زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

ابوکبیر هذلی

اَبوكَبیرِ هُذَلی، عامر (عُویَمر) بن حُلَیْس، شاعر عصر جاهلی و آغاز اسلام، از قبیلۀ بنی هذیل. نام وی در برخی منابع عامر بن جمره آمـده و كنیه‌اش نیز گاه به ابوكثیر تصحیف شده است (نك‍ : بطلیوسی، 241؛ سیوطی، 226). روایاتی كه دربارۀ این شاعر به دست ما رسیده، جزئی از همان مجموعۀ عظیم «اخباری» است كه گرداگرد اشعار منسوب به عصر جاهلی تنیده شد و تار و پود آنها را بیشتر افسانه‌های شگفت تشكیل می‌دهد. معروفترین روایت از احوال او را خطیب تبریزی (1 / 19) آورده است، از این قرار كه ابوكبیر، مادر شاعر و «صعلوك» نیم افسانه‌ای تأبط شراً را به زنی گرفت و چون تأبط شراً از این ازدواج خشنود نبود، ابوكبیر به اشارۀ همسرش درصدد قتل وی برآمد؛ اما به سبب شجاعت و چابكی تأبط شراً هر بار نقشۀ قتل وی با ناكامی روبه‌رو شد.
از سوی دیگر خطیب تبریزی (همانجا) ابوكبیر را در زمرۀ صحابۀ پیامبر (ص) آورده است. حال اگر تأبط شراً به راستی موجودی واقعی بوده و حدود یك سده پیش از اسلام زیسته باشد، چگونه ابوكبیر می‌تواند مادر او را به زنی گرفته باشد؟ ازاین‌رو بعید نیست كه راویان، این داستان را برای تفسیر قصیدۀ معروف ابوكبیر كه در دیوان الحماسه آمده (ابوتمام، 19-12)، ساخته باشند، به‌خصوص كه در برخی منابع نقش ابوكبیر و تأبط شراً عوض شده است و گفته‌اند تأبط شراً مادر ابوكبیر را به زنی گرفته بوده است (نك‍ : ابن قتیبه، 2 / 562-563).
افزون بر خطیب تبریزی، برخی منابع دیگر نیز او را از اصحاب پیامبر (ص) دانسته‌اند (نك‍ : ابن‌اثیر، 5 / 282؛ ابن‌حجر، 4 / 162)، اما از اسلام وی جز یك روایت چیزی در دست نیست (ابن اثیر، ابن حجر، همانجاها) و در مجموعۀ اشعار او نیز هیچ قرینه‌ای كه بتوان آن را بازتابی از اندیشۀ اسلامی دانست، یافت نمی‌شود. به همین جهت، همچنانكه بلاشر اشاره می‌كند (II / 280)، نمی‌توان باور داشت كه او مسلمان شده باشد.
ابوكبیر را از برجسته‌ترین شاعران قبیلۀ هذیل دانسته‌اند. به قولی، از این قبیله 130 شاعر برخاسته كه هیچ‌یك از لحاظ نبوغ شاعرانه و نوآوری به پای ابوكبیر نمی‌رسیده‌اند (ابن شاكر، 3 / 163). مجموعاً 4 قصیده و 19 قطعۀ كوتاه به وی نسبت داده‌اند كه بی‌گمان بیشتر آنها ساختگی است. ابیات آغازین هر 4 قصیده همچنانكه ابن قتیبه نیز ملاحظه كرده (2 / 561؛ نیز قس: ابوالعلاء 343)، تقریباً مانند هم و همه در بحر كامل سروده شده‌اند و البته مضمون همه نیز یكسان است. به همین جهت بلاشر (همانجا) آنها را تقلیدهای تمرینی و مدرسه‌ای پنداشته است. نخستین قصیده، لامیه‌ای است كه در 48 بیت كه در آغاز آن شاعر بر جوانی از دست رفته حسرت می‌خورد و به وصف سختیهای دوران پیری می‌پردازد. سپس دلاوریها و جنگاوریهای گذشته و پایمردیهای خود در برابر حوادث را شرح می‌دهد. آنگاه فریاد بر می‌آورد كه «از همۀ اینها جز یك خاطره بر جای نمانده است». در این قصیده ستایش از یار هم پیمان مایۀ اصلی را تشكیل می‌دهد. سه قصیدۀ دیگر كوتاه‌ترند و پیداست كه از روی الگوی قصیدۀ نخست سروده شده‌اند (ص 88-115). اشعار وی برخلاف سروده‌های جاهلیان فاقد مقدمۀ عاشقانه و وصف شتر است و بیشتر وصف حمله‌ها، غارتگریها و شرح ماجراجوییهای اوست و این از ویژگیهای شعر صعلوكان است (نك‍ : خلیف، 180). با این حال اظهار شگفتی برخی معاصران (بیراكتارویج، EI2; 9) از اینكه وی در اشعارش به وصف شتر نپرداخته، بی‌مورد است.
قطعه‌هایی كه به ابوكبیر نسبت داده‌اند، به شاعران دیگری چون ابن طثریه، اسماء بن خارجه و تأبط شراً نیز منسوب است و تنها 2 قطعه را می‌توان به یقین از آن خود او دانست (نك‍ : حصری، ‌2 / 854؛ بصری، 2 / 204-205؛ بیراكتارویج، 9-10) اشعار ابوكبیر مورد استشهاد بسیار نحویان، مفسران و لغت‌نویسان قرار گرفته (سیبویه، 1 / 109، 359؛ خلیل، 1 / 154-155، 317؛ ابوزید، 185؛‌ابوعبیده، 1 / 24، 407؛ قرطبی، 2 / 342، 10 / 110؛ ابوحیان، 1 / 24-25) و الهام‌بخش شاعران دیگری ازجمله ابوالعلاء معری نیز بوده است (نك‍ : ابن طاهر، 1 / 105). افزون بر این، سروده‌های وی از این جهت كه تصویری از زندگی بدویان جاهلی به دست می‌دهد، حائز اهمیت است.

مآخذ

ابن اثیر، علی، اسدالغابة، قاهره، 1280 ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1327 ق؛ ابن شاكركتبی، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1974 م؛ ابن طاهر، یوسف، شرح التنویر علی سقط الزند، قاهره، 1286 ق؛ ابن قتیبه، ‌عبدالله، الشعر و الشعراء، به كوشش یوسف نجم و احسان عباس، بیروت، 1964 م؛ ابوتمام، حبیب، دیوان الحماسة، شرح خطیب تبریزی، دمشق، 1331 ق؛ ابوحیان غرناطی، محمد، البحرالمحیط، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابوزید انصاری، سعید، النوادر فی اللغة، به كوشش عاطف افندی، بیروت، 1387 ق / 1967 م؛ ابوعبیده، معمر، مجاز القرآن، به کوشش فؤاد سزگین، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ ابوالعلاء معری، احمد، رسالة الغفران، به كوشش عائشه بنت الشاطی، قاهره، 1397 ق / 1977 م؛ ابوكبیر هذلی، عامر، «دیوان»، ضمن دیوان الهذلیین، قاهره، 1385 ق / 1965 م؛ بصری، صدرالدین، الحماسة البصریة، به كوشش مختارالدین احمد، حیدرآباد دكن، 1383 ق / 1964 م؛ بطلمیوسی، عبدالله، الاقتضاب، بیروت، 1973 م؛ حصری، ابراهیم، زهرالآداب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1372 ق / 1953 م؛ خطیب تبریزی، یحیی، شرح دیوان الحماسۀ ابوتمام (هم‍‍‌ )؛ خلیف، یوسف، الشعراء الصعالیك فی العصر الجاهلی، قاهره، 1959 م؛ خلیل بن احمد فراهیدی، كتاب العین، به كوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، 1405 ق، سیبویه، عمرو، الكتاب، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ سیوطی، شرح شواهد المغنی، به کوشش محمد محمود شنقیطی، دمشق، 1386 ق / 1966 م؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، 1372 ق / 1952 م؛ نیز:

Bejraktarević, F., «Le Dīwān d’Abū Kabīr al-Huḏalī», JA, 1927, vol. CCXI; Blachére, R., Histoire de la littérature arabe, Paris, 1952-1966; EI2.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.