آل زیاد
آلِ زیاد، سلسلهای از اعقاب زیاد بن ابیه که از 204 تا 409 ق / 819 تا 1018 م، بر یمن فرمان راندند.
در اواخر سدۀ 2 ق / 8 م، بهسبب مبارزاتی که میان امین و مأمون بر سر خلافت درگرفت، قدرت سیاسی دستگاه خلافت بغداد دچار پریشانی شد و گروهی از علویان در برخی از شهرها بر خلیفه شوریدند. یکی از این علویان به نام ابراهیم فرزند امام موسی بن جعفر (ع)، معروف به جزّار در 200 ق / 816 م در مکه بر خلیفه شورید و به یمن رفت و بر آن دیار چیره شد. مأمون عباسی به اشاره و صلاحدید فضل بن سهل، وزیر خود، شخصی از اعقاب زیاد بن ابیه به نام محمد بن ابراهیم بن عبیدالله یا عبدالله بن زیاد را امارت یمن داد و برای سرکوب علویان روانۀ آن دیار ساخت. محمد پس از آنکه حج گزارد، در 203 ق / 818 م به یمن رفت و قبایل اشاعر و عَکّ را سرکوب کرد و بر علویان پیروز شد و تَهامه را مسخر ساخت. وی در 204 ق / 819 م طرح شهر زَبید را ریخت (سید، 351) و آنجا را تختگاه خود ساخت. آنگاه هدایای گرانبهایی به وسیلۀ یکی از موالی خود به نام جعفر به نزد مأمون فرستاد. جعفر در 206 ق / 821 م با 000‘2 سوار که مأمون او را داده بود، بازگشت. از آن پس نیروی محمد فزون شد و او بر عدن، حَضْرَموت، صَنعا، نَجْران، دیار کنده، شِحْر، مِرْباط، أَبْیَن و لَحِج چیرگی یافت. جعفر نیز حکومت «جبال» را در دست گرفت و شهر مُذَیْخِرَه را در آنجا بنا نهاد که این شهر بعداً به مِخْلافِ جعفر معروف شد. محمد از آن پس با آنکه به استقلال در یمن فرمان میراند (و ازاینرو پایهگذار نخستین دولت مستقل در یمن به شمار میرود)، خطبه به نام خلیفۀ عباسی میخواند. از آن هنگام که یمن به تصرف مسلمانان درآمد، تا آن تاریخ هیچ یک از حاکمان آن دیار دولتی مستقل و یکپارچه که سراسر یمن را زیر نگین داشته باشد، تأسیس نکرده بودند. به همین سبب محمد بن ابراهیم بن عبیداللّه بن زیاد که دولتی مستقل و وسیع در یمن بنا نهاد، در تاریخ این سرزمین از اهمیتی ویژه برخوردار است. او تا 245 ق / 859 م حکومت کرد. پس از او پسرش ابراهیم تا 289 ق / 902 م و سپس زیاد پسر ابراهیم تا 291 ق / 904 م به فرمانروایی پرداختند. پس از زیاد، برادرش ابوالجیش اسحاق بن ابراهیم بر مسند حکومت نشست. در اواخر حکومت 80 سالۀ او، بهرغم آنکه درآمدش به 000‘366‘1 دینار میرسید (ابن خلدون، 4 / 455-456)، دولت آل زیاد به نشیب سستی فروافتاد. عباسیان از مدتی پیش بهسبب قدرت روزافزون آل زیاد، خواستار ایجاد حکومتی در برابر آنان بودند. این معنی را معتمد عباسی تحقق بخشید و شخصی به نام یَعْفُر بن عبدالرّحیم را به حکومت یمن برگزید. براساس روایتی دیگر، یعفر در 214 ق / 829 م به روزگار حکومت سر سلسلۀ آل زیاد در صنعا دولتی تشکیل داد. گرچه یعفر نتوانست بر تمام یمن چیره شود، ولی از آن وقت، این سرزمین میان آل یعفر و آل زیاد تقسیم شد و دولت آل زیاد به ضعف گرایید. در روزگار ابوالجیش اسحاق، شخصی به نام علی (یا محمد، همو، 4 / 455) بن فضل قِرْمِطی قیام کرد و بر مذیخره چیره شد و کوشش برای چیرگی بر سراسر یمن را آغاز کرد. جعفر المَناخی امیر مذیخره، با سپاهی که ابوالجیش او را داه بود، به مقابله رفت، ولی شکست خورد و کشته شد و ابن فضل بر جَنَد، صنعا و ذَمار تسلّط یافت. نیز یحیی بن حسین ابن قاسم بن ابراهیم بن طباطبا داعیِ زیدی، در یمن خروج کرد و صنعا را از دست اسعد بن یعفر خارج ساخت، ولی آل اسعد به زودی آنجا را بازپس گرفتند و او به صَعْدَه بازگشت. ابوالجیش تا 371 ق / 981 م، حکومت کرد. پس از مرگش کودکی از او باقی ماند که در نامش اختلاف است. برخی نام او را زیاد یا ابراهیم، و بعضی عبداللّه گفتهاند. کفالت آن طفل را خواهرش هند دخت اسحاق و یکی از غلامان خردمند ابوالجیش به نام رشد یا رشید به عهده گرفتند. پس از مرگ رشد، حسین بن سلامه، از طرف هند و عبداللّه بن اسحاق که کودکی خردسال بود، زمام امور را به دست گرفت. وی پایههای دولت آل زیاد را که در آن هنگام رو به انحطاط بود، استوار نگاه داشت و آثار عمرانی بسیاری نیز از خود به یادگار گذاشت. شهر الکَدْراء (در وادی سَهام) و المَعْقِر یا القَحْمَه (در وادی ذُوال) را بنا نهاد و مساجد بزرگ از حضرموت تا مکه بساخت و چاههای جدید و قدیم در دل بیابانها حفر کرد و آباد ساخت. وی در 402 ق / 1011 م پس از 30 سال فرمانروایی درگذشت. عبداللّه بن اسحاق نیز پس از او تا 409 ق / 1018 م که درگذشت، فرمان راند. بسیاری از مورخان، مرگ عبداللّه را مصادف با انقراض آل زیاد میدانند، اما ابوالفدا تصریح میکند که پس از او مرجان، غلام حسین بن سلامه، کودکی به نام ابراهیم بن عبداللّه را ــ که شاید پسر عبداللّه بن اسحاق بوده است ــ به حکومت برداشت و با یاری عمۀ وی، به نیابت از امیر خردسال زمام امور را در دست گرفت. مرجان دو غلام داشت به نامهای نفیس (یا قیس، نک : ابوالفدا، 2 / 25) و نَجاح. میان آن دو بر سر وزارت خلاف افتاد و مرجان به تحریک نفیس، حاکم خردسال و عمهاش را در 407 ق / 1016 م دربند کرد. مدتی بعد نفیس آن دو را بکشت (409 ق / 1018 م) و آل زیاد را به کلی برانداخت و خود بر مسند حکومت نشست. اما نجاح به سرعت بر او چیره شد و دولت آل نجاح را به جای آل زیاد بنیاد نهاد (ابن خلدون، 4 / 456).
مآخذ
ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، 1399 ق، 6 / 310، 311؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، بیروت، 1985 م، 4 / 453-454؛ ابوالفداء، اسماعیل، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، 2 / 24؛ باوزیر، سعید عوض، معالم تاریخ الجزیرة العربیة، عدن، 1385 ق، ص 187؛ ترسیسی، عدنان، الیمن و حضارة العرب، بیروت، ص 92؛ زامباور، ادوارد ریتر، نسبنامۀ خلفا و شهر یاران، ترجمۀ محمد جواد مشکور، تهران، 1365 ش، ص 179؛ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، 1984 م، 2 / 238، 4 / 72، 5 / 294، 6 / 222؛ سید، فؤاد، مصادر تاریخ الیمن، قاهره، 1972 م، ص 14؛ شرفالدین، احمد حسین، تاریخ الیمن الثقافی، قاهره، 1387 ق، 4 / 87، 88؛ لین پول، استانلی، بارتولد، و.، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمۀ صادق سجادی، تهران، 1363 ش، 1 / 167.
صادق سجادی