ابن مدینی
اِبْنِ مَدينی، ابوالحسن علی بن عبدالله بن جعفر بن نجيح (161 يا 162- 28 ذيقعدۀ 234ق / 778 يا 779-23 ژوئن 849م)، از پيشروان علوم حديث در بغداد. وی با عروة بن عطيه از بنی سعد بن بكر نسبت ولاء داشت و به همين جهت «سعدی» نيز خوانده میشد. اصل خاندان وی از مدينه بود، ولی او خود در بصره تولد يافت (بخاری، التاريخ، 3(2) / 284؛ ابن حبان، الثقات، 8 / 469). پدر و جدش هر دو از محدثان بود و پدر كه در نوجوانی درگذشت (178ق / 794م)، از نخستين استادان او بود (خطيب، تاريخ، 11 / 458- 459).
ابن مدينی در زادگاه خود به فراگيری حديث پرداخت. از مشايخ بصری وی میتوان حمّاد بن زيد، يحيی بن سعيد قطّان، عبدالرحمن بن مهدی و ابوداوود طيالسی را ياد كرد. با توجه به روايت ابن مدينی از جمعی از مشايخ كوفه چون سفيان بن عُيَينه، يحيی بن آدم، ابونعيم فضل بن دكين، ابوبكر ابن عياش، و برخی مشايخ مدينه چون محمد بن جعفر غندر و ابوضمره انس بن عياض، میتوان گفت كه او چندی در اين دو شهر به كسب علم پرداخته است. افزون بر اين از اقامت سه سالۀ وی در يمن اطلاع داريم كه در دورۀ جوانی او بوده است. استماعش از عبدالرزاق صنعانی (همان، 11 / 458، 462) میتواند مربوط به همين روزگار باشد. مزّی فهرستی از ديگر مشايخ او را آورده است (13 / 202-203). ابن مدينی در فراگيری حديث چنان موفق بود كه استادان مهم او چون ابن عُيَينه و قطّان وی را بر ديگر شاگردان برتری میدادند و معترف بودند كه خود نيز از ابن مدينی بهرهها گرفتهاند (ابن عدی، 1 / 129). وی در تاريخی كه به درستی دانسته نيست، به بغداد رفت و در آنجا به گفتن حديث پرداخت (خطيب، همان، 11 / 458). در مجلس درس او محدثان نامداری چون بخاری، ابوداوود، ابويعلی موصلی، بلاذری و ابوحاتم رازی گرد میآمدند و از او حديث میشنيدند (بخاری، صحيح، 1 / 36، جم ؛ ابوداوود، 1 / 289، جم ؛ ابويعلی، 291؛ بلاذری، 19، جم ). مزی فهرستی از ديگر شاگردان او را آورده است (13 / 203-205). حتی همطرازان ابن مدينی چون يحيی بن معين و احمد بن حنبل نيز از او حديث آموختهاند (احمد بن حنبل، 1 / 185، جم ؛ بخاری، التاريخ، همانجا؛ ابن عدی، 1 / 131). شاهدی در دست نيست كه نشان دهد ابن مدينی در بغداد به طور جدی به فراگيری حديث پرداخته باشد، و مواردی چند از روايت او از احمد بن حنبل (خطيب، همان، 11 / 471؛ ابن ابی يعلی، 1 / 225-226)، با توجه به رابطۀ علمی اين دو كم اهميت جلوه میكند. ابن مدينی چنانكه ابواسحاق شيرازی (ص 114) گزارش كرده، به هنگام حضور شافعی در بغداد (195- 199ق) كتاب الرسالۀ او را كه در اصول فقه بود، از وی اخذ كرد و همو بود كه اين كتاب را به شيخ بصری خود ابن مهدی و نيز احتمالاً قطان شناسانيد (نك : نووی، 1(1) / 47). به هر حال ابن مدينی در بغداد تا آنجا مورد توجه قرار داشت كه در موارد اختلاف علمی ميان محدثان طراز اول چون احمد بن حنبل و يحيی بن معين به داوری فراخوانده میشد و رفتار و كردارش نوشته و ثبت میگرديد (خطيب، همان، 11 / 462-463).
سال 219ق را بايد مبدأ تحولی در زندگی ابن مدينی تلقی كرد. در اين سال احمد بن ابی دؤاد، قاضی القضاة معتزلیِ معتصم، بزرگان اصحاب حديث بغداد را به پذيرش برخی معتقدات معتزله چون «خلق قرآن» فراخواند، و ابن مدينی برخلاف احمد بن حنبل و ديگران دست كم در ظاهر به اين عقايد گردن نهاد (برای تفصيل مطلب، نك : خطيب، همان، 11 / 466-470). اين موضعگيریِ وی موج مخالفت را بر ضد او برانگيخت. مخالفت با ابن مدينی از طرف افراد كمشناختهتر به صورت برخوردهای تند و طعنهآميز، گاه تا حد تكفير بروز مینمود، در حالی كه برخورد چهرههای شناخته شده از نوعی طرد محترمانه حكايت داشت. مثلاً ابوبكر ابن ابی شيبه از او به «خائب» و ابوعثمان عمروناقد از وی به «مخذول» تعبير كرد و ابوزرعه روايت از او را ترك نمود (ابن معين، 2 / 215؛ عقيلی، 3 / 240؛ ابن ابی حاتم، الجرح، 3 / 194).
براساس روايتی (عقيلی، 3 / 239) احمد بن حنبل نيز از ذكر نام او در سند حديث اكراه داشته است، ولی نام او در جای جای مسند احمد ابن حنبل (1 / 185، جم ) ديده میشود. يحيی بن معين نيز از او در برابر بدگويان دفاع كرده است. به هر حال ابن مدينی منزلت گذشتۀ خود را در ميان اصحاب حديث آن روز بغداد از دست داد، تا آنجا كه حتی اظهارنظرهای علمی او پذيرشی نداشت (خطيب، همان، 11 / 469، 472).
پس از سپری شدن دوران معتصم و واثق و به خلافت رسيدن متوكل، نظر دستگاه خلافت نسبت به معتزليان خصمانه گرديد و موقعيت احمد بن ابی دؤاد متزلزل شد و احتمالاً به همين سبب بود كه متوكل ابن مدينی را به دارالخلافۀ سامرا فراخواند و او پس از درنگی كوتاه در آنجا درگذشت (ابن سعد، 7(2) / 58؛ خطيب، همان، 11 / 472-473).
در مورد انگيزۀ واقعی ابن مدينی بر پذيرش عقايد اعتزالی نمیتوان با اطمينان سخن گفت. اگرچه براساس روايات متعددی به نقل از خود وی، سبب اين عمل او ترس از دستگاه حاكمه بوده است. گاه نيز از تطميع ابن مدينی توسط ابن ابی دؤاد سخن گفتهاند. همچنين روايات چندی حكايت از آن دارد كه ابن مدينی پيش از محنه و پس از آن، تا واپسين ماههای عمر، قائلين به اينگونه عقايد را تكفير میكرده است. با اينهمه دستهای ديگر از روايات حاكی از وجود رابطۀ دوستی بين ابن مدينی و ابن ابی دؤاد و ياری كردن ابن ابی دؤاد برای توجيه احاديث مورد استناد اصحاب حديث، يا يافتن احاديث قابل استناد برضدّ آنان است (خطيب، همان، 11 / 466-472). مطالعهای در رسالۀ ابن مدينی دربارۀ متّهمان به قَدَری بودن از نظر صحت انتساب و نيز محتوای كتاب میتواند پاسخ اين مسأله را روشن كند. سؤال ديگر دربارۀ گرايش مذهبی ابن مدينی عبارت مبهمی است كه ابن ابی خيثمه از يحيی بن معين نقل كرده، مبنی بر اينكه ابن مدينی در بغداد اظهار تسنن و در بصره اظهار تشيع میكرده است (خطيب، همان، 11 / 463؛ قس: ذهبی، 3 / 139). مناسب است اشاره شود كه طوسی (ص 228) پدر ابن مدينی را در زمرۀ اصحاب امام صادق (ع) آورده است. به هر صورت ابن مدينی پس از وفات بيشتر مورد توجه قرار گرفت. شاگردان او چون بخاری و ابوداوود عمق آگاهی او را به حديث گوشزد كردند و در برخی زمينهها چون علل الحديث او را بر احمد بن حنبل و يحيی بن معين ترجيح دادند (نك : ابن ابی حاتم، تقدمة، 319-320؛ ابن عدی، 1 / 129؛ خطيب، همان، 11 / 464، 472). بخاری روايات او را در صحيح خود فراوان نقل كرد (دربارۀ شمار اين موارد، نك : GAS, I / 108). عجلی (ص 349) او را در زمرۀ ثقات آورد و ابوحاتم با تمسك به اينكه ابن مدينی از گفتۀ خود برگشته، به روايت از او پرداخت (نك : ابن ابی حاتم، الجرح، 3 / 194). محدّثان بعدی چون عثمان بن سعيد دارمی و محمد بن عثمان بن ابی شيبه كلماتی را از او در تأييد مذهب اصحاب حديث و ردّ بر مخالفان ايشان شاهد آوردند و ستايشهايی مبالغهآميز از او دربارۀ احمد بن حنبل نقل كردند (ابن عدی، 1 / 131؛ ابن ابی يعلی، 1 / 227، 228) و سرانجام عقيلی (3 / 235) كه تحت تأثير گذشتگان او را در عداد ضعفا آورده بود، به شدت مورد حمله قرار گرفت (ذهبی، 3 / 140؛ برای موردی ديگر، نك : خطيب، تاريخ، 11 / 472).
ابن مدينی به تدريج در زمرۀ كسانی به شمار آمد كه برتر از آنند كه عدالتشان مورد سؤال واقع شود، چنانكه رفته رفته بر جلالت و امامت او درعالم حديث ادعای اجماع كردند (خطيب، الكفاية، 87؛ نووی، 1(1) / 350). ابن مدينی در منابع گوناگونِ علوم حديث در طول قرنها به جهت نظراتش در نقد حديث مورد توجّه بوده و آراءِ او در رجال و علل الحديث را میتوان در برگ برگ متون مذكور بازيافت. اينكه ابن مدينی به رغم علاقۀ شديدی كه به پدرش داشته، او را در روايت ضعيف شمرده، همواره به عنوان نشانهای قاطع از صداقت وی در نقد تلقی شده است (نك : ابن حبان، المجروحين، 2 / 15؛ خطيب، شرف، 41).
ابن مدينی آثار بسياری در زمينۀ علوم حديث تأليف كرده بوده كه نووی (همانجا) آنها را در حدود 200 اثر گفته است. شماری از آثار شناختۀ ابن مدينی از اولين كتابهای تأليف شده در نوع خود بودهاند (نك : ابن جماعه، 115، 139). از آن ميان تنها كتاب علل الحديث و معرفةالرجال يك بار به كوشش محمد مصطفی اعظمی در بيروت (1972م) و بار ديگر به كوشش عبدالمعطی امين قلعجی در حلب (1980م) چاپ شده است. ضمناً كتابی با عنوان سؤالات محمد بن عثمان بن ابی شيبه لعلی بن المدينی فی الجرح و التعديل به كوشش موفق بن عبدالله بن عبدالقادر در 1404ق در رياض به چاپ رسيده است. دو اثر خطی يكی با عنوان تسمية من روی عنه من اولاد العشرة و غيرهم من اصحاب رسول الله (ص) در كتابخانۀ ظاهريه (فهرس، 138، 342) و ديگری رسالهای مشتمل بر نظرات او دربارۀ جمعی از عالمان بصره كه يحيی بن معين آنان را قَدَری خوانده، در كتابخانۀ توپكاپی و با عنوان مسائل در كتابخانۀ ظاهريه (GAS, I / 108) به نام ابن مدينی موجود است. در برخی از منابع دربارۀ مسند از دست رفته و نيز ديگر آثار يافت نشدۀ وی اشاراتی آمده است (خطيب، تاريخ، 11 / 462؛ ابن ندیم، 286؛ عليمی، 1 / 161-162؛ حاجی خليفه، بغدادی، جم ).
مآخذ
ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، تقدمة المعرفة، حيدرآباد دكن، 1371ق / 1952م؛ همو، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 1372ق / 1952م؛ ابن ابی يعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1371ق / 1952م؛ ابن جماعه، محمدبن ابراهیم، المنهل الروی، به كوشش محيیالدين عبدالرحمن رمضان، دمشق، 1406ق / 1986م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حيدرآباد دكن، 1402ق / 1982م؛ همو، المجروحين، به كوشش محمد ابراهيم زايد، بيروت، 1396ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبير، به كوشش ادوارد زاخاو و ديگران، ليدن، 1338ق؛ ابن عدی، عبدالله، الكامل، بيروت، 1405ق؛ ابن معين، يحيی، معرفة الرجال، به كوشش محمد مطيع حافظ و غزوة بدير، دمشق، مجمع اللغة العربية؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابواسحاق شيرازی، ابراهيم بن علی، طبقات الفقهاء، به كوشش خليل الميس، بيروت، دارالقلم؛ ابوداوود سجستانی، سليمان ابن اشعث، سنن، به كوشش محمد محيیالدين عبدالحميد، قاهره، داراحياء السنة النبوية؛ ابويعلی موصلی، احمدبن علی، معجم الشيوخ، به كوشش حسين سليم اسد، بيروت، 1410ق / 1989م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق؛ بخاری، محمدبن اسماعیل، التاريخ الكبير، حيدرآباد دكن، 1397ق؛ همو، صحيح، بيروت، 1406ق / 1986م؛ بغدادی، ايضاح؛ بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، به كوشش رضوان محمد رضوان، بيروت، 1398ق / 1978م؛ حاجی خليفه، كشف؛ خطيب بغدادی، احمدبن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ همو، شرف اصحاب الحديث، به كوشش محمد سعيد خطيب اوغلی، آنكارا، 1971م؛ همو، الكفاية فی علم الرواية، حيدرآباد دكن، 1357ق؛ ذهبی، محمدبن احمد، ميزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382ق؛ طوسی، محمدبن حسن، رجال، نجف، 1381ق / 1961م؛ عجلی، احمدبن عبدالله، تاريخ الثقات، به كوشش عبدالمعطی امين قلعجی، بيروت، 1405ق؛ عقيلی، محمدبن عمرو، الضعفاء الكبير، به كوشش عبدالمعطی امين قلعجی، بيروت، 1404ق؛ عليمی، عبدالرحمن بن محمد، المنهج الاحمد، به كوشش عادل نويهض، بيروت، 1404ق؛ فهرست مجاميع المدرسة العمرية، به كوشش ياسين محمد سواس، كويت، 1408ق؛ مزی، يوسف بن عبدالرحمن، تهذيب الكمال، نسخۀ خطی كتابخانۀ توپكاپی، شم 2848؛ نووی، محيیالدين بن شرف، تهذيب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنيرية؛ نيز:
GAS.