردشیر در بیرون شهر و در حدود 2 كیلومتری شمال آن (مصطفوی، 102) و در كنار چشمهای پرآب و در مخرج تنگآب حدود 500 متری جنوب رودخانه قرار دارد (هوف، همان، 95). اهمیت این كاخ به داشتن قدیمترین گنبد ایرانی است كه تاكنون شناخته شده، و ارائهكنندۀ سبكی است كه همواره آن را سبك ساسانی مینامند (گدار، «هنر ایران»، 190). ستونهای 4 گوش پارتی كه در اینجا به شكل یك نیمستون متصل به دیوار قرار دارد، نیز از تزیینات كاخ اردشیر بهشمار میرود (گیرشمن، 124).
تنگۀ تنگ آب به عنوان یك موضع سوقالجیشی در حدود 18 كیلومتری اردشیر خره (از جانب شیراز) قرار دارد (مصطفوی، 99). راهی كه از این تنگه میگذرد، در گذشتههای دور مسیر اصلی استخر به شیراز بود (هوف، همان، 92). به نظر میرسد كه رسیدن به قلعۀ دختر و استحكامات دفاعی آن، از این راه امكان داشته است. از آثار دورۀ اسلامی تنگه، بنای نقارهخانه است. این بنا قلعهای بوده كه در دماغۀ كوهی دشوارگذار قرار داشته، و احتمالاً از آن به عنوان دیدهبانی استفاده میشده است. سفالهای به دست آمده از اطراف این بنا، حاكی از استفادۀ دراز مدت از آن، در دورۀ اسلامی است (همو، 155).
در نزدیكی پل مهر نرسه و در كنار بستر رودخانۀ تنگ آب، دو نقش برجسته در كوه كنده شده، و مربوط به عهد ساسانی است. نقش اول مراسم تاجگذاری اردشیر را نشان میدهد. ارتفاع نقش برجسته 90/ 3 متر و طول آن 10/ 7 متر است (واندنبرگ، «نقش برجستهها...»، 126). در حدود 2 كیلومتری این نقش، نقش برجستۀ دیگری در جانب راست رودخانه بر كوه نقر شده كه پیروزی اردشیر بر اردوان پنجم را نشان میدهد. طول آن 80/ 19 متر و ارتفاع تقریبی آن 4 متر است (همان، 125).
قلعۀ دختر در 6 كیلومتری فیروزآباد و بر فراز تنگ آب قرار دارد و از سنگ و گچ ساخته شده است (مشكوٰتی، 140). این قلعه افزون بر تأمین امنیت تنگه و شهر كه به منزلۀ پایگاهی نظامی بهشمار میرود، مقری تشریفاتی نیز محسوب میشد.
دربارۀ تاریخ بنای این قلعه اختلاف نظر وجود دارد. گروهی آن را به دورۀ اردشیر (هوف، «شهرهای ساسانی»، 178؛ گیرشمن، 123؛ واندنبرگ، «باستانشناسی»، 50؛ فرصت، 123؛ هرتسفلد، 95؛ پوپ، 32) و برخی به عهد شاپور اول (مشكوٰتی، همانجا؛ مصطفوی، 100) و برخی دیگر آن را بعد از قوام حكومت اردشیر (هوف، همانجا) و احتمالاً پیش از بنای كاخ اردشیر در ناحیۀ جلگه (پوپ، همانجا) و یا پس از آن (گدار، «هنر ایران»، 194) میدانند. سطح بنای این دژ بیش از نیم كمـ2 است (هوف، «فیروزآباد»، 92). سراشیبی تندی كه به درۀ تنگ آب ختم میشود، دژ را احاطه كرده است. پیش از این، دو دیوار دفاعی از بالای كوه تا ساحل رودخانه كشیده شده بود و معماران دژ در اطراف قلعه سنگرهایی برای دفاع آن در نظر گرفته بودند (فرصت، 124). منطقه و شهر اردشیرخره در گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است و طی دورههای مختلف كانون مهم تجمع مخالفان بر ضد حكومت خلفای اموی و عباسی بوده، و نقش مهمی ایفا میكرده است.
مآخذ
ابن اثیر، الكامل؛ ابن بلخی، فارسنامه، به كوشش، گ . لسترنج و ر . ا . نیكلسون، تهران، 1363ش ؛ ابن حوقل، محمد، صورةالارض، لیدن، 1939م؛ ابنخردادبه، عبیدالله، المسالك و الممالك، لیدن، 1889م؛ ابن فقیه، احمد، مختصر كتاب البلدان، لیدن، 1976م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك الممالك، لیدن، 1927م؛ بارتولد، و.، تذكرۀ جغرافیای تاریخی ایران، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، 1358ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1865م؛ پیگولوسكایا، ن، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایتالله رضا، تهران، 1367ش؛ تاریخ سیستان، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛ ثعالبی، عبدالملك، ثمارالقلوب، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384ق/ 1965م؛ جیهانی، ابوالقاسم، اشكال العالم، ترجمۀ علی بن عبدالسلام كاتب، به كوشش فیروز منصوری، تهران، 1368ش؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به كوشش گ لسترنج، لیدن، 1331ق/ 1913م؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء، برلین، 1340ق؛ سهروردی، یحیى، مجموعۀ آثار فارسی، به كوشش حسین نصر، تهران، 1348ش؛ شمس اشراق، ع. ، نخستین سكههای امپراتوری اسلام، اصفهان، 1369ش؛ «شهرستانهای ایران»، ترجمۀ صادق هدایت، مهر، 1321ش، شم 3؛ طبری، تاریخ؛ فردوسی، شاهنامه، به كوشش عثمانوف، مسكو، 1968م؛ فرصت، محمد نصیر، آثار العجم، به كوشش علی دهباشی، تهران، 1362ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، به كوشش حسین نور صادقی، تهران، 1324ش؛ قدامة بن جعفر، الخراج، به كوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، 1981م؛ كارنامۀ اردشیر بابكان، به كوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1354ش؛ كربن، هانری، حاشیه بر مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، تهران، 1355ش ؛ كولسینكف، آ. ای. ، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ترجمۀ م . ر. یحیایی، تهران، 1355ش؛ گیرشمن، رمان، هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی، ترجمۀ بهرام فرهوشی، تهران، 1350ش؛ مشكوٰتی، نصرت الله، فهرست بناهای تاریخی و اماكن باستانی ایران، تهران، 1349ش؛ مصطفوی، محمدتقی، اقلیم پارس، تهران، 1343ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به كوشش كلمان هوار، پاریس، 1903م؛ نهج البلاغة، به كوشش صبحی صالح، بیروت، 1387ق؛ ویلسن، ج. كریستی، تاریخ صنایع ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، 1317ق؛ هوف، دیتریش، «شهرهای ساسانی»، ترجمۀ محمدرحیم صراف، نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران، به كوشش محمدیوسف كیانی، تهران، 1365ش؛ همو، «فیروزآباد»، ترجمۀ كرامتالله افسر، شهرهای ایران، به كوشش محمدیوسف كیانی، تهران، 1366ش؛ نیز: