زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه

آقا

آقا، یا آغا، واژه‎ای ترکی‌ـ مغولی که پس از حملۀ مغول به زبان فارسی راه یافته و به‌تدریج بر رواج و دامنۀ کاربُرد آن افزوده شده است. واژۀ آقا (آغا، اَغا) را در ترکی شرقی به برادر بزرگ‎تر می‎گویند و این در برابر «اینی» است که به برادر کوچک‎تر گفته می‎شود (سلیمان افندی، 1/4). در زبان یاکوتی (قومی ترک‌زبان در جنوب سیبری) «آگا» به معنی پدر است. آقا در ترکیِ قویبال قَرَه غَسی پدربزرگ و عمّ و در چواشی خواهر بزرگ است. در تواریخ دورۀ مغول این کلمه غالباً به معنی برادر بزرگ آمده است (جوینی، 1/220، حاشیۀ مصحح؛ شریک امین، ذیل آغا، آقا، «آقا و اینی»)، ولی گاهی نیز توسّعاً عنوانی است مانند «اجه» (ریش‌سفید و بزرگ قوم) به معنی بزرگ و سرور که برای احترام بعد از نام اشخاص می‎آمده (جوینی، 3/37؛ سمیعی، 642-643، 647). ترکیب «آقا و اینی» به معنی تمامی اعضای خاندان سلطنتی، یعنی مجموع شاهزادگان و اعمام و بنی‌اعمام آنان، به کار می‌رفته است (جوینی، 1/220، حاشیۀ مصحح). از سدۀ 8 ق/14م به بعد، کلمۀ «آقا» با اسامی غیرمغولی نیز آمده است (خواندمیر، 3/211، 243). از سدۀ 9ق/ 15م به بعد با نام زنان نیز دیده می‎شود (سمیعی، 643).
«آقا» خواه در اول اسم و خواه در آخر آن باشد، برای تعظیم و تجلیل است و اینکه بعضی از مؤلفان فرهنگها (از قبیل بهار عجم و آنندراج) نوشته‎اند که قبل از اسم افادۀ تجلیل و پس از آن افادۀ تحقیر می‎کند، بی‎اساس است. از عصر صفویه به بعد، ترک‌زبانان ایرانی آن را معمولاً پیش از نام اشخاص و فارسی‌زبانان بعد از آن می‎آوردند و قصد همه تجلیل و تعظیم شخص می‎بود (سمیعی، 645). ترکان عثمانی «آغا» را به معنی افندی، رئیسِ گماشتگان، برادر بزرگ‎تر و فرمانده نظامی به کار می‎بردند و جمع آن را «آغات» و «آغاوات»، بنا به قاعدۀ عربی، می‌آوردند. آغا و آغاوات هم‌اکنون در تداول مردم عراق در مقام بزرگداشت به کار می‎رود. همچنین افراد خاندان شاهی را «آغا» لقب می‎دادند. از این جهت خواجه‎هایی که توسط مأموران دولتی یا ثروتمندان به خدمت گماشته می‎شدند، معمولاً «حرم اَغالَری» (خواجگان حرم) یا «خادم اَغالَری» خوانده می‎شدند. بعدها کلمۀ «آغا» به تنهایی معنی خواجه (خصّی) پیدا کرد. آغا به همین معنی در فارسی عهد صفویه و قاجاریه به‌کار می‎رفت. پیش از آن «خواجه» معمول بود. مثال بارز آن نام آغامحمدخان قاجار است. در زمان ما «آقا» با همین املا برای تمیز از «آغا» که اغلب که اغلب به معنی خواجه است، به کار می‎رود.

«آغا» در نام زنان

در ایران کلمۀ «آغا» به همین املا به معنی شاهدخت و یا خاتونی از خاندان پادشاهی به کار می‎رفته است. این واژه در آخر اسامی شاهزاده خانمهای عهد تیمور و صفویه مانند گوهرشاد آغا، شادملک آغا، تومان آغا و جز آن آمده است. تعبیر «آغایان و خواتین» یا «آغایان و شاهزادگان» در کتابهای عهد مغول و تیمور نیز مکرر آمده است. تا چندی پیش در تبریز «آقا» یا «آغا» به عنوان لقب برای زنان نیز به کار می‎رفته است مانند «آغاباجی» و «عروس آقا» و کلمۀ «آغاباجی» به عنوان اسم و لقب مادر (در این مورد آباجی تلفظ می‎شده است) و نیز به معنی خواهر بزرگ‌تر در روستاهای آذربایجان شایع بوده است. معمولاً در مورد زنان و خواجگان این کلمه را به صورت «آغا» می‎نویسند تا از مورد استعمال آن برای مردان متمایز باشد.

«آقا» در نامهای روحانیون

«آقا» در بزرگداشت روحانیون نیز به کار رفته است، اما این قول که از زمان صفویه به بعد هر سیدی را که عمامۀ سیاه بر سر می‎گذاشته و روحانی شمرده می‎شده، «آقا» می‎گفته‎اند درست نیست. در نیمۀ اول عهد صفویه یعنی از آغاز تا زمان شاه‎عباس اول (995- 1038ق/ 1587-1622م) کسی از سادات (علویان) را که روحانی (عالم یا عارف اسلامی) باشد، «آقا» نمی‎گفتند، بلکه علما و عرفا را هریک به مناسبتی با کلمات تجلیلی: شاه، سید، میر، شیخ، مولیٰ، ملّا، آخوند، میرزا و مانند آن یاد می‎کرده‎اند و ظاهراً اول کسی از علمای مشهور ایران که به «آقا» شهرت یافته است، آقاحسین خوانساری (1016- 1098ق/ 1608-1687م) است که سیّد (علوی) نبوده است (سمیعی، 644). در همین دوره و پس از آن «آقا» به افراد غیرروحانی نیز گفته می‎شده است. به گفتۀ معلم حبیب‌آبادی، کاربُرد این کلمه پیش از نامهای عالمان شیعه در کشور ایران از قرن 11ق/17م آغاز شده است چنان‌که حسین خوانساری و فرزندانش جمال و رضی با عنوان «آقا» در ابتدای نامشان شهرت یافته‎اند. سپس این امر شایع شده تا به آقا محمدباقر هزار جریبی و آقامحمدباقر بهبهانی و دیگران رسیده است. در زمان ما این کاربرد عمومیت یافته و حتیٰ قائم‌مقامِ عنوان «سیّد» نیز شده است، اما معمولاً در اسماءِ ساداتْ پیش و در غیر آنان در آخر اسم آورده می‎شود (معلم حبیب‌آبادی، 30).

مآخذ

جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشا، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1937م؛ خواندمیر، غیاث‎الدین، حبیب‎السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، 1362ش؛ سلیمان افندی، لغت جغتایی و ترکی عثمانی، ذیل آقا؛ سمیعی، کیوان، «کلمۀ آقا»، آینده، س 3، شمـ13 (شهریور و مهر 1324ش)، صص 642- 648؛ شریک امین، شمیس، فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول، تهران، فرهنگستان ادب و هنر، 1357ش، ذیل آقا؛ معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم‎الآثار، اصفهان، انجمن کتابخانه‎های عمومی، 1337ش.

جعفر شعار

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.