زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

ابراهیم بن مهدی

اِبْراهیمِ ‌بْنِ مَهْدی، ابواسحاق (162-224ق / 779- 839م)، امیر، رامشگر و شاعر عرب، فرزند خلیفة ‌المهدی از کنیز دیلمی او شِکْله. برخی ابراهیم را به مادرش نسبت داده ابن شکله‌اش خوانده‌اند. ابراهیم در بغداد روزگار را به شاعری و رامشگری می‌گذراند و از جملۀ نزدیکان خلیفه امین بود و پس از مرگ او در رثایش شعر گفت. چون مأمون در خراسان، علی ‌بن موسی ‌الرضا (ع) را به ولایتعهدی برگزید، عباسیان و امیران بغداد که نمی‌توانستند خشم خود را از بیرون رفتن خلافت از خاندان عباس و تغییر شعار شاه عباسی به شعار سبز علوی پنهان کنند، در مسجد جامع بغداد به پایمردی مطلب ‌بن عبداللـه بن‌مالک (طبری، 3 / 1016) با ابراهیم ‌بن مهدی عموی مأمون بیعت کردند (5 محرم 202 ق / 24 ژوئیۀ 817 م) و بر او «المبارک» (ابوالفداء، 2 / 23) یا «المرضی» (یعقوبی، 2 / 450) لقب نهادند (ابن خلکان، 1 / 39) و معتصم برادر مأمون نیز به اطاعت ابراهیم گردن نهاد (قلقشندی، 1 / 212). حکومت کوتاه ابراهیم در عراق، با آشوبهای سیاسی و نظامی متعددی مصادف شد. وی نخست برای جلب حمایت لشکریان وعده داد که مقرری 6 ماهه را یکجا به آنها بپردازد، اما چون به گفتۀ خویش وفا نکرد، سپاهیان بر او شوریدند و ابراهیم مقداری از آن مقرری را نقد پرداخت و گفت تا بقیه را از محصولات کشاورزی عراق برگیرند. این معنی باعث شد که سپاهیان دست به چپاول مزارع زنند و علاوه بر سهم خلیفه سهم کشاورزان را نیز به غارت برند (ابن اثیر، 6 / 341). در همان سال ابوعبداللـه برادر ابوالسرایا در کوفه بر ابراهیم خروج کرد. ابراهیم نیز غسان‌بن ابی‌الفرج را به آنجا فرستاد و او ابوعبداللـه را کشت و سرش را به نزد ابراهیم فرستاد (طبری، 3 / 1017). بااینهمه، آتش آشوب خاموش نشد و مدتها میان سیاه‌جامگان یا طرفداران ابراهیم با طرفداران مأمون در کوفه کشمکش بود (ابن کثیر،10 / 248). نیز پاره‌ای از امیران مصر که با سریّ بن الحکم والی آنجا به سبب بیعت او با علی‌ بن موسی‌ الرضا (ع) به مخالفت برخاسته بودند، به طرفداری از ابراهیم بر سرّی شوریدند و کشمکش در آنجا سخت بالا گرفت (کندی، 168). در عراق نیز مهدی‌ بن عُلوان حروری بر ابراهیم شورید، ولی از ابواسحاق معتصم که ابراهیم او را برای سرکوب مهدی گسیل داشته بود، شکست خورد و گریخت (ابن اثیر، 6 / 341، 342).
مقارن آشوبهای داخلی عراق که سخت گریبان ابراهیم را گرفته بود، حسن‌بن سهل که سوی مأمون فرمانروایی عراق را داشت و در پی چیرگی بر بغداد بود، حملات خود را تشدید کرد و عیسی‌بن محمد و سعیدبن سجود، سرداران ابراهیم را در 26 رجب 202 ق در واسط به سختی درهم شکست (طبری، 3 / 1022). این شکست و نیز شهادت علی ‌بن موسی ‌الرضا (ع) و نامۀ مأمون به امیران بغداد، عزم یاران ابراهیم را که از آغاز فقط بر سر مسألۀ ولایتعهدی به مخالفت با مأمون برخاسته بودند، در مقابله با حسن‌بن سهل سست کرد. هنگامی که مأمون رو به سوی عراق نهاد، ابراهیم و امیران دولتش در مداین بودند. مطلب‌بن عبداللـه‌بن مالک که واسطۀ بیعت بغدادیان با ابراهیم بود به بهانۀ بیماری به بغداد بازگشت و پنهانی مردم را به فرمانبری از مأمون فرا خواند. آنگاه به علی‌بن هشام و حمیدبن عبدالحمید سرداران مأمون، پیام داد که به بغداد آیند. ابراهیم پس از آگاهی از این واقعه به سرعت وارد بغداد شد و مردم را واداشت تا خانۀ مطلب را غارت کردند، ولی به خود او دست نیافت. از آن سوی، حمید که به دعوت مطلب عازم بغداد بود، بر مداین چیره گشت و ابراهیم ‌بن مهدی سردار خود عیسی‌ بن محمدبن ابی‌خالد را که به بهانۀ مقرری و ارزاق سپاه از جنگ مجدد با مأمونیان تن می‌زد، به زندان افکند. طرفداران عیسی شوریدند و حمیدبن عبدالحمید را به بغداد خواندند. حمید به آنجا تاخت و در کنار نهر صرصر اردو زد و پذیرفت که به سپاه بغداد مال دهد تا آنان از تبعیت و حمایت ابراهیم دست بردارند. ابراهیم که خطر را بسیار نزدیک می‌دید، عیسی را از زندان بیرون آورد و کوشید کار را به گونه‌ای چاره کند. عیسی بر آن شد که سپاه را به این سوی بازگرداند، اما توفیق نیافت. آنگاه وانمود که به جنگ مأمونیان می‌رود. در اثنای کشمکش به میان دشمن رفت و خود را اسیر آنها ساخت (همو، 3 / 1028-1033) و به مأمونیان پیوست. ابراهیم سپس خود با باقی‌ماندۀ یارانش به مقابلۀ حمید رفت، ولی شکست خورد و به بغداد بازگشت. پس از سپری شدن عید قربان 203 ق حاجب او فضل بن ربیع نیز گریخت و به حمید پیوست و دیگر یارانش نیز یکان یکان پراکندند (ابن اثیر، 6 / 354، 355) و حتی در مصر طرفداران او که سپاه میمون ‌بن سرّی را درهم شکسته و خود او را کشته بودند، سستی کردند تا سرّی دوباره حکومت را در دست گرفت (کندی، 169، 170).
ابراهیم که اینک خود را تنها می‌یافت، به ناچار پس از یک سال و 11 ماه حکومت، در ذیحجۀ 203 ق گریخت و پنهان شد (ابن خلکان، 1 / 385). وی 6 سال و چند ماه متواری بود تا آنکه مأموران خلیفه او را در ربیع‌الثانی 210 ق درحالی‌که لباس زنان دربر کرده بود، دستگیر کردند (همو، 1 / 386؛ ابوالفداء، 2 / 29) و به فرمان خلیفه به زندانش افکندند. ابراهیم چون در مجلس مأمون حاضر شد، عواطف او را برانگیخت (قلقشندی، 1 / 212؛ قالی، 3 / 197) و بخشیده شد و چنانکه از اشعارش برمی‌آید، اموالش را نیز بازپس گرفت (ابن قتیبه، 3 / 168). وی بقیۀ عمر را به مدیحه‌سرایی و رامشگری گذراند، ولی در اواخر عمر از آن کار دست کشید (ابن خلکان، 1 / 387). سرانجام در 62 سالگی در سامرا درگذشت و خلیفه المعتصم بر او نماز گذارد.
ابراهیم‌ بن مهدی به سبب سیاه‌چردگی و تنومندی خویش به «تِنّین» (اژدها) معروف شده بود (ذهبی، 1 / 98). وی مردی فاضل و شاعر و ادیب و نوازنده و خواننده‌ای چیره‌دست بود و گفته‌اند که هنر آوازخوانی در روزگار وی و ابراهیم موصلی (ﻫ م) به تکامل رسید (ابن خلدون، 1 / 772). شعر او شامل غزل، مدح، هجا، رثا، خمریات و نسیب بود (فروخ، 2 / 231). اگرچه برخی او را به شاعری و دانایی ستوده‌اند (ابن عبدربه، 6 / 36؛ اصفهانی، 5 / 50 به بعد)، ولی سید مرتضی اشعار او را سست دانسته است (2 / 250). کتابهایی به ابراهیم نسبت داده‌اند چون: ادب ابراهیم، کتاب الطبیخ، کتاب الطیب و کتاب الغناء (ابن ندیم، 168).
شهرت ابراهیم، گذشته از وقایع سیاسی مهمی که در روزگار او به وقوع پیوست و خود در آن شرکت داشت، بیش‌تر مربوط به موسیقی‌دانی و آوازخوانی اوست. ابراهیم از خردسالی همراه خواهر ناتنی خویش عُلَیّه که مادرش موسیقی‌دان بود، با این هنر آشنا شد و بعدها این دو به تشویق هارون‌الرشید در دربار به رامشگری و رقابت با نوازندگان پرداختند. در روزگار شکوفایی دانش و هنر در بغداد، دو مکتب موسیقی رواج داشت: رهبری مکتب موسیقی سنتی با اسحاق موصلی و رهبری مکتب نوگرایان با ابراهیم ‌بن مهدی بود. ابراهیم در روزگار معتصم، محبوب‌ترین موسیقی‌دان بارگاه خلافت به شمار می‌آمد. سرگذشت او بعدها توسط دو فرندش یوسف و هبة‌اللـه نوشته شدو هبة‌اللـه اخبار دقیقی از شاگردان و آثار پدرش ثبت کرده است. نامدارترین شاگردان ابراهیم، محمدبن حارث و عمروبن بانه بودند. ابراهیم صدایی خوش، نیرومند و وسیع داشت. وسعت صدای وی را 3 ذی الکل (اوکتاو) نوشته‌اند (اصفهانی، 9 / 60). ابوفراس از او با عنوان «شیخ المغنین» یاد کرده است (ابن طقطقی، 301). وی همچنین در علم الأنغام (موسیقی نظری) و علم الایقاع (وزن‌شناسی) و نواختن آلات موسیقیِ ذوی‌الاوتار (سازمان زهی) مهارت داشته و نواختن نی و زدن طبل را هم به خوبی می‌دانسته است.

مآخذ

ابن اثیر، الکامل، بیروت، 1402 ق، 6 / فهرست؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1398 ق، 1 / فهرست؛ ابن طقطقی، محمدبن علی، تاریخ الفخری، ترجمۀ محمد وحید گلپایگانی، تهران، 1360 ش؛ ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1954 م؛ ابن قتیبه، احمدبن عبداللـه، عیون الاخبار، قاهره، 1343 ق، 2 / 304؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، قاهره، 1351 ق، 10 / 249-250؛ ابن ندیم، الفهرست،؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، دارالمعرفة؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت، 1970 م؛ ذهبی، شمس‌الدین محمد، دول الاسلام، بیروت، 1405 ق؛ سیّد مرتضی، علی‌ بن حسین، امالی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، 1373 ق؛ طبری، تاریخ، 3 / فهرست؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1984 م؛ قالی بغدادی، اسماعیل ‌بن قاسم، امالی، به کوشش اسماعیل یوسف، قاهره، 1373 ق؛ قلقشندی، احمدبن عبداللـه، مآثر الانافة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، 1964 م؛ 3 / 357، 358؛ کندی، محمدبن یوسف، الولاة و کتاب القضاة، به کوشش روون گست، بیروت، 1912 م؛ مسعودی، علی بن ‌حسین، مروج الذهب، بیروت، 1385 ق، 3 / 216، 441؛ یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ، بیروت، 1379 ق، 2 / فهرست؛ نیز:

Farmer, Henry George, A History of Arabian Music, London, 1973, PP. 119-120.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.