زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

آلات موسیقی

آلاتِ موسیقی، همۀ ابزارهایی که برای ایجاد صوت موسیقایی ساخته شده است (لاروس موسیقی). به نظر قدما آلات موسیقی 4 گونه است: حلق انسان، ذوات الاوتار (یا سازهای رشته‌ای)، ذوات النفخ (یا سازهای بادی)، آلات ایقاعی (یا سازهای ضربی و کوبه‎ای). در این روزگار با در نظر گرفتن تنوع سازها، گروه‎بندی دیگری رایج است، بدین‎سان: 1. سازهای رشته‎ای کمانی مانند کمانچه، رباب، ویولن و جز اینها؛ 2. سازهای رشته‎ای زخمه‎ای مانند تار، سه تار، تنبور، چنگ (هارپ)، گیتار، ماندولین، قانون و جز اینها؛ 3. سازهای رشته‎ای کوبه‎ای، یا چکشی مانند پیانو و سنتور؛ 4. سازهای بادیِ بازِ بی‎زبانه مانند فلوت و نی؛ 5. سازهای بادیِ بسته مانند موسیقار، مشته، فلوتِ پان؛ 6. سازهای بادیِ زبانه‌دارِ باز مانند ساکْسُفُن؛ 7. سازهای بادیِ زبانه‌دار بسته مانند کلاریِنت (قره‌نی یا سیه‌نای)؛ 8. سازهای بادی دوزبانه‎ایِ باز مانند صوت انسانی، سورنای، بالابان، اوبُوا، کُرآنْگْلِه و باسون؛ 9. سازهای بادی بی‎زبانۀ باز که از رأس استوانه در آنها دمیده می‎شود، مانند ترومپت، شیپور، کُر، وتوبا (ارگ در شمار سازهای بادی است که انواع نایهای بسته، باز، بی‎زبانه و با زبانه را شامل است)؛ 10. سازهای کوبه‎ای و ضربی. این دسته از سازها خود به چند گروه تقسیم می‎شود: الف‌ـ سازهای لوحه‌ای فلزی یا چوبی مانند متالوفُن و سیلوفُن ب‌ـ سازهای تیغه‎ای یا زبانه‎ای فلزی، مانند جعبۀ موسیقی (یا بوات آموزیک) ج ـ سازهای کوبه‎ای فلزی مانند سِنج، مثلث، زنگ یا جرس، زنگوله، گُنگ یا آیینۀ پیل، تال و جز اینها؛ د ـ سازهای کوبه‎ای که در ساختمان آنها پوست به کار رفته است مانند طبل کوچک، طبل بزرگ، دَف، دایره، دایره زنگی، دُهُل، کوس، نَقاره و جز اینها.

آلات چهارگانۀ موسیقی از نظر قدما

1. حلق انسان

حلق یا حنجره، نخستین ساز طبیعی بشر است. هوای حبس‌شده در ششها پس از عبور از نای و حنجره، تارهای صوتی را به ارتعاش درمی‌آورد و سبب ایجاد صوت می‎گردد. صوت به هنگام عبور از زبانه به نسبت شدت یا ضعفی که به آن داده می‎شود، آوایی درشت یا نرم ایجاد می‎کند که از راه دهان و بینی منتشر می‎شود. به سبب وجود زبانه است که در گروه‎بندی سازهای بادی، صوت انسانی جزء گروه سازهای بادی دو‌زبانه‎ای (مانند سورنای و اُبُوا) منظور شده است (لاوینیاک، 29).
از آنجا که چگونگی تارهای صوتی در زنان و مردان متفاوت است، حلق انسانی دارای دو گروه صوتی است: گروه صوت زن و گروه صوت مرد (نک‍ : آواز).

2. سازهای رشته‎ای (ذوات‎الاوتار)

سازهایی است که رشته‎هایی از جنس ابریشم، موی اسب، زه و یا فلز عامل ایجاد صوت در آنهاست. سازهای رشته‎ای 3 گونه است: الف ـ ذوات‎الاوتار مقید، ب ـ ذوات‎الاوتار مطلق، یا غیرمقید، ج ـ مجرورات، یا کمانه‎ایِ مقید. فارابی نیز سازهای رشته‎ای را به 3 گروه تقسیم کرده است: گروهی که تارهای آنها با زخمه به اهتزاز در می‎آیند؛ گروهی که تارهای آنها با کمانه تحریک می‎شوند (مجرورات) و گروهی که در آنها برای هر نغمه یک تار منظور شده است و با کوبه یا زخمه‎ای به ارتعاش درمی‌آیند، مانند چنگ، قانون و سنتور که به آنها معازف می‎گویند. (صص 496-497).
الف ـ ذوات الاوتار مقید، سازهایی هستند كه هنگام نواختن، با دست راست بر آنها زخمه زده می‎شود و رشته‎ها بر روی دستۀ ساز، به وسیلۀ انگشتان دست چپ نوازنده، مقید می‎شوند. یعنی با «گرفت و گشاد» استخراج لحن به عمل می‎آید، مانند عود، تنبور، تار، ماندولین، گیتار و جز اینها.
ب ـ ذوات الاوتار مطلق، سازهایی هستند که تارهای آنها بدون عمل «گرفت» و فقط با مرتعش کردن آنها توسط زخمه یا کوبه به نوا درمی‌آیند، یعنی برای هر نغمه (نوت) یک رشته منظور می‎شود، مانند سنتور، قانون، چنگ و پیانو. در عرف اهل موسیقی، کلمۀ «مطلق» به دست باز سیم، یعنی وقتی که انگشت روی سیم نیست، اطلاق می‎شود. عبدالقادر مراغی (ص 133) برابر این لفظ واژۀ «گشاد» را به کار برده است (نک‍ : مبحث ذوات النفخ در همین مقاله).
ج ـ مجرورات، سازهایی رشته‎ای است که با کمانه (آرشه) نواخته می‎شود مانند کمانچه، ویولُن، غیچک و رباب.
منشأ اختراع نخستین ساز رشته‎ای بشر ظاهراً چنین بوده است که زهی که به خیزرانِ میان‌تهیِ کمان شکارچیان و رزمندگان روزگاران کهن بسته می‎شده، به هنگام عمل، مرتعش می‎گشته و آوای آن در استوانۀ میان‌تهیِ خیزران می‎پیچیده و صوتی خوش به گوش کماندار می‎رسانیده است. این صوت مطبوع موجب شده است که کماندار بهرۀ دیگری از کمان خود به عنوان یک ساز رشته‎ای بگیرد. بعدها کمانی را که به این منظور ساخته‎اند، کمان موسیقایی یا «چنگ کمانی» نامیده‎اند. در اسطوره‎های گوناگون، در باب انگیزۀ اختراع چنگ کمانی، اشاره‎ای به شکار و یا پیکار نشده است. به ظاهر از این ساز در مراسم نیایش، برای تجسم نوای ملکوتی (یا آوای روح) استفاده می‎شده است (فارمر، 158). نواختن چنگ کمانی هنوز هم در سِنِگال رایج است. شیوۀ نواختن این ساز بدین‌گونه است که نوازنده یک سرِ زه کمان را در میان لبهای خود می‎نهد و با انگشت سبابۀ دست راست، زه را مرتعش می‎سازد و با شست دست چپ که در منتهیٰ‎الیه زه جای دارد، بنا به دلخواه خود، به زه فشار می‎آورد. لحنی که نوازنده از این رشته همراه صوتی که از دهان خود استخراج می‎کند، تولید می‎کند از یک محدودۀ ذوالاربع (یک دانگ موسیقی یا یک فاصلۀ چهارم) تجاوز نمی‎کند. در گونۀ دیگری از چنگ کمانی، کدویی برای تقویت صوت، به بدنۀ خیزران کمان اضافه شده است (فارمر، 159). رفته‌رفته بر شمار تارهای چنگ کمانی افزوده شده و باییِ نت 8 رشته‎ای مصری از آن برخاسته است، سپس ستون سیم‌گیر و محفظۀ طنینی بر یکدیگر عمود شده‎اند و چنگ زاویه‎دار پدید آمده است، مانند چنگ ایرانی و چنگ چینی. کهن‎ترین نقشی که از چنگ ایرانی به دست آمده، نقشی است بر روی مهری مربوط به 3400ق‌م. این مهر در کاوشهای چُغامیش خوزستان پیدا شده است. در این نقش، نفر سوم چنگی را می‎نوازد که محفظۀ طنینی آن انحنایی کمان‌گونه دارد (دلوگاز، 31-32). محفظۀ طنینی یا جعبۀ صوتی چنگ در طول قرون دگرگونیهایی پیدا کرد و به هر شکلی که درآمد، نامی به خود گرفت: سازی که محفظۀ طنینی آن در زیر کمان موسیقی قرار گرفته و دو سوی کمان به گونۀ دو بازو در دو سوی آن افراشته شده است و هنوز هم در گینه رایج است، «چنگ دوشاخی» نامیده می‎شود. آنکه در حبشه متداول است، «چنگ مقارن» نام گرفته، و شکل کمال‌یافتۀ آن در یونان به «لیر» و «سیتار» موسوم گشته است. از آن زمان که محفظۀ طنینی به صورت کاسه‎ای در یکی از دو سوی خیزران نهاده شد، انواع سازهای رشته‎ای مقید مانند رباب و تنبور ابداع گشت و از آن هنگام که کاسۀ صوتی به صورت مستطیل یا ذوزنقه درآمد و رشته‎ها به موازات یکدیگر روی این جعبۀ طنینی استوار شدند، سازهایی مانند سنتور و قانون به وجود آمدند. معروف‎ترین سازهای رشته‎ای (مطلق و مقید) که در متون اسلامی ذکر شده است عبارتند از اوزان، ایاقْلی کمان، ایکری (یا اَکَر)، باتوغَن، بربط بُزُق، تار، تَرَنْتای، تَنبور (طُنبور)، تَنبوره (طنبوره)، چارتا (یا چهارتار)، چنگ، چُگور، دوتار، رَباب، رود، رودجامه، رودخانی، زنبوره، سارنگی، ساز، سازِ دولاب، ساز مرصع غایبی، ستا (بربط سه رشته‌ای)، سه تار، سرود، سیتار، (نوع هندی و نوع یونانی)، شاهرود (یا شهرود)، شَتْرغَو (یا شَدَرغو)، صَنج (چنگ)، طربرود، طرب الفتح، عاشق، عَرْطَبه (یا غرطبه)، عود، عَنقا (و نوع بادی آن)، غیچک (یا قچک و غژک)، غُندرود (یا غُندور) قانون، قُبّوز، قنبری، قیتاره (یا قیثاره، یا گیتاره)، کِرار (یا لیر)، کِران (بربط)، کمانچه، کِنار کِنگِر (یا کینگوری)، لبینا (یا لبیا)، لور (یا لیر)، مِزهَر، مِعْزَف، مُغْنی، مُوَتَّر، مِهری، نِبِل، نُزْهه، وَن، وَنیا و یکتار.

3. سازهای بادی (ذوات‎النّفخ)

سازهایی است که از یک یا چند استوانه یا مخروط (از جنس نال، چوب، فلز، و یا احتمالاً سفال) تشکیل شده است و با دمیدن به نوا در می‌آید. این سازها نیز دوگونه‎اند: سازهای بادی مطلق و سازهای بادی مقید.
الف ـ سازهای بادی مطلق، به سازهایی اطلاق می‎شود که بر رو یا پشت لولۀ آنها، سوراخهایی نیست و گرفت و گشاد، توسط انگشتان دست نوازنده صورت نمی‎گیرد. ساختمان سازهای بادی مطلق را لوله‎هایی با قامتهایی متفاوت تشکیل می‎دهند. هوا به وسیلۀ دمیدن (با لب و یا مخزن هوا) وارد لوله‎ها می‎شود و به ارادۀ نوازنده استخراج لحن صورت می‎گیرد، مانند ارغنون، ارگ، آرمونیکا (هارمونیکا)، ساز دهنی و آکوردئون. ساز دیگری از این گروه که از یک لولۀ مخروطی‌شکل بلند تشکیل شده و عاری از سوراخ است و فقط با فشار لب قادر به ایجاد اصواتی نزدیک به هم است، کَرنا یا نفیر و یا نای رویین نام دارد.
ب ـ سازهای بادی مقید، به سازهایی اطلاق می‎شود که ساختمان آنها از یک یا حداکثر دو لولۀ متصل به هم تشکیل شده باشد. روی لوله یا لوله‎های این ساز، سوراخهایی تعبیه شده است که نوازنده، با دمیدن در لوله (یا لب یا با دم) و بستن و بازنهادن سوراخها (یعنی گرفت و گشاد) با انگشتان دو دست، استخراج لحن می‎کند، مانند انواع نای: نای سفید، نای مضاعف (یا دو نایی) نای انبان و جز اینها.
در باب پیدایش نخستین ساز بادی گفته‎اند که آدمی برای اینکه بتواند صدای خود را به دور دستها برساند، در آغاز، دو کف دست خود را مخروط گونه دور لبها نهاده و بانگ سر داده است. رفته‌رفته از شاخ میان‌تهی حیوانات به منظور تقویت صوت یاری جسته است. چون اخبار و مژده‎ها یکسان نیست، نحوۀ دمیدن در شاخها نیز حالات گوناگونی به خود گرفته است. همین استخراج نوا یا صوت موسیقایی سبب شده است که از شاخ حیوانات سازهایی چون مارنای، بوق شاخی، گاودُم و مانند اینها ساخته شود. ساکنان سواحل دریاها و آبگیرها از لاک حلزونهای درشت جثه بوقهایی ساخته‎اند مانند سپید مهره، بوق حلزونی، خرمهره و جز اینها. در آن سامانها که ساکنان آنها به نای و خیزران دسترسی داشته‎اند، ساخت انواع نای مانند نای ساده، نای مَشک، سورنای، دونای و جز اینها امکان‌پذیر شده است.
معروف‎ترین سازهای بادی که نامشان در آثار اسلامی آمده، عبارتند از آبنوسی شاخ، آرمونیقی، ارغنون، ارغون، اُرگ، بالابان، برغو (یا بورغو)،، بور (یا بوری)، بوق، بیشه (یا نیشه، نی‌چه)، جُفته، چَپْچیق، خرمُهره، خیک‌نای (نای مَشک)، دونای، رویین نای، زَمّاره، زَمْر، زمرکبیر، زورنا (یا سورنای یا صُرنا)، سازدهنی، سپیدمهره، سپیدنای، سَتّاره، سَرغین، سورنای، سوفار، سیه‌نای، شاخ، شبابه، شُعبیّه، شِنگ، شهنای (شاهنای)، شیپور، صور، عجب رود، عنقا (و نوع رشته‎ای آن)، غَیْطه، قبازورنا، قره‌نی، قَصَب، قوّال، کَرنای، کَرمیل، گاودُم، مارنای، مزمار، مُشته (مُستَق)، مسحوره، موسیقار، موصول، مولو، ناقور، نال، نای، نای انبان، نای رویین، نای زُنامی، نفیر، یَراع (یراعه) و یرغو.

4. آلات ایقاعی

کلمۀ «ایقاع» در علم‎الادوار چنین تعریف شده: «جماعتی نَقرات باشند که میان آنها زمانهای معینۀ محدوده واقع شود، مشتمل بر ادواری چند متساوی در کمیّت بر اوضاعی مخصوص که ادراک تساوی آن ادوار و ازمنه، به میزان طبع سلیم مستقیم توان کرد...» (مراغی، 88). به گفتۀ فارابی «فَاِنَّ الایقاعَ هوالنُّقْلَةُ علی‎النَّغَمِ فی اَزمِنةٍ محدودةِ المقادیرِ و النِسَّبِ.» (ص436) فارمر برابر کلمۀ ایقاع، واژۀ ریتم، یعنی وزن یا اصول را نهاده است. از همین‌روست که ابزارهایی را که برای حفظ اصول موسیقی به کار می‎روند،‎ آلات ایقاعی می‎نامند. این ترکیب اضافی، بر همۀ سازهای کوبه‎ای فلزی، کوبه‎ای پوستی، تیغه‎ای و لوحه‎ای اطلاق می‎گردد. در باب هریک از آلات ایقاعی، ذیل نام مربوط به آن، توضیحی خواهد آمد. در اینجا به دو نوع از سازهای کوبه‎ای، یعنی آلات نقاره و اسبابی که به آنها در قدیم طاسات و کاسات و الواح می‎گفتند، اشاره می‎شود.

الف ـ آلات نقاره

در روزگاران گذشته، بر دَرِ سرای بزرگان، در چند نوبت، نقاره می‎زدند. عمل نقاره زدن را نوبت زدن، و سازهای آن را آلات نوبت زدن، و نوازندۀ آن را نوبتی می‎گفتند. سازهایی که در نوبت زدن رایج بودند، عبارت بودند از کَرنا، بوق، سورنای، سِنج، نَقاره و دهل که به آنها آلات نقاره هم می‎گفتند.

ب ـ طاسات، کاسات و الواح

این سازها به سبب اختلاف در شکل ظاهریشان به دو گروه تقسیم می‎شوند:
نخست، طاسات و کاسات. ساختمان این گروه از تعدادی طاس (یا طاسه) و کاس (کاسه) و گاهی فنجان، از جنس سفال، چینی، بلور، فلز و یا چوب، که در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، تشکیل می‌شود. استخراج لحن در این ساز از دو راه است. یکی از راه مختلف بودن اندازه و احتمالاً جنس کاسه‌ها و دیگری یک شکل و یک جنس بودن کاسه‎ها ولی متفاوت بودن مقدار و نوع مایعی که درون کاسه‎ها ریخته می‎شود (قس: مراغی، 13). این کاسه‎ها یا طاسه‎ها را کنار یکدیگر می‎گذارند و با کوبه‎ای چوبی یا فلزی بر لبۀ آنها می‎زنند. اگر کاسه‎ها چنان چیده شوند که مجموع اصوات حاصل از آنها، یک دایره یا گام موسیقی را تشکیل دهد، می‎توان در محدودۀ آن دایره، الحانی استخراج کرد. فنجان ساز یا ساز فنجان نیز نوع دیگری از این ساز است.
دوم، الواح. در ساختمان این ساز چند لوحۀ فلزی، یا چوبی به ابعاد گوناگون و با قطرهای متفاوت به کار گرفته می‎شود. لوحه‎های فلزی را به چهارچوبی آویزان می‎کنند و الواح چوبی را روی دو قطعه چوب موازی می‎نهند، الواح فلزی را با دو کوبه که گلوله‎ای از جنس نمد بر سر آن نصب است، می‎نوازند و الواح چوبی را با دو کوبۀ چوبی به صدا درمی‌آورند. فارابی در مجلس سیف‎الدولۀ حمدانی چنین سازی را نواخت (ابن خلکان، 5 / 155-156). اگر الواح به گونه‎ای چیده شود که مجموع اصوات حاصل از آنها یک دایرۀ موسیقی را تشکیل دهد، نوازنده قادر خواهد بود در محدودۀ آن گام، الحانی استخراج کند.
در باب نخستین آلات ایقاعی (کوبه‎ای و ضربی)، نخست به کف زدن و پا کوبیدن و سپس به زدن دوپاره چوب یا دوپاره استخوان به یکدیگر به نظمی خاص و به هنگام پایکوبی گروهی و یا کار دسته‌جمعی اشاره شده است (شافنر، 14). مقارن همین عصر، «طبل چوبی» ابداع شده است. ساختمان این طبل تشکیل می‎شده است از قسمتی از بدنۀ یک درخت پوسیدۀ میان‌تهی که بر روی آن یک شیار و چند سوراخ ایجاد کرده بودند. کوبۀ این طبل، چوب دسته کوتاهی بود با برامدگی گلوله مانندی بر سر آن. نواختن «طبل چوبی» هنوز هم در آمازون رایج است (همو، 33).
همزمان با ابداع طبل چوبی سازهای چَغانه، پازنگ، دبوس و زنجیر پدید آمد. یکی از سازهای کوبه‎ای شگفت‌آور روزگاران دور «طبل زمینی» است: گودالی در زمین حفر می‎شد و روی آن با پوستی مقاوم که دو سوراخ داشت، پوشیده می‎شد و نوازنده با کف دو دست، با نظمی خاص، بر پوست ضربه می‎زد. طبل زمینی هنوز هم در حبشه در جشن انقلاب شتوی و در هند در پاره‎ای از مراسم مذهبیِ وِدایی نواخته می‎شود (همو، 80-81).
به موازات ابداع طبل زمینی، استفاده از پوست حیوانات برای ساختن انواع نقاره، کوس، دف و طبل آغاز گردید. احتمالاً کلمۀ «تامبور» (در معنای طبل) تحریف واژۀ «تبور» یا طبل عربی است (لاروس موسیقی، II / 399).
نویسندگان اسلامی روایات گوناگونی دربارۀ اختراع طبل آورده‎اند. برخی، اختراع آن را به توبَل بن لَمَک نسبت داده‎اند و برخی اسماعیل نیای عربهای مستعربه را نخستین کسی دانسته‎اند که این ساز را به صدا درآورد (دایرةالمعارف فارسی، ذیل طبل). معروف‎ترین سازهای ایقاعی که در آثار اسلامی از آنها یاد شده، عبارتند از: آخلکند، آیینۀ پیل، اَبْرَنْجَن، الواح، بَندیر، تاس (طاس)، تال، تُنبک، تبوراک، تبیر، تبیره، تیغان، جلاجل، چارپاره (چالپاره)، چَلَب، خلخال، دایره، دَبْدَبَه، درای، درای هندی، دَرَبوکه، دف، دهل، زَنَج، زنگ، ساز فولاد، سِنج، شَقْف، شقیفات، شندف، طار، طاسه، طبل، طبله، عَرَبانه، فُقَیشات، فنجان ساز، قاشقک، قدوم، قَرقَبَه (قراقب)، قوّال (نوع کوبه‌ای)، کاس (کاسه)، کاس پیل، کُرج یا کُرّاجه (نوعی خلخال)، کَنْکَله، کوبه، کَوُرکه (یا گَوُرگه و گَوُرگا)، کوس، گوش دریده، گونگ (گنگ)، مِقْرَعه، مهره، ناقوس و نقاره.

مآخذ

ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات‎الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر؛ فارابی، ابونصر محمد، الموسیقی الکبیر، به کوشش غطاس عبدالملک خشبه و محمود احمد الحِفنی، قاهره، دارالکاتب العربی للطباعة والنشر، 1967م؛ مراغی، عبدالقادر، مقاصد الالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344ش؛ نیز:

Delougaz, P.P and Helen Kantor, «New Evidence for the prehistoric and Protololiterate Cultur development of Khuzestan», in Vth International Congress of Iranian Art and Archaeology, Vol I, Tehran 1972; Farmer, Henry George, «The Arabic Musical Manuscripts in the Bodleian Library», JRAS, 1925, part IV. P. 158; Larousse de la musique, Paris, 1957; Lavignac, Albert, La musique et les musicians, Paris, Delagrave, 1930; Schaeffner, André, Origine des instruments de musique, Paris, Payot, 1936.

حسینعلی ملاح

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.