احمد شاه درانی
اَحْمَدْشاهِ دُرّانی (1134-1186ق/ 1722-1772م)، پایهگذار سلسلۀ درانی در افغانستان.
پدرش محمدزمان خان از شاخۀ سدوزایی قبیلۀ ابدالی و حاکم هرات (نک : ه د، ابدالی)، و مادرش زرغونه از قبیلۀ الکیوزایی بود (قدوسی، 2/ 438). در 1133ق که محمدزمان خان طی درگیریهای قبیلهای کشته شد، خانوادهاش مجبور به ترک هرات شدند (استرابادی، 7-8؛ حسینی، 1/ 31-32؛ درانی، 15). به روایتی محمد زمان خان چون هرات را آشفته دید، همسر باردار خود را به ملتان نزد مادر و دایی خود فرستاد و احمد در همانجا به دنیا آمد و مدت 7 سال نزد دایی پدر به سر برد، سپس به برادر بزرگتر خود، ذوالفقار خان، حاکم هرات پیوست (فیض محمد، 9؛ درانی، همانجا). اما برخی برآنند (نک : غبار، 354) که احمد در هرات زاده شد و بعد همراه مادر به فراه رفت. به هر حال در 1143ق در پی لشکرکشی نادرشاه افشار به هرات، ذوالفقار خان همراه خانوادهاش و احمد به ناچار هرات را ترک کرد و نخست به فراه رفت و آنگاه به سوی قندهار روانه شد (استرابادی، 144، 302؛ مروی، 1/ 198؛ درانی، 17)، اما حسین خان غلزایی (علجایی) حاکم قندهار از حضور ذوالفقار خان بیمناک شد و او و برادرانش، علیمردان خان و احمدخان را به زندان افکند، ولی در 1150ق چون نادرشاه قندهار را گشود، آنان را از بند رهانید و به مازندران فرستاد (استرابادی، 302؛ سلطان محمد، 121). بنا به روایتی دیگر (حسینی، 1/ 35) نادرشاه به سبب بیم از شورش ذوالفقارخان او و نزدیکانش را در اردوی خود نگه داشت. غبار (همانجا) بر آن است که احمدخان در 20 سالگی پس از مرگ برادرش ذوالفقارخان به اردوی نادر پیوست و چندی بعد در زمرۀ نزدیکان او درآمد و فرماندهی ابدالیان لشکر نادر را برعهده گرفت. او در لشکرکشیهای متعدد نادر شرکت کرد و تجربه اندوخت (فیض محمد، همانجا). نادر نیز او را میستود و حتی گفتهاند، پیشبینی کرده بود که پس از وی به سلطنت خواهد رسید (قدوسی، همانجا).
پس از قتل نادر (1160ق/ 1747م) و پریشانی اردوی او، احمدخان با دیگر فرماندهان افغان به دفاع از حرم وی همت گمارد، ولی آنگاه که احمدخان، ستیز با مدعیان دولت نادری را بیهوده دید، همراه با دیگر سران افغان عازم قندهار شد (استرابادی، 426؛ مروی، 3/ 1196؛ حسینی، 1/ 43-51). در راه قندهار، سران قبایل افغان در نزدیکی این شهر، احمدخان را به پادشاهی برگزیدند و او در شعبان 1160/ ژوئیۀ 1747 تاج شاهی بر سر نهاد و خود را دُرِّ دُرّان خواند و قندهار را به پایتختی برگزید. از این پس قبیلۀ ابدالی نیز به درانی شهرت یافت (درانی، 18؛ حسینی، 1/ 31، 52-53؛ عبدالرحمان خان، 2/ 152).
احمدشاه از خلأ قدرتی که بر اثر قتل نادر و ضعف امپراتوری گورکانی هند به وجود آمده بود، استفاده کرد و به سرعت موضع خود را در شرق ایران استوار ساخت و مالیاتهای گرفته شده از پنجاب و سند و کابل را که به وسیلۀ دو تن از دیوانسالاران نادرشاه از هند به خراسان آورده میشد، مصادره کرد و بخشی از آن را میان امرا و فرماندهان قبایل تقسیم کرد (حسینی، 1/ 56؛ قس: موسوی، 51؛ ابوالحسن گلستانه، 60، که این واقعه را پیش از تاجگذاری او دانستهاند). احمد شاه که خود را وارث متصرفات شرقی نادرشاه میدانست، به زودی بخشهایی از ایران، هند و ترکستان را به قلمرو خود افزود که وسعت آن به بیش از 000‘100‘2 کمـ2 میرسید (گانکوفسکی، 40).
احمدشاه و هند
احمد شاه در طول حکومت خود بارها به هند لشکر کشید و این امر به تضعیف حکومت مرکزی هند و اقتدار حکام محلی منجر شد. او پس از تسخیر پیشاور، به پنجاب روی آورد و در 1161ق لاهور را محاصره کرد. آنگاه که شاهنوازخان حاکم پنجاب فرستادۀ او را به قتل رسانید، لاهور را بگرفت و شاهنوازخان حاکم پنجاب فرستادۀ او را به قتل رسانید، لاهور را بگرفت و شاهنوازخان را به دهلی گریزاند (حسینی، 1/ 103-108؛ کشمیری، 187-189؛ مفتی لاهوری، 1/ 202-203؛ راجرز، 69). سپس چون قصد دهلی کرد، محمدشاه، امپراتور هند، سپاهی به فرماندهی پسرش احمد همراه با وزیرش قمرالدین خان به نبرد او فرستاد. هرچند در این جنگ قمرالدین خان کشته شد، ولی هندیان احمدشاه درانی را شکست دادند. هم در این میان خبر رسید که گروهی از خوانین بر ضد او سر به شورش برداشتهاند. احمدشاه بیدرنگ بازگشت (کشمیری، 205-214؛ الیوت، VIII/ 109-111) و شورشی را که به گفتۀ حسینی (1/ 132-133)، خان خانان از امرای وی در پیشاور به راه انداخته بود، سرکوب کرد (قس: ابوالحسن گلستانه، 91؛ دوپری، 335).
احمدشاه درانی در 1162ق بار دیگر به لاهور هجوم برد و میرمنو، پسر قمرالدین خان را که به حکومت آنجا منصوب شده بود، شکست داد و لاهور را به چنگ آورد و از او پیمان گرفت که مالیات سالیانۀ 4 ناحیۀ سیالکوت، اورنگآباد، گجرات و امریتسر را به عنوان غرامت به قندهار فرستد (حسینی، 1/ 134-136؛ شاهنوازخان، 1/ 360؛ مفتی لاهوری، 1/ 208-209)، اما چون میرمنو از ارسال مال مقرر، سرباز زد، احمدشاه در 1164-1165ق بار دیگر لاهور را متصرف شد. او اینبار افزون بر گرفتن مالیات معوقه، مبلغی گزاف به عنوان پیشکش و غرامت ستاند و نیز ملتان و کشمیر را به قلمرو خود افزود؛ ولی میرمنو را در حکومت لاهور باقی گذارد (حسینی، 1/ 308-335؛ مفتی لاهوری، 1/ 209-210؛ راجرز، 70). احمدشاه در راه بازگشت به قندهار، پیشاپیش، سپاهی به سرکوب برادرزادهاش، لقمان خان که با همکاری گروهی از سران افغان، پایتخت را تسخیر کرده بود، گسیل کرد. شورش سرکوب شد و لقمان خان به قتل رسید (حسینی، 1/ 347-351).
در 1169ق/ 1756م چون عمادالملک، وزیر قدرتمند امپراتوری گورکانی، لاهور را از چنگ مغولانی بیگم همسر میرمنو و حاکم واقعی آنجا که با احمدشاه درانی روابط خوبی داشت، بیرون آورد (همو، 1/ 555-562؛ شاهنوازخان، 3/ 893)، احمدشاه درانی، برای چهارمینبار به لاهور لشکر کشید و پس از غلبه بر آدینه بیک خان فرمانروای جدید آنجا، لاهور را باز پس گرفت؛ سپس به دهلی تاخت و سپاهیانش آنجا را به باد غارت دادند. سرانجام عالمگیر دوم که پس از عزل احمدشاه گورکانی به حکومت رسیده بود، در جمادیالاول 1169 چون نواحی سرهند، ملتان، کشمیر و لاهور را رسماً به پادشاه درانی وا گذارد، غارت شهر خاتمه یافت و کار به صلح انجامید. احمدشاه درانی پس از آنکه پسرش تیمور را که با دختر عالمگیر ازدواج کرده بود، به حکومت لاهور برگماشت، برای سرکوب جاتها و غارت معابد هندوها رهسپار جنوب هند شد (حسینی، 1/ 612-617، 2/ 649-707؛ سلطان محمد، 131-132؛ راجرز، 71-72؛ رضوی، 166-167).
پس از بازگشت احمدشاه درانی از هند، قوم مراته (مرهته) که سالها در حکومت مرکزی هند نفوذ بسیار داشتند (نک : سریواستوا، I/ 67)، به تثبیت موضع خود در دهلی پرداختند. از سوی دیگر عمادالملک وزیر نیز آنگاه که عالمگیر را در 1170ق به قتل رساند و یکی از شاهزادگان هند را با لقب شاه جهان ثانی بر تخت نشاند، مراتهها با یاری سیکها و آدینه بیک خان، لاهور را از چنگ تیمور شاه بیرون آوردند و او را به کابل واپس راندند و به جای وی آدینه بیک حکومت لاهور یافت (حسینی، 2/ 724-750؛ طباطبایی، 3/ 908-909؛ رضوی، 168؛ مالک، 269-271).
حکام مسلمان شمال هند که به سبب افزایش قدرت مراتهها خود را در خطر میدیدند، احمدشاه را به هند فرا خواندند (سرکار، 435-441؛ الیوت، VIII/ 268). احمدشاه درانی نیز پس از آنکه شورش نصیرخان را در بلوچستان سرکوب کرد. در 1170ق/ 1757م به هند لشکر کشید و پس از تصرف لاهور راهی دهلی شد و عمادالملک وزیر که با مراتهها همکاری نزدیک داشت، گریخت و دهلی به دست افغانها افتاد. سرانجام احمدشاه درانی، در نبردی که در پانیپت، نزدیکی دهلی روی داد (1174ق/ 1761م)، مراتهها را سخت درهم شکست و غنایم فراوانی به چنگ آورد (حسینی، 2/ 956-1021؛ سلطان محمد، 140-141؛ الیوت، VIII/ 150-157, 280؛ شیودو، 268-273).
پس از نبرد پانیپت که از مهمترین جنگهای مسلمانان و هندوان بود، خارج شدن مراتههای قدرتمند از صحنۀ سیاسی هند و نیز ضعف دولت مرکزی و خروج سریع احمدشاه درانی از هند، راه را برای نفوذ نیروهای بریتانیا در بنگال هموار کرد. آنان پس از جنگ بَکسار (1764-1765م) کاملاً بر بنگال سیطره یافتند (داتا، 24-25؛ سریواستوا، I/ 182-187). سپس دولت بریتانیا در سالهای 1175 تا 1184ق که احمدشاه درانی به نبرد با سیکها مشغول بود ــ همچنانکه از نامههای فرماندار انگلیسی بنگال به «کمیتۀ منتخب» پیداست ــ فرصتی میجست تا راهی برای نفوذ به دستگاه حکومتی هند بیابد (سینها، 624-634؛ داتا، 52-53؛ اورما، 33-40، 109-128). از سوی دیگر قدرت امپراتوری گورکانی چنان متزلزل شده بود که حتی احمدشاه درانی در پشتیبانی از شاه عالم دوم و جلب حمایت حکمرانان ولایات هند از وی، چندان توفیقی نیافت (دوپری، 338).
از پیامدهای دیگر نبرد پانیپت، شورش سیکها در پنجاب بود که خطری جدی برای حکمرانان شمال هند و افغانها بهشمار میرفتند. آنان بعد از جنگ پانیپت و خروج افغانها، بر لاهور و سرهند چیره شده بودند. سپس احمدشاه درانی در 1175ق/ 1761م بار دیگر به لاهور هجوم برد و در نبردی سیکها را قتل عام کرد (حسینی، 2/ 1045-1075؛ مفتی لاهوری، 239-242). در سالهای 1175-1184ق نیز احمدشاه بارها برای مقابله با سیکها به هند تاخت، اما در سرکوب کامل آنان که از شیوۀ جنگ و گریز پیروی میکردند، توفیقی نیافت (حسینی، 2/ 1089-1112، 1149؛ مفتی لاهوری، همانجا).
احمدشاه درانی و ایران
مقارن فرمانروایی احمدشاه در قندهار، دستگاه حکومتی ایران به دنبال قتل نادر و جانشینی شاهرخ، نوادۀ وی که سرداران نادر بر او چیرگی داشتند، سخت آشفته بود. از همینرو احمدشاه درانی پس از آنکه متصرفات شرقی نادر را به چنگ آورد، به خراسان تاخت. او نخست هرات را در حصار گرفت و پس از آنکه سپاه شاهرخ را که به مدد هراتیان آمده بودند، در تربت جام درهم شکست. بر شهر چیره شد (حسینی، 1/ 252-271؛ ابوالحسن گلستانه، 61-65؛ سلطان محمد، 128). سپس به مشهد روی آورد و شاهرخ بهرغم اصرار امیران خود مبنی بر مقاومت در برابر مهاجمان، با احمدشاه درانی از در صلح درآمد و با پرداخت غرامت در حکومت باقی ماند. با اینهمه، پادشاه درانی در تسخیر نیشابور ناکام ماند (همو، 128-129؛ حسینی، 1/ 287-302؛ اعتضادالسلطنه، 38-39). با این حال سپاهیانی که او به سبزوار گسیل داشته بود، کشتاری سخت به راه انداختند و آنجا را به باد غارت دادند (حسینی، 1/ 297-298؛ ابوالحسن گلستانه، 75) و نیز سپاهی که احمدشاه به ترکستان فرستاده بود، بلخ و برخی نواحی دیگر را گشود (حسینی، 1/ 263-265، 302).
احمدشاه درانی در 1167ق پس از آگاهی از شورش میرعلمخان از سرداران نادرشاه در خراسان (همو، 1/ 421)، بار دیگر رهسپار آنجا شد. و پس از تسخیر تون و طبس، مشهد را محاصره کرد. شاهرخ بار دیگر به ناچار از در صلح درآمد و با پرداخت غرامتی سنگین و ضرب سکه به نام احمدشاه، دوباره در سلطنت ابقا شد (همو، 1/ 432 به بعد؛ موسوی، 52؛ مان، 163). فیض محمد (ص 15) و سلطان محمد (ص 130) تاریخ هجوم احمدشاه درانی به خراسان را به خطا در 1164 و 1165ق آوردهاند، زیرا فرمان تاریخی احمدشاه به رؤسای قبایل کوکلان در 1167ق صادر شده، و نیز بر مهر شاهرخ تاریخ مصالحۀ وی با احمدشاه 1168ق نقش است (نک : شهشهانی، 159-163؛ نوایی، 548). احمدشاه بعد از استقرار پادگانی در مشهد، برای جبران شکست پیشین خود در تسخیر نیشابور، در 1168ق با استفاده از توپهای سنگین بر این شهر استیلا یافت، ولی حکومت نیشابور را به عباس قلیخان حاکم پیشین آن واگذارد (حسینی، 1/ 511-516؛ مان، 164).
بعد از هجوم دوم احمدشاه به خراسان، گروهی از سران قبایل خراسانی مخالف افغانها با لشکر خویش به محمدحسن خان قاجار در استراباد پیوستند. احمدشاه سپاهی به فرماندهی شاهپسند خان به مقابلۀ آنان به استراباد فرستاد، ولی او در نبرد با جنگجویان قاجار شکست خورد و عقب نشست (حسینی، 1/ 528-529؛ سلطان محمد، 131؛ موسوی، همانجا؛ اعتمادالسلطنه، 1153-1154).
احمدشاه از این پس تا پایان حکومت خویش همچنان در رویدادهای هرات و خراسان مداخله میکرد، بهویژه هرات که از نظر جغرافیایی برای درانیان اهمیت بسزایی داشت، زیرا پادشاه درانی از این ناحیه میتوانست به سهولت نواحی خراسان و ترکستان را عرصۀ تاخت و تاز قرار دهد. ازاینرو برای تثبیت پایگاه خود در هرات، در 1175ق فرزندش تیمور را به جای درویش علی خان به حکومت آنجا برگمارد (حسینی، 2/ 1042-1043). احمدشاه در آخرین هجوم خود به خراسان که به دنبال شورش نصرالله میرزا پسر شاهرخ صورت گرفت، پس از حدود 4 ماه محاصرۀ مشهد، شاهرخ را مجبور کرد تا سکه به نام او کند (1184ق) و نیز برخی از نواحی خراسان را چون جام، باخرز، تربت حیدری و خواف که در فاصلۀ هرات ـ مشهد واقع شده بود، به او وا گذارَد (همو، 2/ 1224-1226، 1240-1245؛ ابوالحسن مستوفی، 633-638؛ اعتضادالسلطنه، 41-42). سپس، شاه ولی خان یکی از فرماندهان وی، در رأس سپاهی ولایات شمالی هندوکش چون میمنه، شیرغان، بلخ، بامیان و بدخشان را تسخیر کرد (فیض محمد، 16).
احمدشاه درانی پس از این لشکرکشی به خراسان، به سبب ابتلا به بیماری جذام از حضور در مجامع خودداری کرد و بهتدریج که بیماری او شدت مییافت، سرزمینهایی که او گشوده بود، اعلام استقلال میکردند، یا به تصرف حکمرانان مجاور در میآمدند (دوپری، 339). سرانجام وی در نزدیکی قندهار درگذشت و در همین شهر به خاک سپرده شد (حسینی، 2/ 1172-1177).
احمدشاه درانی را بنیانگذار کشور افغانستان دانستهاند (لکهارت، 118). او با بریتانیا و عثمانی و سران قبایل مجاور ارتباط داشت. به روزگار سلطنت او، بریتانیا بر مناطقی چون بنگال و بیهار استیلا یافت و اقدامات وی را به دقت زیر نظر داشت، ولی در برابر او با احتیاط و دوراندیشی رفتار میکرد (نک : سینها، 624-641؛ اورما، 109-128). مورخان شخصیت احمدشاه را ستوده، و از قوانین و ضوابطی که وی در جامعه وضع کرد و در رواج آنها کوشید، به تفصیل یاد کردهاند (مثلاً نک : سلطان محمد، 147؛ وکیلی، 1/ 52-54؛ اعتضادالسلطنه، 44-45). او در آبادانی مملکت اهتمام میورزید، چنانکه در 1168ق، معمارانی از نواحی گوناگون به قندهار فرا خواند و آنان شهر جدیدی با نام «احمدشاهی» در کنار دژ قندهار ساختند (حسینی، 1/ 143-144، 541-549؛ قزوینی، 159) و نیز در ایجاد مساجد، بازارها و کاروانسراهای جدید سخت میکوشید. احمدشاه درانی در سرودن شعر نیز دست داشت و اشعاری به زبان پشتو از او باقی مانده است (حسینی، 1/ 343-364؛ سهایی، 83، 90-91؛ وکیلی، 1/ 54-55).
سازمان حکومتی
احمدشاه درانی برای ادارۀ قلمرو گستردۀ خود نمیتوانست بر نظام ملوکالطوایفی که از گذشته در افغانستان مرسوم بود، متکی باشد. ازاینرو تشکیلات دیوانی مشابه دیوانسالاری نادرشاه افشار را در قندهار پی ریخت. وزیر اعظم یا «اشرف الوزراء» در رأس دیوانهای دیگری چون دیوان انشا، داروغگی، ایشیک آقاسی باشی قرار داشت و نیز دیوان اعلی از تشکیلات مهم حکومت احمدشاه بهشمار میرفت که رئیس آن دیوان بیگی خوانده میشد (برای تفصیل، نک : همو، 2/ 313-316، 599؛ سهایی، 83-90).
از آنجا که روزگار سلطنت احمدشاه درانی بیشتر به جنگ و لشکرکشی میگذشت، او به تقویت و آرایش سپاه سخت توجه نشان میداد. سپاه او به دو دسته تقسیم میشد: یکی شامل سربازانی بود که از سوی سران قبایل مختلف در اختیار وی قرار داده میشد و در برابر، شاه درانی نیز مناطقی به عنوان تیول به این رؤسای قبایل واگذار میکرد؛ دستۀ دوم متشکل از سپاه دائمی بود که احمدشاه برای قطع وابستگی کامل به سران قبایل به تشکیل آن همت گمارد. وی به این معنی در وصیتنامۀ خود نیز تصریح کرده است. این سپاه از حکومت مرکزی جیره و مواجب دریافت میکرد و ثلث آن را سربازان خارجی مثل ارامنیها، گرجیها، عربها و حتی حبشیها تشکیل میدادند که «قول اردو» یا «غلام شاهی» نامیده میشدند. اینان که نیروی سوارۀ سپاه احمدشاه بودند، تنها از شخص شاه پیروی میکردند. یگانهای پیاده را بیشتر افغانان کوهستانی، و بخش مهمی از سپاه او را توپچیها تشکیل میدادند. این سپاه به راکت و راکتانداز ــ که خود به آن عراده میگفتند ــ نیز مجهز بود که ساختن آن را از هندیان فرا گرفته بودند. عمدهترین بخش سپاه احمدشاه از قبایل درانی تشکیل میشد و لشکر قزلباش که بازماندۀ سپاه نادری بودند، در مرتبۀ دوم قرار داشت. بهطورکلی احمدشاه درانی در نبردها و لشکرکشیها میکوشید که بیشتر از سپاه دائمی خود بهره برد (گانکوفسکی، 32-49؛ وکیلی، 1/ 52-53، 2/ 360-361؛ الیوت، VIII/ 399).
مآخذ
ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1344ش؛ ابوالحسن مستوفی، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1369ش؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، 1341ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی، تاریخ وقایع و سوانح افغانستان، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1365ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1363ش؛ اورما، بیرندر، «شرکت هند شرقی انگلیس و افغانان»، ترجمۀ فقیر محمد خیرخواه، آریانا، کابل، 1351ش، س 30، شم 4 و 6؛ حسینی، محمود، تاریخ احمد شاهی، چ تصویری، به کوشش دوستمراد سید مرادوف، مسکو، 1974م؛ سلطان محمدخان، تاریخ سلطانی، بمبئی، 1298ق؛ سهایی، عبدالحمید، «تشکیلات دربار احمدشاه بابا به اصطلاحات امروز»، عرفان، کابل، 1350ش، شم 9-12؛ شاهنوازخان، مآثر الامرا، به کوشش میرزااشرف علی و عبدالرحیم، کلکته، 1888-1891م؛ شهشهانی، حسین، «فرمان تاریخی احمدشاه درانی»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1337ش، ج 6؛ عبدالرحمان خان، تاج التواریخ، ترجمۀ غلام مرتضى خان، بمبئی، 1332ق/ 1904م؛ غبار، میرغلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، قم، 1359ش؛ طباطبایی، غلامحسین، سیر المتأخرین، لکهنو، 1304ق/ 1886م؛ فیض محمد، سراج التواریخ، کابل، 1331ش؛ قدوسی، محمدحسین، نادرنامه، مشهد، 1339ش؛ قزوینی، ابوالحسن، فواید الصفویه، به کوشش مریم میراحمدی، تهران، 1367ش؛ کشمیری، عبدالکریم، بیان واقع، به کوشش ک. ب. نسیم، لاهور، 1970م؛ گانکوفسکی، یو. و.، «لشکر و نظام لشکری شاهان درانی»، ترجمۀ محمد صدیق طرزی، آریانا، کابل، 1343ش، س 26، شم 2 و 3؛ لکهارت، لارنس، انقراض سلسلۀ صفویه، ترجمۀ مصطفی قلی عماد، تهران، 1343ش؛ مروی، محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364ش؛ موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1363ش؛ مفتی لاهوری، علیالدین، عبرتنامه، لاهور، 1961م؛ نوایی، عبدالحسین، نادرشاه و بازماندگانش، تهران، 1368ش؛ وکیلی فوفلزایی، عزیزالدین، تیمورشاه درانی، کابل، 1346ش؛ نیز: