زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

ابن شریه

اِبْن‌شَرْیه، عُبَیْد جُرْهُمی، از اخباریان و نسب‌شناسان دورۀ جاهلی که عصر اسلامی را درک کرد و در دوران خلافت عبدالملک ابن‌مروان (65-86 ق / 685-705 م) درگذشت (ابن‌ندیم، 2 / 89). در نام وی اختلاف است. یاقوت صورتهای متفاوت آن را بدین گونه آورده است: ابن‌سَرِیَّه، ابن‌ساریَة و ابن‌شَرْیَة (11 / 72). به جای سَرِیَّة، شَرِیَّة نیز خوانده‌انـد (ابـن حجر، 3 / 101). تفـاوت ایـن دو صورت احتمالاً معلول شیوۀ نوشتن قدیم باشد که بر روی حرف «شین» نقطه نمی‌گذاشتند (شاکر، 123، حاشیه). ابن‌اثیر (3 / 351)، ذیل عنوان عُبَید ابن‌شربه، صورت دیگر این نام را عُمَیر بن شبرمة، قید کرده است. ابن‌حجر (همانجا) عُمَیر را تصحیف سمعی عُبَید دانسته است. برخی نیز مانند بروکلمان آن را عَبید ضبط کرده‌اند (GAL, I / 63; GAL, S, I / 100).
تاریخ ولادت ابن‌شریه شناخته نیست و به‌رغم شهرتی که در دورۀ اسلامی یافته است از سال درگذشت او نیز خبری در دست نیست. ابن‌شریه به طول عمر شهرت یافته و در شمار سالخوردگان تاریخ عرب یاد شده است. سن او را به تفاوت 220، 240 تا 300 سال آورده‌اند (ابو‌حاتم سجستانی، 50؛ ابن‌اثیر، همانجا؛ ابن‌حجر، همانجا). سخن کوتاه دربارۀ او همان است که ابوحاتم سجستانی گفته است (ص 50) که او در جاهلیت زیست، دورۀ اسلام را درک کرد، اسلام آورد و با معاویه دیدار کرد، اما از کسانی بود که پیامبر اکرم را ندیدند و از او سخنی نشنیدند (ابن ‌ندیم، همانجا). ابن ‌حجر نام او را در بخشی از الاصابة (3 / 101) که مخصوص این قبیل معاصران پیامبر (ص) است آورده است.
یکی از وجوه شهرت او آگاهیش دربارۀ تاریخ قدیم عرب و دورۀ جاهلی بوده است. از این رو ابن‌ندیم اخبار او در ضمن مقالۀ سوم الفهرست در زمرۀ اخباریان و نسب‌شناسان آورده است (همانجا). او که در یمن می‌زیست آوازه‌اش تا شمالی‌ترین نقاط عربستان رسیده بود. معاویه، نخستین خلیفۀ اموی که به اخبار و قصص تاریخ علاقۀ فراوان داشت (مسعودی، مروج، 3 / 31) ابن‌شریه را به دمشق پیش خود خواند و او نیز پذیرفت (ابن‌ندیم، همانجا). به روایتی دیگر، هنگامی که معاویه به عراق می‌رفت ابن‌شریه او در حیره دیدار کرد (یاقوت، 11 / 73). این قدر هست که معاویه محضر او را نیکو یافت و او را داستان‌گوی خود ساخت. در این هنگام ابن‌شریه با وجود پیری، تن و جان سالم و بیان رسایی داشته است («اخبار عبید»، 312-313). یکی از عوامل مهم اشتهار ابن‌شریه در دورۀ اسلامی همین ملازمت او با معاویه بود. گفت‌و‌گوهای شبانۀ او با معاویه دربارۀ عربستان جنوبی پیش از اسلام منشأ معروفیت عبید به عنوان یکی از پیشگامان تاریخ‌نگاری عرب شده است (اکوع، 21، حاشیه؛ سالم، 44-45). تجربه‌ها و آموخته‌های عمری دراز، سیمای مردی حکیم به ابن‌شریه بخشیده است.
سخنان حکمت‌آمیز ابن‌شریه خود یکی دیگر از موجبات آوازۀ او در ادب عربی است (ابوحاتم سجستانی، 51-52؛ ابن‌منقذ، 123-124؛ یاقوت، 11 / 73-75) و او را به عنوان دانای امثال و داستانهای امثال عرب شناسانده است (نک‍ : بکری، 64، 75، 93، جم‍‌‌ ‌).
ابن‌شریه اثر مستقیمی از خود به جا نگذاشته است. دیگران از گفته‌های او و به نام او دو اثر پرداخته‌اند: کتاب الملوک و اخبار الماضین و کتاب الامثال (ابن‌ندیم، همانجا؛ بغدادی، 1 / 645). کتاب نخست مجموع پاسخهایی است که عبید به پرسشهای تاریخی معاویه داده است («اخبار عبید»، 313). در اثنای این گفت‌و‌شنود، هر جا که عبید از موضوع پرسش دور می‌شود، معاویه از او می‌خواهد که بر سر مطلب آید (همان، 420، 451، 479). معاویه به نویسندگان دربار خود دستور داد تا این پرسش و پاسخها را به صورت کتابی درآوردند (همان، 134). خبرهای غریب ابن‌شریه گاه شگفت‌آور (همان، 366) و گاه دلنشین است (همان، 323). تدوین‌کنندگان این اخبار گاه خود روایاتی از مآخذ دیگر به مناسبت افزوده‌اند و چون به سخن عبید برمی‌گردند، بدین نکته اشاره می‌کنند (همان، 350، 378). لحن حماسی و اغراق‌آمیز بعضی خبرهای ابن‌شریه در مورد سلاطین حِمْیَر یادآور داستانهای ایرانی دربارۀ کیکاووس است. به گزارش ابن‌شریه شَمر یَرْعَش، از ملوک حِمیری، تا خراسان و ماوراءالنهر پیش می‌رود و شهر سغد را تسخیر می‌کند. او و همراهانش به اسیر کردن مردم و ویران ساختن شهر اقدام می‌کنند. چون شهر به دست شَمر ویران گردید، مردم آن را به زبان عجمی «شمر کند» نامیدند و این همان شهر است که در زمان ابن‌شریه به سمرقند معروف بوده است (همان، 429).
در گفته‌های ابن‌شریه مطالبی در مورد سرزمین ترکان در ناحیۀ خزر وجود دارد که ظاهراً بر پایۀ مشاهدات خود نوشته است (همان، 438). ابن‌شریه در جای جای گزارشهای خود اشاره می‌کند که مطلب را از ابن‌عباس شنیده است (همان، 336، 373، 419). خبر مربوط به گرد آمدن گروهی از اولاد بربر ابن‌کنعان بن کوش بن حام بر مردی از فرزندان فاطمه (ع) و بردن او به مکه و اینکه این مرد همان دادگر آخر‌الزمان خواهد بود (همان، 323) از خبرهایی است که در فاصلۀ گفته‌های عبید افزوده شده است. نسخه‌های این کتاب در قرن 4 ق / 10 م رایج بوده و مسعودی در بخش اخبار یمن و عرب عاربه از آن نقل کرده است (مروج، 2 / 60-62، 113، 114) و در این موضوعات عبید و روات اهل حیره و دیگران را مرجع خبر یاد می‌کند ( التنبیه، 72). این که مسعودی «صحت نقلهای او [ابن‌شریه] را دربارۀ تاریخ عربستان جنوبی ظاهراً قبول ندارد» (دانشنامه)، از بیان مسعودی در مروج الذهب مستفاد نمی‌شود. مسعودی اخبار عبید را دربارۀ تاریخ یمن به عنوان روایت دیگری از یک خبر نقل می‌کند و نظری در رد یا قبول آن ابراز نمی‌کند. به علاوه، اگر این خبر عبید را مردود می‌دانست الزامی به نقل آن نداشت و یا مطرود بودن آن را تصریح می‌کرد. ابن‌حجر (3 / 101) اشاره‌ای دارد به این که در قرن 4 ق / 10 م نسخه‌های کتاب اخبار عُبید بسیار متفاوت بوده‌اند و دو نسخۀ برابر از آن یافت نمی‌شد. گرچه تفاوتهایی در توالی نامهای سلاطین یمن و سالهای سلطنت آنان میان منقولات مسعودی از ابن‌شریه و نسخۀ چاپی «اخبار عبید» وجود دارد (مروج، 2 / 60-62؛ «اخبار عبید»، 399 به بعد)، باز نزدیکی آن دو چنان است که بتوان متن چاپ شده را صحیح دانست (دانشنامه). شاکر مطالب کتاب منتسب به عبید را یک قصۀ صرف، ساختگی و از کارهای بی‌مدرک هشام بن محمد کلبی دانسته است (صص 123، 124، حاشیه). نسخه‌‌های خطی این اثر درکتابخانۀ آصفیه و موزۀ بریتانیا موجود است (GAL, S, I / 100). کتاب الملوک از روی نسخۀ آصفیه، همراه با کتاب التیجان منسوب به وهب ابن‌منبّه، با عنوان «اخبار عُبَید بن شریة الجُرْهُمی فی اخبار الیمن و اشعارها و انسابها» در حیدر‌آباد دکن، منتشر شده است.
دومین اثر منسوب به ابن‌شریه، یعنی کتاب الامثال، از نخستین گزارشهای امثال عرب بوده است (بلاشر، I / 55؛ زلهایم، 71، 212) که در قرن 4 م معروف و به گفتۀ ابن‌ندیم (همانجا) در پنجاه برگ بود. بعدها مؤلفان کتابهای امثال، مانند میدانی، از این اثر بهره جسته‌اند (زلهایم، 216). از مجموعۀ منسوب به ابن‌شریه اکنون اثری یا خبری در دست نیست.
به عقیدۀ جاحظ (ص 47) ابن‌شریه فقط به ظاهر اخبار معرفت داشته است. صاحب نظران معاصر نه تنها اخبار عبید بن شریه را مجعول خوانده‌اند، که بعضی حتى خود او را وجودی خیالی دانسته‌اند (شاکر، همانجا). ظاهراً اظهارکنندۀ این نظر، خاورشناسی آلمانی کرنکو بوده است که عقیدۀ خود را طی نامه‌ای به مؤلف الاعلام اطلاع داده است (زرکلی، 4 / 189، حاشیه). در مقابل، بعضی دیگر درصدد نقد این نظر برآمده‌اند و عبید مورد نظر کرنکو را غیر از ابن‌شریه راویه دانسته‌‌اند (سزگین، 1(2) / 32، 33). هر چه باشد شخصیت عبید در معرض سوءاستفادۀ روایت سازان قرار گرفته است (حاجری، 312، حاشیه).

مآخذ

ابن‌اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة، بیروت، 1377 ق / 1957 م؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، قاهره، 1328 ق / 1910 م؛ ابن ‌منقذ، اسامة، لباب الآداب، به‌کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1354 ق / 1935 م؛ ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، به‌کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیک، 1872 م؛ ابوحاتم سجستانی، سهل بن محمد، المعمرون والوصایا، به‌ کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1961 م؛ «اخبار عبید بن شریة»، همراه کتاب التیجان فی ملوک حمیر وهب بن منبه، حیدر‌آباد دکن، 1347 ق؛ اکوع الحوالی، محمد بن علی، حاشیه بر الأکلیل حسن بن احمد همدانی، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ بغدادی، هدیه؛ بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، فصل المقال فی شرح کتاب الامثال، به‌کوشش عبدالمجید عابدین و احسان عباس، خرطوم، 1958 م؛ جاحظ، عمروبن بحر، البخلاء، به‌کوشش طه الحاجری، قاهره، دارالمعارف؛ حاجری، طه، حاشیه بر البخلاء (نک‍: جاحظ در همین مآخذ)؛ دانشنامه؛ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، 1986 م؛ زلهایم، رودولف، الامثال العربیة القدیمة، ترجمۀ رمضان عبدالتواب، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ سالم، عبدالعزیز، التاریخ و المورخون العرب، اسکندریه، 1967 م؛ سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ترجمۀ محمود فهمی حجازی، ریاض، 1403 ق / 1983 م؛ شاکر، احمد بن محمد، حاشیه بر لباب‌الآداب (نک‍ : ابن‌منقذ در همین مآخذ)؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، بیروت، دارصعب؛ همو، مروج الذهب، بیروت، 1385 ق / 1965 م؛ یاقوت، ادبا؛ نیز:

Blachére, R., «Contribution àl», étude la littérature porverbiale des Arabes à l’époque archaique, Arabica, Leiden, 1954; GAL; GAL, S.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.